گفتوگو باسامیه لک بازیگرزیبا کاویانی درسریال«خانه بیپرنده»
باید حواسم را جمع کنم
سامیه لک بازیگری است که به واسطه نقش «مارال عظیمی» در سریال «مرگ تدریجی یک رویا» شناخته شد. هر چند که پس از این دیگر در تلویزیون ظاهر نشد اما مخاطب تلویزیون هنوز او را به خاطر دارد. ولی حالا و پس از یک سال دوری از دنیای بازیگری در سریال «خانه بیپرنده» مقابل دوربین خسرو معصومی رفته و نقش «زیبا کاویانی» را بازی کرده است. این هنرمند جوان علاقه خاصی به حرفهاش دارد اگرچه از برخی اتفاقات در عرصه تلویزیون و سینما گلایهمند است. با سامیه لک به گفتوگو نشستیم تا با نظرات او درباره بازیگری بیشتر آشنا شویم.
بعد از بازی در سریال «مرگ تدریجی یک رویا» چه اتفاقی در زندگی هنری شما افتاد؟
طبیعتا به عنوان یک بازیگر شناخته شدم و از آن به بعد شروع کردم به کار کردن در این زمینه و سعی کردم که بهتر و پویاتر به سمت نقشهای دیگر حرکت کنم.
انتظارتان از خودتان چقدر بالاتر رفت؟
خیلی زیاد. به هرحال هر کسی دوست دارد در کارش موفق باشد.
دیدگاهتان نسبت به مخاطب تلویزیون چقدر تغییر کرد؟
«مرگ تدریجی یک رویا» مرا به مخاطب تلویزیون معرفی کرد، آنها مرا شناختند و من به عنوان بازیگر تلاش کردم نظرات آنان را درباره کارم بدانم.
باید حواسم را جمع کنم
سامیه لک بازیگری است که به واسطه نقش «مارال عظیمی» در سریال «مرگ تدریجی یک رویا» شناخته شد. هر چند که پس از این دیگر در تلویزیون ظاهر نشد اما مخاطب تلویزیون هنوز او را به خاطر دارد. ولی حالا و پس از یک سال دوری از دنیای بازیگری در سریال «خانه بیپرنده» مقابل دوربین خسرو معصومی رفته و نقش «زیبا کاویانی» را بازی کرده است. این هنرمند جوان علاقه خاصی به حرفهاش دارد اگرچه از برخی اتفاقات در عرصه تلویزیون و سینما گلایهمند است. با سامیه لک به گفتوگو نشستیم تا با نظرات او درباره بازیگری بیشتر آشنا شویم.
بعد از بازی در سریال «مرگ تدریجی یک رویا» چه اتفاقی در زندگی هنری شما افتاد؟
طبیعتا به عنوان یک بازیگر شناخته شدم و از آن به بعد شروع کردم به کار کردن در این زمینه و سعی کردم که بهتر و پویاتر به سمت نقشهای دیگر حرکت کنم.
انتظارتان از خودتان چقدر بالاتر رفت؟
خیلی زیاد. به هرحال هر کسی دوست دارد در کارش موفق باشد.
دیدگاهتان نسبت به مخاطب تلویزیون چقدر تغییر کرد؟
«مرگ تدریجی یک رویا» مرا به مخاطب تلویزیون معرفی کرد، آنها مرا شناختند و من به عنوان بازیگر تلاش کردم نظرات آنان را درباره کارم بدانم.
حتی اگر مورد نقد آنها قرار بگیرید باز هم برایتان مهم هستند؟
بله من همیشه دوست داشتم که دیگران مرا نقد کنند چون به این نقدها خیلی احتیاج دارم و برایم اهمیت دارند.
به نظر من منتقدان را نباید نادیده گرفت اما میشود با نظرهای آنها همسو نبود. با همه اینها نقد درست همیشه سازنده است.
سامیه لک با نقش مارال عظیمی به مخاطب تلویزیون شناسانده شد. این مساله چقدر برایتان خوشایند است؟
اینکه مردم مرا با نقش مارال عظیمی میشناسند، خیلی اتفاق خوبی است. اکنون باید منتظر عکسالعمل آنها در مقابل نقش زیبا کاویانی باشم. به هر حال از این که با اولین کار توانستم در ذهن مردم باقی بمانم بسیار برایم دلپذیر است.
چرا بین کار اول و کار دوم بازیگریتان اینقدر فاصله افتاد؟
چون پیشنهاداتی که به من در این مدت شد را دوست نداشتم بنابراین ترجیح دادم که بازی نکنم.
بنابراین میشود گفت تمایل دارید نقشهای خوب را عهدهدار شوید تا این که بخواهید پرکار باشید؟
قطعا نقشی را که دوست ندارم بازی نمیکنم بخاطر همین هم یک سال حضور نداشتم.
معیارهایتان برای انتخاب یک نقش چیست؟
ابتدا باید بتوانم با نقشی که به من پیشنهاد میشود، ارتباط برقرار کنم. چون اگر نتوانم با نقشم ارتباط برقرار کنم نخواهم توانست آن را باورپذیر اجرا کنم و بعد از آن، کارگردان برایم اهمیت دارد. از این نظر که بتوانم با او مشورت کنم و در طول کار با او تعامل داشته باشم.
خسرو معصومی به عنوان کارگردان خانه بیپرنده این خصوصیت را داشت؟
تمام تلاشم را میکنم تا در کارم موفق شوم بنابراین سعی میکنم حسابشده حرکت کنم و هرگز دلم نمیخواهد از راه زیاد دیده شدن خودم را مطرح کنم. ترجیح میدهم کم دیده شوم اما در ذهن مردم ماندگار بمانم
بله، آقای معصومی هر زمان که لازم بود، وقت کافی در اختیار من میگذاشت و ما درباره نقش زیبا با هم صحبت میکردیم.
وقتی فیلمنامه را خواندید چه حسی در مورد نقش زیبا داشتید؟
حدود ۲۰ قسمت از فیلمنامه سریال آماده بود. روی همرفته قصه خوبی داشت و پتانسیل این را داشت که به یک مجموعه خوب و دیدنی تبدیل شود و به نظرم زیبا کاویانی با توجه به این که یک بچه سرراهی بود و از نعمت داشتن پدر و مادر واقعی محروم بود شخصیت محکم و موجهی داشت که از نظر من قابل احترام بود. برای همین دوست داشتم که مدتی به جای او زندگی کنم.
چرا دوست دارید که با نقشهایتان زندگی کنید؟ خیلی از بازیگران این مساله را قبول ندارند.
نمیشود با نقش زندگی نکرد چون در غیر این صورت نمیتوان آن را باورپذیر اجرا کرد. مخاطب من را جلوی دوربین میبیند و براساس آن قضاوت میکند پس باید مقابل دوربین با نقش زندگی کرد.
چقدر زمانی که مقابل دوربین هستید به مخاطبتان فکر میکنید؟
وقتی میخواهم اولین پلان را بازی کنم بسمالله میگویم و شروع میکنم و قبل از شروع کار همه سنگها را با خودم وا میکنم. برای همین خیلی حین کار به مخاطب فکر نمیکنم چون قبلا به او فکر کرده و بعد کارم را انتخاب کردهام.
اجازه بداههگویی هم داشتید؟
بستگی به توانایی بازیگر داشت. من گاهی این کار را انجام میدادم و خوشحالم که این اعتماد به من شد.
شما در ۲ سریالی که تا به حال بازی کردهاید نقشهایتان مثبت بودند، میخواهید این مسیر را ادامه دهید و با نقشهای مثبت در ذهن مخاطبتان باقی بمانید؟
خیر، قطعا دوست دارم نقشهای منفی هم بازی کنم. هنوز راه طولانیای در پیش دارم. ابتدا باید مخاطب به من اعتماد کند و به تواناییهای من پی ببرد. به نظرم باید از حالا به بعد تازه حواسم را جمع کنم تا بیگدار به آب نزنم.
در زمان بازی چقدر از روحیات خودتان را وارد نقش میکنید؟
در زمان خواندن فیلمنامه، نقش را از نگاه سامیه لک بررسی میکنم و بعد میروم و با نویسنده و کارگردان صحبت میکنم، اما ابتدا نقش از فیلتر ذهنی خودم عبور میکند، او را در وجود خودم پیدا میکنم و بعد او را مقابل دوربین اجرا میکنم. به هر حال نقشها خیلی جدا از خودم نیستند. نام اصلی من سامیه است اما زمان اجرای نقش نامم عوض میشود. من شخصیت نام جدید را در درون خودم پیدا میکنم.
از زمانی که نقش زیبا به شما محول شد تا زمانی که مقابل دوربین رفتید چقدر طول کشید ؟
۲۰ مهر ۸۸ این نقش به من پیشنهاد شد و ۲۲ آبان هم مقابل دوربین رفتیم. یعنی چیزی حدود یک ماه فرصت داشتم تا زیبا را بشناسم و به او نزدیک شوم.
برای نزدیک شدن به نقش زیبا در این مدت چه کردید؟
با آقای معصومی مکرر صحبت میکردم، چون باید به اتفاق هم درباره زیبا تصمیم میگرفتیم تا توانستیم کار را شروع کنیم. ضمن این که خودم هم شناسنامهای برای زیبا طراحی کردم و طبق آن سعی کردم او را در خودم پیدا کنم.
آیا منتقد بازی خودتان هم هستید یا نه؟
حتی میتوانم ایراداتی از کارم بگیرم که مخاطب هرگز آنها را نخواهد دید. باور کنید گاهی که بازیام را میبینم از دست خودم حرص میخورم.
خانم لک مسالهای که وجود دارد این است که در شرایط فعلی تهیهکنندهها و کارگردانان کمتر ریسک میکنند و نقشهای متفاوت را به بازیگرهای جدید واگذار میکنند. با توجه به این مساله مسیر راه شما در دنیای بازیگری چگونه خواهد بود؟
واقعیت این است که تهیهکنندگان، بازیگران را انتخاب میکنند و نقش کارگردان در این زمینه کمرنگ است. مثلا من در سریال مرگ تدریجی یک رویا، نقش یک نویسنده را داشتم و در خانه بیپرنده نقش یک دکتر را دارم. لابد کار بعدیام باید نقش یک مهندس را بازی کنم. در حالی که باید به بازیگر اعتماد کنند و نقشهای مختلف را به او بسپارند. اکبر عبدی با برنامه «بازم مدرسه دیر شد» آمد و شناخته شد و بعد شد دزد عروسکها و در نهایت رسیده به فیلم مادر، پس به او اعتماد شد. به نظرم باید به نسل جدید هم همین قدر بها داده شود و شرایطی فراهم شود تا آنها بتوانند تواناییهای خود را به نمایش بگذارند.
با این حساب حرکت شما در آینده چگونه خواهدبود؟
تمام تلاشم را میکنم تا در کارم موفق شوم بنابراین سعی میکنم حسابشده حرکت کنم و هرگز دلم نمیخواهد از راه زیاد دیده شدن خودم را مطرح کنم. ترجیح میدهم کم دیده شوم اما در ذهن مردم ماندگار بمانم.
محبوبه ریاستی / جام جم