رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

پا به پای تولستوی از ابتدا تا ایستگاه آخر

امسال صدمین سالگرد درگذشت نویسنده روس است
امسال در روسیه سال تولستوی است؛ چون او ۱۰۰ سال پیش در سال ۱۹۱۰ درگذشت. لئو تولستوی، نویسنده بزرگ روس با وجود این که نزدیک به ۲ قرن پیش به دنیا آمد و آثارش را در قرن ۱۹ نوشت، اما هنوز به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگانی که جهان به خودش دیده، شناخته می‌شود و دو اثر بسیار مهم او یعنی «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» هنوز هم در سراسر جهان تجدید چاپ می‌شود. با وجود همه برنامه‌هایی که برای این بزرگداشت چیده شده و ساخته شدن فیلم موفق «ایستگاه آخر» که شرح زندگی سال‌های آخر تولستوی است، از او نمی‌شود به سادگی گذشت و به دلیل این که دو کتاب از او در همه فهرست‌های برتر ادبی جای دارند، نمی‌شود او را تنها در قالب یک نویسنده بررسی کرد.
او هرچند یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان تاریخ بشر است، اما در قالب آثارش و مخصوصا شاهکارهایش زندگی و نگرش‌های روسیه در قرن ۱۹ را جاودانه کرده و در قالب داستان‌هایی ـ که با سبک داستان‌های رئالیستی یا واقع‌گرایانه طبقه‌بندی می‌شوند ـ به بررسی افکار و عقاید آن روزگار کشورش پرداخته است.
با همه اینها او باز نقش مهم‌تری در تاریخ بشری دارد. تولستوی به خاطر استعداد خاصش به عنوان یک مقاله‌نویس، نمایشنامه‌نویس و اصلاحگر آموزشی به عنوان تاثیرگذارترین چهره اشرافی خاندانش شناخته می‌شود، اما آموزه‌های اخلاقی او در آثار ادبی‌اش وی را به عنوان یک آموزگار اخلاقی معرفی کرد و مخالفت با کلیسای خشک ارتدوکس روسیه و تعالیم مسیحی آن، او را به عنوان یکی از پیشروان اصلاح دینی شناساند

امسال صدمین سالگرد درگذشت نویسنده روس است
امسال در روسیه سال تولستوی است؛ چون او ۱۰۰ سال پیش در سال ۱۹۱۰ درگذشت. لئو تولستوی، نویسنده بزرگ روس با وجود این که نزدیک به ۲ قرن پیش به دنیا آمد و آثارش را در قرن ۱۹ نوشت، اما هنوز به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگانی که جهان به خودش دیده، شناخته می‌شود و دو اثر بسیار مهم او یعنی «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» هنوز هم در سراسر جهان تجدید چاپ می‌شود. با وجود همه برنامه‌هایی که برای این بزرگداشت چیده شده و ساخته شدن فیلم موفق «ایستگاه آخر» که شرح زندگی سال‌های آخر تولستوی است، از او نمی‌شود به سادگی گذشت و به دلیل این که دو کتاب از او در همه فهرست‌های برتر ادبی جای دارند، نمی‌شود او را تنها در قالب یک نویسنده بررسی کرد.
او هرچند یکی از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان تاریخ بشر است، اما در قالب آثارش و مخصوصا شاهکارهایش زندگی و نگرش‌های روسیه در قرن ۱۹ را جاودانه کرده و در قالب داستان‌هایی ـ که با سبک داستان‌های رئالیستی یا واقع‌گرایانه طبقه‌بندی می‌شوند ـ به بررسی افکار و عقاید آن روزگار کشورش پرداخته است.
با همه اینها او باز نقش مهم‌تری در تاریخ بشری دارد. تولستوی به خاطر استعداد خاصش به عنوان یک مقاله‌نویس، نمایشنامه‌نویس و اصلاحگر آموزشی به عنوان تاثیرگذارترین چهره اشرافی خاندانش شناخته می‌شود، اما آموزه‌های اخلاقی او در آثار ادبی‌اش وی را به عنوان یک آموزگار اخلاقی معرفی کرد و مخالفت با کلیسای خشک ارتدوکس روسیه و تعالیم مسیحی آن، او را به عنوان یکی از پیشروان اصلاح دینی شناساند و نظریات ضدخشونت طلبی او که در آثاری مثل «فرمانروایی خداوند در درون توست» منعکس شده، بعدها الهام‌بخش چهره‌های بزرگ قرن بیستم مثل مهاتما گاندی و مارتین لوترکینگ برای مبارزه با خشونت در جهان شد.
سفر او به اروپا در سال ۱۸۶۱ ـ ۱۸۶۰ موجب شد تا او با ویکتور هوگو آشنا شود. تولستوی بتازگی اثر جدید هوگو یعنی «بینوایان» را خوانده و از آن بسیار تاثیر گرفته بود. این تاثیر در فاصله کوتاهی خودش را در «جنگ و صلح» نشان داد. در این سفر او با پی‌یر ژوزف پرودون، آنارشیست فرانسوی هم آشنا شد. بسیاری از نظرات فلسفی سیاسی تولستوی که بعدها به آثارش راه یافت از همین رابطه ریشه گرفته است. او بعدها در دفترچه خاطراتش نوشت این مرد تنها کسی بود که اهمیت آموزش در زندگی بشر را درک کرده است. تحت تاثیر همین بحث‌ها بود که تولستوی پس از بازگشتش به دهکده مادری‌اش، ۱۳ مدرسه برای بچه‌های این منطقه ساخت و در مقاله‌ای در سال ۱۸۶۲ با نام «مدرسه در یاسنایا پولیانا» نوشت که اهمیت آموزش روستاییان چقدر زیاد است.
لئو تولستوی در سال ۱۸۲۸ در همین دهکده یاسنایا پولیانا که در ۱۶۰ کیلومتری مسکو واقع بود، به دنیا آمد و با وجود این که مادرش را وقتی ۲ سال داشت و پدرش را در ۹ سالگی از دست داد، زیر نظر افراد دیگر خانواده و با حضور آموزگاران و مربیان سطح بالا بزرگ شد. او پس از تحصیل در دبیرستان به دانشگاه رفت و به تحصیل در رشته زبان‌های شرق و حقوق پرداخت، اما با وجود ۳ سال تحصیل، بدون گرفتن مدرک، دانشگاه را رها کرد. در آن دوره خوشگذرانی تنها کار او بود، اما آن هم حوصله‌اش را سر برد و مثل خیلی از بزرگ زادگان وارد ارتش شد. دفاع از شهر سواستوپل یکی از مهم‌ترین تجربیات زندگی اوست که تاثیرش را می‌توان در اثر بزرگی مثل «جنگ و صلح» دید.
از همین‌جا و در حالی که او ۲۳ سال بیشتر نداشت، شروع به نوشتن کرد. اولین کتاب او اثری ۳ بخشی است که در ۳ جلد با عنوان «کودکی»، «نوجوانی» و «جوانی» منتشر شد. نوشتن این اثر چند سال زمان برد، اما با پایان آن، تولستوی دیگر یک نویسنده شناخته شده بود. چون این ۳ کتاب که به نوعی زندگینامه خود او بود، بلافاصله پس از انتشار توجه افراد زیادی را به خود جلب کرد.
اثر بعدی او که تولستوی در آن از تجربیات زندگی ارتشی‌اش در کنار افسران ارتش سخن گفته و دلاوری‌ها و دفاع آنها از شهر سواستوپل را بیان می‌کند، با نام «قصه‌های سواستوپل» منتشر شد. لئوی جوان که هنوز ۳۰ ساله نشده بود، یک انبان پر و پیمانه از تجربه و شهرت اندوخته و با استقبال بسیار مردم روبه‌رو شده بود، بنابراین وی به زادگاهش برگشت و به نوشتن ادامه داد.
در همین دوره است که او به اروپا سفر می‌کند و با کوله باری از اندیشه‌های جدید به کشورش برمی‌گردد، اما در روسیه هم تغییراتی ایجاد شده بود و با فرمان تزار، رعیت‌ها و روستاییانی که با زمین خرید و فروش می‌شدند، آزاد اعلام شده بودند. تولستوی با داشتن زمین‌های وسیع و ثروت زیاد، در میان این روستاییان مثل پادشاهی محبوب زندگی می‌کرد؛ او برای بچه‌ها مدرسه می‌ساخت، برایشان کتاب می‌خواند و به خانه روستاییان سرکشی می‌کرد و نقش پزشک دهکده را هم ایفا می‌کرد. او کاملا تغییر کرده بود و از آن جوان سرخوش به مردی شیفته سادگی و طبیعت تبدیل شده بود. پس از ازدواج با سوفیا که بخش مهمی از زندگی او را تشکیل می‌دهد، در سال ۱۸۶۲ با نوشتن کتاب «قزاق‌ها» که شاهکار کوچکی به شمار آمد، به ستایش زندگی ساده در دل طبیعت پرداخت.
اما یک واقعه دیگر لازم بود تا اساس فکری تولستوی کاملا دگرگون شود و آن دیدن صحنه مرگ برادرش در سفری بود که به اروپا کرد. برادر او مبتلا به سل بود و تولستوی در روزهای آخر زندگی‌اش در کنار او بود. با وجود این که او با مرگ بیگانه نبود، اما مرگ در صحنه‌های نبرد با مرگی که آهسته آهسته می‌آید و عزیزی را می‌برد، روح او را دچار آشوب کرد و از آن پس زندگی‌اش به ۲ قطب مرگ و زندگی و جنگ و صلح بدل شد.
او ۵ سال را صرف نوشتن رمان بزرگ جنگ و صلح کرد و در پایان دهه ۶۰ این کتاب را منتشر کرد. مرگ در این کتاب نقشی اصلی در سرنوشت آدم‌ها دارد. دهه ۷۰ هم «آناکارنینا» خلق شد و البته در کنارش انبوهی از داستان‌ها و رمان‌های کوتاه بود که نوشته می‌شد.
با وجود همه شهرتی که جنگ و صلح برای تولستوی همراه آورد، اما انرژی و زمانی که صرف نوشتن آن شده بود، او را چنان با زندگی قهرمان هایش درگیر کرد که دیگر هیچ وقت از آن اضطراب خارج نشد. او در نوشته‌هایش آرزو می‌کند که کاش می‌توانست مثل یک دهقان ۱۰ ساعت روز را کار بکند و زمینش را بیل بزند، اما او مثل قهرمان کتابش شاهزاده آندره به گرداب رسیده بود و احساس می‌کرد دیگر نمی‌تواند به زندگی ادامه بدهد. در این دوره او به زندگی ساده‌تر رسید و به مردم ساده روستایی نزدیک‌تر شد.
تولستوی با نوشتن هر اثر بزرگش با بخشی از وجودش درگیر می‌شد و به بررسی و کنکاش در آن بخش می‌پرداخت. سال ۱۸۷۹ در حالی که او دو شاهکار بزرگش را به پایان رسانده بود، با بخش مهمی از وجود خودش هم تسویه حساب کرده بود؛ در این دوره او دچار تغییر عقیده مذهبی شد. تولستوی دیگر نمی‌توانست با قوانین مذهبی و کلیسایی کنار بیاید و در کتاب «اعتراف» بیان می‌کند که از زندگی آمیخته به لذت، مذهب قراردادی و علم و فلسفه سرخورده شده است. او می‌خواهد مستقیم به ریشه‌های زندگی پیوند بخورد، ارتباطی بی‌واسطه با خداوند داشته باشد، در قید و بند عقاید کلیساییان نباشد، از طبقات اجتماعی دوری‌ کند و مستقیم به مردم برسد و با طبیعت به یگانگی و وحدت برسد. تولستوی در ۵۰ سالگی یک عارف بود، با همه وجودش… لباس‌های مجللش را از تن در آورد و مثل دهقانان لباس پوشید، گیاهخوار شد و زندگی ساده‌ای را انتخاب کرد.
او سرانجام در سال ۱۸۸۰، بعد از مبارزات زیاد با خود و اشراف، از طبقه‌اش برید و به خدمت محرومان پرداخت. حتی از دریافت حق تالیف برای کتاب‌هایش خودداری کرد و در سال‌های قحطی ???? و ???? در ۴ ناحیه ??? سفره‌خانه دایر کرد که به قحطی‌زدگان غذا می‌داد. تولستوی در مقالاتش این مسائل را بررسی می‌کرد و تزار الکساندر سوم و بعدها نیکلای دوم را به عنوان عامل این مشکلات معرفی می‌کرد، اما تزار نمی‌توانست او را دستگیر کند. در کدام زندان می‌شد یک کنت نجیب‌زاده را زندانی کرد؟
با این حال تولستوی خسته بود و تنها. همه این دگرگونی‌ها بین زندگی او و همسرش فاصله انداخته بود و آنها که صاحب ۱۳ فرزند بودند، که ۸ نفر از آنها از دوران کودکی به سلامت گذشته و بزرگ شده بودند، دیگر چیزی برای گفتن به یکدیگر نداشتند. تنها دخترش آلکساندرا با پدر رابطه‌ای نزدیک و صمیمانه داشت و تولستوی خطاب به او می‌گفت: «روحی سنگین دارم». تولستوی، ارباب بلند قامت و با صلابتی که روزگاری با اسب در املاکش می‌تاخت تا به درد روستاییان برسد، حالا حسابی درمانده بود. ۸۲ سال داشت و می‌دانست باید برود. شاید این رفتن به معنی رفتن از خانه‌ای بود که زندگی در آنجا را دوست نداشت یا شاید هم می‌دانست باید رفتن نهایی را انجام بدهد و می‌خواست این کار را به شیوه خودش بکند… در یک شب زمستانی روسیه، در برفی که همه‌جا را سفیدپوش کرده بود، تولستوی با منشی‌اش که دختر جوانی بود و درکش می‌کرد و دخترش از خانه‌ فرار کرد و سوار قطار شد. او در حالی که تب داشت و ریه‌اش بیمار بود، روی نیمکت ایستگاه قطار درگذشت.
جنگ و صلح
این رمان عظیم به عنوان بزرگ‌ترین رمان در ادبیات روسی و از مهم‌ترین آثار ادبی جهان شناخته می‌شود. تولستوی در این اثر با بررسی دو خانواده بزرگ از اشراف روسیه، زندگی را از لحظه تولد تا مرگ بررسی کرده است. بلوغ، ازدواج، پیری، اشتباه‌های زندگی، از دست رفتن فرصت‌ها و در برابر آن
بازگشت به زندگی، همه و همه بر زمینه وقایع بزرگ تاریخی شکل گرفته است.
آنا کارنینا
در ژانویه ۱۸۷۲ که سال در حال عوض شدن بود و مردم در شادی سال نو، یک بار دیگر مرگ سراغ تولستوی آمد. این بار زنی جوان در ایستگاه راه‌آهن، خودش را زیر چرخ‌های قطار انداخت و بعدها معلوم شد که یک شکست عشقی عامل این کار بوده است. تولستوی خود را به جای زن جوان گذاشت و سعی کرد بفهمد چه ماجراهایی می‌تواند او را به اینجا کشانده باشد. از اینجا بود که «آنا کارنینا» متولد شد؛ زنی زیبا از دنیای اشراف که در شرایط دشواری قرار می‌گیرد و به همسر و فرزندش خیانت می‌کند، اما در کنار زندگی پژمرده و خشک شده او، خانواده‌های دیگری هم هستند که با شادی و سلامت یا دروغ و بی‌تفاوتی زندگی می‌کنند.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد