رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

مطالبی جالب در مورد آدم کوچولوها

آدم کوچولوها، پریان و موجوداتی از این قبیل همگی شخصیت‌ها و موجوداتی هستند که در افسانه‌های بومی و اجدادی مردمان زمین جای گرفته‌اند. آنها خیالاتی و هم گونه‌اند و با شنیدن داستانی از آنها تا مدت‌ها ذهن‌مان مشغول می‌‌شود. در میان همه این پدیده‌های ماوراء‌الطبیعه، به وجود آدم کوچولوها کمتر از بقیه اهمیت داده شده و توجه جدی بسیار اندکی به آن شده است. این موجودات افسانه‌ای بسیار قدیمی هستند و در عمق عقاید بسیاری از فرهنگ‌های دنیا قرار دارند. ولی امروزه هیچ‌کس به این کوچولوها اعتقادی ندارد… یا شاید هم اعتقاد دارند؟

آدم کوچولوهـای گـریـزان


مطالبی جالب در مورد آدم کوچولوها




آدم کوچولوها، پریان و موجوداتی از این قبیل همگی شخصیت‌ها و موجوداتی هستند که در افسانه‌های بومی و اجدادی مردمان زمین جای گرفته‌اند. آنها خیالاتی و هم گونه‌اند و با شنیدن داستانی از آنها تا مدت‌ها ذهن‌مان مشغول می‌‌شود. در میان همه این پدیده‌های ماوراء‌الطبیعه، به وجود آدم کوچولوها کمتر از بقیه اهمیت داده شده و توجه جدی بسیار اندکی به آن شده است. این موجودات افسانه‌ای بسیار قدیمی هستند و در عمق عقاید بسیاری از فرهنگ‌های دنیا قرار دارند. ولی امروزه هیچ‌کس به این کوچولوها اعتقادی ندارد… یا شاید هم اعتقاد دارند؟


«استیوکی» در کتاب «اعترافات مابعدالطبیعه» داستانی از این موجودات پرجست‌و‌خیز ذکر کرده است: «بعد از اینکه همراهان سفرم همگی به خواب رفتند، من و دوستم مدتی با یکدیگر صحبت کردیم. اواخر شب دوستم هم خوابید من داشتم از دریچه چادر بیرون را نگاه می‌‌کردم که ناگهان متوجه نوری عجیب و آبی‌‌ رنگ شدم که در میان درختان جنگل سوسو می‌‌زد. من همچنان به این نور نگاه کردم. بعد از مدت کوتاهی نورهای آبی دیگری به نور اول ملحق شدند. این اتفاق در حدوده ۱۰ دقیقه طول کشید و نورها با جست‌و خیز فراوان یکدیگر را دنبال می‌‌کردند. می‌‌دانم فکر می‌‌کنید دیوانه هستم ولی صدای زیپ کیسه خوابم بلند شد و نورهای آبی در یک چشم برهم‌ زدن ناپدید شدند. وقتی به خانه برگشتم کتابی درباره پریان خواندم و آن وقت بود که احساس کردم چیزی که در میان جنگل دیده بودم یک گروه از پریان یا به قولی آدم کوچولوها بودند.»


آیا این داستان زاییده یک ذهن خسته یا تخیل قوی نیست؟ احتمال این موضوع بسیار زیاد است. ولی داستان‌هایی از این دست که در کتاب‌های معروف به چاپ رسیده‌اند، اغلب توسط افراد قابل اعتمادی که قسم می‌‌خورند حالت عادی داشته‌اند، تعریف شده است. آنها معتقدند چیزی که با چشم خود دیده‌اند حقیقت محض است.


یک پدیده جهانی


افسانه‌هایی از این موجودات ریز نقش در سراسر دنیا به گوش می‌‌رسد. ایرلندی‌های کوتاه قد، پولدار و باهوش از این داستان‌ها در فرهنگ خود دارند. مردم آمریکای مرکزی این موجودات را «آیکال» یا «وندی» می‌ نامند. سرخ‌پوستان این منطقه معتقدند آیکال‌ها حداکثر ۹۰ سانتی‌متر هستند. بدنشان پر از مو است و مثل خفاش‌ها در غار زندگی می‌‌کنند.


ایسلندی‌ها معتقدند آدم کوچولو‌ها خیلی مراقب محل زندگی خود هستند و هر کس بخواهد مزاحم آنها شود، دچار مشکل خواهد شد. مردم ایسلند که یکی از باسوادترین مردم دنیا به شمار می‌‌روند، آدم کوچولوهای خود را خیلی جدی می‌‌گیرند. معروف‌ترین نقطه مشاهده آدم کوچولوها در این جزیره «ارلا استفانزداتور» نام دارد و مسئولان صنعت توریسم ایسلند نقشه‌هایی از محل اختفای این موجودات را در اختیار خود داشته و هرازگاهی برای یافتن آدم‌ کوچولوها به میان این تخته سنگ‌ها می‌‌روند.


چند نمونه عینی


مشاهده آدم کوچولوها در زمان معاصرم نیز اتفاق افتاده است و در حقیقت تاکنون چندین نفر داستان مواجهه خود یا اطرافیان‌شان را با این موجودات افسانه‌ای به «مجمع پدیده‌های ماوراء‌الطبیعه» فرستاده‌اند.


مدتی پیش پسربچه‌ای که در نزدیکی یک جویبار در «بند» واقع در «اورگون» ایالات متحده آمریکا بازی می‌‌کرد، دو آدم کوچولو را دید که از جویبار گذشتند، ایستادند و به او خیره شدند. او می‌‌گوید قد آنها حداکثر به ۴۰ الی ۴۵ سانتی‌متر می‌‌رسید و رنگ پوستشان خیلی تیره بود. لباس‌هایی که به تن داشتند از جنس پوست حیوانات بود و بعد از ۱۰ الی ۱۵ ثانیه دوباره به سوی نهر دویدند و به جنگل رفتند. پسر جای پاهای آنها را به والدینش نشان داد. پدر و مادر او با یک شرکت قرارداد بسته بودند تا تپه‌های آن منطقه را صاف کنند. رد پاها کاملا واقعی و واضح بودند به طوری که آنها مردد ماندند که آیا ردپاها را تا درون جنگل دنبال کنند یا خیر، ولی این‌کار را نکردند. این پسر معتقد است که آن مردان کوچک از نابودی جنگل ناراحت بودند.


آخرین باری که آدم کوچولوها را دیدم حدود سال ۱۹۵۷ در «فورت ورث» بود. من در تختم خوابیده بودم که چیزی باعث بیدارشدنم شد. چشمم به دو مرد کوچک افتاد که به من نگاه می‌‌کردند. آن موقع آنقدر خوابم می‌‌آمد که اقدامی برای دنبال کردن آن دو آقای کوچک که موهای خیلی کوتاه و لباس‌هایی بسیار عجیب داشتند، نکردم. آنها لبخند کم‌رنگی به من زدند و من دوباره خوابیدم. ولی می‌‌دانم چیزی که دیدم واقعی بود نه خواب و خیال.


نمی‌‌دانم چیزی که دیدم آدم کوچولوها بودند یا نه، ولی وقتی جوان‌تر بودم و هفت هشت سال داشتم این آدم کوچولوها به اتاقم می‌‌آمدند. درست یادم نیست چه احساسی داشتم ولی هرگز چراغ خاموش به رختخواب نمی‌‌رفتم و به پدر و مادرم اصرار می‌‌کردم تا وقتی خوابم ببرد در اتاقم بمانند. آنها فکر می‌‌کردند دیوانه شده‌ام ولی من می‌‌دانم چه چیزهایی را می‌‌دیدم. آنها بیشتر وقت‌ها از پنجره وارد می‌‌شدند و وقتی من پشتم را به آنها می‌‌کردم جلوی من می‌‌آمدند و جست و خیز می‌‌کردند، انگار می‌‌خواستند من حتما آنها را ببینم. هنوز هم آنها را کاملا به خاطر دارم. این اتفاق شاید حدود یک سال طول کشید و آنها دیگر نیامدند. یادم نمی‌‌آید که اصلا صدای آنها را شنیده باشم. آنها عجیب بودند، ولی من می‌‌دانم که این اتفاق واقعا برایم افتاده بود.


سال گذشته دخترم و دوستانش که سال چهارم دانشگاه بودند، در واشنگتن به جنگل رفتند، ولی چرخ ماشین‌شان در زمین گیر کرد. وقتی سعی داشتند ماشین را از چاله بیرون بیاورند یک موجود کوچک بیرون آمد و به آنها نگاه کرد. او یک تیروکمان هم با خود داشت، کلاه و گوش‌هایش نوک تیز بود. هر شش نفر آنها این موجود را دیدند.


«پل ویلسون» در سایت «تاریخ ناشناخته» و در مقاله‌ای تحت عنوان «مردان کوچک» می‌‌نویسد:«در مارس ۱۹۶۷ وقتی ۱۶ سال داشتم برای شکار خرگوش به کنار رودخانه «پورگاتوری» در کلرادو رفتم، وقتی ردپای یک بچه را در زمین دیدم به شدت نگران شدم چون فکر می‌‌کردم حتما بچه‌ای در جنگل گم شده است. رد پای برهنه این کودک از رودخانه به یک پرتگاه می‌‌رسید. مدتی آن را دنبال کردم ولی کمی جلوتر دیگر اثری از آن ندیدم به همین خاطر به نزدیک‌ترین دهکده رفتم و موضوع را به کلانتر گفتم. کلانتر به همراه چند نفر و یک راهنما و سگ‌های شکاری‌اش به آنجا آمدند ولی در کمال تعجب دیدم سگ‌ها از دستور راهنما سرباز می‌‌زنند و به هیچ وجه راضی به دنبال کردن رد نیستند. بالاخره از خیر آنها گذشتیم و خودمان جستجو را آغاز کردیم، ولی اثری از کودک گمشده پیدا نکردیم.دو ماه بعد، من همچنان برای آن بچه نگران بودم تا اینکه یک روز داستان را برای یک سرخ‌پوست تعریف کردم. او فقط لبخندی زد و گفت: هیچ‌وقت نباید نگران آدم کوچولوها باشم. او گفت: آنها خیلی گریزان هستند. او گفت این من بودم که اولین بار ردپاها را دیده‌ام و این نشانه آن است که آنها می‌‌خواهند من اطلاعاتی از آنها بدست آورم.


الان ۳۰ سال از آن زمان می‌‌گذرد و من هنوز به دنبال آنها هستم. تا به حال تجارب زیادی از رویارویی با آنها داشته‌ام و مطمئن هستم که حرف آن سرخ‌پوست درست بود که می‌‌گفت: «آنها موجوداتی گریزان هستند.»


خانواده سبز

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد