درباره هرمان هسه و آثارش
منتقد همیشگی تمدن غرب
اسمهای زیادی هستند که به گوش بسیاری از ما آشنا میآیند. گرچه به قول استادی همین به گوش آشنا آمدن هم موهبتی است که برخی از انسانها از آن محرومند. تا چند سال پیش، برای من هم «هرمان هسه» تنها نامی آشنا بود تا توفیقی اجباری باعث شد «سیذارتا» را بخوانم. کتابی که باعث شد دیگر به راحتی از کنار اسمهای آشنا نگذرم.
«هسه» رویکردی رمانتیک در کتاب هایش دارد و این رویکرد باعث واکنشهایی متفاوت بسته به دیدگاه شخصی افراد درباره رمانتیسم میشود. به همین دلیل نمیتوان خواندن کتاب هایش را به همه توصیه کرد اما…
هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی و برنده جایزه نوبل در ادبیات، در ۲ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی در شهر کالو واقع در کشور آلمان در خانوادهای فرهنگی دیده به جهان گشود.
وی بهواسطه مادرش که فرزند یک استاد هندشناس بود با فرهنگ شرقی از جمله فلسفه هندوستان آشنا شد؛ به همین دلیل نیز رد فلسفه مشرق زمین در تمام آثار او به چشم میخورد.
رمان «زیر چرخ» از محوریترین نوشتههای این نویسنده است که در سال ۱۹۰۶ میلادی منتشر شد. این رمان منعکسکننده نشانهای موجود در مجموعه آثار اوست.
این کتاب، نمایشی از تضاد بین آزادیهای فردی و فشارهای تخریبی در جوامع مدرن است.
منتقد همیشگی تمدن غرب
اسمهای زیادی هستند که به گوش بسیاری از ما آشنا میآیند. گرچه به قول استادی همین به گوش آشنا آمدن هم موهبتی است که برخی از انسانها از آن محرومند. تا چند سال پیش، برای من هم «هرمان هسه» تنها نامی آشنا بود تا توفیقی اجباری باعث شد «سیذارتا» را بخوانم. کتابی که باعث شد دیگر به راحتی از کنار اسمهای آشنا نگذرم.
«هسه» رویکردی رمانتیک در کتاب هایش دارد و این رویکرد باعث واکنشهایی متفاوت بسته به دیدگاه شخصی افراد درباره رمانتیسم میشود. به همین دلیل نمیتوان خواندن کتاب هایش را به همه توصیه کرد اما…
هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی و برنده جایزه نوبل در ادبیات، در ۲ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی در شهر کالو واقع در کشور آلمان در خانوادهای فرهنگی دیده به جهان گشود.
وی بهواسطه مادرش که فرزند یک استاد هندشناس بود با فرهنگ شرقی از جمله فلسفه هندوستان آشنا شد؛ به همین دلیل نیز رد فلسفه مشرق زمین در تمام آثار او به چشم میخورد.
رمان «زیر چرخ» از محوریترین نوشتههای این نویسنده است که در سال ۱۹۰۶ میلادی منتشر شد. این رمان منعکسکننده نشانهای موجود در مجموعه آثار اوست.
این کتاب، نمایشی از تضاد بین آزادیهای فردی و فشارهای تخریبی در جوامع مدرن است. رمانهای هسه یکی پس از دیگری به انتشار رسیدند تا فعالیتهای ادبی او در نهایت در سال ۱۹۴۶ میلادی برایش جایزه نوبل ادبیات را به ارمغان آورد.
او علاوه بر جایزه نوبل، هشت جایزه ادبی دیگر از جمله جایزه جهانی گوته را به دست آورده است. طی عمر ۷۵ ساله خود، هسه زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرد.
او در جنگ جهانی دوم شرکت کرد و به بحرانهای روحی و بیماریهای روانی شدید دچار گشت و طعم فقر را چشید، اما بهرغم همه اینها، بیش از ۲۵ رمان، مجموعه شعر و یا کتاب داستان کوتاه از خود به یادگار گذاشت.
در ایران بیش از ۱۰ اثر از این نویسنده به ترجمه رسیدهاند که از میان آنها میتوان به کتابهایی چون «سیذارتا»، «بازی مهره شیشهای»، «داستان دوست من»، «از عشق و جدایی»، «گرترود»، «آخرین تابستان کلینگزور»، «اگر جنگ ادامه یابد»، «سفر به سوی شرق» و «تیزهوش» اشاره کرد.
سیذارتا: هیچ آدابی و ترتیبی مجو
یادداشت هرمان هسه در سال ۱۹۵۹ که برای خوانندگان فارسی این اثر نگاشته میتواند راهگشای خوبی برای درک این داستان باشد. اومی نویسد: «این حکایت قریب به ۴۰ سال پیش به رشته تحریر در آمد و ماحصل معلومات مردی است عیسوی که تربیت و تعلیمش در دامان مسیحیت انجام یافته و سپس خود وی کلیسا را در سنین جوانی ترک کرده تا برای ادراک کیفیت مذهبی و طرق مختلف پرستش و عبادات بشری مبنای واحد آن همه را پیدا کند.
شخصیت اصلی داستان سیذارتا (که در لغت به معنای جوینده است) خانه پدری را در جستوجوی حقیقت نابی که در بطن زندگی جریان دارد با همراهی دوستش گوویندا ترک میگوید. ابتدا در جنگلی از شمنان خردمند درسهای ریاضت و روزه و رهایی کامل از خویش را فرامیگیرد؛ درسهایی که باید او را به نیروانا ببرد.
اما این آموزش چندان در سیذارتا کارگر نمیافتد و چنان نیست که به روح او آرامش بخشد. در همین احوال، با مردی روبهرو میشود که چهرهای درخشان و صاف دارد. مرد با شکوهی که بودا نامیده میشود. او به محض دیدن مرد درمی یابد که این مرد همان کسی است که میتواند او را به خرد ناب برساند. بودا هیچ آیینی را به آن دو نمیآموزد.
بلکه از سیذارتا میخواهد که خود را از هر جهانبینی از پیش داشته رها کند و به تجربه اندوزی بپردازد. تجربهها را آغاز کند و با زندگی پیش پا افتاده درآمیزد تا بتواند از آن فراتر رود. بنا به توصیه ها، سیذارتا جنگل را رها میکند تا مانند مردم عادی زندگی کند. در این راه با دختر زیبایی به نام کامالا و شریک آیندهاش کاماسوامی تاجرآشنا میشود.
زمانی که به نظر میآید جلوههای تمدن زندگی او را در خطر انداخته است و هنگامی که چند قدمی با مرگ فاصله ندارد خرد ناب بر او آشکار میشود، و به کناره رود پناه میبرد؛ رودی که نماد نهایت است و نماد آرامشی که به کمال یافتگان، به آنان که هرگونه جستوجوی منافع خاص را ترک گفته اند، ارزانی میشود.
هسه خواسته است که در برابر سیذارتا، تمدن غرب یا انسان معاصر را در شخصیت همراه او، گوویندا، بنمایاند که در مقابل ارزشهای معنوی بیتفاوت است و آنچه میبیند فنونی است که باید از راه روشهای عقلانی به دست آورد. انسانی که حاضر نیست بهایی بابت آن چه به دست میآورد بپردازد و به سرنوشتی مانند گوویندا مبتلا میشود و در جای خود باقی میماند.
در پایان رمان او به هیچ پیشرفتی دست نیافته است. حال آنکه سالهای آموزش دوستش را به برترین حقیقت رهنمون بوده است.
پس، نزد سیذارتا میآید و تمنا میکند که خرد را به او «بیاموزد». اما، خرد آموختنی نیست و سیذارتا، که دیگر میانجی شده است.
نگارش این رمان در سالهای پس از جنگ آلمان، نمایانگر رویکرد آنها به شرق و آرامشی است که از مکتبهای شرقی بیهیچ آداب و ترتیبی بر میآید. در این کتاب، آرمان هسه بشریتی است که موفق خواهد شد تا همه شکلهای زندگی را در بطن خود آشتی دهد و معنویت نهایی را به جوهر نهایی زندگی
ملحق کند.
چنین بشریتی تنها در آن صورت خلق خواهد شد که اروپا و آسیا در ارتباطی بسیار نزدیک درهم بجوشند، همان چیزی که بسیاری از متفکران آلمان رویایش را در سر میپروراندند.
«جاویدنامه» اقبال لاهوری از چشم غربی
با خواندن کتاب «سیذارتا»، خواننده به راحتی پی به آشنایی و دلبستگی هسه با ادبیات و عرفان مشرق زمین میبرد. شاید خالی از لطف نباشد که بدانیم آنماری شیمل، اسلامشناس نامدار آلمانی کتاب «جاویدنامه» اقبال لاهوری را نزدیک بهنیم قرن پیش از این، در سال ۱۹۵۷ میلادی، بهزبان آلمانی ترجمه کرد و این کتاب در مونیخ منتشر شده است. اما نکته جالب این جاست که هرمان هسه پیشگفتاری کوتاه بر ترجمه آلمانی این کتاب نگاشته است. خواندن این مقدمه خالی از لطف نیست:
محمد اقبال لاهوری بهسه قلمرو معنوی تعلق دارد: آثار گرانسنگ او نیز از سرچشمه این سه جهان معنوی سیراب میشوند: قلمرو معنوی هند، جهان روحانی اسلام و دنیای اندیشههای مغربزمین.
مسلمانی برخاسته از سرزمین هند، قرآن آموخته، تعلیم دیده ودانا و فرهیخته عرفان ایرانی- عربی؛ اما سخت متاثر از پیچیدگی فلسفه غرب و با برگسون و نیچه آشنا، ما را در عروج فزایندهای بهقلمرو معنوی خویش هدایت میکند.
اقبال عارف نیست، اما تقدیسشده مولای روم است. نه هگلگراست و نه پیرو برگسون، لیکن فیلسوفی نظری است. سرچشمه توانایی فکری او اما در جای دگر نهفته است؛ در دیانت و در ایمان او. اقبال دیندار است، دینداری که خود را وقف خدا کرده است. با این همه ایمان او کوتهبینانه و کودکانه نیست، سرتاسر متهورانه و مردانه است، آتشین است و پیکارگر؛ و پیکار او تنها در راه خدا نیست، بلکه مبارزهای برای این جهان نیز هست. زیرا ایمان اقبال ادعای فراگیری و جامعیت دارد و بیهیچ تردید، خواست آزادگی و آزاداندیشی دینی را نیز در بردارد. رویای او بشریتی است متحد، بهنام و در خدمت خدا.
در نگاه راهیان سفر معنوی بهمشرقزمین، گستره دانش و فرهیختگی اقبال و شوق خیالپردازی پُرظرافت او همچون نبوغ مهم و مهین این اندیشمند توانا، جلوهگر نخواهد شد؛ بلکه قدرت عشق و نیروی خلاقیت شاعرانهاوست که تحسینبرانگیز است.
مسافران این راه، او را بهخاطر آتشی که در سینه نهان دارد و بهخاطر جهان تصاویر شعرهایش گرامی خواهند داشت؛ و کتاب «جاویدنامه» او را چون «دیوان شرقی- غربی» دوست خواهند داشت.
جانت نیز میآرامد…
تا وقتی در پی بخت و اقبالی
اما خود مهیای خوشبختی نشدهای
آن چه میخواهی از آن تو نخواهد شد.
تا وقتی بر آن چه از کف داده ای، میمویی
مقصدی برای خود داری و خستگی ناپذیز میپویی
نخواهی دانست، آرامش چیست.
تنها آن زمان که از آرزو چشم برمی بندی
دیگر تو را نه هدفی است و نه خواهشی
ودیگر بخت را به نام نمیخوانی
نه دلت
که جانت نیز میآرامد.
(هرمان هسه/ترجمه علی عبد الهی)
ترجمه کتابهای «هسه» در ایران از ۶۰ سال پیش آغاز شده است و او را به عنوان نویسندهای بزرگ در این کشور میشناسند. اما «هسه» شاعر، نقاش و منتقد کمتر در این میان شناخته شده است.
چندی پیش رضا نجفی مترجم مجموعه شعر «پرسه زدن در مه» در مورد «هسه» چنین گفت: «بیشک اگر بعضی از منتقدان که هسه را صرفا نویسندهای رمانتیک و احساساتی میشمارند، میتوانستند آثار او را به زبان آلمانی بخوانند و با ساختار جهان شعری او آشنا شوند، بسی ارزشهای ادبی والاتری را در آثارش مییافتند.»
از نظر این مترجم شعر معاصر آلمان به مانند شعر معاصر اغلب کشورها دغدغهها و دلبستگیهای فرمی مدرنی دارد. از این رو شاید اشعار هسه به گمان بسیاری از خوانندگانشان اشعار رمانتیک از مد افتادهای تلقی شود. اما از دیدگاه نجفی «به رغم اسنوبیسم رایج روشنفکری که با دیده تحقیر به رمانتیسم مینگرد به گمان من رمانتیسم هنوز نمرده است و هرگز نیز نمیمیرد. و مهمتر از آن اینکه به غیر از آثار رمانتیک میانمایه، آثار آبرومندانهای در این مکتب نیز یافت میشود.که از آن جمله آثار و شعرهای هرمان هسه هستند.»
مجموعه دوزبانه «پرسه زدن در مه» را انتشارات هرمس منتشر کرده و به گفته مترجم اغلب شعرهای این مجموعه از کتاب «از درخت زندگی» هرمان هسه انتخاب شده و مبنای اصلی این انتخاب پسند و سلیقه شخصی او بوده است
ظاهرا آثار هسه در کشورهای دیگر همچنان با اقبال خوبی مواجه است. اما در سرزمین مادریش شعر و ادبیات مدرن در قرن بیستم رفته رفته پیوندهای خود را با ادبیات رمانتیکی قرن گذشته قطع کرد و از فرمها و قالبهای تازهتر ادبی بهره گرفت. در کنار این ادبیات، بهویژه پس از جنگ دوم جهانی، آثار هرمان هسه به نظر عدهای از منتقدان به گذشته تعلق داشت و دورانش سپری شده بود.
با این همه نوشتههای او همواره خوانندگان فراوانی داشته و به نویسنده، جایگاه یکی از پرخوانندهترین نویسندگان تاریخ ادبیات آلمانی زبان را داده است.