نگاهی به مجموعههای تلویزیونی کودکان و نوجوانان
جای همه عروسکها خالی است
بیشتر آدمها از دوران کودکیشان به نیکی یاد میکنند، زیرا در آن دوران شیرینترین خاطرات را ثبت کردهاند.
بازیها، دوستیهای کودکانه و قصههای شیرین مادربزرگ هر کدام به نوعی سهمی در پرورش خاطرات آن دوران دارند. برای همین آدمها خیلی سخت میتوانند از خاطرات کودکیشان بگذرند و معمولا این آرزو برای اکثر آنها وجود دارد که بتوانند یک بار دیگر در آن زمان زندگی کنند. از این نظر بیشتر ما خیلی چیزها را جا گذاشتهایم که دوست داریم به عقب برگردیم و آن موارد باارزش را با خود بیاوریم.
در این میان عرصه هنر و نمایش سهم بسزایی در رشد و پرورش کودکان و نوجوانان دارد و این هنر نامتناهی، دوران کودکیمان را پر از شادی و شعر کرده است. به کودک و نوجوان دیروز بهای بیشتری داده میشد تا جایی که بچههای امروز هم در خاطرات آنها سهیم شدهاند و بیشتر از برنامههای آنزمان استقبال میکنند. برنامههایی مانند بازم مدرسم دیر شد، کلاهقرمزی و پسرخاله، اتل متل توتوله، مدرسه موشها و… .
این مساله نمایانگر این است که بچهها برخلاف دنیای پر از فناوری امروز هنوز هم همان سادگی و صداقت را میپسندند و با این دنیای بیآلایش براحتی ارتباط برقرار میکنند.
یکی از ابزارهای لازم برای برنامههای کودک و نوجوان عروسک است، عروسکهایی که هر کدام با شیوه و حرکات خاص خودشان همه ما را با دنیای آرزو و رویاهایشان پیوند میدهد. گاهی بعضی از این عروسکها ماندگار میشوند مانند کپل درمدرسه موشها یا کلاهقرمزی و پسرخاله.
جای همه عروسکها خالی است
بیشتر آدمها از دوران کودکیشان به نیکی یاد میکنند، زیرا در آن دوران شیرینترین خاطرات را ثبت کردهاند.
بازیها، دوستیهای کودکانه و قصههای شیرین مادربزرگ هر کدام به نوعی سهمی در پرورش خاطرات آن دوران دارند. برای همین آدمها خیلی سخت میتوانند از خاطرات کودکیشان بگذرند و معمولا این آرزو برای اکثر آنها وجود دارد که بتوانند یک بار دیگر در آن زمان زندگی کنند. از این نظر بیشتر ما خیلی چیزها را جا گذاشتهایم که دوست داریم به عقب برگردیم و آن موارد باارزش را با خود بیاوریم.
در این میان عرصه هنر و نمایش سهم بسزایی در رشد و پرورش کودکان و نوجوانان دارد و این هنر نامتناهی، دوران کودکیمان را پر از شادی و شعر کرده است. به کودک و نوجوان دیروز بهای بیشتری داده میشد تا جایی که بچههای امروز هم در خاطرات آنها سهیم شدهاند و بیشتر از برنامههای آنزمان استقبال میکنند. برنامههایی مانند بازم مدرسم دیر شد، کلاهقرمزی و پسرخاله، اتل متل توتوله، مدرسه موشها و… .
این مساله نمایانگر این است که بچهها برخلاف دنیای پر از فناوری امروز هنوز هم همان سادگی و صداقت را میپسندند و با این دنیای بیآلایش براحتی ارتباط برقرار میکنند.
یکی از ابزارهای لازم برای برنامههای کودک و نوجوان عروسک است، عروسکهایی که هر کدام با شیوه و حرکات خاص خودشان همه ما را با دنیای آرزو و رویاهایشان پیوند میدهد. گاهی بعضی از این عروسکها ماندگار میشوند مانند کپل درمدرسه موشها یا کلاهقرمزی و پسرخاله.
در این چند ساله اخیر برنامههای زیادی برای کودکان ساخته شده است که در آنها تلاش شده فاکتورهای اصلی برای جذب مخاطب کودک و نوجوان وجود داشته باشد. عروسکهایی مثل پنگول در برنامه «رنگین کمان». اما کمتر عروسکی در این زمان، ماندگاری عروسکهای سابق را دارد و در شخصیت آنها به نوعی شتابزدگی موج میزند. انگار عروسکها هم دچار روزمرگی شدهاند و آنها هم ناگزیرند که تمام حرفهایشان را سریع و دور از آرامش بزنند. از طرفی اغلب افرادی که روزی تنها برای این قشر فعالیت میکردند حالا یا مشغول کار دیگری هستند یا خانهنشین شدهاند، هرچند شاید هنوز دغدغه ورود به دنیای کودکان را با خود داشته باشند اما بیشتر آنها از شرایط امروز و سینمای ضعیف کودک و نوجوان گلایهمندند. در صورتی که کودکان و نوجوانان در همه دورانها و نسلها تشنه آموزش و شادی هستند.
مدتی است که شبکه تهران با ساخت سریال «دانی و من» که سالها پیش قسمت اول آن پخش شد، بار دیگر و با واسطه عروسک عظیمالجثه دانی سعی کرده است به دنیای رنگارنگ کودکان گام بگذارد. آن هم با شکلی تازه و قصههای متفاوت که البته تا حد زیادی هم موفق بوده است. ارژنگ امیرفضلی به عنوان کارگردان دنیای عروسکها پیش از این با ساخت مجموعه قصههای «من، بابام، باباش» این مساله را ثابت کرده است که دنیای بچهها را خیلی خوب میشناسد.
شاید بتوان گفت مجموعه دانی و من تا حد زیادی به دنیای فانتزی وارد شده است؛ دنیایی که کودکان براحتی میتوانند به تخیلاتشان نزدیک شوند.
یکی از مسائل دیگری که کودکان بشدت شیفته آن هستند، قصهگویی است. بچهها قصه شنیدن را بسیار دوست دارند و بخوبی از آن استقبال میکنند، اما در برنامههای کودک امروز کمتر بحث قصه و قصهگویی وجود دارد و بیشتر به مسائل جانبی پرداخته میشود.
این مساله حتی در شبکه ۲ که به شبکه کودک و نوجوان هم تغییرنام داده است کمتر دیده میشود و اگر هم هست تنها یک خط داستان وجود دارد که تا انتها هم در مورد آن صحبت میشود و در پایان هم نمیتوان نتیجه درستی از آن گرفت. البته ناگفته نماند که در برنامه «فیتیله جمعه تعطیله» به قصه و داستان نگاه ویژهای شده است و در آیتمهای مختلف این برنامه نمایشهای طنزی را میبینیم که خط داستان واقعی در آن وجود دارد، اما این مساله نمیتواند به تنهایی کافی باشد.
چراکه بچهها در همه دوران به قصه و شخصیتهای متفاوت آن نیازمند هستند. به عنوان مثال، پخش مجدد سریال «خونه مادربزرگه» اثر مرضیه برومند، با استقبال خوبی مواجه شده است. چراکه تمام المانهای مثبت و قابل توجه برای کودکان در این سریال وجود دارد؛ شخصیت مادربزرگ به عنوان کسی که بزرگ خانه است و مهربانانه با سایر اعضای خانه برخورد میکند، «مخمل» به عنوان گربهای که شیطان اما دوستداشتنی است و نوکسیاه و نوکطلا به عنوان جوجههایی که سعی میکنند بچههای خوبی برای پدر و مادر و همینطور مادربزرگ باشند. استقبال از این مجموعه بار دیگر نشان داد که بچههای امروز برخلاف این که اسیر فناوری و شتاب زمان شدهاند، اما قصه و عروسک را باهم بسیار دوست دارند و راحت به دنیای خیالشان سفر میکنند.
شاید گاهی این عروسکها براحتی بتوانند تمام حرفهایی را که پدر و مادرها بارها به بچههایشان گوشزد کردهاند ولی نتیجهای نگرفتهاند، بزنند. برای مثال مرضیه برومند در جایی وقتی از او سوال شد که چرا قهرمان فیلم «شهر موشها» ژاپنی بود، گفت: برای این که هم طنزش بیشتر است و هم بچههای ما موشیرو میشونه را بیشتر میشناسند تا یک پهلوان ایرانی را … .
بنابراین از زبان عروسکها خیلی چیزها را میتوان به کودکان آموخت. فقط کافی است خودمان هم تلاش کنیم تا بچهها بار دیگر با دنیای ساده و صادقانه خودشان آشتی کنند و کمتر پشت این رایانههای خستهکننده و خالی از شادیهای کودکانه وقتشان را بگذرانند.
ای کاش بار دیگر بزرگان سینمای کودک و نوجوان برای پاسخ به دغدغههای کودکان امروز تلاش کنند، زیرا همه ما موظفیم بهترین دوران را برای بچهها بسازیم تا آنها هم بتوانند در آینده دنیای بهتری را برای دیگران بسازند.
ای کاش دوباره عروسکهای نیمهجان گذشته، جانی دوباره بگیرند و به پرواز دربیایند. جای همهشان خالی است. از کلاه قرمزی گرفته تا کپل، نارنجی، ژولی پولی، درون و برون، هادی و هدی، ریسمون و آسمون و… .