رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

نگاهی به «تهران در بعدازظهر» نوشته مصطفی مستور

عشق‌های بی‌سرانجام در دنیای مدرن
«تهران در بعد از ظهر» نوشته مصطفی مستور، شامل شش داستان کوتاه با ژانر واقع گرای اجتماعی است .داستان‌های این مجموعه به دغدغه‌های انسان مدرن در جامعه شهری و روابط ناپایدار عاطفی شان توجه دارد؛ به شخصیت‌هایی وامانده و گاه از هم پاشیده با ذهنیت‌های پریشان که در دور تسلسلی جبر اجتماعی و در مدار بسته تقدیر گرفتار آمده اند. انسان‌های مدرن شهر صنعتی زده‌ای چون تهران که در حسرت خاطرات عشق‌های ناکام، زندگی جهنمی را در دور باطلی تکرار می‌کنند. به غیر از سه داستان که با نظر گاه دانای کل بیان می‌شود و دو داستان دیگر که با اول شخص مفرد مونث روایت می‌شود؛ داستان دیگر این مجموعه از تکنیک تک‌گویی نمایشی بهره می‌برند. روایت غالب داستانی، با رعایت توالی زمان چه برای دانای کل،چه برای من راوی روانپریشی چون کله کدو و چه زنی در حال باز پرسی در بستر فضای شهری با حال و هوای یاس آور و سرد که نشان از افول معنویت و زوال روابط انسانی است، همه به یکسان در نظر گرفته شده است!
از ویژگی‌های مشترک متنی به غیر از شخصیتهای تکرار شونده و مردانی که تنها سلوک محشر را توی عشق به زنان می‌بینند (ص۳۸) عشقی که البته تنها در همان مرحله اول باقی می‌ماند و تنها معطوف به قاب سبز عینک یا ساعت مچی صفحه بزرگ دست زن می‌شود و به زن منفعل داستان حالتی قدسی می‌دهد باید به فضای تکرار شونده بالای شهری و شخصیت‌های تحصیل کرده و اغلب مرفه داستان‌های مستور اشاره کرد.

عشق‌های بی‌سرانجام در دنیای مدرن
«تهران در بعد از ظهر» نوشته مصطفی مستور، شامل شش داستان کوتاه با ژانر واقع گرای اجتماعی است .داستان‌های این مجموعه به دغدغه‌های انسان مدرن در جامعه شهری و روابط ناپایدار عاطفی شان توجه دارد؛ به شخصیت‌هایی وامانده و گاه از هم پاشیده با ذهنیت‌های پریشان که در دور تسلسلی جبر اجتماعی و در مدار بسته تقدیر گرفتار آمده اند. انسان‌های مدرن شهر صنعتی زده‌ای چون تهران که در حسرت خاطرات عشق‌های ناکام، زندگی جهنمی را در دور باطلی تکرار می‌کنند. به غیر از سه داستان که با نظر گاه دانای کل بیان می‌شود و دو داستان دیگر که با اول شخص مفرد مونث روایت می‌شود؛ داستان دیگر این مجموعه از تکنیک تک‌گویی نمایشی بهره می‌برند. روایت غالب داستانی، با رعایت توالی زمان چه برای دانای کل،چه برای من راوی روانپریشی چون کله کدو و چه زنی در حال باز پرسی در بستر فضای شهری با حال و هوای یاس آور و سرد که نشان از افول معنویت و زوال روابط انسانی است، همه به یکسان در نظر گرفته شده است!
از ویژگی‌های مشترک متنی به غیر از شخصیتهای تکرار شونده و مردانی که تنها سلوک محشر را توی عشق به زنان می‌بینند (ص۳۸) عشقی که البته تنها در همان مرحله اول باقی می‌ماند و تنها معطوف به قاب سبز عینک یا ساعت مچی صفحه بزرگ دست زن می‌شود و به زن منفعل داستان حالتی قدسی می‌دهد باید به فضای تکرار شونده بالای شهری و شخصیت‌های تحصیل کرده و اغلب مرفه داستان‌های مستور اشاره کرد. شخصیت‌هایی گرفتار در جبر زندگی که گاه دیدگاهی فلسفی دارند و گاه آنچنان در هاله قداست زن محو می‌شوند که معتقدا «اینکه هر زن انگار شاخه‌ای بود از درختی که در یکی از میلیون‌ها خانه افتاده… اینکه خوشبختی، همه خوشبختی یا داشتن تمام آن شاخه‌های سبز است یا هیچ کدام.» (ص۶۲). داستان‌ها مملو از مردانی است که در اثر مواجهه با عشق‌های از دست رفته، چشم‌ها شان خیس می‌شود. مردانی که هر یک به نوعی- شاید هم ناخواسته- به زنان آسیب می‌رسانند و بانی تراژدی‌های مدرن اخلاقی می‌شوند. «خواست هیشکی نبود. گمونم وقتی قراره اتفاقی بیفته لابد می‌افته دیگه…» (ص۴۱)
 حال در این مجال اندک با کنکاش و تمرکز در بلندترین داستان این مجموعه قصد داریم نگاهی هر چند گذرا به کل داستان‌ها داشته باشیم «تهران در بعد از ظهر» به روایت هفت عشق در مناطق بالای شهر تهران به صورت پازل وار و تکه تکه که هریک اپیزودی جداگانه از بخش قبلی است، به عشق‌های بی‌سرانجام، زنان از دست رفته و پایمال شده و حسرت مردانی اشاره می‌کند که برای دوری از این حس نوستالژیک گاه به کار زیاد و گاه گریه، روی می‌آورند.
مستور در این اثر نه تنها تصویری از جهان تباه شده مدرن و تهران پر غوغارا به نمایش می‌گذارد بلکه به بیهودگی سرنوشت‌ها و چینش تقدیر اشاره می‌کند. او به آدم‌هایی توجه می‌کند که «حتی برای عاشق نشدن هم اختیاری از خودشان ندارند.» (ص۳۰)
 اما آنچه از دید نویسنده‌ای که خود ساکن تهران نیست، مخفی می‌ماند همین انتخاب سر تیترها به عنوان نمایی از تهران بزرگ است. بی شک مستور در طی سفرهایش به مرکز فقط از منطقه شمالی و غربی شهر دیدن کرده است. به اعتقاد نگارنده برای به تصویر کشیدن شهر بزرگی چون تهران و نشان دادن معضلات تکرار شونده آن، بهتر می‌بود جای‌جای تهران،چه شمال چه غرب و شرق و حتی جنوب مطرح می‌شد تا مسئله مطرح شده فراگیرتر و جهان شمول تر می‌شد. از سوی دیگر باید پرسید یعنی واقعا این اتفاقات فقط مخصوص شهر بی‌در و پیکری چون تهران است و مثلا این هفت روایت نمی‌توانست در فضای شهرستانی چون اصفهان یا تبریز صورت گیرد که اسم کتاب اختصاص داده می‌شود تنها به تهران؟! خواننده در این مجموعه کمتر با شخصیت‌های پر تحرک و یا پیچیده مواجه است. شخصیت‌ها اکثرا شبیه کاراکترهای قبلی مستور در آثار دیگر او است (بخصوص کله کدو منگل با آن روایت منسجم و رعایت خط توالی زمان!). شخصیت‌های تکرار شونده با دیدگاه‌های فلسفی تکراری در مورد وجود و عدم وجود خدا که گرچه برای یک اثر «روی ماه خدا را ببوس» جذاب است ولی بانی دلسردی خواننده‌ای است که منتظر خوانش اثر جدیدی از نویسنده‌ای چون مستور است. در انتها نگاه کوتاهی به داستان چهارم این مجموعه می‌اندازیم. داستان زنی که چگونگی لحظه به لحظه سقوطش را در کنار روایت مرگ برادر یکی از همکارهایش بیان می‌کند. تکنیک تک گویی نمایشی به کار رفته در این داستان خالی از اشکال نیست.به راستی راوی با چه کسی صحبت می‌کند؟ا گر بپذیریم، راوی برای بازپرسی که به محل آمده و تحقیق می‌کند،سخن می‌گوید. در آن صورت باید پرسید به چه دلیل منطقی بازپرس تا این حد حوصله دارد و مجال به راوی پر گو می‌دهد که ریز ریز اعمال گذشته‌اش را روایت کند؟ اگر نه، پس مخاطب به راستی کیست و بهانه روایت چیست؟ اما آنچه که اینکار را شاخص می‌کند این‌همانی بین زندگی پوری و ماهی است.زندگی که به مرگ نزدیک است و چاره‌ای نیز نمی‌توان برایش در نظر گرفت.
«اگه کسی اون ماهی رو که لب مرگه از توی اون وضعیت بندازه تو آب،…. انگار اون رو از بهشت برگردونده به جهنم.»(ص۴۶)
 و این درست حکایت حال شخصیت پوری است که در گنداب دست و پا می‌زند؛ زنی که حتی پله‌های سقوطش را ثبت و آن را به شوخی برای دیگران بازگو می‌کند. به راستی اگر به اعتقاد راوی، پوری را از این منجلاب نجات دهیم او را پاک و منزه کرده‌ایم؟
در انتها به علت مجال اندک تنها باید گفت، امیدواریم که مستور این نویسنده پر کار و پر تلاش بتواند با مضامین و تکنیک‌های جدید‌تر، خوانندگانش را بیش از این و بدور از تکرار مشتاق خوانش متن هایش کند.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد