گفتوگو با علیرضا خمسه، بازیگر پیشکسوت
آقای هـوشیار هنوز بیدار است
اگرچه علیرضا خمسه در سینما و تئاتر نیز حضور پررنگی دارد، اما او را بیشتر با کارهای تلویزیونیاش میشناسیم. اصلا او با بازی در مجموعه تلویزیونی «هوشیار و بیدار» شناخته شد و به گفته خودش هنوز هم بسیاری از مردم او را بیدار خطاب میکنند.
اتفاقا زمانی با خمسه گفتوگو میکردم که روز قبلش محسن یوسفبیک، همبازی خمسه در نقش هوشیار دار فانی را وداع گفته و فرصت مناسبی بود تا با وی درباره خاطراتش از مجموعه هوشیار و بیدار هم حرف بزنیم.
علیرضا خمسه امسال در سریال نوروزی «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم حضور دارد و به قول خودش اساسا یک بازیگر نوروزی است. اگر میخواهید دلایل او را درباره این تعریف و نگاهش به مجموعههای طنز تلویزیونی و بازیگری کمدی بدانید، خواندن این گفتوگو را از دست ندهید.
علیرضا خمسه را همیشه با بازیهایش در مجموعههای طنز تلویزیونی میشناسیم؛ البته شما در سینمای کمدی هم حضور پررنگی داشتید، اما انگار تلویزیون برای شما به عنوان خاستگاه و رسانه اول اهمیت زیادی دارد؟
راستش هر ساله در ایام نوروز من در سریالهای تلویزیونی حضور دارم و اساسا من بازیگر نوروزیام که اگر طی سال هم به دلایلی در مجموعههای تلویزیونی حضور نداشته باشم دستکم ایام نوروز در سریالهای تلویزیونی دیده میشوم.
آقای هـوشیار هنوز بیدار است
اگرچه علیرضا خمسه در سینما و تئاتر نیز حضور پررنگی دارد، اما او را بیشتر با کارهای تلویزیونیاش میشناسیم. اصلا او با بازی در مجموعه تلویزیونی «هوشیار و بیدار» شناخته شد و به گفته خودش هنوز هم بسیاری از مردم او را بیدار خطاب میکنند.
اتفاقا زمانی با خمسه گفتوگو میکردم که روز قبلش محسن یوسفبیک، همبازی خمسه در نقش هوشیار دار فانی را وداع گفته و فرصت مناسبی بود تا با وی درباره خاطراتش از مجموعه هوشیار و بیدار هم حرف بزنیم.
علیرضا خمسه امسال در سریال نوروزی «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم حضور دارد و به قول خودش اساسا یک بازیگر نوروزی است. اگر میخواهید دلایل او را درباره این تعریف و نگاهش به مجموعههای طنز تلویزیونی و بازیگری کمدی بدانید، خواندن این گفتوگو را از دست ندهید.
علیرضا خمسه را همیشه با بازیهایش در مجموعههای طنز تلویزیونی میشناسیم؛ البته شما در سینمای کمدی هم حضور پررنگی داشتید، اما انگار تلویزیون برای شما به عنوان خاستگاه و رسانه اول اهمیت زیادی دارد؟
راستش هر ساله در ایام نوروز من در سریالهای تلویزیونی حضور دارم و اساسا من بازیگر نوروزیام که اگر طی سال هم به دلایلی در مجموعههای تلویزیونی حضور نداشته باشم دستکم ایام نوروز در سریالهای تلویزیونی دیده میشوم.
احتمالا برای اینکه شما را بیشتر به عنوان بازیگر طنز و کمدین میشناسند؟
دقیقا به همین دلیل است، چون حال و هوای نوروز میطلبد برنامه و سریالهایی که برای این ایام تهیه و تدارک دیده میشوند، مفرح و شاد باشند و به همین دلیل به خاطر سوابق و تجربهای که در کار طنز بویژه در مدیوم تلویزیون داشتهام از من دعوت به همکاری میشود.
به نکته خوبی اشاره کردید. اتفاقا بازی شما در فیلم «بیست» آقای کاهانی یک ساختار شکنی در کارنامه بازیگریتان محسوب میشود؟
نظر لطف شماست. به هر حال در آن کار با توجه به نوع قصه و شخصیتپردازیهایی که داشت میطلبید بازی تلخ و جدیای داشته باشم. به هر حال بازیگری شغل و حرفه ماست و من به عنوان یک بازیگر باید بتوانم در نقشها و شخصیتهای متفاوت بازی کنم و قابلیتهای خود را نشان دهم. اساسا هر بازیگری دوست دارد نقشها و ژانرهای مختلفی را تجربه کند. ضمن اینکه در کار طنز هم لایههایی از تلخی و سیاهی دیده میشود.
در واقع این کار بیشتر به کمدی موقعیت نزدیک است. اتفاقا کارنامه شما را در مجموعههای تلویزیونی میتوان به ۲ بخش عمده تقسیم کرد. یک سری مجموعههایی که شما نقش یک شخصیت کمیک را بازی کردید و کاراکتر قصه واجد قابلیتهای طنز و کمدی بوده که شامل طنز کلامی و رفتاری و حرکتی میشده یا مجموعههایی با موقعیت طنز و شخصیتی که شما بازی کردید به شکل ارادی قصد خنداندن مخاطب را نداشته است. به نظر شما کدام یک از این الگوها و سبکهای کمدی و طنزپردازی در تلویزیون کارایی بیشتری دارد و میتواند مخاطبان بیشتری را جذب کند؟
این بستگی به ذائقه تماشاگر دارد و این ذائقه بشدت قابلیت تغییر و تنوعپذیری دارد. همان طوری که تهیه و تولید غذاهای جدید میتواند ذائقههای تازهای برای انسان به وجود بیاورد، کالاهای فرهنگی هم میتوانند منبع و مرجع ایجاد ذائقههای جدید در مخاطبان باشند. متاسفانه سالهاست کمدیهای تلویزیونی با بهرهگیری از تعریف که کمدی یعنی خنداندن تماشاگر یا کمدی یعنی جملات بامزه گفتن، بیشتر به سمت و سوی کمدی کلامی و فانتزی سوق پیدا کردهاند. در انواع و اقسام کمدی از همه دشوارتر و البته جذابتر، کمدی موقعیت است که تلویزیون کمتر در ساخت این نوع از کمدی موفق بوده است.
در واقع کمدی موقعیت بیشتر مبتنی بر فیلمنامه و نوع روایت قصه و البته شیوه کارگردانی است. در اینجا بازیگر با توجه به اینکه میخواهد کمیک نباشد چه کمکی به خلق این موقعیت طنز میکند؟
طبیعتا بهرهگیری از ابزار و تکنیکهای بازیگری و شخصیتپردازی و تجربههای قبلی بازیگر کمدی به کمک او میآید تا وی بتواند با نوع بازی خود در خلق این موقعیت تاثیر بگذارد. در واقع توانایی بازیگری در این نوع از طنزها کار کارگردان را تسهیل میکند. این مساله را میتوان درباره عوامل دیگر پروژه نیز تعمیم داد؛ مثلا فیلمبرداری که طنز را نشناسد نمیتواند در ایجاد موقعیتهای طنز، کارگردان را به درستی همراهی کند. در ایجاد طنز موقعیت حتی نوع نورپردازی هم اهمیت دارد، لذا انتخاب کارگردان و تهیهکننده در عوامل فنی سریال نیز اهمیت زیادی دارد و در موفقیت یا شکست آن مجموعه تاثیر میگذارد. هرچند در چنین جمعی نقش بازیگران به واسطه اینکه مقابل دوربین قرار میگیرند و نمایش را جلو میبرند، بیش از دیگران است و اگر بازیگری شناخت و درک درستی از موقعیت طنز و طنز موقعیت نداشته باشد نمیتواند به شکلگیری اثر کمک کند.
از جمله ضعفهایی که در سینمای کمدی ما از حیث بازیگری وجود دارد این است که در شرایط کنونی، سینما کاراکترهای طنز خود را از تلویزیون وام میگیرد و مثلا اگر یک شخصیت کمیک در یک مجموعه طنز تلویزیونی گل میکند و مورد توجه تماشاگران قرار میگیرد، همان پرسوناژ را عینا در فیلمهای سینمایی استفاده میکنند بدون اینکه آن را به یک شخصیت سینمایی تبدیل کنند یا اصلا خود سینما بتواند خالق کاراکترهای کمیک باشد. نظر شما چیست؟
یک ضربالمثلی هست که در غیاب مادر، زن بابا میتواند مادری کند. در سینمای طنز نیز بازیگران طنزپرداز حرفهای و با تجربه کمتر مورد استفاده قرار میگیرند. متاسفانه این معضل در حوزههای دیگر فرهنگی مثل کتاب هم وجود دارد. بدین معنی که وقتی جای کتابهای اصیل و غنی خالی باشد کتابهای سطحی جای آن را پر میکنند. سینما هم در عرصه فرهنگ همین شرایط را دارد و از تلویزیون نمیتوان انتظار داشت که جای سینما و کارکردهای آن را پرکند. تلویزیون همواره به عنوان ژورنالیسم تصویری تعریف شده و قرار نیست لزوما به تولید کارهای ماندگار دست بزند. تلویزیون وظیفه دارد برای مردم سرگرمی و تفنن ایجاد کند. این معضلی که شما به آن اشاره کردید ناشی از ضعف سینماست و به کارکردهای تلویزیون ارتباطی ندارد. وقتی سینما نتواند به درستی از پس شخصیتپردازی و خلق پرسوناژهای سینمایی برآید بالطبع شخصیتهای تلویزیونی جای آن را پر میکند.
البته برخی شخصیتهای تلویزیونی به دلیل پردازش درست و حرفهای ماندگار در حافظه مخاطبان ثبت شدهاند؛ همین هوشیار و بیداری که خود شما در آن حضور داشتید نمونهای از همین شخصیتهای طنز تلویزیونی است که هنوز هم مردم شما را با آن کاراکتر میشناسند.
اگر این اتفاق بیفتد خیلی خوب است، اما از تلویزیون نباید توقع داشت که حتما شخصیتهای به یاد ماندنی در فیلم و سریالهایش خلق کند. با این حال اگر رسانهای مثل تلویزیون بتواند سریالهای ماندگاری خلق کند که در حافظه تماشاگر ثبت شود باید خوشحال بود. البته این اتفاق در تلویزیون ما بارها رخ داده است، مثلا سریالهایی مثل هزاردستان یا امامعلی(ع) از بسیاری از فیلمهای سینمایی بهتر بوده و خاطره آن تا سالهای سال در ذهن تماشاگر زنده است. این مساله مثل این میماند که از همسایهات توقع نداری جای برادرت را بگیرد، اما اگر همسایهای مثل یک برادر بود باعث خوشبختی است. همین هوشیار و بیدار هم که مثال زدید نمونهای از کارهای ماندگار تلویزیونی است. به طوری که من در این ۲۰ سال در فیلم و سریالهای مختلفی حضور پیدا کردم، اما هنوز هم بسیاری از مردم مرا بیدار خطاب میکنند. در حوزه تولید آثار نمایشی، از سینما توقع بیشتری نسبت به تلویزیون میرود که آثار ماندگارتری تولید کند. تلویزیون بیشتر برای مصرف روزانه مخاطبان کار میکند.
حالا که صحبت هوشیار و بیدار شد بد نیست کمی درباره همکاریتان با مرحوم محسن یوسفبیک برای ما بگویید و اینکه رمز موفقیت آن برنامه را در چه میبینید؟
من خاطرات زیادی با مرحوم یوسفبیک در آن ایام و سالهای ۶۳ و ۶۴ داشتم. ما در ۳ سری از این مجموعه تلویزیونی با هم همبازی بودیم. این مجموعه در زمان جنگ از تلویزیون پخش میشد و از اینکه ما میتوانستیم در آن شرایط از اضطراب بچهها کم کنیم خیلی خوشحال بودیم. شاید چون آن برنامه در زمان پخش خود همتایی نداشت و یگانه بود توانست موفق شود و محبوبیت پیدا کند. جالب است در سفرهای خارجی با ایرانیانی مواجه میشوم که چون دور از وطن هستند با فعالیتهای اخیر من آشنا نیستند و همچنان مرا با عنوان بیدار میشناسند. همان طور که آقای یوسفبیک را به اسم هوشیار میشناسند. شاید باور نکنید که هفتهای ۲ یا ۳ بار پیش میآمد که از من خبر ایشان را میگرفتند.
بعد از هوشیار و بیدار رابطه شما با مرحوم یوسفبیک ادامه داشت؟
متاسفانه چون ایشان در مرزنآباد کرج سکونت داشتند و من هم کار پرمشغلهای در سینما داشتم امکان این رابطه و ملاقات کم شد و تداوم پیدا نکرد. البته ۵ سال پیش بار دیگر با مرحوم یوسفبیک در برنامه زنده «جمعه تعطیل نیست» که نویسندگی و کارگردانی آن به عهده من بود همکاری داشتم و ایشان در آن برنامه در یکی از قسمتها نقش یک پیرمرد فراموشکار را بازی میکردند و متاسفانه نشد که همکاری مداومی با هم داشته باشیم.
آقای خمسه! با توجه به اینکه زوج هنری هوشیار و بیدار و مجموعه برنامهشان میان مردم محبوبیت داشت و موفق بود، چرا آن را ادامه ندادید، مثلا این دو شخصیت را وارد سینما نکردید تا مثل لورل و هاردی به یک زوج کمدی در ایران تبدیل شوید؟ به نظرم پتانسیل و شرایط این کار وجود داشت.
حق با شماست. واقعا جا داشت که بتوانیم از این دو کاراکتر در عرصههای دیگر نمایشی مثل سینما استفاده کنیم و احتمال زیادی داشت که با موفقیت هم همراه شود، اما معاونت سینمایی وقت آقای انوار با حضور این دو شخصیت در سینما مخالف بود. ایشان در آن زمان بشدت با من و محسن یوسفبیک مخالف بود و چندین سال بعد وقتی اسم ما را به عنوان بازیگر در یک فیلم سینمایی برای دریافت پروانه ساخت به معاونت اعلام میکردند، در آنجا خط میخورد و با حضور ما در فیلمهای سینمای مخالفت میشد. یک بار کیومرث پوراحمد میگفت مخالفت آقای انوار با حضور هوشیار و بیدار در سینما را برای عباس کیارستمی تعریف کردم و ایشان گفته بود شاید آقای انوار بچه ندارد. نمیدانم شاید آن زمان فکر میکردند حضور هوشیار و بیدار در سینما یعنی ابتذال و سطحینگری و به همین دلیل با آن مخالفت میکردند.
آقای خمسه، بازیگر خوب شدن به استعداد ذاتی مربوط است یا محصول آموزش و کسب مهارت است؟
تاکنون من به تحقیق یا مطالعه دقیقی در این زمینه برنخوردهام که چند درصد بازیگری ذاتی یا اکتسابی است. آنچه مسلم است این که درخشش هنر بازیگری ناشی از استعداد ذاتی، آموزش و تجربه است. اینکه میگویند هنر پرقنداقی است به این اشاره دارد که مردم عامه اعتقاد دارند هنر ذاتی و مادرزادی است، اما در این میان نقش آموزش که افزایش دانش، بینش و توانایی افراد است چه میشود؟ آیا براحتی میتوان این نقش را فراموش کرد؟
مخالفان این دیدگاه معتقدند هیچ آموزشگاه و دانشگاهی نمیتواند از یک شخص بیاستعداد بازیگر بسازد. بسیارند دانشآموختگانی که قادر به ایفای نقش درخشانی نشدهاند. از طرف دیگر، هستند افرادی که به طور ذاتی بازیگرند، اما از علم این هنر بهرهای نبردهاند. اساس این علم بر این واقعیت استوار است که بازیگر باید به ۳ دانش مهم مسلط شود: دانش بدن، یعنی بازیگر باید بیاموزد که چگونه بر ارگانیسم خویش مسلط شود. دانش دیگر بر گرفته از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ و فرهنگ است. مگر بازیگر بدون این دانش قادر است به خلق شخصیتی باورپذیر و تاثیرگذار بپردازد؟ و بالاخره دانش تربیت روح، هدف آموزش بازیگری است که به صورت درسهایی ارائه میشود مثل تمرکز روی احساساتی که وجود ندارد، ولی ابداع میشود و به تصور در میآید و تخیل نام میگیرد یا پرورش حافظه حواس و خاطره عواطف که خمیرمایه اصلی بازیگری است و بالاخره سومین درس، چگونگی عمل نمایشی است که پایان پروسه یا فرآیند آموزش است.
شما تجربه آموزش بازیگری به کودکان را هم داشته اید. آیا میتوان از کودکی به آموزش بازیگری پرداخت یا اصلا این سنین برای کسب چنین مهارتی مناسب نیستند؟
بیشتر مربیان بازیگری در مورد روشهای آموزشی کودکان و نوجوانان معتقدند هدف از این نوع آموزش تعدیل درونگرایی، تحریک کنجکاوی، تلفیق فعالیتهای حسی و حرکتی کودک و تسهیل بلوغ کودکی از طریق توسعه تواناییهای کودک در قلمروی زندگی اجتماعی اوست. بنابراین روی جنبههای پرورشی این آموزشها تاکید میکنند نه مثلا تولد بازیگرانی برای حضور در تئاتر، تلویزیون و سینما. اگر در این مسیر کودکان یا نوجوانان علاقهمند به فعالیت جدیتر در زمینه بازیگری شوند با آشنا کردن آنها با این حرفه و توجیه والدین آنها انتخاب را به عهده خودشان میگذارند. به عبارت دیگر هدف از آموزش بازیگری به کودکان و نوجوانان کمک به رشد و پرورش شخصیت آنهاست نه تولید بازیگر.