«هاکلبری فین» از کجا پیدایش شد؟
مارک تواین؛ پدر ماجراجویان داستانهای آمریکایی
شریان داستانهای مشهوری مثل هاکلبریفین و تامسایر رودخانه میسیسیپی است؛ درازترین رود آمریکا که از بخشهای وسیعی از این کشور و ازجمله زادگاه پسری عبور میکند که عاشق تماشای عبور قایقهای بزرگ بر این رودخانه است. صدای ناخداها و ملوانها وقتی از نقاط کمعمق رودخانه عبور میکنند و برای هشدار دادن عبارت «مارک تواین» را بهصورت یک قرارداد به زبان میآورند، برای «ساموئل» آنقدر جادویی بود که وقتی بزرگ شد و اولین کتابش را نوشت، انعکاس این صدا در جانش موجب شد تا از این اسم به عنوان اسم مستعارش برای نویسندگی استفاده کند. مارک تواین از اینجا متولد شد.
«ساموئل لانگهورن کلمنس» که درست یک قرن پیش درگذشت، هنوز آنقدر برای مردم جهان زنده است که در تمام طول سال ۲۰۱۰، در گوشه و کنار جهان مراسم مختلفی به یاد او برپا شد. چون او واقعا در همه این ۱۰۰ سالی که نبوده با آثارش در کنار مردم زندگی کرده است: کارتون ژاپنی تامسایر را تقریبا همه بچههای دنیا دیدهاند و سریالهای مختلفی که از ماجراجوییهای او با هکلبریفین و بکی تاچر ساخته شده، نسلهای مختلفی را در این ۱۰۰ سال سرگرم کرده است. این قصههای کلاسیک هنوز آنقدر جذابند که در کشور ما از دهه ۳۰ تاکنون دارند ترجمه میشوند و چهرههای بزرگی مثل محمد قاضی، نجف دریابندری و ابراهیم گلستان به ترجمه این آثار پرداختهاند. هالیوود هم هنوز دارد نسخههای جدیدی از شاهزاده و گدا و تامسایر را روانه پردههای سینما میکند.
مارک تواین؛ پدر ماجراجویان داستانهای آمریکایی
شریان داستانهای مشهوری مثل هاکلبریفین و تامسایر رودخانه میسیسیپی است؛ درازترین رود آمریکا که از بخشهای وسیعی از این کشور و ازجمله زادگاه پسری عبور میکند که عاشق تماشای عبور قایقهای بزرگ بر این رودخانه است. صدای ناخداها و ملوانها وقتی از نقاط کمعمق رودخانه عبور میکنند و برای هشدار دادن عبارت «مارک تواین» را بهصورت یک قرارداد به زبان میآورند، برای «ساموئل» آنقدر جادویی بود که وقتی بزرگ شد و اولین کتابش را نوشت، انعکاس این صدا در جانش موجب شد تا از این اسم به عنوان اسم مستعارش برای نویسندگی استفاده کند. مارک تواین از اینجا متولد شد.
«ساموئل لانگهورن کلمنس» که درست یک قرن پیش درگذشت، هنوز آنقدر برای مردم جهان زنده است که در تمام طول سال ۲۰۱۰، در گوشه و کنار جهان مراسم مختلفی به یاد او برپا شد. چون او واقعا در همه این ۱۰۰ سالی که نبوده با آثارش در کنار مردم زندگی کرده است: کارتون ژاپنی تامسایر را تقریبا همه بچههای دنیا دیدهاند و سریالهای مختلفی که از ماجراجوییهای او با هکلبریفین و بکی تاچر ساخته شده، نسلهای مختلفی را در این ۱۰۰ سال سرگرم کرده است. این قصههای کلاسیک هنوز آنقدر جذابند که در کشور ما از دهه ۳۰ تاکنون دارند ترجمه میشوند و چهرههای بزرگی مثل محمد قاضی، نجف دریابندری و ابراهیم گلستان به ترجمه این آثار پرداختهاند. هالیوود هم هنوز دارد نسخههای جدیدی از شاهزاده و گدا و تامسایر را روانه پردههای سینما میکند.
مارک تواین مثل بسیاری از نویسندگان از همه آنچه در زندگی تجربه کرده بود برای نوشتن داستانهایش کمک گرفت، اما مهم این است که او واقعا خود تام سایر است، نه دوست تام. او که بچه یک خانواده پرجمعیت با ۶ خواهر و برادر بود از زمانی که ۱ ساله بود و پدرش را از دست داد، وارد اجتماع شد و مثل اولیور توییست انگلیسیها، زندگی در شرایط سخت را تجربه کرد؛ از کار در چاپخانه گرفته، تا ملوانی روی همان قایقهای بزرگ چوبی و کندن زمینهای سخت برای پیدا کردن طلا.
او خیلی زود با سفر آشنا و همراه خانواده راهی شهرهای بزرگی چون نیویورک شد و سرانجام از روزنامه سر درآورد. او که در ۲۲ سالگی گواهینامه قایقرانی گرفته بود و همه افتخارش این بود که با ابهت عبارت «مارک تواین» را بیان کند، در ۲۶ سالگی یک خبرنگار بود و ۲ سال بعد هم اولین سفرنامه طنزآمیزش را با اسم مارک تواین امضا کرد.
در این مدت او خیلی کارها کرد و خیلی چیزها دید، نهتنها سفری طول و دراز در آمریکا انجام داد، بلکه راهی کشورهای دیگر هم شده بود و فرانسه و ایتالیا را هم دیده بود.
اولین اثر داستانی مارک تواین «شاهزاده و گدا» در سال ۱۸۸۲ منتشر شد. او در این اثر به یک بررسی تاریخی دست زده و جایگاه فقیر و غنی را بررسی کرده است، اما پیش از این او سالها مشغول نوشتن بود و با نوشتن سفرنامههایش در دل مردم کشورش جا باز کرده بود. آنچه برای مردم جالب بود، داستانهای عجیبی بود که او از این سفرها با خود میآورد و آنها را با لحنی طنز و بازیگوشانه بیان میکرد.
در حقیقت او با کتابی به نام «وزغ جهنده معروف منطقه کالاوارس» در دهه ۶۰ معروف شد و این داستانی بود قدیمی که تواین سبک بیانش را عوض کرد و آن را به زبان روز روایت کرد. پس از آن او یک دهه بعد را به گشت و گذار و سفر پرداخت. «بیگناهان در کشتی» و «سختگذرانی» دو اثر سفرنامهای او و حاصل این مشاهدات است. با این حال او در این دو کتاب به عنوان یک ناظر بیطرف ظاهر نشده بلکه به بررسی و نقد دنیای معاصرش پرداخته است. مارک تواین زاده فقر بود، اما سالهای نیمه دوم قرن نوزدهم، همه اختراعات و اکتشافات داشت پشت سرهم ره میداد و چهره جهان را دگرگون میکرد. در حال که او در یکی دو دهه پیش شیفتهقایقرانی روی میسیسیپی بود، حالا میدید که کشتیهای بخار با چه سرعتی حرکت میکنند و خطوط راهآهن چطور همه جا کشیده میشود. به همین دلیل او در کتاب «سختگذرانی» دست به انتقاد از جوامع غربی و آمریکا میزند و در کتاب «بیگناهان در کشتی» از کشورهای اروپایی و خاورمیانه انتقاد میکند.
در حقیقت اولین اثر داستانی او یعنی «شاهزاده و گدا» مقایسه همین بیعدالتی اجتماعی، اما در قرن شانزدهم در دربار ادوارد ششم پادشاه انگلستان و متعلق به دورهای است که قوانین خشن بودند و خرافات بر عقل چیرگی داشت و ماجراهای تامسایر که در سال ۱۸۷۶ و در ۴۰ سالگی نویسنده نوشته شد، آینهای از این مسائل در زندگی روز آمریکاییهاست. تام یک شخصیت جسور و ماجراجوست که میخواهد از مرزهای تثبیت شده و قدیمی یک شهر کوچک فراتر برود و نهتنها مرزهای اجتماعی که مرزهای زبانی را هم به هم بزند. تواین برای نوشتن این کتاب از یک زبان جدید ادبی استفاده میکند: زبان ادبی رسمی را کنار میگذارد و قصهاش را به زبان محاوره و زبان مردم کوچه و خیابان مینویسد، دقیقا همان طور که تام و هکلبریفین با هم حرف میزدند و با همین روش به قول خودش با ادیبان عصاقورت داده وارد نبرد میشود.
اما او فقط ادبیات کشور خودش را نقد نمیکند بلکه در کتاب «زندگى در ساحل رودخانه مىسىسىپى» به حملهاى تند علیه «سر والتر اسکات» دست میزند که ادبیات انگلیس خودش را وامدار او میداند.
او این مبارزه ادبی را در داستان «هکلبرى فین» به اوج میرساند و یک انقلاب ادبی به راه میاندازد. انقلابی که همینگوی مشهور ۱۰۰ سال بعد دربارهاش میگوید «تمام ادبیات نوین آمریکا از یک کتاب سرچشمه میگیرد و آن هاکلبریفین اثر مارک تواین است».
در ماجراهای هاکلبریفین که در ۱۸۸۵ منتشر شد، حماسه ماجراجویان، زندگی در شهرهای نکبتبار و ابتدایی و برمبنای خشونت بیان میشود. هک نماد «بچه» در آمریکایی است که تازه میخواهد روی پای خودش بایستد و به همین دلیل کسی برای بچهها جایگاهی قایل نیست. فقر و بیفرهنگی بیداد میکند و پدر حتی بر پسر خودش رحم ندارد. پلیس هم در پی حفظ نظم موجود است و کسی به بیگناهی سیاهپوستی که مثل کالا خرید و فروش میشود، فکر نمیکند…
اما خود تواین با همه این برداشتها مخالف بود و میگفت «اشخاصی که تلاش کنند انگیزهای در این روایت پیدا کنند، تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. اشخاصی که سعی کنند یک نکته اخلاقی پیدا کنند تبعید خواهند شد و اشخاصی که تلاش کنند یک تکه زمین پیدا کنند کشته خواهند شد».
مارک تواین از آن دست نویسندگانی است که در دوره حیاتش به شهرت و ثروت رسید. او در سراسر آمریکا و انگلیس سفر میکرد و درباره ادبیات سخنرانی میکرد و از دانشگاه آکسفورد دکترا گرفت، اما منتقدان کشورش او را مسخره میکردند و لحن طنزآمیز او را به باد تمسخر میگرفتند و او را «آدم مضحک» مینامیدند، اما او هم به خوبی از پس آنها بر میآمد و در میهمانی ادبی که به مناسبت جشن تولد ۷۰ سالگیاش ترتیب داده شده بود، نویسندگان آن دوره ازجمله لانگ فلور اولیور و رالف والد و امرسون را که در میهمانی حضور داشتند، رودرروی خودشان مسخره کرد. از همین روی نام مارک تواین به نام پرچمدار ادبیات نوین آمریکا در تاریخ ثبت شده و قهرمان سلینجر در «ناتور دشت» تامسایر قرن بیستم نام گرفته است.
تام سایر
«تامسایر» قصه یک دوره کوتاه از زندگی پسر نوجوانی به همین اسم است. تام ماجراجو، با اخلاق و باهوش است و البته یتیم. برای همین با عمه پالی زندگی میکند. همه تلاش عمه این است که او را سربهراه کند چون تام جز بازی و ماهیگیری به چیز دیگری فکر نمیکند، اما انگار ماجرا هم دست از سر تام برنمیدارد چون یک شب او با دوستش هکلبریفین شاهد قتلی در گورستان میشود. آنها میبینند که سرخپوستی به نام اینجون جو، دکتر را میکشد و چاقو را در دست پاتر میگذارد. با وجود این که بچهها قسم میخورند این راز را حفظ کنند، اما پاتر بیگناه گرفتار شده و همین موجب میشود که تام سرانجام خودش را وادار کند تا در دادگاه شهادت بدهد. ولی فرار اینجون جو زندگی بچهها را در خطر قرار میدهد… پسرها پس از ماجراهای فراوان سرانجام هم محل اختفای او را پیدا میکنند و هم محل پنهان کردن اموالی را که او دزدیده بود و به این ترتیب هم قهرمان میشوند و هم پولدار.
شاهزاده و گدا
تام کنتی پسر یک خانواده گدا، در بدترین شرایط زندگی میکند، اما سعی میکند تا خواندن و نوشتن یاد بگیرد. یک روز که تام اطراف دروازههای قصر پرسه میزند، با شاهزاده روبه رو میشود و به دعوت او وارد قصر میشود. شخصیت هر یک از این دو برای دیگری جالب است و وقتی آنها میفهمند چقدر شبیه هم هستند، به پیشنهاد شاهزاده لباسهایشان را با هم عوض میکنند. تام گدا در قصر میماند و شاهزاده ادوارد در خیابان رها میشود. در شرایط جدید هر کدامشان مشکلات خود را دارند ادوارد با پدر وحشی تام روبهرو میشود و تام با مقررات و آداب و رسوم سخت قصر… سرانجام اشراف به این نتیجه میرسند که شاهزاده عقلش را از دست داده است، اما ادوارد که در میان دارو دسته اوباش و گداهای حرفهای گیر کرده، شانس میآورد و با نجیب زادهای به اسم «میلز» روبهرو میشود و او به ادوارد کمک میکند تا به قصر بازگردد و جانشین پدرش شود. ادوارد با رودررو شدن با زندگی سخت مردم تهیدست با خودش عهد میکند که پادشاهی عادل شود.
ماجراهای هکلبری فین
هکلبریفین پسر مردی نالایق و آواره است، اما سرانجام خانوادهای مهربان و نیکوکار او را به فرزندی قبول میکند. اما پدرش که به دنبال طلاهایی است که او و تام در غار جو پیدا کردهاند، نمیگذارد او زندگی راحتی داشته باشد و او را میدزدد و به کلبه متروکی در سواحل ایلینوی میبرد. هک فرار میکند و با قایقی که پیدا کرده خودش را به جزیرهای میرساند، اما جیم یک سیاهپوست مهربان هم به همین جزیره پناه برده چون او هم فرار کرده و کارفرمایش میخواهد او را به عنوان برده بفروشد. آنها میخواهند خودشان را به ایالتی که با بردهداری مخالف باشد برسانند، اما دستگیر میشوند. هک و تامسایر دوباره همدیگر را میبینند و به کمک هم سعی میکنند تا جیم را نجات دهند. آنها تلاش زیادی برای آزادی جیم میکنند و راههای مختلفی را آزمایش میکنند. سرانجام هک به مدرسه باز میگردد و جیم هم آزادیاش را به دست میآورد و تصمیم میگیرد به میان سرخپوستان برود و با آنها زندگی کند.