گزارش پشت صحنه سریال «پایتخت»
برگرد تا پشیمون نشی آخر!
حالا دیگر چند سالی است که عادت کردهایم در ایام نوروز با یک سریال طنز و مفرح از سیروس مقدم روبهرو شویم. بعد از پیامک از دیار باقی و چاردیواری اینک با سریال پایتخت، سومین سال متوالی است که این کارگردان پرکار تلویزیونی، مهمان مردم در شبهای عید است. به هر حال سریالهایی مانند نرگس، اغماء، روز حسرت، رستگاران، چاردیواری، زیر هشت و…آنقدر برای مخاطبان تلویزیون آشنا هستند که نخواهیم سیروس مقدم را معرفی کنیم. اگر بخواهیم فقط به یکی از ویژگیهای کارهای او اشاره کنیم باید پرمخاطب بودن سریالهای مقدم را نام ببریم که همیشه گوی سبقت را از دیگران ربوده و مجموعههای تلویزیونی وی با استقبال بالایی از سوی تماشاگران مواجه شده است. او کارگردان توانایی است که روانشناسی مخاطب را خوب میداند و توانسته با تجربه ژانرهای مختلف از پلیسی و درام گرفته تا طنز و تراژدی، نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
یکی از عناصر و مولفههای او در سریالهای تلویزیونی توجه به خانواده و ارزش و منزلت آن است. او همواره چه در کار طنز و چه در تراژدی، یک درام خانوادگی را محور کار خود قرار داده و بر صیانت از ارزشهای خانواده تاکید کرده است. در پایتخت نیز او یک خانواده شهرستانی را به تصویر میکشد که در ایام عید به تهران مهاجرت میکند و در این سفر دچار مسائل و مشکلاتی میشود و در نهایت به همان الگو و سبک خانوادگی خود برمیگردد.
برگرد تا پشیمون نشی آخر!
حالا دیگر چند سالی است که عادت کردهایم در ایام نوروز با یک سریال طنز و مفرح از سیروس مقدم روبهرو شویم. بعد از پیامک از دیار باقی و چاردیواری اینک با سریال پایتخت، سومین سال متوالی است که این کارگردان پرکار تلویزیونی، مهمان مردم در شبهای عید است. به هر حال سریالهایی مانند نرگس، اغماء، روز حسرت، رستگاران، چاردیواری، زیر هشت و…آنقدر برای مخاطبان تلویزیون آشنا هستند که نخواهیم سیروس مقدم را معرفی کنیم. اگر بخواهیم فقط به یکی از ویژگیهای کارهای او اشاره کنیم باید پرمخاطب بودن سریالهای مقدم را نام ببریم که همیشه گوی سبقت را از دیگران ربوده و مجموعههای تلویزیونی وی با استقبال بالایی از سوی تماشاگران مواجه شده است. او کارگردان توانایی است که روانشناسی مخاطب را خوب میداند و توانسته با تجربه ژانرهای مختلف از پلیسی و درام گرفته تا طنز و تراژدی، نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
یکی از عناصر و مولفههای او در سریالهای تلویزیونی توجه به خانواده و ارزش و منزلت آن است. او همواره چه در کار طنز و چه در تراژدی، یک درام خانوادگی را محور کار خود قرار داده و بر صیانت از ارزشهای خانواده تاکید کرده است. در پایتخت نیز او یک خانواده شهرستانی را به تصویر میکشد که در ایام عید به تهران مهاجرت میکند و در این سفر دچار مسائل و مشکلاتی میشود و در نهایت به همان الگو و سبک خانوادگی خود برمیگردد.
سریال پایتخت درواقع یک قصه جادهای و شهری است که فضای بیرونی مثل خیابان، جاده، اتومبیل، شلوغی، ترافیک و… هم در آن حضور پررنگی دارند و هم فرآیند تولید را با مشکلات بیشتری مواجه میکنند.
در شلوغی و تراکم خودروهایی که در بلوار ارتش تهران به چشم میخورد، گروه تولید در هوای سرد زمستانی با همکاری نیروی انتظامی، شرایط تصویربرداری از یکی از سکانسهای خارجی را مهیا میکند. پلیس از یکسو باید هدایت و کنترل اتومبیلهایی را که از این بلوار عبور میکنند و با دیدن دوربین، بازیگر و عوامل تولید، سرعت را کمتر میکنند تا شاهد ماجرا باشند در دست بگیرد و آنها را به عبور سریع از این منطقه تشویق کند و از سوی دیگر، در همین سکانسی که قرار است بگیرد خودش نیز حضور داشته باشد. چون قرار است در این صحنه کامیونی که نقشمحوری در این سریال دارد و شخصیتهای قصه آن به تهران سفر کردهاند به خاطر تخلف رانندگی جریمه شود.
حدود ساعت ۱۱ صبح است و عوامل فنی به شکل سیار در حال آماده کردن مقدمات لازم هستند. کمی بالاتر در یک مینیبوس، چهرهپردازان مشغول گریم بازیگرانند و پلیس هم با هدایت و کنترل خودروهای کنجکاوی که در حال عبور از این خیابان هستند، شرایط کار را تسهیل میکند. در این فرصت به سراغ سیروس مقدم میروم که به علت سرماخوردگی، شال و کلاه کرده و منتظر است هرچه زودتر این پلان را بگیرد.
مهاجرت یک خانواده شهرستانی
مقدم درباره جذابیت و تازگی این سریال برای خودش میگوید: قصه پایتخت را محسن طنابنده چند ماه پیش در قالب ایدهای یک خطی به من ارائه کرد که در همان طرح یک خطی میشد تازگی و نو بودن قصه را حدس زد. داستان درباره یک خانواده شهرستانی است که در بخش کوچکی خارج از تهران در یک طبیعت خوش آب و هوا، زندگی آرامی دارد اما بنا به دلایلی مجبور میشود شب عید به تهران مهاجرت کند و ایام نوروز را در این شهر باشد. این خانواده با کامیونی که رانندهاش از اقوام آنهاست راهی تهران میشود و وقتی به پایتخت میآید با یکسری مشکلات و معضلاتی مواجه میشود که باعث سرگردانی و آوارگی آنها در این شهر میشود. در نهایت هم پشیمان شده و تصمیم میگیرند به روستای خودشان برگردند.
آخرین بار که با سیروس مقدم صحبت کردم سر سریال زیر هشت بود که قصهای تراژدیک داشت. آن زمان مقدم به من گفته بود مطمئن باشید کار بعدی من، ساختار متفاوتی خواهد داشت و احتمالا یک کار طنز خواهد بود. البته به گفته او پایتخت یک سریال طنز خالص و کمدی به معنای متعارفش نیست. او در اینباره توضیح میدهد: پایتخت یک کار مفرح اجتماعی است که حتی از برخی جوانب نیز به یک موقعیت تراژدی نزدیک میشود. ولی چون لحن و فضای آن شیرین و مفرح است تلخی آن به نظر نمیرسد و احساس نمیشود.
با ساخت پایتخت، سهگانه سیروس مقدم در گونه طنز تکمیل میشود، اما او میگوید: یک نمونه از این جنس سریالها هست که اگر ساخته شود، چهارگانه من در کنار سریالهای پیامک از دیار باقی، چاردیواری و پایتخت تکمیل میشود. طرح کلی آن کار یک موقعیت کمدی است که در بستر تاریخ اتفاق میافتد. امیدوارم بتوانم برای سال آینده این کار را هم به پایان برسانم.
گفتوگوی خود را با مقدم ادامه میدهم، در حالی که عوامل پشت صحنه همچنان مشغول آماده کردن صحنه برای تصویربرداری هستند. بیش از هر چیز باید گوشه سمت راست بلوار را خلوت کرد تا بتواند جریمه کردن کامیون توسط پلیس را فیلمبرداری کنند. فضاهای خارجی و داخل شهر در این سریال حجم زیادی دارد و همین، فرآیند تولید را دشوار کرده است. مقدم توضیح میدهد: تولید سریال پایتخت بشدت مشکل بود، به این دلیل که فضای بیرونی و شهری با مقتضیات قصه فاصله زیادی دارد. حمل و نقل همین کامیون در سطح شهر تهران با مشکل ترافیک و شلوغی، مشکلاتی را برای گروه تولید ایجاد کرده است، بویژه اینکه از شمالیترین نقطه شهر تا جنوبیترین منطقه شهری به عنوان لوکیش این سریال در نظر گرفته شده که البته هوای سرد زمستانی هم دشواریهای تصویربرداری و تولید را بیشتر کرده است. شاید یکی از مشکلترین بخشهای کار به نقل و انتقال کامیونی مربوط میشود که حضور مهم و پررنگی در کل سریال دارد و واقعا جابهجایی آن در سطح شهر تهران کار سختی بود.
ارسطو راننده کامیون میشود
درواقع پایتخت یک سریال جادهای و شهری است که مشکلات و نابسامانیهای شهر تهران از شلوغی و ترافیک گرفته تا آلودگی هوا و معضلات دیگر در طول این سریال قابل رصد کردن است.
حالا صحنه تازهای برای تصویربرداری آماده شده است و سیروس مقدم پشت مانیتور مینشیند. احمد مهرانفر، محسن طنابنده و ریما رامینفر هم بعد از گریم شدن داخل کامیون مینشینند و همه چیز برای برداشت این پلان آماده میشود. من هم مجبورم صبر کنم تا این صحنهها گرفته شود تا سراغ بازیگران بروم. محسن طنابنده که به عنوان بازیگر و هم فیلمنامهنویس در این سریال حضور دارد مثل همیشه حاضر به گفتوگو نمیشود. با این حال او نقش شخصیتی به نام نقی را بازی میکند که همراه همسر و ۲ دخترش از فیروزکوه به تهران نقل مکان میکنند. برای گفتوگو با علیرضا خمسه و رامینفر که ۲ نفر از بازیگران اصلی این سریال هستند چیزی حدود یک ساعت و نیم منتظر میمانم و پس از جابهجایی سکانس از بلوار ارتش به خانهای در بزرگراه شهید صیاد شیرازی و وقتی گروه برای صرف ناهار آماده میشوند فرصت پیدا میکنم تا با احمد مهرانفر صحبت کنم. شاید مخاطبان کمتر او را در کارهای تلویزیونی دیده باشند، اما مهرانفر علاوه بر تئاتر در سالهای اخیر حضور پررنگی در سینما داشته است. فیلمهایی مثل استشهادی برای خدا، درباره الی، هیچ و عصر روز دهم از جمله فیلمهایی هستند که مهرانفر در آنها بازی کرده است. خودش میگوید: من بیشتر در تئاتر فعالیت داشتم و کمتر به کار تصویری پرداختم که البته تولد فرزندم نیز موجب شد وقفهای در کارم ایجاد شود. من طی سال در یکی دو تا تئاتر حضور پیدا میکنم و این هم دومین سریالی است که در آن حضور دارم.
مهرانفر که یکی از شخصیتهای اصلی این سریال را بازی میکند درباره نقشش در این مجموعه میگوید: اسم شخصیتی که در این سریال بازی میکنم ارسطوست که من این اسم را خیلی دوست دارم. محسن طنابنده به عنوان نویسنده این سریال در انتخاب اسمها بسیار ظریف عمل کرده و اسمهایی که برای کاراکترها در نظر گرفته خیلی پرمعنی و با مسماست. ارسطو راننده کامیون و پسر خاله نقی است که محسن طنابنده نقش آن را بازی میکند. ارسطو در سفری که نقی با خانوادهاش به تهران دارد با آنها همراه شده و به دلیل اتفاقاتی که برای آنها میافتد تا آخر سفر کنار این خانواده میماند.
یکی از ویژگیهای این سریال، داشتن لهجه محلی شخصیتهای اصلی است که بازیگران بخوبی توانستند از پس آن برآیند. مهرانفر درباره چگونگی درآوردن این لهجه توضیح میدهد: من و طنابنده و علیرضا خمسه در این سریال لهجه مازندرانی داریم. من برای رسیدن به این لهجه، هم تمرین کردم و هم چند دوست مازندرانی دارم و از قبل این لهجه را میشناختم.
مهرانفر از گریم خود که مجید اسکندری آن را انجام داده بسیار راضی است و میگوید: قرار بود که من لنزی هم داشته باشم که متاسفانه آن لنز روی چشمهای من جواب نداد و به نظرم اگر این مشکل پیش نمیآمد این گریم شباهت بیشتری با اهالی منطقه مازندران پیدا میکرد.
شاید بازی در این سریال برای احمد مهرانفر نسبت به بازیگران دیگر کمی سختتر بود، چون او به اقتضای نقشی که داشت مجبور بود رانندگی کامیون را هم تجربه کند. او درباره این تجربه توضیح جالب میدهد: من در کل راننده خوبی نیستم و برای راندن کامیونی که در سریال میبینید تمرینهای زیادی کردم، بویژه اینکه آقای مقدم و طنابنده اصرار داشتند به جای استفاده از پرده آبی برای صحنههای مربوط به راندن کامیون، از موقعیتهای واقعی و طبیعی در حال رانندگی تصویربرداری شود. به همین دلیل یک هفته زودتر از شروع فیلمبرداری تمرین با کامیون را آغاز کردیم. جالب اینکه روز اول خود آقای مقدم پشت فرمان نشست و گفت اگر من بتوانم آن را برانم میگذارم مهرانفر سوار شود. به هر حال کار سختی بود، چون هم باید رانندگی میکردم و هم اینکه دیالوگ میگفتم. ضمن اینکه فضای داخل کامیون هم کوچک بود و برای بازیهای حرکتی محدودیتهایی ایجاد میکرد.
علیرضا خمسه، مردی که میخندد
علیرضا خمسه نه فقط مقابل دوربین و در نقشهایی که ایفا میکند، بلکه پشت دوربین و در شخصیت واقعی خود نیز فردی طناز و خندان است و از جمله بازیگرانی است که در هر شرایط و موقعیتی با خبرنگاران گفتوگو میکند. گریمی که بر چهره دارد بشدت به آدمهای منطقه مازندران شباهت داشته و آشنایی او با لهجه و گویش مازندرانی نیز به درآمدن نقش او کمک کرده است. به اعتقاد خمسه این سریال با یک رویکرد اجتماعی ساخته شده است، اما در لابهلای آن رگههایی از طنز و کمدی هم دیده میشود که فضای مفرح و شادی را برای مخاطب ایجاد میکند. با این حال علیرضا خمسه از آن دست بازیگرانی است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد، به همین دلیل با او گفتوگوی مفصلی انجام دادم که به شکل مستقلی تنظیم شده و در همین ویژهنامه میتوانید آن را بخوانید.
همراه طنابنده و مهرانفر، بازیگر زنی هم حضور دارد که مدتها بود او را در تلویزیون و سینما ندیده بودیم. اگرچه به گفته خودش حضور زیادی هم در کارهای تصویری نداشته و بیشترین فعالیتش در حوزه تئاتر بوده است. با این حال تولد فرزندش دلیل موجهی بر عدم حضورش در سینما و تلویزیون در سالهای اخیر بود. اما در عوض همسرش امیر جعفری یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون در چند سال گذشته به حساب میآید. جعفری در ۲ سریال قبلی سیروس مقدم یعنی چاردیواری و زیر هشت، نقش محوری داشته و همکاری او با مقدم در حضور ریما رامینفر در سریال پایتخت بیتاثیر نبوده است.وی درباره نقش خود در این سریال توضیح میدهد: من نقش یک زن شهرستانی و ساده به نام هما را بازی میکنم که ۲ دختر دوقلو به نام لاله و لادن دارد و من نقش همسر نقی که آقای طنابنده آن را بازی میکند را ایفا میکنم. من تنها کسی هستم که در این جمع بدون لهجه صحبت میکنم.
پایتخت یک سریال ۱۴ قسمتی است که هر قسمتش ۴۰ تا ۴۵ دقیقه است. این سریال از ۲۸ دی ماه کلید خورده و در زمان تهیه گزارش نزدیک به ۳۰ درصد از کار تصویربرداری شده است. اگرچه بارش برف در تهران کمی باعث کندی و سختی کار شد، اما برای ترسیم فضای قصه و تناسبی که با حال و هوای داستان داشت، مناسب بود. این سریال به لحاظ لوکیشن بسیار متنوع بوده و در ۲ شهر ساری و تهران تصویربرداری شده است. الهام غفوری همسر سیروس مقدم که همیشه به عنوان تهیهکننده در کنار او حضور دارد، اشاره میکند که شخصیتهای این سریال آدمهای منفی و سیاه نیستند بلکه با شخصیتهایی روبهرو میشویم که ناخودآگاه برای همدیگر مشکل ایجاد میکنند. مناسبات و روابط بین آدمها و مسائل اخلاقی و اجتماعی مرتبط با آن همواره به عنوان دغدغه سیروس مقدم در همه کارهایش برجسته بوده و در عین حال او به تامین سرگرمی برای مخاطب نیز فکر میکند. به نظر میرسد پایتخت نیز از جمله سریالهایی باشد که در نوروز امسال مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار میگیرد.