رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

چند حکایت از تذکره الاولیاء

تذکره الاولیاء، کتابی عرفانی در شرح احوال بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه به فارسی نوشته فریدالدین عطار نیشابوری. این کتاب از یک مقدمه و ۷۲ باب تشکیل شده است که هریک به زندگی حالات اندیشه‌ها و سخنان یکی از عارفان اختصاص دارد.
● حکایتی از ذوالنون مصری
نقل است که جوانی بود و پیوسته بر صوفیان انکار کردی.
یک روز شیخ انگشتری خود به وی داد و گفت: “پیش فلان نانوا رو و به یک دینار گرو کن”.
انگشتری از شیخ بستد و ببرد. به گرو نستدند. باز خدمت شیخ آمد و گفت: “به یک درم بیش نمی گیرند”.
شیخ گفت: “پیش فلان جوهری بر تا قیمت کند.” ببرد. دو هزار دینار قیمت کردند. باز آورد و با شیخ گفت. شیخ گفت: “علم تو با حال صوفیان، چون علم نانواست بدین انگشتری”. جوان توبه کرد و از سر آن انکار برخاست.
****************
● حکایتی از بایزید بسطامی
نقل است که شیخ را همسایه ای گبر بود و کودکی شیرخواره داشت و همه شب از تاریکی می گریست، که چراغ نداشت.
شیخ هر شب چراغ برداشتی و به خانه ایشان بردی، تا کودک خاموش گشتی.
چون گبر از سفر باز آمد، مادر طفل حکایت شیخ باز گفت. گبر گفت: “چون روشنایی شیخ آمد، دریغ بُوَد که به سر تاریکی خود باز رویم”.  حالی بیامد و مسلمان شد.

تذکره الاولیاء، کتابی عرفانی در شرح احوال بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه به فارسی نوشته فریدالدین عطار نیشابوری. این کتاب از یک مقدمه و ۷۲ باب تشکیل شده است که هریک به زندگی حالات اندیشه‌ها و سخنان یکی از عارفان اختصاص دارد.
● حکایتی از ذوالنون مصری
نقل است که جوانی بود و پیوسته بر صوفیان انکار کردی.
یک روز شیخ انگشتری خود به وی داد و گفت: “پیش فلان نانوا رو و به یک دینار گرو کن”.
انگشتری از شیخ بستد و ببرد. به گرو نستدند. باز خدمت شیخ آمد و گفت: “به یک درم بیش نمی گیرند”.
شیخ گفت: “پیش فلان جوهری بر تا قیمت کند.” ببرد. دو هزار دینار قیمت کردند. باز آورد و با شیخ گفت. شیخ گفت: “علم تو با حال صوفیان، چون علم نانواست بدین انگشتری”. جوان توبه کرد و از سر آن انکار برخاست.
****************
● حکایتی از بایزید بسطامی
نقل است که شیخ را همسایه ای گبر بود و کودکی شیرخواره داشت و همه شب از تاریکی می گریست، که چراغ نداشت.
شیخ هر شب چراغ برداشتی و به خانه ایشان بردی، تا کودک خاموش گشتی.
چون گبر از سفر باز آمد، مادر طفل حکایت شیخ باز گفت. گبر گفت: “چون روشنایی شیخ آمد، دریغ بُوَد که به سر تاریکی خود باز رویم”.  حالی بیامد و مسلمان شد.
***************
● لطف
(یحیی معاذ) گفت: “الهی لطف و کرم تو با کسی که اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی گوید(یعنی فرعون) این است، لطف و کرم تو با کسی که سبحانَ رَبّیَ الاَعلی گوید چه خواهد بود؟”
***************
● روسیاهی
«جنید» را در بصره مریدی بود. روزی در خلوت، اندیشه گناهی کرد و در آینه نگریست و روی خود سیاه دید. متحیر شد. هر حیله که کرد، سود نداشت. از شرم، روی به کس ننمود. چون سه روز برآمد، آن سیاهی پاره پاره کم شد. ناگاه یکی در زد. گفت؛«کیست؟» گفت؛«از جنید نامه آورده ام».
نامه برخواند. نوشته بود؛« چرا در حضرت عزت با ادب نباشی؟ سه شبانه روز است که گازری (شست و شو) می کنم تا سیاهی رویت به سپیدی بدل شود!»

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد