صحبت های مریلا زارعی در مورد علاقه اش به فیلم رضا عطاران
گفت و گو با مریلا زارعی به خاطر درگیری های فراوانی که به خاطر عضویت در هیئت داوران نخستین جشنواره فیلم ویدئویی تهران روزهای شلوغی را میگذراند ولی به خاطر علاقه اش به فیلم خوابم میآد و آثار رضا عطاران از گفت و گو استقبال کرد
اشتیاق حرف هایش را درباره رضا عطاران، دلایل بازی در فیلم او و وضعیت سینمای کمدی با ما درمیان گذاشت.
زارعی که این روزها خودش را برای بازی در پروژه چمران ابراهیم حاتمیکیا آماده میکند به فیلم های کمدی علاقه زیادی دارد و ساخت اینگونه فیلم ها را برای جامعه ضروری میداند.
شما چند بار تجربه کار با رضا عطاران را داشته اید. یک سریال هم با هم کار کرده اید. درست است؟
– بله. سریال دریایی ها بود به کارگردانی سیروس مقدم. رضا عطاران نقش برادر مرا بازی میکرد. اتفاقا رابطه خواهر برادری مان در آن سریال خیلی خوب از کار درآمده بود. اولین کار من با آقای عطاران آن سریال بود. بعد هم رسیدیم به خروس جنگی و نیش زنبور و خوابم میآد.
عطاران ماجرای فیلم ساختنش را چگونه با شما مطرح کرد؟ گفت این فیلم در همان فضای کارهای قبلی اش است یا قرار است تجربه جدیدی را پشت سر بگذارد؟
– بالطبع قرار بود تجربه جدیدی باشد اما به فرض اگر اینگونه هم نبود من پیشنهاد ایشان را برای بازی میپذیرفتم. این برمیگردد به اعتمادی که به رضا عطاران به عنوان کارگردانی خوشفکر و کاربلد دارم. لازم به توضیح است که من در چند کاری که با او به عنوان بازیگر مقابل همراه بودم، آرام آرام به شناخت خوبی از ویژگی ها و سلایق هنری اش رسیدم و براساس تاثیری که کارهای او در مخاطب عام دارد جای هیچ شک و شبهه ای نبود.
البته این اعتماد به شکل قطعی در فیلم خروس جنگی به وجود آمد به شکلی که بعد از هر صحنه ای که با او داشتم ناخودآگاه به سمتش میرفتم و انگار تایید اول را باید از عطاران میگرفتم. یکی به دلیل اشراف کامل به لحظات طنز و دوم به دلیل دقت و توجه زیادش به لحظات خاصی که میتواند منجر به لبخند زدن تماشاگر شود.
به همین دلیل وقتی بحث خوابم میآد مطرح شد با خیال راحت پیشنهاد بازی در آن را قبول کردید؟
– بله. فقط یک نکته برایم مهم بود که دلیل انتخاب من برای بازی در این نقش شد. معمولا برایم مهم است بدانم حضور من در کار حاصل رأی و نظر کارگردان است یا تهیه کننده یا هر دو که در این مورد به نقطه مشترکی رسیده اند. پاسخ به این سوال از این جهت هم برایم مهم شد که این بخش میتوانست توسط هر بازیگری اجرا شود.
دلایلی که آقای عطاران برای انتخاب شما آوردند چی بود؟ یکی دوتایش را میتوانید بگویید؟
– رضا عطاران معتقد بود در جنس بازی من چیزی هست که اگر کس دیگری این شخصیت را بازی کند ممکن است نقش تبدیل شود به یک آدم منفی کلیشه ای. یک حس دوگانه دوپهلویی برای آن کاراکتر میخواست و احساسش این بود که با توجه به جنس بازی که از من میشناسد راحت تر به آن میرسد. البته این را فراموش نکنید که نقش هم برای من متفاوت بود و این علاقه در من برای بازی واقعا وجود داشت.
رضا عطاران – مریلا زارعی
یعنی همان چاشنی طنزی که نقش داشت؟
– آره. یک جور خنگی و فریب خوردگی. یک جور معصومیت که انگار یک ذره هم زبل بازی توی آن هست. به علاوه من همیشه فضاهای مختلفی را در سینما تجربه کرده ام و تمام تلاشم این بوده که کلیشه نشوم. به اینها اضافه کنید بده بستانی که من و عطاران به پشتوانه فیلم های قبلی مان با هم داشتیم و عطاران کارگردان را بابت اینکه نقش را به من بسپارد راحت میکرد. خوابم میآد برخلاف آنچه به نظر میرسد فیلم سختی بود.
در نشست مطبوعاتی فیلم در جشنواره گفتید که اصولا نگاه عطاران را به مردم دوست دارید. این نگاه چیست و چه ویژگی هایی دارد؟
– نگاه عطاران یعنی نگاه عامه مردم؛ همین مردم کوچه و خیابان که دیگر در فیلم ها و سریال ها کمتر دیده میشوند. رضا عطاران از این طبقه وارد عرصه هنر شده و با شناخت خوبش از این طبقه توانسته آثار خوبی خلق کند. یا حتی در مقام بازیگر طوری بازی کند تا مردم با او احساس همذات پنداری کنند. مسلما چنین فردی که با دغدغه و مشکلات مردم و جامعه اش آشناست و میتواند آن را با زبان طنز انتقال دهد ستودنی است.
عطاران نقاب های تقلبی مرسوم این روزها را به روی صورتش نگذاشته. نشانه بارز آن هم این است که هر چه بیشتر موفقیت را لمس میکند مردمیتر میشود. من هم به عنوان همکار و عضو کوچکی از این جامعه به چنین فرد و تفکری مدیون هستم. پس برای ارائه افکارش از هیچ کمکی دریغ نخواهم کرد.
آقای عطاران همیشه گفته اند که خیلی از ریزه کاری های کارهایشان را از زندگی شخصی خودشان وام گرفته اند. شما سریال های عطاران را دیده اید؟ این ویژگی در سریال های ایشان بیشتر دیده میشود.
– در سریال ها دیده شده و ان شاء الله در فیلم های آقای عطاران هم دیده خواهد شد. البته اگر دوستان دلسوز اجازه دهند. ضمن اینکه رضا عطاران به تمام معنی آدم نکته سنج و دقیقی است. او در ترسیم ریزه کاری ها در نوع خود استاد است و فکر میکنم این خصلت ریشه در ارتباط خوبش با جامعه دارد و نگاه دقیقی که به اطراف دارد.
به نظرتان جهان بینی آقای عطاران نسبت به گذشته چه فرقی کرده؟ نگاه او در خوابم میآد چه تفاوتی با نگاهش در فیلم ها یا سریال های قبلی اش دارد؟ عطاران هنوز همان آدم چند سال پیش است؟
– تلخ تر شده! البته شاید قبلا هم به همین اندازه تلخ بوده ولی احساس میکنم الان آن را بروز میدهد.
یعنی این تلخی روی طنزش تاثیر گذاشته؟
– به نظرم طنز عطاران هنوز هم تاثیر سابق را دارد اما بنا به مقتضیات فعلی جامعه جنسش فرق کرده. اگر تلخی عطاران درون خودش هزار درجه باشد شاید الان ۷۰۰ تایش بروز میکند. شاید عطاران ۱۰ سال پیش این حال را نداشته و فکر میکرده باید تلخی را در خودش هضم کند و با یک حربه دیگری روی اطرافیانش تاثیر بگذارد. اما الان خودش را ملزم میداند که تلخی درونش را وارد فیلمش کند. آن شوکی که قرار است به جامعه وارد کند خیلی جدی تر شده. یک موقعی تو از یک آدم انتقاد میکنی، یک موقع تند حرف میزنی، یک موقع میزنی توی گوشش و بعد حرفت را میزنی. الان وقتی است که اول باید بزنی توی گوش مخاطب بعد حرفت را بزنی. اول باید شوک را وارد کنی.
در سکانس های مشترکتان که خود آقای عطاران هم بازی داشتند چه اتفاقی میافتاد؟
– بازیگرها و کارگردان هایی که زیاد با هم کار کرده اند ناخواسته به یک زبان مشترک میرسند. به نظرم این زبان بین من و رضا عطاران به وجود آمده بود. یک لحظاتی در همین سکانس های مشترکمان بود که ناگهان و در لحظه توی چشم های عطاران میدیدم که دارد به عنوان کارگردان به من نگاه میکند.
بعد که کات میداد میگفتم: «آقا! من الان یه لحظه احساس کردم که شما کارگردان شدی!» میگفت: «فهمیدی؟» میخواهم بگویم در این ابعاد حسش را میگرفتم. ولی به هر حال کارگردانی و بازیگری همزمان خیلی کار سختی بود. یک نکته دیگر را هم درباره خودم بگویم. من معمولا در کارهایم خیلی خودم را میسپرم به کارگردان. وقتی کارگردان کاربلد است و میگوید از بازی ام رضایت دارد با خودم میگویم خوب است دیگر. در این فیلم گاهی اوقات به عطاران مشکوک میشدم!
احساس میکردم فضای شلوغی در پشت صحنه وجود دارد و کنترل همه چیز با هم سخت است. عطاران به عنوان کارگردان میخواست کارهایی هم با دوربین و کادربندی انجام بدهد و سرش خیلی شلوغ بود. بهش حق میدادم اگر برای بازی ام ۲۰ را در نظر گرفته با ۱۵ هم راضی شود.
تلاشم را میکردم متمرکز باشم ولی این نگرانی را داشتم. به همین دلیل سعی میکردم در همان برداشت اول آن چیزی را که او میخواهد به دست بیاورم و گاهی که خودم حس میکردم درست بازی نکرده ام به عطاران میگفتم. او هم دلیلش را میپرسید و بعد که آن را میشنید توجیهم میکرد که چرا من اشتباه میکنم.
آرام آرام مطمئن شدم که او در این وضعیت هم میبیند ولی چون کارگردانی نیست که «شوی» بیرونی داشته باشد، حس میکردم حواسش نیست. اوایل تحمل این حس کمیبرایم سخت بود. دلم میخواست بروم بگویم «آقای برادر! خوب بود؟» اما میدیدم درگیر و مشغول است. رویم نمیشد. بعد یک جایی آمد بهم گفت «نگرانی؟» گفتم «واقعا آره. منو میبینی؟» گفت «معلومه که میبینم! من کارگردانت هستم». فقط یک جمله بهش گفتم. گفتم «تو رو به خدا اگه یه جاهایی بد بازی کردم بهم تذکر بده. به خدا استعداد دارم!»
آقای عطاران چقدر توی بازی خودش کات میداد؟ پیش آمد فکر کند خوب بازی نکرده؟
– خیلی کم. ولی باورتان نمیشود. در تمام توشات هایی که با هم داریم اینقدر که نگران بازی من بود نگران بازی خودش نبود. شاید این یک جور حس متقابل بود. مثلا من وقتی که حس میکردم او بازی اش خیلی درست است این را به عنوان همبازی بهش انتقال میدادم.
البته رضا عطاران کلا آدم متمرکز و کم اشتباهی است. پلان های سخت زیاد داشتیم. تمرین میکردیم ولی پیش نیامد که برداشت های مکرر یا طولانی داشته باشیم. گاهی اوقات در بازی حس میکردم من حواسم پرت میشود ولی حواس عطاران پرت نمیشد. وقتی کات میدادیم ممکن بود به دستیارش نکته ای را در بک گراند گوشزد کند که من با خودم میگفتم «خدایا کجا و چطوری این نکته رو دیده؟» عطاران خیلی متمرکز است.
بعضی ها در پشت صحنه فیلم های کمدی صرفا خوش میگذرانند اما مشخص است که شما زمان فیلمبرداری خوابم میآد هیچ چیز را دست کم نگرفته اید.
– اصولا سینما برای من مکانی برای خوش گذرانی نیست. من برای بازی در همه فیلم هایم متحمل سختی میشوم تا واقعی تر باشم. تا بیشتر از آنچه که میشود به واقعیت نزدیک شوم و مخاطب بتواند ارتباط بهتری با نقش برقرار کند اما فیلم های طنز این احساس را در مردم ایجاد میکند که الان همه در این فیلم در حال سرخوشی و خوش گذرانی هستند که کاملا تلقی نادرستی است.
به هزار دلیل طنز کار سختی است. مخصوصا برای فردی مثل من که آدم خوش خنده ای هستم و طرفدار پروپا قرص این سینما هستم. به همین دلیل برخلاف نظر دیگران که معتقدند حضور بازیگر در کارهای طنز ممکن است در سطح بازیگری او تاثیر منفی بگذارد همیشه در کارهایی که در فضای طنز سعی در ارائه مسائل و دغدغه های اجتماعی دارند حضور پیدا میکنم. حتی اگر خود نقش سلیقه من را به عنوان بازیگر اقناع نکند.
درباره سکانس عجیب سقوط ماشین به دره که در برنامه گپ هم پخش شد توضیح میدهید؟ چقدر خوب پریدید!
– چیز جدیدی نیست و در فیلم های دیگر چند بار دیگر هم از این اتفاق ها افتاده؛ از این فاجعه تر و خطرناک تر، طوری که مرگ را جلوی چشمم دیده ام. در پشت صحنه خوابم میاد چند ثانیه وقت داشتم و خودم را نجات دادم چرا که تا خدا نخواهد برگی از درخت نمیافتد.
وقتی توی آن ماشین نشسته بودم پشتم به رل بود. دو زانو پشت به فرمان نشسته بودم روی صندلی که دوربین بتواند از صورت من فیلمبرداری کند اما ناگهان احساس کردم دارم از عطاران دور میشوم! در واقع ماشین داشت عقب عقب میرفت به سمت دره. برگشتم دیدم دره در یک قدمی من است. همزمان دست انداختم به دستگیره که دیدم باز نمیشود چون فرصتی برای اینکه در بعدی را امتحان کنم نداشتم، از پنجره که باز بود پریدم بیرون.
فقط تنها چیزی که در آن چند ثانیه آمد توی ذهنم (سه ثانیه بود دقیقا) این بود که «وای! من میخواهم زنده بمونم». همیشه در این جور صحنه ها اول چرخ ها را چک میکنم که سنگ جلویش هست یا نه. ولی در این فیلم این کار را نکردم چون میخواستم از هر حرکتی که باعث نگرانی عطاران میشود یا حواسش را پرت میکند پرهیز کنم. در لحظه ای که فهمیدم دستگیره در کار نمیکند داشتم فکر میکردم نمیخواهم بمیرم و با فریاد رضا و انرژی که به من داد از پنجره پریدم بیرون.
لحظه ای که دستم را چنگ کردم توی خاک و ماشین داشت همینطور میرفت توی دره پاهای رضا آمد جلویم و من کفش هایش را گرفتم. خیلی صحنه عجیبی بود. خدا را شکر که به خیر گذشت و خودش باعث شد توجه آدم ها جلب شود به اینکه کنجکاوی کنند و بدانند که ماجرای فیلم خوابم میآد چیست. خدا عطاران را دوست دارد و اگر قرار باشد مردم فیلمش را ببینند حتما یک جوری بهشان خبر میرسد.
اگر این اتفاق در یک فیلم دیگر میافتاد شاید دیگر سر فیلمبرداری نمیرفتم اما من به راحتی از این قضیه گذشتم چون هدفم آنقدر بزرگ بود که دیگر اهمیت نداشت چرا جلوی چرخ های ماشین سنگ نگذاشته اند. این همان چیزی است که تعدادی از مسئولان ما فراموش کرده اند. اگر دل آدم خوش باشد نان و پنیر هم میخورد. ولی وقتی دل آدم خوش نباشد در حال خوردن نان و بوقلمون هم فریاد میزند.
من در فیلم های کسانی بازی میکنم که از کار کردن با آنها لذت میبرم تا وقتی کارگردان میگوید «صدا، دوربین، حرکت» به من انرژی بدهد. با کارگردانی کار میکنم که بتواند این انرژی را به من بدهد. میتواند رضا عطاران باشد که خوابم میآد را ساخته، اصغر فرهادی باشد که اسکار گرفته یا ابراهیم حاتمیکیا که فیلمش توقیف میشود.
گریمتان را در فیلم دوست داشتید؟ دخترهایی که در مترو یا مقابل سوپرمارکت ها فروشندگی میکنند معمولا ظاهر پر زرق و برقی دارند اما شما در این فیلم دختر ساده ای به نظر میرسید.
– بله، اصولا آقای امیدواری، فرد خوشفکری است و علی رغم سن پایین ایده های خوبی دارد. در این فیلم هم با تعامل کارگردان به این گریم رسیدیم. یادمان باشد سینما گاهی اوقات برای ارتباط با مخاطب مجبور است از واقعیت ها فاصله بگیرد.
من اگر یک دختر پاستیل فروش به همان شکلی که شما نظیرش را در مترو و … میبینید میشدم، ممکن بود بین من و مخاطب یک سوء تفاهمی مانع ارتباط شود و آن این بود که تماشاگر تصور میکرد مریلا زارعی زیر بار کج و کوله شدن نرفته.
البته این دختر کاملا به شخصیت عطاران در فیلم میخورد و مثل خود او کمی شلخته و به هم ریخته است.
– اصولا اگر گریم تعریف شخصیت را عوض نکند و به آن صدمه نزند با آن مخالفتی نمیکنم ولی اگر چیزی جلوی بازی ام را بگیرد با آن برخورد میکنم. در خوابم میآد هیچ چیز اذیتم نمیکرد. اگر عطاران میگفت این آدم باید تاج سرش باشد، تاج هم سرم میگذاشتم چون کاملا به او اعتماد کرده بودم.
فیلم بعد از نمایش در جشنواره تدوین مجدد شده. نسخه جدید را ندیده اید؟
– نه!
یعنی در اکران عمومی به سینما نمیروید؟
– معمولا توان دیدن فیلم هایم را با مردم ندارم. احساس میکنم ما به عنوان سینماگر در قبال این مردم مسئولیم اما با توجه به شرایط موجود نمیتوانیم انتظاراتشان را برآورده کنیم. به همین دلیل از آنها خجالت میکشم.
اما شاید فیلم بهتر شده باشد. شاید در این نسخه دوپارگی اش که منتقدان به آن اشاره میکردند درست شده باشد.
– حتما همین طور است اما شنیده ام که فیلم گرفتار ممیزی شده. اگر این موارد در فیلم اعمال شده باشد هنگام تماشای آن عصبانی میشوم. الان، در این لحظه اصلا حوصله عصبانیت ندارم.
جدایی نادر از سیمین را هم با مردم توی سینما ندیدید؟
– فقط توی جشنواره دیدم. واقعا خجالت میکشم به سینما بروم. زمان اکران فیلم هایم وقتی جلوی سینما، مقابل کیوسک روزنامه و توی خیابان ظاهر میشم خجالت میکشم. حس بیش از حد دیده شدن پیدا میکنم.
شما با آقای عبدی صحنه مشترک نداشتید؟
– نه متاسفانه نداشتم.
هنگام فیلمبرداری سکانس های ایشان به پشت صحنه نرفتید؟
– نه، نرفتم. بخشی اش را سفر بودم ولی عکس های تست گریم را دیده بودم و مدام مشتاق بودم که بروم. ولی میترسیدم توی کار اختلال درست شود چون نمیتوانستم ساکت بنشینم. ترجیح دادم روی پرده با تماشاگر ببینم که وقتی هم دیدم دیگر از خنده روده بر شدم!
ولی میدانم که همبازی شدن با آقای عبدی واقعا سخت است. حتی یک جا مچ رضا عطاران را گرفتم که توی پلان خنده اش گرفته. وقتی او خنده اش بگیرد دیگر وای به حال من!
چنین انتخابی هوش رضا عطاران را نشان میدهد.
– هوش او و هوش آقای عبدی. ما الان اکبر عبدی را در فیلم میبینیم و میگوییم خب معلوم است که باید این نقش را قبول میکرده. ولی او هم وقتی قبول کرده که نمیدانسته چه اتفاقی ممکن است بیفتد.
او هم به کارگردان اعتماد کرده. البته بازی آقای عبدی یک بازی کاملا کارگردانی شده است. این هم از هوش آقای عطاران است که از خود آدم میگیرد و به خودش پس میدهد. من اصلا یک لحظاتی را که در بازی آقای عبدی میبینم حیرت میکنم.
خود آقای عطاران هم احتمالا همین طور حیرت زده شده ولی من مطمئنم که آن بازی، بازی کنترل شده ای است. یعنی سهم آقای عطاران و سهم اعتمادی که آقای عبدی به آقای عطاران کرده خیلی زیاد است. وگرنه آقای عبدی آنقدر مستعد است و آنقدر میدان بازیگری شان وسیع است که ده برابر این نقشی که بازی کرده میتوانست لحظات مفرح برای ما درست کند.
از اصلاحیه های فیلم خبر دارید؟
– بله، شنیده ام اما امیدوارم اشتباه شنیده باشم!
چقدر از بازی شما حذف شده؟
– قاعدتا باید حذف شده باشد.
الان میدانید کدام بخش هاست؟
– خیلی مطمئن نیستم. ان شاءالله بعد از اکران در صورت لزوم اشاره خواهم کرد.
ناراحت شدید طبیعتا.
– نه!
چرا؟
– برای اینکه عادت کرده ام. دو سال دارم فیلم کار میکنم و فیلم هایم اکران نمیشود. حالا اگر یک سکانس، پنج سکانس در بیاورند بهتر از این است که فیلمیبازی کنم و کلا اکران نشود.
ولی به هر حال شاید بازی تان را دوست داشتید و همین ممکن است باعث دلخوری شود.
– من که اصولا از بازی خودم راضی نیستم اما اگر در صحنه ای مفهومی برایم مهم باشد که به گوش مردم برسانم و آن هم حذف شود ناراحت میشوم.
با این حساب الان خوشحالید فقط بابت اینکه فیلم دارد اکران میشود؟
– من فقط خوشحالم به خاطر رضا عطاران که تلاشی که برای ساختن این فیلم کرد به نتیجه رسید. ولی امیدوارم در این ماجراهایی که پیش آمده کانسپت اصلی فیلم حذف نشده باشد چون اگر آن صحنه درآمده باشد دیگر کل ماجرا میرود روی هوا.
کدام صحنه؟
– از صحنه های من نیس. اگر آن حذف شده باشد کانسپت اصلی فیلم ممکن است خیلی لطمه بخورد. حالا نمیدانم خود آقای عطاران چه فکری برایش کرده.
ظاهرا بیشتر نیمه اول فیلم اصلاحیه خورده.
– به هر حال امیدوارم فیلم هنوز قابل فهم باشد. بعد از اتفاق هایی که در این چند ماه شاهدش بودیم همه ما از خود اکران فیلم خوشحالیم. بعضی ها دیگر زمان ندارند که مدام بخواهند صبر کنند تا یک فیلم از توقیف دربیاید. هفت سال بگذرد و همه از هم بپرسند اِه! این فیلم چرا توقیف بود؟ این فیلم ها عمرمان و سرمایه زندگی مان در این سال هاست.
bakt
ارسال در ۱۸ تیر ۱۳۹۱
1
ایول
پاسخ به کامنت