سبــک و ظاهــر در آثار آلکس کاتس (+تصاویر آثار)
افراد در نقاشیهای وی تقریباً همیشه ساده، لاغر، سفیدرنگ با ظاهری خشک و منزّه و معمولاً درگیر کارهای تفریحی هستند. این افراد حتا اگر رفاه را نشان ندهند، لااقل….
آلکس کاتس، نقاش، مجسمه ساز و چاپگر معاصر، ۲۴ جولای ۱۹۲۷ در بروکلین نیویورک به دنیا آمد. وی، از ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۹، در مدرسه هنر noinU repooC نیویورک به تحصیل پرداخت و سپس در کالج نقاشی سکوهگان در ایالت ماین تعلیم دید؛ جایی که بعدها در آنجا تدریس نمود. او یکی از بهترین نقاشان امریکایی است که به خاطر نقاشیهای بزرگ و مرتفعش شناخته شده؛ پرترههایی با اندازههای عظیم که در نیویورک به چشم میخورد و در آن از رنگهای روشن و کنتراستهای ساده استفاده شده است. آثار کاتس در پیشبرد و توسعه جنبشِ هنری که نئورئالیسم دهه شصت نامیده میشود، نقش مرکزی داشتند. وی در ۱۹۵۰ با تعدادی از نقاشان اکسپرسیونیسم انتزاعی در نیویورک رابطه دوستی برقرار نمود و تحت تأثیر این روابط، کشیدنِ فیگورهای انسانی را در یک سطحِ سرد و روشنِ تخت آغاز نمود. او در نقاشیهایش تمرکز بر سطحِ بوم را با علاقه شخصیاش، یعنی هنرِ ادراکی و خطای تصویری، ترکیب نمود. در دهه ۱۹۵۰، کاتس یکی از هنرمندانی بود که آبستره و جنبههای شدیداً احساسی نقاشی مکتب نیویورک را مورد انتقاد قرار داد و فیگور انسانی را به هنر امریکایی باز گرداند. در آن دوره اکسپرسیونیسم انتزاعی حکمفرما بود (سبکی که بیانگر این بود: نقاشی خود را به تصویر میکشد و، در عین حال، زندگی و تجربه درونی هنرمند را ثبت میکند). در چنین جوّی، بسیار شجاعانه بود که کاتس، به انتخاب خود، مردم را به تصویر بکشد و هیچ چیزی درباره احساسات و روانِ سوژههایش بیان ننماید. قبل از وی، نقاشیهای ویلیام دکونینگ، که زنان را به تصویر میکشید، فرم انسان را در نقاشی معاصر امریکایی قابل قبول جلوه داده بود. با وجود این، زنان در نقاشیهای ویلیام دکونینگ نمایانگر افراد نبودند، بلکه وسیله ای بودند برای بیان کشمکشهای درونی آن هنرمند. او، در تلاش برای آغازِ روندی نوین، سبکی را ایجاد نمود که بر پایه به تصویر کشیدن مردم و اشیای واقعی استوار بود، در حالی که احساسات در آن نقشی نداشت. از دهه ۱۹۵۰ تاکنون، کاتس موضوعات مورد علاقه اش را در بین دوستانش جستجو نموده و از اواخر دهه ۱۹۵۰، پرتره، بخش اصلی نقاشیهایش را دربرگرفته است، بویژه پرترههایی از همسرش آدا، پسرش ونسان و گروهی از دوستانش، متشکل از: هنرمندان، شاعران، منتقدان و رقصندگان. وی در پرترههایش نوعِ جدید و متمایزی از واقع گرایی را در هنر امریکایی به تصویر میکشد و در نقاشیهای خود، جنبههایی از انتزاع و بازنمایی را با یکدیگر ترکیب میکند. او سوژههای نقاشی خود را در اطرافِ خود و در محلِ زندگی اش جستجو میکند؛ و در حالی که ما دنیا را معمولاً با فرمهای تصویری ازپیش تعریف شده میبینیم، اعتقاد دارد: بهتر است از سوژههای اطراف خود شروع کنیم، تا بخت بیشتری برای درک آنها، از دیدگاه خود، داشته باشیم.
کاتس، یکی از هنرمندان باسابقه ای است که تلاش نموده با اعضای مشهور و قابل احترامِ مکتبِ نیویورک (دکونینگ، جکسون پولاک، فرانتس کلاین، مارک روتکو، …) رقابت نماید. وی در جایی گفته است: میخواسته نقاشیهایی را خلق کند که نقاشی تمامی آنها را، از دیوار بَرکَنَد. میخواسته نقاشیهایش در اندازه بومهای دیواری اکسپرسیونیستهای انتزاعی باشد. بنابراین، مقیاس کارش را بزرگ نموده است. در آثار او، حوزههای وسیعی از رنگ سطح، تصاویری بزرگتر از واقعیت را به سردی تعریف میکنند، و این سبک به عنوان زیبایی شناسی برجسته وی باقی مانده است.
آلکس کاتس غالباً سوژههای معمولی را از میان دوستان و خانواده اش انتخاب میکند. او اغلب شخصیتهای آثارش را میشناسد و در زندگی واقعی با آنها در ارتباط است. در واقع، وی گزارشگری است که کاراکترهایش را در محل زندگی یا کارشان شرح میدهد. بر خلاف ادوارد هوپر، که شاید یکی از تأثیرگذارترین نقاشان فیگور قرن بیستمی است، کاتس نقاشیهای خود را از تنشهای احساسی تهی میکند. خنثا بودن سبکِ کاتس به شخصیتِ سوژههای او نیز انتقال یافته است. افراد در نقاشیهای وی تقریباً همیشه ساده، لاغر، سفیدرنگ با ظاهری خشک و منزّه و معمولاً درگیر کارهای تفریحی هستند. این افراد حتا اگر رفاه را نشان ندهند، لااقل آسایش خاصی را انتقال میدهند. با وجود این، آنها بیشتر از آن که موضوع باشند، شیء به نظر میرسند. بیتفاوتی و سردی نقاشیهای کاتس در ابتدا وابسته به هنرِ پاپ آرت به نظر میرسید، اما چنین وابستگی و رابطه ای وجود ندارد. بر خلاف هنر وارهول و لیختن اشتاین، هنرِ کاتس از رسانههای گروهی گرفته نشده بود و همچنین هنر او به طورِ عمدی طعنه آمیز نبود. در حقیقت، نقاشیهای وی، نیاکان رئالیسمِ نو بودند؛ روندی که بر اساس مشاهده دقیق اشیا و بازنمایی آنها به شکلِ خشک و تغییر نیافته روی بوم بنا شده بود. در دهه ۱۹۷۰ نقاشیهای فتو- رئال از جمله فرزندانِ کارهای بزرگِ کاتس به حساب میآمدند. از جمله این آثار میتوان پرترههای رو به جلوی سرد و بیروحِ چاک کلوز را نام برد که یکی از شاگردانِ کاتس در دانشگاه ییل بود. این پرترهها به اندازه تابلوهای اعلانات در مقیاس بسیار بزرگ بودند.
این نمایشگاه، که به شکل موضوعی چیده شده، با یک مقدمه آغاز شده است و سپس بخشهای «فقط آدا»، «آدا، آدا، آدا»، «دوستان و خانواده»، «وجود آدا» و «سبک و جذبه» به نمایش گذاشته شده اند. تمرکز این آثار بر توسعه سبکی و نگرانیهای هنرمند و همچنین بر محیطهایی است که آدا در آنها به تصویر کشیده شده. در قسمت «فقط آدا» کاربردِ سوژه به عنوان وسیله ای برای جستجوی سطح، نور و رنگ، که یادآور ماتیس است، بسیار هوشمندانه است. در بخش «آدا، آدا، آدا» کارهایی به نمایش گذاشته شده اند که شامل تصویرگریهای متعددی از آدا هستند. در بخش «دوستان و خانواده»، موضوعاتِ محبوبِ کاتس- کسانی که به او نزدیک و تشکیل دهنده محیطِ اجتماعی او هستند- به نمایش گذاشته شده است.
حرفه آغازینِ آلکس کاتس، هنرِ بعد از جنگِ امریکا را دربرمیگیرد، از اکسپرسیونیسمِ آبستره گرفته تا ظهور مینیمالیسم و هنر کانسپچوال، جنبشهایی که با نقاشی فیگوراتیو در تضاد هستند. بیش از چهار دهه است که او پیوسته با روشی تصویرگرایانه هنرنمایی نموده است. وی به دقت آنچه را در اطراف خود میبیند، مورد مشاهده قرار میدهد و نوعی از رئالیسمِ گویای امریکایی را خلق میکند. سبک وی تقلیل گرا و مقتصدانه است و همان مقداری را، که کاتس میخواهد، به تصویر میکشد. او اولین نمایشگاه انفرادی خود را در ۱۹۵۴ در گالری روکو در نیویورک برگزار نمود، و از آن زمان تاکنون تقریباً دویست نمایشگاه انفرادی در سراسر دنیا برپا داشته است، شامل یک نمایشگاه مرور آثار در موزه ویتنی هنر امریکا در ۱۹۸۶، و همچنین در اوایل دهه ۱۹۶۰، وی همکاری خود را با پاول تیلور– طراحِ رقص امریکایی- برای طراحی سِتهای متمایز، جهت اجراهای مدرن رقص، آغاز نمود. بین سالهای ۱۹۷۶ و ۱۹۷۷، کاتس بیست وسه پرتره از زنان بسیار زیبا را روی بیلبوردها بر بالای میدان تایمز در نیویورک به تصویر کشید که هر پرتره ۱/۶ متر بلندی داشت. آثار او در مجموعههای مختلفی در سراسر جهان جمع آوری شده است. امروزه به کاتس به عنوان مربی نسل جدید هنرمندان مینگرند. او در مصاحبه ای، که با برایان اپل در ۲۲ فوریه ۲۰۰۴ داشت، درباره تکنیک آثارش چنین توضیح داد: «تکنیک چیزی است که به وجود آمدن تصویر را ممکن میسازد. نقاشیهای من بسیار فنّی هستند و از روش خیس درخیس استفاده میکنم که بسیار پرزرق وبرق است، ولی در نهایت آنچه برایم اهمیت دارد، خودِ تصویر است.» او درباره شخصیتهای آثارش میگوید: «شخصیتهایی که میکشم، انسان نیستند، نماد هستند. آنها در حقیقت نمادهای اجتماعیاند.» سپس اشاره میکند: «من فقط آنچه را در اطرافم میبینم، میکشم. بنابراین، شروع به کشیدن دوستانم کردم و به دنبالِ مدلهایی گشتم که متعلق به زمانه من باشد. پرترههای من به طورِ خودجوش از جریان واقعی زندگی نشأت گرفتهاند. این پرترهها توسط قوانین محاسبات شکل نیافته اند، بلکه نوعی شمّ درونی و احساساتِ قوی، آنها را به وجود آورده است.» در پایان بدون ابهام میگوید: «سبک و ظاهر چیزهایی هستند که من نسبت به معانیای که القا میکنند، بیشتر نگرانشان هستم. این نگرانیها علاقه بینندگان را به سمت خود میکشد، در حالی که احساسات و تخیل آنها را تکان نمیدهد.»
From Art Journal:
Alex Katz – Review, Winter, 1998 by David Cohen
Alex Katz: Seven Paintings – Review, Winter, 1998 by David Cohen
Alex Katz: Erfundene Symbole/Invented Symbols – Review, Winter, 1998 by David Cohen
Alex Katz: A Retrospective – Review, Winter, 1998 by David Cohen
Alex Katz: Twenty Five Years of Painting from the Saatchi Collection – Review, Winter, 1998 by David Cohen
Alex Katz Under the Stars: American Landscapes 1951-95 – Review, Winter, 1998 by David Cohen
Alex Katz: American Landscape – Review, Winter, 1998 by David Cohen