رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

شما یک خون آشام دارید، با او چند جور قصه می‌توانید تعریف بکنید؟!

چند قطره خون روی پرده نقره ای
برداشت اول: «آن‌ها درنده، وحشی و ترسناک هستند. جان به جانشان کنید‌ آدم را به شکل یک کیسه خون می‌بینند و مترصد فرصتند تا روی این کیسه خون بیفتند و تا ته سر بکشند..»
برداشت دوم؛ «نه بابا، آن‌ها هم مثل ما هستند. زندگی می‌کنند، عاشق می‌شوند، تازه فکرش را بکن که بیچاره‌ها به خاطر مشکل ژنتیکی شان هیچ وقت به عشقشان هم نمی‌رسند.»
این‌ها شمایل‌های متفاوتی است که سینما از خون آشام‌ها به تصویر کشیده. گاهی با آن‌ها همدلی کرده و برای تفاوت ترسناکشان دل سوزانده، گاهی هم دشمن صدایشان زده، آتششان زده، به صلیبشان کشیده و یک «شکارچی» را انداخته دنبالشان. این برخوردهای متفاوت با خون آشام‌ها علت‌های متفاوتی دارد که یکی دو تا هم نیستند چرا که پرداخت‌ها در هر فیلم یک جور و در هر دهه به یک شکل و فرم بوده، با این همه اما می‌شود این رویکردها و نگاه‌های متفاوت را در چند فرمول بسته بندی کرد.
«خون آشام ساحلی» اولین فیلم خون آشامی بود که در سال ۱۹۰۹ ساخته شد. فیلم با این که صامت و سیاه و سفید بود و در آن خبری هم از جلوه‌های ویژه امروزی نبود اما همان موقع توانست چشمه‌هایی از جاذبه خون آشام‌ها را به تصویر بکشد. از آن به بعد فیلمسازان در سینما‌ها را باز گذاشتند تا این موجودات وه‌مزا، پاورچین پاورچین  وارد صنعت فیلمسازی شوند

چند قطره خون روی پرده نقره ای
برداشت اول: «آن‌ها درنده، وحشی و ترسناک هستند. جان به جانشان کنید‌ آدم را به شکل یک کیسه خون می‌بینند و مترصد فرصتند تا روی این کیسه خون بیفتند و تا ته سر بکشند..»
برداشت دوم؛ «نه بابا، آن‌ها هم مثل ما هستند. زندگی می‌کنند، عاشق می‌شوند، تازه فکرش را بکن که بیچاره‌ها به خاطر مشکل ژنتیکی شان هیچ وقت به عشقشان هم نمی‌رسند.»
این‌ها شمایل‌های متفاوتی است که سینما از خون آشام‌ها به تصویر کشیده. گاهی با آن‌ها همدلی کرده و برای تفاوت ترسناکشان دل سوزانده، گاهی هم دشمن صدایشان زده، آتششان زده، به صلیبشان کشیده و یک «شکارچی» را انداخته دنبالشان. این برخوردهای متفاوت با خون آشام‌ها علت‌های متفاوتی دارد که یکی دو تا هم نیستند چرا که پرداخت‌ها در هر فیلم یک جور و در هر دهه به یک شکل و فرم بوده، با این همه اما می‌شود این رویکردها و نگاه‌های متفاوت را در چند فرمول بسته بندی کرد.
«خون آشام ساحلی» اولین فیلم خون آشامی بود که در سال ۱۹۰۹ ساخته شد. فیلم با این که صامت و سیاه و سفید بود و در آن خبری هم از جلوه‌های ویژه امروزی نبود اما همان موقع توانست چشمه‌هایی از جاذبه خون آشام‌ها را به تصویر بکشد. از آن به بعد فیلمسازان در سینما‌ها را باز گذاشتند تا این موجودات وه‌مزا، پاورچین پاورچین  وارد صنعت فیلمسازی شوند و تا همیشه همان جا بمانند. بخش عمده شهرت خون آشام‌ها از فیلم آلمانی «نو سفر تو» (۱۹۲۲) فریدریش مورنا (که یک «فاوست» شاهکار هم ساخته) شروع شد. یکی از علت‌های مشهور شدن این فیلم رو کردن بدمن جدیدی در عالم سینما بود که حالا همه آن را می‌شناسند؛ کنت دراکولا. هنوز که هنوز است از فیلم مورنا به عنوان یکی از فیلم‌های صاحب سبک ژانر خون آشامی یاد می‌شود و همیشه در فهرست ده تایی این سبک فیلم‌ها قرار دارد. مورنا با اقتباس از کتاب مشهور برام استاکر، سنگ بنای فیلم‌های خون آشامی به سبک دراکولایی را گذاشت. شخصیت خیالی کتاب استاکر آن قدر شهره عام و خاص شد که بعد از نو سفر تو بیش از ۱۷۰ بار دیگر در فیلم‌ها و سریال‌ها ظاهر شده تا رکورد بیشترین حضور یک خون آشام را در سینما و تلویزیون و فیلم‌های ترسناک به دست آورد. بعد از او کارمیلا و الیزابت بتوری مشهورتر از بقیه هستند. دراکولا را در کنار شرلوک هولمز از پرکارترین شخصیت‌های خیالی در عالم سینما می‌دانند.
نگاه اول: خون آشام با طعم سیاست
فیلم‌های سیاسی را می‌شود به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول فیلم‌هایی هستند که موضوع و موضع شان مشخص است و حرفشان را رو می‌زنند. فیلم‌هایی مثل «فراست/ نیکسون» ران ‌هاوارد و «دبلیو» الیور استون که همین چند سال پیش ساخته شدند، نمونه‌هایی از این دست فیلم‌ها هستند که بدون لاپوشانی خاصی آمدند و حرف‌هایشان را خیلی واضح زدند، اما دسته دوم آن‌هایی‌اند که می‌خواهند در شکلی پیچیده‌تر و غیرمستقیم‌تر حرفشان را بزنند. معمولا این جور فیلم‌ها با رو کردن داستانی که هیچ ربطی با سیاست ندارد کار را شروع می‌کنند اما در ادامه با اضافه کردن لایه‌های پنهانی موضوعات دلخواه، حرف‌های خودشان را می‌زنند. «شوالیه تاریکی» نولان یک نمونه خوب از این فیلم‌ها بود که ژوکر آن را می‌شد نماد تروریسم جهانی از نظر فیلمساز به حساب آورد و بتمن اش را بدل از آمریکا گرفت. سینما از خون آشام‌ها استفاده‌های این جوری هم کرده.
یکی از آنها همین شخصیت دراکولا است. دراکولا طبق افسانه‌ها، اشراف زاده تنهایی بوده که شب‌ها از قلعه بزرگ و تاریکش بیرون می‌آمده و خون رعایای منطقه را در شیشه می‌کرده. دراکولا در سینما سمبل دوره‌هایی است که اشرافیت قبل از انقلاب فرانسه، این کشور را زیر سلطه خود داشتند و مثل دراکولا مصیبت‌های بزرگی را بر سر مردم شان می‌آوردند. فیلم «نو سفر توی خون آشام» نمونه دیگر این جور استفاده‌ها در فیلم خون آشامی است. بازسازی فیلم نوسفر تو مورنا توسط ورنر هرتسوگ فقط یک بازسازی چشم بسته نبود. این کارگردان آلمانی صاحب سبک با خون آشام کردن شخصیت اصلی فیلمش، یک جورهایی داشت به سیستم سرمایه داری کنایه میِ‌زد که دارد طبقه متوسط جامعه را زیر فشار خود له می‌کند و شخصیت اصلی فیلم او، یک کارمند خرید و فروش املاک است که تحت تاثیر فشار‌های اقتصادی تصمیم می‌گیرد به یک خون آشام تبدیل شود. همین یکی دو سال پیش هم فیلمی به نام «روزشکنان» اکران شد که در آن خون آشام‌های فیلم نگران بحران کمبود خون بودند. چیزی شبیه همان کمبود انرژی در دنیای واقعی که فعلا همه درگیر آن هستند. نفت شاید همان خونی باشد که خیلی‌ها نگرانند یک روز تمام شود و جهان از کار بیفتد.
نگاه دوم: خون آشام با مزه تغییر
خب از سیاسی بودن خون آشام‌ها گفتیم اما این را نگفتیم که هر از گاهی سینما از این موجودات استفاده‌های دیگری هم کرده. یکی از آن‌ها همین فیلم سینمایی «گرگ و میش» است که تا به حال سه قسمت آن اکران شده و چند وقت دیگر قسمت چهارم آن هم ساخته می‌شود. این فیلم تمی بر خلاف دیگر فیلم‌های خون آشامی دارد. ماجرای فیلم درباره دختری به اسم بلاست که به پسر مرموزی به نام ادوارد علاقه مند می‌شود. ماجرا تا جایی پیش می‌رود که نهایتا بلا می‌فهمد ادوارد یک خون آشام خوش قلب است که همراه خانواده اش کاری به کار انسان‌ها ندارند. در این سبک فیلم‌ها – که یک نمونه موفق دهه نودی به نام «مصاحبه با خون آشام» هم دارد- بیشتر بر وجه انسانی این موجودات تکیه شده تا خوی وحشی آن‌ها. یکجور دلسوزی و ابراز همدردی در این سبک فیلم‌ها به چشم می‌خورد تا آنها را مثل دیگر موجودات به رسمیت بشناسیم.
البته این موضوع باز هم به سیاست‌های کلی ‌هالیوود بر می‌گردد که در چه زمانی قرار دارد. سری «گرگ و میش» زمانی ساخته شد که اوباما با شعار تغییر در ساز و کار کشورش سر کار آمد اما در زمان جورج بوش پسر که داستان جنگ افروزی اش را همه از بر هستید؛ فیلم‌هایی مثل «بلید» ساخته شدند که خون آشام‌ها را موجوداتی خبیث و بدذات به تصویر کشیدند و مثل یک دشمن با آنها برخورد کردند. می‌بینید که تغییر ضرب آهنگ فیلمسازی درباره خون آشام‌ها هر از گاهی آن قدر تحت تاثیر نظام ‌هالیوودی و بالاتر از آن، کاخ سفید است که باعث به وجود آمدن دو گونه کاملا متفاوت مثل «بلید» و «گرگ و میش» در یک دهه می‌شود.
نگاه سوم:  خون آشام با لهجه درام
این که همیشه ازومپ‌ها سوء استفاده می‌شود، تفکری است از بیخ و بن اشتباه. در بیشتر مواقع خون آشام‌ها به خاطر همان وجه ماورایی‌شان جذاب هستند و این جذابیت آن قدر کشش دارد که بشود از روی آن فیلم‌های سینمایی و حتی سریال‌هایی مثل «خون حقیقی» ساخت. درست مثل زامبی‌ها و گریگنه‌ها، ومپ‌ها هم می‌توانند به دور از تمام ایده‌ها و ایدئولوژی‌هایی که پشت سرشان وجود دارد، فقط به خاطر ذات کنجکاوی‌برانگیز خودشان روی پرده نقره ای ظاهر شوند. همان خرافه‌هایی که پشت سر این موجودات نه چندان دلچسب است؛ همان نامیرایی بودن که محکومشان می‌کند به تجربه زندگی تا پایان دنیا؛ این که نمی‌توانند هرگز روی ماه خورشید را ببوسند و مجبورند همیشه در تاریکی زندگی کنند؛ آن دو دندان بلند نیششان که وجه تهاجمی آن‌ها را بر جسته می‌کند، همه این‌ها باعث شده تا این موجودات جای ثابتی در سینمای وحشت و مشتریانی از چهار گوشه دنیا داشته باشند.
در این دسته از فیلم‌ها، یک تم اصلی تکرار شوند هست، استفاده از ویژگی متفاوت خون آشام. این که خون آشام مجبور است برای حیات خودش، حیات دیگران را بگیرد، تمی است که می‌تواند خیلی خوب درام بسازد. چه خون آشام قصه بتواند بر این ویژگی شیطانی اش غلبه بکند (ومثلا با خوردن خون حیوانات امور خودش را بگذراند) و چه اسیر این ویژگی منفی بشود (‌و دراکولا بازی در بیاورد) قصه جلو رفته. حتی می‌شود دو تا خون آشام را به جان هم انداخت و این ویژگی خیر و شری را بارزتر نشان داد. قضیه در مورد «‌دمفیر»‌ها (فرزندان خون آشام‌ها که از نظر فنی نیمه خون آشام به حساب می‌آیند) که دیگر فوق العاده است. یکی از این جور موقعیت‌های دراماتیک، عشق یک خون آشام به یک انسان عادی است که قصه‌های زیادی می‌شود با آن نوشت. فیلم «گرگ و میش» که بهانه اصلی این پرونده بود، چنین هسته دراماتیکی دارد.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد