گفتگو با رضا کریمی؛ کارگردان فیلم «آدمکش»
جذب مخاطب بدون توسل به کلیشهها
«آدمکش» را میتوان با اطمینان یک اثر شریف و آبرومند در حوزه فیلمهای تجاری قلمداد کرد فیلمی که در تک تک پلانهایش احترام خالقش را به چشم و گوش بیننده میبینیم. «آدمکش» پنجمین ساخته رضا کریمی است، کارگردانی که با فیلم قبلی خود یعنی «انعکاس» هم توانسته بود معیارهای سینمای تجاری در ایران را اندکی ارتقا ببخشد. فروش روز افزون «آدمکش» گواه این نکته است که فیلم با همه تلخی و دور بودن از فضای کمدیهای مرسوم این روزگار توانسته مخاطبان خود را راضی از سالنهای سینما بیرون ببرد.
آقای کریمی! به عنوان اولین سوال میخواستم از فروش فیلم «آدمکش» آغاز کنم، خوشبختانه از آغاز سال ۸۹ فیلمهای جدی و فرهنگی سینمای ایران به نسبت فیلمهای شبه کمدی و مبتذل بیشتر میفروشند. فیلم شما هم از این قاعده مستثنا نیست و در سه روز اول توانست بیش از ۶۵ میلیون تومان فقط در تهران بفروشد. میخواستم تحلیل شما را درباره این وضعیت بدانم.
ساخت آثار کمدی به خودی خود اشکال ندارد اما وقتی جریانی به راه میافتد که به واسطه آن عدهای تلاش دارند جذب مخاطب را در این جنس از سینما و با یک ویترین خیلی مشخص ببینند، اشتباه است و به نظرم این مسیری است که از اول اشتباه پیموده شده و از اول هم قابل پیشبینی بود که از یکی جایی دیگر این تفکر جواب نخواهد داد.
آینده «آدمکش» را با شرایط موجود چگونه ارزیابی میکنید؟
جذب مخاطب بدون توسل به کلیشهها
«آدمکش» را میتوان با اطمینان یک اثر شریف و آبرومند در حوزه فیلمهای تجاری قلمداد کرد فیلمی که در تک تک پلانهایش احترام خالقش را به چشم و گوش بیننده میبینیم. «آدمکش» پنجمین ساخته رضا کریمی است، کارگردانی که با فیلم قبلی خود یعنی «انعکاس» هم توانسته بود معیارهای سینمای تجاری در ایران را اندکی ارتقا ببخشد. فروش روز افزون «آدمکش» گواه این نکته است که فیلم با همه تلخی و دور بودن از فضای کمدیهای مرسوم این روزگار توانسته مخاطبان خود را راضی از سالنهای سینما بیرون ببرد.
آقای کریمی! به عنوان اولین سوال میخواستم از فروش فیلم «آدمکش» آغاز کنم، خوشبختانه از آغاز سال ۸۹ فیلمهای جدی و فرهنگی سینمای ایران به نسبت فیلمهای شبه کمدی و مبتذل بیشتر میفروشند. فیلم شما هم از این قاعده مستثنا نیست و در سه روز اول توانست بیش از ۶۵ میلیون تومان فقط در تهران بفروشد. میخواستم تحلیل شما را درباره این وضعیت بدانم.
ساخت آثار کمدی به خودی خود اشکال ندارد اما وقتی جریانی به راه میافتد که به واسطه آن عدهای تلاش دارند جذب مخاطب را در این جنس از سینما و با یک ویترین خیلی مشخص ببینند، اشتباه است و به نظرم این مسیری است که از اول اشتباه پیموده شده و از اول هم قابل پیشبینی بود که از یکی جایی دیگر این تفکر جواب نخواهد داد.
آینده «آدمکش» را با شرایط موجود چگونه ارزیابی میکنید؟
آینده را نمیتوان خیلی پیش بینی کرد ولی فکر میکنم این شروعی که داشته شروع خوبی بود و نگاه سازندگان فیلم بر این است که با تلاشها و پیشبینیهایی که کردیم به مقصودمان رسیدیم و مردم با فیلم ارتباط برقرار کردند و اتفاقا سیر صعودی که فروش این فیلم دارد گواه این نکته است که مردم با رضایت از سالن خارج میشوند که امتیاز کمی نیست.
هر پنج فیلم شما را میتوان در گونه سینمای میانه جا داد. سینمایی که ضمن احترام به شعور بیننده قصد جذب حداکثری مخاطب را نیز دارد.
بله دقیقا. به نظر من باید فیلم توانایی جذب مخاطب را داشته باشد و برای من جذب مخاطب عام بسیار مهم است اما برای بهدست آوردن اینگونه از سینما متوسل به موارد خیلی سطحی و کلیشهای نمیشوم. همان طور که گفتید سعی من بر این است که همانگونه که فیلم مخاطب را جذب میکند دارای یکبار مفهومی و معنایی هم باشد تا تماشاگر دست خالی از سالن سینما بیرون نیاید.
این هدفی است که من در مسیر فیلمسازیام همواره داشتهام و فکر میکنم خیلی هم دشوار است. چون وقتی شما هدفتان جذب مخاطب به هر قیمتی و از هر طریقی است مسیر چندان دشواری را پیش رو ندارید و یا آن سمت ماجرا که شما خواهان ساخت یک فیلم شخصی هستید بیشتر مایل هستید در محافل خاص از فیلم تقدیر شود که باز آن نوع سینما هم در قیاس با سینمای میانه تولید آسانتری دارد.
در هر پنج فیلم شما، زنان حضور پر رنگی در بطن ماجرا دارند.
پروسه قصه نویسی و فیلم ساختن من برخاسته از علایق و تفکر من است. در کارهایم خیلی عمد ندارم که زن محور ماجرا باشد و یا زن اولویت بیشتری در قصه داشته باشد. این مسیری است که طی شده و ممکن است در کار بعدیام چنین نباشد. در «آدمکش» هم محور اصلی ماجرا حضور یک زن است اما نقشهای اصلی دیگر را مردها ایفا میکنند.
به سینمای مهندسی شده اعتقاد دارید؟
بله، من این تفکیک را در انجام وظایف مختلف قائل هستم. البته ممکن است که روزی فیلمنامه کارم را خودم بنویسم اما تا آنجایی که ممکن است تلاش دارم از مقولههایی مثل فیلمنامه، تدوین، طراحی صحنه و لباس و تهیهکنندگی فاصله داشته باشم و آدمهایی که با اساس فیلم فاصله داشتهاند، بیایند و کارهایشان را انجام دهند و من هم کنارشان باشم. در مورد فیلمنامه هم ترجیحم این است که یک فیلمنامه آماده پیش رویم باشد و من با یک فاصلهای نسبت به آن فیلمنامه نظراتم را بر روی آن اعمال کنم و دست به بازنویسی بزنم.
چه شد که تصمیم گرفتید «آدمکش» را به عنوان پنجمین اثر سینمایی خود جلوی دوربین ببرید؟
اینکه آدم به چه قصهای میپردازد بستگی دارد به مجموع شرایطی که در آن زمان و آن مقطع سراغ فیلمساز میآید. طرح فیلم «آدمکش» متعلق به خانم آزیتا موگویی، مدیر تولید فیلم «آدمکش»، بود و وقتی قرار شد با آقای پوستی کار کنیم من این را در کنار چند طرح دیگر به ایشان ارائه دادم و در جلسات مختلفی که با هم داشتیم به این نظر رسیدیم که بهتر است طرح «آدمکش» را بسازیم اما من در آن مقطع درگیر ساخت سریال «فاکتور هشت» شدم و قرار شد آقای محمدهادی کریمی فیلمنامه این کار را بنویسند که شروع به نگارش این فیلمنامه کردند و پس از چند ورسیون به فیلمنامه فعلی رسیدیم و درست پس از پایان تصویربرداری سریال من بود که برای پروانه ساخت این فیلم اقدام کردیم.
زمانی که فیلمنامه را به محمدهادی کریمی سفارش دادید، نظرتان نوشتن یک فیلمنامه روانشناختی بود یا یک فیلم پلیسی معمایی؟
خیلی نظرم این نبود که فضای غالب فیلم یک فضای معمایی و پلیسی باشد بلکه همانطور که گفتید نظرم بر این بود که کار یک درام روانشناسانه است که مایههایی از فضای معمایی هم در آن باشد.
قبول دارید روایت معماگونه فیلم در ۲۰ دقیقه ابتدایی خیلی بیشتر از نکات روانشناختی آن است و درست از دقیقه بیستم فیلم، فیلمنامهنویس با قرار دادن شخصیت رویا ملکزاده به عنوان شخصیت اصلی ماجرا فیلم را از یک اثر داستانگو به یک اثر شخصیت محور بدل میکند که این نکته به ریتم فیلم هم آسیب زده؟
فکر میکنم روندی که فیلم برای قصهگویی میپیماید، درست است. ما در ۱۰ دقیقه ابتدایی آدمها را معرفی میکنیم پس از آن شخصیت حامد بهداد را داریم که از دوستش میخواهد که نامزدش را نجات بدهد و طی یک مصاحبه پزشکی ما پی به قصه اصلی فیلم میبریم. به نظرم این روند چندان عجیبی نیست. بهطور دقیقتر ما ابتدا شخصیتهایمان را معرفی میکنیم و پس از آن با یک ماجرای جنایی روبهرو میشویم که در ظاهرش یک جنایت اتفاق افتاده اما بعد به لایههای زیرینش نفوذ میکنیم. ما مجبور هستیم به واسطه کندوکاوی که شخصیت مازیار در قصه میکند به شخصیتها و ماجراهای فرعی بپردازیم به حدی که قصه بیرونیتر میشود تا اینکه به گرهگشایی نهایی میرسیم و متوجه میشویم که اصل ماجرا چه بوده. این روندی بود که از همان ابتدا برای این قصه طراحی شده بود و من فکر میکنم که روند درستی است و روایت قصه به سمت درستی میرود.
محمد پوستی را چگونه پیدا کردید؟ تا آنجایی که من اطلاع دارم ایشان سالها پیش به همراه بهروز افخمی دفتر تولیدفیلم دایر کردند که البته خروجی خاصی هم نداشت.
آقای پوستی در تلویزیون سالها به عنوان تهیهکننده حضور داشتهاند. در سینما هم در چند سال گذشته مشارکتهایی در ساخت و تولید آثار مختلف داشتهاند اما «آدمکش» اولین اثری است که به عنوان تهیهکننده مستقل در سینما تولید کردهاند. من اطلاع چندانی از دفتری که ایشان با آقای افخمی داشتند ندارم اما همانطور که اشاره کردم ایشان تمایل داشتند یک اثر مستقل سینمایی تهیه کنند و به دلیل آشنایی که از مدتها قبل با هم داشتیم پیشنهاد ساخت این فیلم را به من دادند.
فیلم با هزینه بخش خصوصی ساخته شده؟
بله و هیچ اسپانسری هم در تولید این فیلم مشارکت نکرده.
این را از این بابت میپرسم چون «آدمکش» به دلیل لوکیشنهای متنوع و آدمهای نامآشنایی که جلوی دوربین و پشت دوربین دارد باید جزو آثار پر خرج سینمای ایران باشد.
نه اتفاقا بودجه این فیلم چندان تفاوتی با آثار اکران شده این روزها ندارد. اگر منظور شما حضور سوپر استارها در این فیلم است در آثار دیگر هم شاهد حضور این افراد هستیم. اگر منظور شما لباس بازیگران است که با لباسهای چندان پیچیده و گرانقیمتی روبهرو نیستیم، اگر منظور شما لوکیشنهاست باید بگویم بیشتر انتخابها در این رویکرد موثر بوده و در نهایت باید بگویم فیلم به لحاظ هزینه متفاوت با کارهای رایجی که در سینمای ایران ساخته میشود نیست و حتی از برخی از این آثار نیز کم خرجتر بوده.
به طراحی صحنه و لباس این فیلم اشاره کردید. من یک همکاری خیلی خوب بین شما به عنوان کارگردان، آقای محمود کلاری به عنوان مدیر فیلمبرداری و خانم ژیلا مهرجویی به عنوان طراح صحنه ولباس میبینم. کمی درباره این همکاری برای ما بگویید.
فکر میکنم اگر قیاسی بین فیلمهای قبلی من هم انجام دهید به این نکته میرسید که لوکیشن در آن فیلمها نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. در واقع لوکیشن در آثار من باید ضمن سادگی، خاص هم باشد. زمانی که من فیلمنامهای را میخوانم یک سری تفکر و نگاههای نسبت به مکانها و لوکیشنهای فیلم دارم که سعی میکنم با طراح و فیلمبردار کار این دیدگاهها را در میان بگذارم و این نگاه را کامل کنیم تا برسیم به نقطهای که منظور من بوده اما در آدمکش به نظر خودم هماهنگی خیلی خوبی رخ داده است من به دلیل پیشینه همکاری که با خانم مهرجویی داشتم خیلی خوب به تفاهم و هماهنگی رسیدیم.
فصلهای فلاشبک فیلم «آدمکش» با دوربین دیجیتال گرفته شده. این نوع روایت تصویری پیشنهاد خودتان بود یا آقای کلاری؟ و چه علت زیباشناسانهای پشت کار بود؟
من زمان نگارش فیلمنامه تصور خاصی از فلاش بک این فیلم داشتم و میخواستم چیز متفاوتی با فلاش بکهای رایج باشد بر اساس مجموعه صحبتها و جلساتی که با آقای کلاری داشتیم ایشان هم نظرش بر این بود برای اینکه دستمان در قسمت رنگ بندی و یک سری از مسائل دیگر باز باشد این را ویدئو بگیریم تا بتوانیم نکات مورد نظرمان را روی آن به راحتی پیاده کنیم و بعد آن را به فرمت ۳۵ تبدیل کنیم.
در «آدمکش» ما عموما با نماهای بسته بازیگران روبهرو هستیم. خیلی نمای لانگشات در این فیلم نمیبینیم. به واسطه اینکه فیلمنامه «آدمکش» یک فیلمنامه شخصیت محور است به چنین دیدگاهی رسیدید؟
این هم از آن مواردی است که خیلی نمیتوانم دربارهاش توضیح دهم. این نکته هم برخاسته از گرامری است که من فیلمسازی متناسب با موضوع فیلمم و اتمسفر صحنهها را اینگونه دکوپاژ میکنم. یعنی اصلا عمدی در کارم نیست بلکه بیشتر این نکته از حس من برخاسته است و به گرامر اصلی فیلمم بدل شده است. اگر میبنید که در «آدمکش» کلوز آپهای زیادی وجود دارد به خاطر نوع قصه و نوع شخصیتها حتما ایجاب میکرده که ما بیشتر به آدمها نزدیک شویم تا اینکه بخواهیم فضا سازی ببینیم
علت حضور کمرنگ شخصیت لیلا اوتادی در فیلم چیست؟ این شخصیت چه کمکی به روند داستان میکند؟ آیا با حذف شدن این کاراکتر چیزی از بار داستان کم میشود؟
نمیتوان گفت که اگر حذف شود اتفاق چندانی در داستان رخ نمیدهد. راستش من خودم اینگونه نمیبینم که شخصیت لیلا اوتادی خاصیت کمی در فیلمنامه دارد چرا که او در مقاطعی تاثیرگذار است. دکتر زمانی که بیمار را از آسایشگاه فراری میدهد نیاز به یک همکار و همراهی داشت و اساسا نقش نگار بر این اساس طراحی شده بود. در تیمی که مازیار در آن حضور دارد ما با شخصیت خانم دکتر مهرابی رو به رو هستیم که اساسا نمیتواند روی همکاری وی حساب بکند پس ما نیاز داشتیم به فردی که برای فرار دادن و پناه دادن به رویا همراه و همکار وی باشد. اگر به این بزنگاهها توجه کنید متوجه میشوید که حضور این شخصیت در روند داستان اتفاقا خیلی موثر است.
در ساخت این فیلم از مشاورههای پزشکی هم بهره بردید؟
بله، به هر حال اینگونه قصهها، داستانهای سختی هستد و باید متکی بر تحقیقات باشد. قبل از شروع فیلمبرداری با یکسری از دوستان روانپزشک در مورد مسائل پزشکی این کار مشورتهایی داشتم که میتوانم به آقای دکتر صنعتی و خانم دکتر معین اشاره کنم که در مجموع موافق فرضیههای این فیلمنامه بودند و البته پیشنهادهایی هم در راستای بهتر شدن فیلمنامه مطرح کردند که من سعی کردم در بازنویسی نهایی هم این نکات را در فیلمنامه لحاظ کنم.
خانم کرامتی پیش از شروع فیلمبرداری جلساتی با این نوع بیماران داشتند؟
بله ایشان هم قبل از فیلمبرداری در جلساتی شرکت کردند که با نقش چندان بیگانه نباشند.
قبول دارید بازی حامد بهداد نسبت به سایر بازیگران کمی اغراق شدهتر بود و در جاهایی به کلیت سکانس لطمه وارد میکرد؟
من وقتی قرار است فیلمی را بسازم به یک سری از تعاریف نسبت به شخصیتهای درون داستان میرسم. به حدی که در نهایت میدانم چه کسی بهترین گزینه برای ایفای این نقشهاست. در مورد «آدمکش» همین اتفاق اقتاد. یعنی من از همان اول میدانستم که این سه نفر باید شخصیتهای اصلی فیلم من را بازی کنند. برای مثال با توجه به مشخصات ظاهری حامد بهداد او را بهترین گزینه برای شخصیت حمید میدانستم.
سکانسی که حامد بهداد برای اولین بار متوجه میشود نامزدش بهجز یک قتل مرتکب چند قتل دیگر هم شده از نظر شما غلو شده نیست؟
نه چرا؟ در آن سکانس حمید فکر میکند که نامزدش قتلی را مرتکب شده و درصدد است آن را یک جوری رفع و رجوع کند اما در میانههای سکانس متوجه میشود ماجرا خیلی پیچیدهتر از این مسائل است و طبیعتا شوکه میشود و به فراخور آن موقعیت احساساتی میشود پس میبینیم که آن سکانس اصلا غلو شده نیست.
و سخن آخر؟
فقط امیدوارم این استقبالی که از فیلم شده ادامه دار باشد و مردم از فیلم خوششان بیاید.