رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

چندین حکایت از تذکره الاولیاء

● همدلی
«سهل» سهل بن عبدالله تستری، چهارماه بود که انگشتان پای را بسته می داشت. درویشی از وی پرسید که: «انگشت تو را، چه رسیده است؟»
گفت:«هیچ نرسیده است».
آنگاه، آن درویش به مصر رفت، به نزدیک «ذوالنون مصری». او را دید که انگشت پای بسته بود. گفت:«چه افتاده است؟»
ذوالنون گفت:«درد خاسته است».
گفت:«از کی»؟
گفت:«از چهار ماه پیش».
درویش حساب کرد و دانست که «سهل»، موافقت «شیخ ذوالنون» کرده است. واقعه باز گفت. ذوالنون گفت:«کسی هست که او را از درد ما آگاهی است، موافقت ما می کند، و با درد ما، درد می کشد».
● راستگو
یکی «سهل» را گفت:«می گویند تو بر سر آب می روی و قدمت تر نمی شود!»
گفت:«از موذن این مسجد بپرس که او مردی راستگو است».پرسید. موذن گفت:«من چنین چیزی ندیده ام. لکن در این روزها، «سهل» بر سر حوضی درآمد تا غسل بسازد، در حوض افتاد، و اگر من نمی بودم

● همدلی
«سهل» سهل بن عبدالله تستری، چهارماه بود که انگشتان پای را بسته می داشت. درویشی از وی پرسید که: «انگشت تو را، چه رسیده است؟»
گفت:«هیچ نرسیده است».
آنگاه، آن درویش به مصر رفت، به نزدیک «ذوالنون مصری». او را دید که انگشت پای بسته بود. گفت:«چه افتاده است؟»
ذوالنون گفت:«درد خاسته است».
گفت:«از کی»؟
گفت:«از چهار ماه پیش».
درویش حساب کرد و دانست که «سهل»، موافقت «شیخ ذوالنون» کرده است. واقعه باز گفت. ذوالنون گفت:«کسی هست که او را از درد ما آگاهی است، موافقت ما می کند، و با درد ما، درد می کشد».
● راستگو
یکی «سهل» را گفت:«می گویند تو بر سر آب می روی و قدمت تر نمی شود!»
گفت:«از موذن این مسجد بپرس که او مردی راستگو است».پرسید. موذن گفت:«من چنین چیزی ندیده ام. لکن در این روزها، «سهل» بر سر حوضی درآمد تا غسل بسازد، در حوض افتاد، و اگر من نمی بودم، در آنجا می مرد!»
● عیب
«سهل»، در پیش مریدی حکایت می کرد که: «در بصره، نان پزی هست که درجه ولایت دارد… ».
مرید برخاست و به بصره رفت. آن نان پز را دید که چنان که عادت نانوایان است برای آنکه ریش در اثر مجاورت با تنور نسوزد، پوششی بر صورت بسته است. بر خاطر او گذشت که:«اگر او را درجه ولایت می بود، هرگز از آتش پرهیز نمی کرد».پس به نزدیک نان پز رفت، سلام گفت، و سوالی کرد. نان پز گفت:«چون در ابتدا، به چشم حقارت در من نگریستی، تو را از سخن من فایده ای نمی رسد!»
● صفت صادقان
«سهل» را گفتند:«ما را وصف صادقان کن».
گفت:«شما اسرار صادقان نزد من بیاورید تا من شما را از صفت صادقان خبر دهم!»
● شرم
معروف کرخی روزی به قصد طهارت به دجله رفته بود. قرآن و جانماز در مسجد گذاشت. پیرزنی درآمد و آنها را بر گرفت و همی می رفت، که «معروف» از پی او دوید تا به او رسید و سر در پیش افکند تا چشم بر وی نیفتد و گفت:«هیچ پسرک قرآن خوانی داری؟»
گفت:«نی».
گفت:«قرآن به من ده، جانماز از آن تو».
آن زن از بردباری او به شگفت ماند و آن هر دو، آنجا گذاشت و از شرم، به شتاب رفت.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد