نگاهی به فیلم درخت زندگی، برنده نخل طلای کن
در سالی که پر از فیلمهای خوب و قابل توجه بود، شصت و چهارمین دوره جشنواره کن با اهدای نخل طلای خود از ترنس مالیک، کارگردان آمریکایی فیلم درخت زندگی تقدیر کرد.
درخت زندگی یک فیلم برجسته با محتوای کیهانی و بر مبنای نظمی جاهطلبانه است که در آن ترنس مالیک با دوربین سرمستکننده و افکار خود کارش را به اوج میرساند.
این فیلم همان روز دوشنبهای که در جشنواره کن به نمایش درآمد، با کف زدن شدید تماشاچیان روبهرو شد، هرچند شماری نیز که با آن ارتباط برقرار نکرده بودند، آن را هو کردند. این فیلم به صورتی مستقیم سوالهایی بزرگ از وجود را مطرح میکند که سراسر پیکره آثار آقای مالیک را در بر میگیرد. او مثل همیشه در جستجو برای اثبات زیبایی جهانی است که خداوند در همه اجزای آن حضور دارد.
درخت زندگی اولین فیلم مالیک پس از فیلم دنیای نو در سال ۲۰۰۵ است، عنوانی که میتواند برای این فیلم خیلی برازنده باشد. این فیلم ۲ ساعت و ۱۸ دقیقهای، کاری تاثیرگذار، شخصی، زیبا، غیرخطی و سرمستکننده است که تا حد زیادی در بازگشت به زمانهای گذشته تکهتکه بیان میشود و تنها درباره یک زندگی نیست، بلکه آفریننده خود زندگی است.
همانطور که از عنوان فیلم برمیآید، مالیک چیزی کمتر از منشأ حیات در ذهن ندارد، یک شروع (یا شاید آفرینش) که در آن بخارات به گرد خود میچرخند، گدازههای آتشفشانی فوران میکنند و انفجارهای پیدرپی، فضای سیارهای که ممکن است زمین باشد
در سالی که پر از فیلمهای خوب و قابل توجه بود، شصت و چهارمین دوره جشنواره کن با اهدای نخل طلای خود از ترنس مالیک، کارگردان آمریکایی فیلم درخت زندگی تقدیر کرد.
درخت زندگی یک فیلم برجسته با محتوای کیهانی و بر مبنای نظمی جاهطلبانه است که در آن ترنس مالیک با دوربین سرمستکننده و افکار خود کارش را به اوج میرساند.
این فیلم همان روز دوشنبهای که در جشنواره کن به نمایش درآمد، با کف زدن شدید تماشاچیان روبهرو شد، هرچند شماری نیز که با آن ارتباط برقرار نکرده بودند، آن را هو کردند. این فیلم به صورتی مستقیم سوالهایی بزرگ از وجود را مطرح میکند که سراسر پیکره آثار آقای مالیک را در بر میگیرد. او مثل همیشه در جستجو برای اثبات زیبایی جهانی است که خداوند در همه اجزای آن حضور دارد.
درخت زندگی اولین فیلم مالیک پس از فیلم دنیای نو در سال ۲۰۰۵ است، عنوانی که میتواند برای این فیلم خیلی برازنده باشد. این فیلم ۲ ساعت و ۱۸ دقیقهای، کاری تاثیرگذار، شخصی، زیبا، غیرخطی و سرمستکننده است که تا حد زیادی در بازگشت به زمانهای گذشته تکهتکه بیان میشود و تنها درباره یک زندگی نیست، بلکه آفریننده خود زندگی است.
همانطور که از عنوان فیلم برمیآید، مالیک چیزی کمتر از منشأ حیات در ذهن ندارد، یک شروع (یا شاید آفرینش) که در آن بخارات به گرد خود میچرخند، گدازههای آتشفشانی فوران میکنند و انفجارهای پیدرپی، فضای سیارهای که ممکن است زمین باشد را پر میکنند. فیلم تاکیدی بر باور مالیک به قدرت تصاویر سینمایی برای بیانی والاست و البته فیلمبردار او امانوئل لوبسکی در این میان نقشی ارزشمند دارد. فیلم در عین حال یادآور این است که چگونه تنها چند فیلمساز معاصر درگیر طرح سوالهایی درباره زندگی و مرگ، خدا و روح هستند و خطر مطرح کردن چنین سوالهایی را بدون بیان کردن یک داستان آشکار میپذیرند و از ایستادن در برابر جریان اصلی فیلمسازی ابایی ندارند.
در بخش داستانی فیلم مادر (جسیکا چستین) خبر دردناک یک مرگ را میشنود، اندکی بعد، که در واقع سالها بعد است، بزرگترین پسر او به نام جک (شان پن) که اکنون در میانسالی است، به کودکیاش اشاره میکند و در این ارجاع و تمرکز ذهنی، چشماندازی از زندگی بسیار ابتدایی از جمله دایناسورها مشاهده میشود و به تصویری ختم میشود از مادرش که در انتظار به دنیا آمدن اوست. این فیلم پنجمین اثر مالیک در طول ۳۸ سال کارگردانی اوست. نزدیکترین رقیب او در آهسته کار کردن توماس پینچون است که ۳۴ سال طول کشید تا ۵ رمان اولش را منتشر کند.
فیلم مالیک از قدرت غم میگوید، رنجی که با انسان زاده میشود و اصلا آغازگر فیلم، مرگ برادر کوچکتر جک در ۱۹سالگی است. هرگز در سخن شکایتی از این رنج نمیشود، نه اوبراین و نه دیگر سوگواران چیزی بر زبان نمیآورند و راوی فیلم در گزارشی که میدهد از رنجی که با بینگبنگ یا انفجار بزرگ و آفرینش زمین با انسان همراه است، میگوید. در پایان همه این بازگشت به گذشتهها که با آن جک، داستان زندگیاش را غیرپیوسته و تکهتکه بیان میکند، او را در زمان حال در کنار دریا میبینیم که با لباسی شیک روی شنها زانو زده است، در حالی که دیگر شخصیتهای فیلم در اطراف پراکنده هستند و حتی سایهای از روح برادر مرده او نیز حضور دارد. در این صحنه هیچ یک از آنان به دوربین نزدیک نمیشوند و در تصویری از بالا، همه آنان چون ارواحی در سایه آفتابی که غروب میکند، دیده میشوند.
این کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده آمریکایی، متولد سال ۱۹۴۳ است و در طول ۴ دهه کار حرفهای، ۵ فیلم در کارنامهاش دارد. با این حال شمار زیادی از منتقدان، آثار او را شاهکارهای سینمایی میدانند و سالها در انتظار میمانند تا فیلم جدیدی از او را روی پرده نقرهای تماشا کنند. او برای نوشتن بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین کارگردانی برای فیلم «خط قرمز باریک» نامزد دریافت اسکار شد. او نویسنده فیلمنامه فیلم تحسین شده «هری کثیف» در سال ۱۹۷۱ با بازی کلینت ایستوود است. او با فیلم دومش «روزهای بهشت» که ساختش ۲ سال طول کشید، جایزه بهترین فیلمبرداری اسکار را گرفت و عنوان بهترین کارگردانی جشنواره کن ۱۹۷۹ را از آن خودش کرد. در سال ۱۹۹۸ برای فیلم «خط قرمز باریک» که اقتباسی از رمان «جنگ دوم جهانی» اثر جیمز جونز است، نامزد دریافت ۷ جایزه اسکار شد و خرس طلای برلین را دریافت کرد. برای سابقه تحقیقی که درباره چهگوارا داشت پذیرفت تا با همکاری بنیتسیو دلتورو فیلم چه گوارا را بسازد، اما پس از یک سال و نیم همکاری در سال ۲۰۰۴ این پروژه را برای ساخت فیلم «جهان نو» ترک کرد و سودربرگ جایگزین او در آن فیلم شد. برای ساخت «جهان نو» او بیش از یک میلیون فوت (۳۰۰ هزار متر) فیلم گرفت و ۳ تدوین متفاوت از آن تولید کرد و برای آن نامزد دریافت بهترین فیلمبرداری اسکار و به عنوان یکی از بهترین فیلمهای دهه اول قرن بیست و یکم شناخته شد. «درخت زندگی» در سال ۲۰۰۸ در تگزاس فیلمبرداری شد و در آن مالیک بیش از هر چیز به مفاهیمی چون آفرینش، عشق، بخشش، زیبایی با وجود درد، رنج و مرگ پرداخته است. هیث لجر اندکی پیش از درگذشتش برای بازی در این فیلم قرارداد امضا کرده بود. این فیلم ۲۷ می در آمریکا اکران میشود.
مالیک فیلمبرداری فیلم ششم خود را اخیرا در اوکلاهما به پایان برده و تنها اطلاعاتی که از آن به بیرون درز کرده این است که بن افلک، راشل مک آدامز و اولگا کوریلنکو در آن بازی کردهاند.