گفتگو با علی رستمیان، خواننده
وظیفه داریم به هنرمندان جوان انگیزه بدهیم
سالهاست که خوانندگان مکتب اصفهان در زمینه آواز خوانی پیشرو هستند؛ از تاج اصفهانی گرفته تا ادیب خوانساری و عباس کاظمی، علیاصغر شاهزیدی و…
این مکتب که شیوه خاصی در آوازخوانی دارد، هنرمندان بسیاری را به سوی خود کشانده، مثل علی رستمیان که با بهرهجویی از استادان آواز گذشته این مکتب را برای آوازخوانی خود انتخاب کرده است.
او که در طول فعالیتهای موسیقایی خود با بزرگانی چون جلیل شهناز، فرامرز پایور و پرویز مشکاتیان کار کرده، هم اکنون در کنار آهنگساز جوان پیمان خازنی قرار گرفته و با اجرای آلبوم «سیه چشم» او را در قدم گذاشتن به این راه پر پیچ و خم یاری کرده است.
یک مقدار در خصوص همکاری خود با پیمان خازنی و روند شکلگیری آلبوم «سیهچشم» توضیح دهید؟
من سال گذشته به دعوت آقای خازنی در یکی از کنسرتهایش که در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شده بود، حضور یافتم و با دیدن آن برنامه از کار ایشان خیلی خوشم آمد. با هم قرار گذاشتیم و همکاری را آغاز کردیم.
خازنی جوان با ذوقی است، به نوعی که میتوان لقب خلاق را به او داد. به عقیده من ایشان سلیقه مردم را خوب شناخته و مردمی کار میکند؛ یعنی آهنگسازی او مردمی است و این همان چیزی است که امروز در موسیقی ما کمتر به چشم میخورد، چرا که هر چه موسیقی میشنویم تکرار مکررات گذشته است!
وظیفه داریم به هنرمندان جوان انگیزه بدهیم
سالهاست که خوانندگان مکتب اصفهان در زمینه آواز خوانی پیشرو هستند؛ از تاج اصفهانی گرفته تا ادیب خوانساری و عباس کاظمی، علیاصغر شاهزیدی و…
این مکتب که شیوه خاصی در آوازخوانی دارد، هنرمندان بسیاری را به سوی خود کشانده، مثل علی رستمیان که با بهرهجویی از استادان آواز گذشته این مکتب را برای آوازخوانی خود انتخاب کرده است.
او که در طول فعالیتهای موسیقایی خود با بزرگانی چون جلیل شهناز، فرامرز پایور و پرویز مشکاتیان کار کرده، هم اکنون در کنار آهنگساز جوان پیمان خازنی قرار گرفته و با اجرای آلبوم «سیه چشم» او را در قدم گذاشتن به این راه پر پیچ و خم یاری کرده است.
یک مقدار در خصوص همکاری خود با پیمان خازنی و روند شکلگیری آلبوم «سیهچشم» توضیح دهید؟
من سال گذشته به دعوت آقای خازنی در یکی از کنسرتهایش که در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شده بود، حضور یافتم و با دیدن آن برنامه از کار ایشان خیلی خوشم آمد. با هم قرار گذاشتیم و همکاری را آغاز کردیم.
خازنی جوان با ذوقی است، به نوعی که میتوان لقب خلاق را به او داد. به عقیده من ایشان سلیقه مردم را خوب شناخته و مردمی کار میکند؛ یعنی آهنگسازی او مردمی است و این همان چیزی است که امروز در موسیقی ما کمتر به چشم میخورد، چرا که هر چه موسیقی میشنویم تکرار مکررات گذشته است!
من به شخصه با شنیدن کار خازنی خوشحال شدم که جوانی در این سن چنین آثاری را آفریده که مردمپسند نیز هست. بر این اساس تصمیم گرفتم با ایشان به کاری بهنام «سیهچشم» را ارائه کنم. در این کار که توسط گروه «باشا» اجرا شد، پویان رمضانی همراه آواز من پیانو نواخته است.
«سیه چشم» دارای ۸ تصنیف روی اشعار حافظ، فریدون مشیری و اشعاری جدید از ترانهسرایان معاصر است.
این اثربه نوعی برگرفته از موسیقی مشروطه است. بر چه اساسی آهنگسازیها و خط آوازی در آن اعمال شده است؟
خازنی از ۸- ۷ سالگی ساز نواخته و موسیقی قدیم را خیلی خوب میشناسد، بر این اساس کارهای او برگرفته از موسیقی قدماست. در این اثر وقتی قطعات را میشنوید، احساس میکنید این آهنگی است که یک نفر ۵۰ سال پیش اجرا کرده، اما هیچ وقت نمیتوانید بگویید شبیه کدام آهنگ است. همین شاخصه باعث شد که من از بین ۳۰ آهنگی که او برای من آورده بود، که به نظرم زیبا بودند، این ۸ قطعه را انتخاب کنم. به نظر من قطعات «سیه چشم» خیلی به کارهای گروه عارف، شیدا و دیگر بزرگان نزدیک است.
موسیقی دوره مشروطه چه ویژگیهایی دارد که خازنی به سراغ آن رفته است؟
اگر ما به آن زمان برگردیم، میبینیم که در گذشته آهنگساز، شاعر، نوازنده، تنظیمکننده و دیگر عوامل شکلگیری اثر روحیه خاصی داشتند و همدیگر را بیشتر میدیدند و دور هم گرد میآمدند و قطعاتی را طراحی میکردند که واقعا ماندگار بود. خیلی از آثار گذشته ما همچون گلهای جاویدان و… جزو همین آثار است که هر چه میشنویم، از شنیدن آنها سیر نمیشویم. البته یکی از دلایل مهم این مساله وجود مطالعات زیاد هنرمندان در آن زمان بوده.
اصل قضیه این است که ما استادانی مثل مشکاتیان و پایور را داشتیم که در چارچوب خاصی کار میکردند و موسیقیشان عین آثار تاریخی است و همان طور که انسان هیچ وقت از دیدن آثار باستانی – تاریخی خسته نمیشود، از گوش کردن این آثار هم خسته نمیشود.
یکی از دلایل این مساله به ذات و گوهر شخص آهنگساز برمیگردد که مطالعه کرده و به همین خاطر در حوزه کاریاش شناخت بالایی دارد.
من معتقدم اگر ما به سنت خودمان که همان موسیقی ردیف دستگاهی است، سر نزنیم هیچ وقت نمیتوانیم آثار خوبی خلق کنیم.
شما با استادان بزرگی چون پایور، مشکاتیان و شهناز کار کردید و حالا یکدفعه همکاری با یک آهنگساز جوان را آغاز کردهاید که جای تعجب دارد. دلیل این همکاری علاوه بر سلیقه شخصی شما در پسند آثار ایشان چه بوده است؟
سال ۶۴ در منزل ما از استاد بنان تجلیل شد. در این مراسم آقایان پایور، قمشهای، کسایی نیز حضور داشتند، من در آن مراسم قطعه آوازی را خواندم و استاد پایور نیز خوششان آمد. این دیدار و آشنایی در منزل ما باعث شد، آقای پایور از من برای انجام کاری با گروه اساتید که متشکل از استاد شهناز، بهاری، اسماعیلی، موسوی و خود ایشان بود، دعوت کنندکه واقعا افتخار بزرگی برای من بود. ماحصل آن کار تولید آلبوم «چهار باغ» بود.
در آن زمان استاد پایور در جواب سوالی مبنی بر اینکه چرا با جوانی مثل رستمیان کار کردید، گفته بودند که ما باید دست این جوانها را بگیریم.
در واقع صحبتهای استاد پایور در شرایط کنونی باعث همکاری شما با جوانان شد.
شخصیت افراد برای من مهم است و من نیز معتقدم اگر ما دست جوانها را نگیریم، پس چه کسی باید آنها را به جامعه معرفی کند. ما باید در کنار خازنیها باشیم، کار کنیم و بتوانیم آثار خوبی را ارائه دهیم. به نظرم سن بالا و پایین، مهم نیست. همه باید با هم همکاری کنند تا موسیقی ما رشد کند و بتوانیم موسیقی خوبی را به مردم ارائه کنیم.
کار کردن بزرگان موسیقی با جوانها به گفته خود آنها باعث شکوفایی جوانان میشود و این مسالهای است که ما در کار هنرمندان شاخص، این اواخر شاهد هستیم. به عقیده شما قرار گرفتن اسم بزرگان در کنار جوانها باعث لطمه زدن به کارشان نمیشود؟
استادان خودشان تشخیص میدهند که آن شخص جوان توانا هست یا نه. اما متأسفانه در مکتب آوازی ما یک مقدار تقلید ایجاد شده که خوانندگان خیلی شبیه به هم میخوانند، که من خیلی مخالف آن هستم چرا که این خود به مکتب آوازی ما لطمه میزند.
آواز ما دارای چند مکتب است که از همه شاخصتر، مکتب اصفهان است. مکتب تبریز تحت تأثیر تعزیهخوانان در قدیم بوده، آنها هم خیلی اوج میخواندند و هم شعر را خوب به شنونده تفهیم نمیکردند. مکتب اصفهان که مکتب تاج، ادیب خوانساری، سید رحیم و استادان قدیم ماست تحت تأثیر روحانیت است. مکتب روحانیت رفتن بر منبر است که سینه به سینه به ما رسیده. آنها شعر را تفهیم میکردند و گریز میزدند به جایی که مردم را به گریه میانداختند. ما با بررسی این مکاتب، مکتب اصفهان را انتخاب کردیم، اما معضلی که ما هم اکنون با آن دست به گریبان هستیم، نبود مطالعه روی سبکهای آوازی است و همه بدون مطالعه شبیه هم میخوانند که این خود، در آینده به موسیقی آوازی ما لطمه میزند.
شما مکتب اصفهان را انتخاب کردید. آیا دلیل این انتخاب به خاطر تفهیم بیشتر شعر در این مکتب بود (خصوصا به خاطر اهمیت شعر در زبان فارسی است) یا نه دلیل خاص دیگری داشت؟
وقتی وارد شهر اصفهان میشوید، در مکانهایی چون سی و سه پل، پل خواجو خوانندگان به صف ایستادهاند و شعر میخوانند. اصفهان شهر هنرپروری است و اگر کمی به گذشته برگردیم، میبینیم اصفهان نسبت به دیگر شهرها خوانندگان بیشتری دارد.
در حال حاضر مکتب اصفهان در موسیقی آوازی ما چه جایگاهی را به خودش اختصاص میدهد و با توجه به اینکه خوانندههای ما تقلید از استاد میکنند، چقدر این مکتب و مکاتب دیگر زیر سوال برده شده است؟
مکتب اصفهان برای آموختن درجه اول است و به نوعی در راس مکاتب ایران قرار دارد، ولی تقلید در این مکتب نیز بحث برانگیز است. متاسفانه در شرایط کنونی غیر از کارهای شما و تعداد معدودی از استادان آواز ما، دیگر صدایی از موسیقی آوازی گذشته را نمیشنویم.
من سالها پیش آلبومی را با آقای پایور کار کردم، به نام «ارغوان» این کار تصنیفی دارد که برای دخترشان ساخته بودند که من آن را خواندم. قبل از اجرای این تصنیف، ایشان به من گفتند که کار قدما را خیلی مطالعه کردید که خوب تحریر میزنید.
ما همگی با مطالعه زیاد به سطحی رسیدیم که هم اکنون کار میکنیم. در حال حاضر آن تحریرها را در کار جوانهای فعلی نمیشنویم که علتش همان تکرار و تقلید است.
من معتقدم که موسیقی خوب را باید استادان تأیید کنند و مردم عام بپسندند. اگر موسیقی امثال خازنی را استادان تأیید کردند و مردم نیز خوششان آمد، این موسیقی موفق است و در جامعه کاربرد دارد.
البته ما موسیقی پاپ را هم برای جوانان لازم داریم؛ ولی نه اینکه صدا و سیما و ارگانها بخواهند بیشترین وقت را صرف آن کنند. متاسفانه در حال حاضر ما این نوع موسیقیها را بیشتر از رادیو میشنویم. وقتی ما شعر حافظ، سعدی و مولوی را داریم، نیاز است که بچههای ما نیز با آنها و موسیقی خوب آشنا شوند.
شما به این مساله اعتقاد دارید که در موسیقی آوازی ما، باید نوگرایی لحاظ شود تا مخاطبان خاص خودش را جذب کند؟
اگر ما صد در صد بتوانیم آثار گذشتگان را بازسازی کنیم، بسیار لذتبخش و خوب است. اگر این گونه کارها بازسازی شود، جوانها تشویق به کار میشوند و اگر جوانهای ما آثار گذشتگان را مرور کنند، صد در صد موفق خواهند شد و مردم هم میپسندند، به شرطی که درست اجرا شود.
فضای کاری که با پایور و مشکاتیان داشتید چگونه بود؟ در واقع کار کردن با این استادان چه لذتهایی برای شما داشت و چه امکاناتی را برای شما ایجاد کرد؟
از موسیقی آقای پایور تجربیات بسیاری را کسب کردم. ایشان در تمرین خیلی زحمت میکشیدند. او برای شاگردان و افرادی که با او کار میکردند، زمان زیادی صرف میکرد، به گونهای که به من خواننده در اجرای قطعات میگفت که شما باید نتهای سیاه را حالت دهید، تحریر دهید و روی آنها تکیه کنید. همه این مسائل برای من تجربه بود.
به نظرم با رفتن نزد چنین استادانی میتوان بسیار درس آموخت.این قضایا برای مشکاتیان نیز صادق است. مرحوم مشکاتیان واقعا آوازها را برای خوانندگانش طراحی و شعر را ملودیسازی میکرد. خیلیها موسیقیهای ایشان را اجرا کردند، ولی هیچ وقت موسیقی مشکاتیان نشد و آن عطر و طعم را نداشت.
با توجه به اینکه با این بزرگان کار کردید و در حال حاضر با یک آهنگساز جوان، روند آهنگسازی از گذشته تاکنون چه تغییری کرده و چقدر این آهنگسازان جوان ما پایبند به اصولی هستند که بزرگان ما در کارهایشان رعایت میکردند؟
جوانان ما باید آن عشق و پشتکار لازم را داشته باشند. اگر این دو نباشد و استاد خوب نبینند و مطالعه شعری هم نداشته باشند، نمیتوانند آثار خوبی را خلق کنند. ما وقتی زندگی مشکاتیان را مطالعه میکنیم میبینیم ایشان در ۱۶ سالگی در اردوی رامسر در سازهای مختلف اول میشوند و این خود نشان میدهد که او عاشق موسیقی بود. در وجود مشکاتیان موسیقی حل شده بود و به هیچ چیز دیگر فکر نمیکرد. حالا ما باید بتوانیم آن عاشقان و افرادی را که مثل مشکاتیان بودند، پیدا کنیم تا بتوانند موسیقی خوب خلق کنند.
در واقع ما وظیفه داریم در جوانان انگیزه ایجاد کنیم. به نظر من تا آن عشق و علاقه پیدا نشود، دانشگاه کاری نمیتواند بکند. «عارف» و «شیدا» به عنوان دو بزرگ عرصه موسیقی ایران هیچ وقت تحصیلات دانشگاهی نداشتند، ولی عشق و علاقه و شناخت شعر، درونشان موج میزد و همه اینها باعث شد عارف و شیدا وجود آمد.