گفتگو با جیم کری، بازیگر پنگوئنهای آقای پاپر
بازیگر باید با صورت و بدنش حرف بزند
اشاره: جیم کری، بازیگر موفق کمدی در ۲ دهه اخیر سینمای جهان پس از ۲ سال دوری از پرده سینما با کمدی «پنگوئنهای آقای پاپر» دوباره برگشته است. فیلم در اولین هفته نمایش خود ۱۸ میلیون دلار فروش کرد که در مقایسه با رقیب خود «گرین لانترن» (که ۵۶ میلیون دلار فروش داشت) بسیار کم فروخته است.
این بازیگر در فیلم جدید خود با تعدادی پنگوئن واقعی و کامپیوتری همبازی است. در این فیلم او یک تاجر موفق است که با دوستی در قطب شمال مکاتبه دارد. روزی این دوست برای وی هدیهای عجیب و غریب میفرستد؛ تعدادی پنگوئن.
حالا این تاجر موفق باید وظیفه نگهداری از این موجودات شیطان را به عهده بگیرد و طبیعی است که با دردسرها و مشکلاتی روبهرو شود. جیم کری کار بازیگری را با حضور در چند مجموعه تلویزیونی در اوایل دهه ۸۰ میلادی شروع کرد و اوایل دهه ۹۰ نقشهای کوتاهی در چند فیلم سینمایی گرفت.
سال ۱۹۴۴ با «ماسک» و «ایس و نچورا» تبدیل به یکی از موفقترین بازیگران این عرصه شد. طی سالهای بعد او در فیلمهای موفقی همچون مرد کابلی، دروغگو دروغگو، بتمن جاودانه، نمایش ترومن، چگونه گرینچ کریسمس را دزدید و سرود کریسمس بازی کرد. به بهانه نمایش عمومی فیلم جدید جیم کری، رسانهها با او درباره جنبههای مختلف کاریاش صحبت کردهاند که ترجمه زیر یکی از آنهاست.
در پنگوئنهای آقای پاپر با چند بازیگر قدیمی همچون آنجلا لانزبری همبازی شدهاید.
بازیگر باید با صورت و بدنش حرف بزند
اشاره: جیم کری، بازیگر موفق کمدی در ۲ دهه اخیر سینمای جهان پس از ۲ سال دوری از پرده سینما با کمدی «پنگوئنهای آقای پاپر» دوباره برگشته است. فیلم در اولین هفته نمایش خود ۱۸ میلیون دلار فروش کرد که در مقایسه با رقیب خود «گرین لانترن» (که ۵۶ میلیون دلار فروش داشت) بسیار کم فروخته است.
این بازیگر در فیلم جدید خود با تعدادی پنگوئن واقعی و کامپیوتری همبازی است. در این فیلم او یک تاجر موفق است که با دوستی در قطب شمال مکاتبه دارد. روزی این دوست برای وی هدیهای عجیب و غریب میفرستد؛ تعدادی پنگوئن.
حالا این تاجر موفق باید وظیفه نگهداری از این موجودات شیطان را به عهده بگیرد و طبیعی است که با دردسرها و مشکلاتی روبهرو شود. جیم کری کار بازیگری را با حضور در چند مجموعه تلویزیونی در اوایل دهه ۸۰ میلادی شروع کرد و اوایل دهه ۹۰ نقشهای کوتاهی در چند فیلم سینمایی گرفت.
سال ۱۹۴۴ با «ماسک» و «ایس و نچورا» تبدیل به یکی از موفقترین بازیگران این عرصه شد. طی سالهای بعد او در فیلمهای موفقی همچون مرد کابلی، دروغگو دروغگو، بتمن جاودانه، نمایش ترومن، چگونه گرینچ کریسمس را دزدید و سرود کریسمس بازی کرد. به بهانه نمایش عمومی فیلم جدید جیم کری، رسانهها با او درباره جنبههای مختلف کاریاش صحبت کردهاند که ترجمه زیر یکی از آنهاست.
در پنگوئنهای آقای پاپر با چند بازیگر قدیمی همچون آنجلا لانزبری همبازی شدهاید. همکاری با این هنرمندان قدیمی چگونه بود؟
عالی بود و تجربیات خوب و زیادی کسب کردم. هر یک از آنان به شکل غریبی بینظیر بودند. سر وقت سر صحنه فیلمبرداری میآمدند و بسیار منظم کار خود را انجام میدادند. در یک کلام، هنرمندانی کامل هستند که به شکلی باورنکردنی الهامبخش شما در کار بازیگری میشوند. امیدوارم من هم بتوانم وقتی به سن و سال آنها میرسم، همین حالت را برای بازیگران جوان داشته باشم و آنها از من الهام بگیرند. تماشای کار این هنرمندان قدیمی سر صحنه فیلمبرداری حکم یک کلاس درس (هر چند دیرهنگام) را برایم داشت. به همین دلیل است که میگویم کارکردن با آنجلا و بقیه بازیگران فیلم مثل شانسی بود که در این مرحله از کارنامه کاریام نصیبم شد.
قبل از این هم در فیلمهایی کار کردهاید که سرشار از جلوههای ویژه صوتی و تصویری بودهاند و با این نوع کار بیگانه نیستید. آیا کارکردن در چنین فیلمهایی راحتتر است؟ وقتی فیلمنامه را میخوانید اینجور صحنههای سرشار از جلوههای ویژه را حس میکنید؟
هر فیلمی سختیها و مشکلات خاص خودش را دارد. نکته مهم این است که بازی در فیلمهایی را که از جلوههای ویژه بهره میگیرند دوست دارم و حاصل کار در آنها تماشایی است. بعضی از اینجور صحنهها را شما بدون حضور اشیا و موجودات زنده بازی میکنید که بعدا به کمک جلوههای ویژه به فیلم اضافه میشوند. بعضی از این صحنهها هم به صورت طبیعی سر صحنه فیلمبرداری گرفته میشود.
کار کردن با حیوانات واقعی چطور؟
همیشه کار کردن با حیوانات واقعی را سر صحنه فیلمبرداری دوست داشتهام و در ارتباط با فیلم تازهام، آن پنگوئنهای واقعی محشر بودند و از کار با آنها لذت میبردم. این فیلم به دلیل نوع قصهای که داشت از مقدار زیادی جلوههای ویژه کامپیوتری و دیجیتالی بهره گرفت. راستش را بگویم همبازی شدن با حیوانات مختلف را دوست دارم و از انرژی آنها انرژی میگیرم. هنگام بازی با حیوانات شما دیالوگهای بسیار کمی دارید و مجبورید به جای حرفزدن بازی کنید. باید از تمام وجود خود کمک بگیرید تا آن حس لازم را خلق و به تماشاچی منتقل کنید. اینجاست که میتوانید هنر بازیگری را به صورت کامل و خالص ارائه کنید.
از معدود بازیگرانی هستید که استفاده زیادی از صورتتان میکنید و احساسات مختلف را بدون بیان کلمهای توسط آن، به تماشاچی منتقل میکنید. جالب است بدانیم هنوز هم به دنبال پیدا کردن چیزها و حالات جدید برای صورت خود و بیان بصری آن هستید؟
به اعتقاد من یک بازیگر باید با صورت و اعضای بدنش حرف بزند و مقصود خود را به تماشاچی برساند. استفاده از دیالوگ راحتترین کار برای انجام این کار است. ولی الزاما راحتترین کار به معنی بهترین کار نیست. صورت من این روزها احساسات امروزی مرا منتقل میکند. صورت من مثل همیشه همان کارهایی را انجام میدهد که باید (و میخواهد) انجام دهد. بعضی وقتها صورتم احساساتم را فریاد میکشد و بعضی وقتها خیر. به همین دلیل، همیشه در اتاق تدوین صحنههایی جابهجا میشود. خود من بعضی وقتها خواهان آن میشوم که صحنهای از داخل فیلم بیرون کشیده شود، چون احساس میکنم نتوانستهام حسی را به کمک اجزای صورتم بخوبی بیان کنم. از وقتی ۱۰ ساله بودم حالات مختلف را با صورتم خلق میکردم و به نوعی پانتومیم بازی میکردم. اعتقادم این است که این نوع بازی کردن، به بازی آدم هویت میدهد و باعث خلق یک بازی خوب و طبیعی میشود. خوشحالم که زندگیام در آن دوران مسیر طبیعی خودش را طی کرد و مرا به آن جایی رساند که اکنون در آن قرار دارم.
آن فعالیتهای دوران کودکی و نوجوانی، چگونه در فعالیتهای حرفهای به کمکتان آمد؟
به صورت طبیعی کمک میکند تا احساس آرامش و امنیت بیشتری کنید و در چنین اوضاع و احوالی، بازی راحتتری ارائه دهید. وقتی شما با گروهی حیوان بازی میکنید، باید هوش و حواستان کاملا مراقب صحنه باشد. آنها سر صحنه فیلمبرداری کارهایی انجام میدهند که خودشان میخواهند و شما مجبورید خودتان را با آنها منطبق کنید. در این حالت، باید روی پای خودتان بایستید. زمـــانی که شـما تجربه کار با صورت و بدن را دارید، راحتتر میتوانید در کنار این حیوانات و اقدامات پیشبینی نشده آنان بازی کنید.
آیا میتوانیم از سبک بازیگری چارلی چاپلین و الهامگیری از آن هم یاد کنیم؟ بویژه به نظر میرسد در آخرین فیلم خود کمی به سمت تکرار سبک بازیگری او رفتهاید؟
خب، بخشی از این مساله به خودم مربوط میشود و بخشی از آن هم به خواست کارگردانها، همیشه از دوستداران و طرفداران سبک بازیگری چارلی بودهام و خیلی خوشحال میشوم مرا با او مقایسه کنند. او یک نابغه بینظیر و تکرار نشدنی است که صنعت سینما دیگر کسی مثل او را تجربه نخواهد کرد. اگر بتوانم به اندازه یک دهم کارهای او را انجام دهم، خودم را آدم خوشبختی حس میکنم.
به خاطر وجود پنگوئنها در فیلم آخرتان، فضای صحنه فیلمبرداری هم اجبارا سرد بود. کار کردن در چنین شرایطی سر صحنه فیلمبرداری چگونه است؟
یک بازیگر باید تحت هر شرایطی خودش را با وضعیت موجود در صحنه فیلمبرداری وفق دهد. یک روز باید در یک هوای بسیار سرد کار کنید و روز بعد در گرمای کشنده یک کشور آفریقایی. البته اصلیتی کانادایی دارم و در پسزمینهام میتوانید همراهی با آب و هوای سرد را پیدا کنید، اما سرما یا گرمای محیط فقط در همان چند روز اول فیلمبرداری است که خودش را به رخ میکشد و به آرامی به صورت یک عادت درمیآید و با آن کنار میآیید.
منتقدان سینمایی از شما به عنوان یک بازیگر مستعد و توانا اسم میبرند، اما اگر هنرپیشه نمیشدید چه کاری را انتخاب میکردید؟
چهکاره میشدم؟ وقتی بچه بودم خیلی دلم میخواست برای یک هفته دامپزشک بشوم، اما وقتی به امکانات دور و برم نگاه کردم به خودم گفتم: «متاسفم! نمیتوانم این کار را انجام بدهم، اما حقیقتا از همان دوران کودکی همیشه نگاهم به پدرم بود و کسانی که به ملاقات او میآمدند. همیشه تعداد زیادی آدم در منزل ما بود. او وسط اتاق میایستاد و بقیه مجذوب و مبهوت کارهایی بودند که انجام میداد. وقتی قصهای را تعریف میکرد، هوش از سر همه میبرد. او با صورت و دستهایش قصهها را به شکلی عملی و تصویری تعریف میکرد. به این ترتیب، هیچ گزینه و انتخاب دیگری برایم وجود نداشت. انگار از همان دوران به خودم میگفتم، به کمک همین کار است که میتوانم به تمام دنیا سفر کنم. من میخواهم کسی مثل او باشم.»
مدتی قبل از فعالیتهای جدید خبر دادید که پیش از این سراغشان نرفتهاید. در این باره توضیح دهید.
در آینده نزدیک قصد انجام کارهای زیادی را دارم. تا قبل از این فقط در یک حرفه و آن هم بازیگری فعالیت میکردم، ولی بزودی مرا در یک سری کارهای جدید هنری غیرسینمایی و حتی ورزشی خواهید دید. حتی وارد فعالیتهای تجاری عالمالمنفعه مثل پرورش و کشت برنج و حبوبات هم شدهام. بزودی یک سفر بینالمللی خواهم داشت و طی آن به کشاورزان کشورهای مختلف شیوه جدید و خاص پرورش برنج را خواهم آموخت. وقتی مشغول بازی در فیلمهای سینمایی نیستم، اوقاتم را به انجام کارهای مردمپسند و اجتماعی اختصاص میدهم. میدانستید که نقاشی هم میکنم و قرار است یک نمایشگاه از کارهای هنریام بر پا کنم؟
به چه سبکی نقاشی میکنید؟
نقاشیهایم سبک خاصی ندارد، ولی برخی از آنها را میتوان امپرسیونیستی نامگذاری کرد. برای کشیدن هریک از آنها بیش از صد ساعت وقت گذاشتهام. فکر میکنم آنها یک سری کار نرمال هستند و الزاما آنها را شاهکار نمیدانم. نقاشیهایم احساسات درونی مرا منعکس میکنند.
از حرفهایتان چنین استنباط میشود که خیلی تغییر کردهآید. از این مساله هیجانزده هستید؟
البته. وقتی سن آدم بالا میرود، مسائل تازهای برایش مطرح میشود و اهمیت پیدا میکند. روح و روان آدمی تغییر کرده و به یک سری باورهای معنوی تازه میرسد. این حس و حال را دوست دارم.
آیا هنوز هم خودتان را کانادایی میدانید؟
هیچ وقت میراث کاناداییام را رها نمیکنم. بزرگ شدن در کانادا بود که مرا به جایی رساند که اکنون هستم. همیشه افتخار کردهام که یک کانادایی هستم و ملیت آمریکایی را قبول نکردم. گذشتهام، خانوادهام، دوستانم و کسانی که همیشه حامیام بودهاند، در کانادا زندگی میکنند و دل کندن از آنها به معنی پشت کردن به خود است.
اخیرا کم کارتر شدهاید؟
ترجیح میدهم فیلمهای بهتر بازی کنم تا این که لقب یک بازیگر پرکار را بگیرم. این جوری بهتر است. در حال حاضر پیدا کردن یک فیلمنامه خوب کمدی خیلی سخت است، هرچند در گذشته هم پیدا کردن آن کار چندان راحتی نبود!
و کار جدید؟
هیچی! هنوز قرارداد بازی در فیلم سینمایی تازهای را امضا نکردهام. احتمال دارد در فصل بعدی مجموعه کمدی و موفق «اداره» یکی از بازیگران اصلی باشم، ولی تا این لحظه هنوز هیچ چیز قطعی نشده است.