گفت و گو با روشنک عجمیان بازیگر سریال دانی و من
تلاش میکنم متفاوت باشم
به پیشنهاد پدرش در کلاسهای بازیگری شرکت کرد و به خاطر علاقهای که به مرور نسبت به این حرفه پیدا کرد به دانشگاه رفت و فوقلیسانس کارگردانی گرفت. اگرچه رشته اصلیاش کارگردانی است اما همه او را به عنوان یک بازیگر میشناسند. خودش میگوید فعلا امکان کارگردانی در تلویزیون یا سینما را ندارد.
روشنک عجمیان تا به حال در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرده است، مانند کتاب قانون، کوچه اقاقیا، جایزه بزرگ و…. بهانه ما برای گفتوگو با او حضورش در سریال دانی و من است که مدتی است از شبکه تهران روی آنتن رفته است. اما اصل مصاحبهمان نوع نگاه او به مقوله بازیگری است.
امروز روشنک عجمیان را به عنوان یک بازیگر میشناسند. این اتفاق چگونه افتاد؟
شروعش برمیگردد به آموزش در کلاسهای بازیگری. سال ۷۴ به پیشنهاد پدرم در کلاسهای بازیگری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شرکت کردم. در آنجا زیر نظر خانم رویا افشار مشغول به آموزش بازیگری شدم و به مرور بازی در تئاتر را آغاز کردم. برای اولین بار هم در سریال گوهر کمال بازی تصویریام را تجربه کردم. بعد از آن هم که دیگر به طور جدی مشغول به این کار شدم.
چرا بعدها تئاتر را جدیتر پیگیری نکردید؟
تلاش میکنم متفاوت باشم
به پیشنهاد پدرش در کلاسهای بازیگری شرکت کرد و به خاطر علاقهای که به مرور نسبت به این حرفه پیدا کرد به دانشگاه رفت و فوقلیسانس کارگردانی گرفت. اگرچه رشته اصلیاش کارگردانی است اما همه او را به عنوان یک بازیگر میشناسند. خودش میگوید فعلا امکان کارگردانی در تلویزیون یا سینما را ندارد.
روشنک عجمیان تا به حال در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرده است، مانند کتاب قانون، کوچه اقاقیا، جایزه بزرگ و…. بهانه ما برای گفتوگو با او حضورش در سریال دانی و من است که مدتی است از شبکه تهران روی آنتن رفته است. اما اصل مصاحبهمان نوع نگاه او به مقوله بازیگری است.
امروز روشنک عجمیان را به عنوان یک بازیگر میشناسند. این اتفاق چگونه افتاد؟
شروعش برمیگردد به آموزش در کلاسهای بازیگری. سال ۷۴ به پیشنهاد پدرم در کلاسهای بازیگری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شرکت کردم. در آنجا زیر نظر خانم رویا افشار مشغول به آموزش بازیگری شدم و به مرور بازی در تئاتر را آغاز کردم. برای اولین بار هم در سریال گوهر کمال بازی تصویریام را تجربه کردم. بعد از آن هم که دیگر به طور جدی مشغول به این کار شدم.
چرا بعدها تئاتر را جدیتر پیگیری نکردید؟
تا سال ۷۹ هم در تئاتر بازی میکردم اما بعد از آن دیگر درگیر کارهای تصویری شدم و کمتر فرصت کردم که روی صحنه حاضر شوم. ضمن اینکه بازی در تئاتر بسیار وقت آدم را میگیرد اما با این حال بعضی اوقات دلتنگ آن میشوم.
معیارهایی که امروز برای انتخاب کارهای تصویریتان دارید نسبت به گذشته چقدر فرق کرده است؟
ببینید امروزه متاسفانه بعضی اصول به هم ریختهاند. برای همین معیارهای من هم بالطبع تغییر کردهاند. برای مثال در گذشته کارگردان و نویسنده برایم مهم بودند ولی امروزه علاوه بر اینها، گروه و آن تیمی که آن کار را میسازند برایم بسیار مهم است. چون اگر در آن گروه آرامشی وجود نداشته باشد قطعا نمیشود یک کار خوب را ارائه داد.
مسالهای که الان وجود دارد این است که خیلی از قصهها به شکل ناتمام به دست بازیگر میرسد. گاهی اوقات که تنها در حد سیناپس است، با این موضوع چطور کنار میآیید؟
بله و حالت سوم هم این است که بازیگر فیلمنامه را میگیرد و وقتی سر کار میرود میبیند که فیلمنامه عوض شده. به هرحال مشکلات آن قدر زیاد هستند که در شمارش نمیگنجند.
با نقشهایتان چگونه برخورد میکنید؟
اولین چیزی که به آن دقت میکنم این است که نقش پیشنهاد شده چه تفاوتی با نقشهای سابقم دارد. دوست ندارم نقشهای کلیشهای و سخت بازی کنم و حتیالامکان تلاش میکنم به گونهای بازی کنم که تفاوتش به چشم بیاید.
برای مثال در تله فیلمی که به دلایل مالی خوابید قرار بود نقش یک مهندس شیمی را بازی کنم برای همین با چندنفر از مهندسان این رشته صحبت کردم و وقتی کاملا ذهنم برای این نقش آماده شد به سمت آن رفتم، ولی متاسفانه نشد که این نقش را مقابل دوربین بازی کنم.
پس نقش را مال خودتان میکنید؟ و روشنک عجمیان را به گونهای فراموش میکنید؟
نمیشود گفت فراموش میکنم. چون نقش به هر حال از فیلتر من رد میشود و در هر صورت من هستم که دارم آن نقش را بازی میکنم برای همین یک چیزهایی را کم یا زیاد میکنم.
در نهایت چقدر به نقشهایتان وابسته میشوید؟
با وجود تعدد تلهفیلمها این روزها جایی برای دلتنگی و وابستگی باقی نمیماند. ولی مسلما وقتی کاری طولانی میشود ناخودآگاه آدم وابسته میشود. برای مثال هنوز گلچهره سریال «کوچه اقاقیا» در ذهن من وجود دارد و آن را دوست دارم.
اتفاقا خیلی از مخاطبانتان هم شما را به واسطه این نقش میشناسند؟
بله همین طور است. البته نقشم در سریال جایزه بزرگ یا هاجر در فیلم ابراهیم خلیلالله هم جزو نقشهایی هستند که همیشه از آنها یاد میکنم و برایم دلپذیر هستند.
شما از یک جایی به بعد در کارهای طنز بیشتر بازی کردید. ورود به این مسیر اتفاقی بود یا خودتان آن را برگزیدید؟
شاید هر دو، هم انتخاب کردم و هم در این مسیر قرار گرفتم.
یعنی شما دوست داشتید که بازی در کارهای طنز را تجربه کنید؟
بله. البته قبلا خیلی بیشتر مایل بودم این تجربه را تکرار کنم اما متاسفانه امروزه آن قدر کارهای طنز ما به سمت لودگی رفته است که دیگر رغبتی برای تکرار این تجربه ندارم. البته شخصا کارهای مهران مدیری را دوست دارم و فکر میکنم این کارگردان خیلی هوشمندانه کارهای طنز را میسازند. بعد از آن هم کارهای رضا عطاران را میپسندم.
بازی در کارهای طنز تاثیری هم در کارتان داشته است؟
بله. برای مثال بازی در کارهای طنز باعث شد که جسارتم در بازیگری بیشتر شود و همین طور بداههگوییام هم قویتر شد و اگر بخواهم در یک جمله پاسختان را بدهم میتوانم بگویم در بازیگری قدرتمند شدم آن هم به واسطه تجربه کارهای طنز است.
در این تجربهاندوزیها چقدر با سلایق مخاطبان تلویزیون آشنا شدید؟
خیلی زیاد. برای همین هم دوست دارم در کارهایی بازی کنم که بعدها شرمنده مخاطبم نباشم و آنها از دیدن کارهایم لذت ببرند. برای مثال خیلیها به من گفتند در سریال «مرد هزار چهره» بازی نکنم چون آن موقع سر یک کار جدی و مهم بودم اما با خودم فکر کردم سریالهای مهران مدیری هم پرمخاطب است و هم کسی که در خلال روستای دورافتاده نشسته و هیچ امکانی جز چند شبکه تلویزیونی ندارد دوست دارد که یک کار خوب ببیند بنابراین تمام انرژیام را برای اجرای بهترین بازی گذاشتم و معتقد هم هستم که ما باید طبق سلایق مخاطبان پیش برویم تا بتوانیم نیازهای آنان را برآورده کنیم.
با توجه اینکه در رشته کارگردانی تحصیل کردید نمیخواهید تجربهای هم در این زمینه به دست آورید؟
نمیگویم که کارگردانی را دوست ندارم اما فکر میکنم الان خیلی زود است که بخواهم این کار را تجربه کنم و این کار جسارتی نیاز دارد که در حال حاضر من آن را ندارم.
چرا؟
چون آن قدر هنرمندان و کارگردانان بزرگ خانهنشین هستند که من هرگز به خودم اجازه نمیدهم تا آنها هستند من پا جلو بگذارم. البته مدتی هست که به این مساله فکر میکنم و وقتی هم سر فیلمبرداری هستم دائم فکر میکنم که مثلا اگر من بودم فلان کادر را چطور میساختم یا چه بازیای از فلان بازیگر میگرفتم.
کمی هم در مورد اجرایتان در مسابقه پلکان و همسران صحبت کنیم. اصلا چه شد که به سراغ اجرا رفتید؟
چند سال پیش من و مرحوم آقای نوذری را در یکی از برنامههای جامجم دعوت کردند. بعد از برنامه تهیهکننده به من گفت دوست داری کار اجرا کنی و من نپذیرفتم.
چون احساس میکردم به عنوان یک بازیگر نباید پایم را در کفش مجریان کنم. مدتها گذشت و دوباره همان تهیهکننده از من خواست که یکی از برنامههای شبکه جامجم را اجرا کنم این بار پذیرفتم چون با خودم فکر کردم که این برنامه در خارج از ایران پخش میشود و مخاطبان که بازی من را میبینند دیگر ذهنیتی پیدا نمیکنند تا اینکه برای مسابقه پلکان از طرف آقای پورمحمدی (مدیر شبکه ۳) دعوت به کار شدم و دیگر نتوانستم نه بگویم. باور کنید دوسهروز اول آنقدر سر برنامه حالم بد میشد که خیلی سخت میتوانستم اجرا کنم اما به مرور همه چیز خوب شد و انرژی تازهای گرفتم. ضمن اینکه مخاطبان هم من را به عنوان مجری اول انتخاب کردند که این مساله بسیار برایم خوشایند بود و اینکه بعدا به این نتیجه رسیدم که برای یک بازیگر لازم است که اجرا را هم تجربه کند.
فکر نمیکنید با این کار حرفه اصلیتان یعنی بازیگری کمرنگ شد؟
خیر. چون در زمان اجرای مسابقات هم فکر میکردم دارم نقش مجری را بازی میکنم.
قبل از مصاحبه اشاره کردید که زیاد مایل نیستید در خصوص سریال دانی و من با هم صحبت کنیم. اما از آنجایی که این سریال روی آنتن شبکه تهران است آن چه را که خودتان صلاح میدانید در مورد بازیتان در این مجموعه بگویید؟
من در ابتدا این سریال را خیلی دوست داشتم و فکر میکردم کاری است که در آینده برایم ماندگار میشود. از این نظر که بچههایی که امروز این کار را میبینند در آینده وقتی بزرگ میشوند من را میشناسند و این برای من خیلی قشنگ و جالب بود. اما متاسفانه این کار آن چیزی نشد که من فکر میکردم. من معتقدم کارهای کودکان و نوجوانان، کارهای مقدسی هستند و برای همین هم باید با دقت ساخته شوند اما این کار بسیار شتابزده ساخته شد آن هم توسط گروه کارگردانی نه یک کارگردان خاص. خیلی مسایل سر آن کار من را آزار داد در صورتی که دوست داشتم این کار در گوشه ذهنم بعنوان یک کار پرخاطره باقی بماند.
چرا این اتفاق افتاد؟
من با اطمینانی که به ارژنگ امیرفضلی (کارگردان) داشتم این کار را پذیرفتم. چون ۱۰ سال پیش هم با او در سریال «آینه» همکاری کردم. اما همان طور که زمان همه چیز را تغییر میدهد مثل این که گذشت زمان هم روی برخی از کارگردانها تاثیر گذاشته است و عدهای از آنها فکر میکنند اگر صدایشان بلندتر باشد و نامحترمانهتر برخورد کنند موفقترند به هر حال این مساله برای من به عنوان یک بازیگر بسیار ناخوشایند است.
تا به حال شده از کاری که میکنید خسته شوید و بخواهید آن را رها کنید؟
خیر. اما در شرایط کنونی و مشکلاتی که در کارها به وجود آمده است گاهی بشدت خسته میشوم و به خودم میگویم آخر این چه کاری است اما بعد از چند دقیقه دوباره به این نتیجه میرسم که اگر هزار بار دیگر هم دوباره به این دنیا بیایم باز هم همین حرفه را انتخاب خواهم کرد.
پرونده هنریتان این را نشان میدهد که دغدغههایتان صرفا نقشهای پررنگ و اول نیست. درست است؟
بله. دغدغه من نقش یک نیست. من که پلهپله این راه را پیمودهام این واقعیت را پذیرفتهام که نمیتوانم سوپراستار شوم و نمیخواستم، چون برای سوپراستار شدن باید راهی را رفت که من نمیتوانم. به نظر من راز ماندگاری بازیگرها این است که در همه عرصهها بتوانند حضور پیدا کنند و تنها مختص به یک مقوله خاص نشوند چون اگر این اتفاق برایشان بیفتد به مرور زمان فراموش خواهند شد. در مورد اندازه نقش هم باید بگویم که تاثیر یک نقش در یک کار مهم است و نه زیاد یا کم بودن آن.
تعریف خودتان از روشنک عجمیان چیست؟
عجول، گاهی عصبانی، گاهی مهربان و اینکه نگاهم بیشتر به سوی آینده است تا حال هرچند که بعضی اوقات این حال کنونی آینده من را خراب میکند و در آخر اینکه به دنبال یک مدینه فاضله هستم که امیدوارم آن را پیدا کنم.