رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

دختر فریب‌خورده در دام دو شیطان هوسباز

جلال مرا با وعده های دروغین خام کرد و صبح روزی که از برادر بزرگم به خاطر تاخیر در آوردن چای کتک مفصلی خوردم همراه او به مشهد آمدم.نزدیک غروب بود که به مشهد رسیدیم ولی هنوز چند دقیقه نگذشته بود
که متوجه شدم پسر همسایه مان که مدتی با هم دوست بودیم نیز تعقیب مان می کند.
خراسان: دختر جوان در حالی که نفس نفس می زد و رنگ صورتش مثل گچ دیوار سفید شده بود به افسر نگهبان کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: من از دست دو دوست پسرم فرار کرده ام و می خواهم به شهر خودمان برگردم.
در این لحظه افسر پلیس، «جمیله» را به کارشناس اجتماعی کلانتری معرفی کرد و دختر جوان پس از گذشت چند دقیقه در بیان داستان زندگی اش گفت: ۱۹ سال سن دارم و اهل یکی از روستاهای سرسبز شمال کشور هستم.پدرم کارگر سرگذر است و نمی تواند هزینه های سنگین زندگی و مخارج هشت سر عائله خود را تامین کند به همین خاطر من از کلاس سوم ابتدایی به ناچار ترک تحصیل کردم و همراه برادران و خواهرانم به سر کار رفتم، اما در سن ۱۳ سالگی فردی که کارگر زمین های کشاورزی اش بودم اغفالم کرد و مرا مورد سوءاستفاده قرار داد.او که وضع مالی خوبی دارد با افزایش حقوق و هدیه های جورواجور فریبم داد تا در این باره به کسی چیزی نگویم و هم چنان به این رابطه شوم ادامه بدهم. اما پس از گذشت چند ماه برادرانم متوجه شدند و درگیری شدیدی در روستای ما به وجود آمد.از آن به بعد، خانواده ام مرا در خانه زندانی کردند و با برخوردهای تند و توهین آمیز، شرایط زندگی روز به روز برایم سخت تر می شد.

جلال مرا با وعده های دروغین خام کرد و صبح روزی که از برادر بزرگم به خاطر تاخیر در آوردن چای کتک مفصلی خوردم همراه او به مشهد آمدم.نزدیک غروب بود که به مشهد رسیدیم ولی هنوز چند دقیقه نگذشته بود
که متوجه شدم پسر همسایه مان که مدتی با هم دوست بودیم نیز تعقیب مان می کند.
خراسان: دختر جوان در حالی که نفس نفس می زد و رنگ صورتش مثل گچ دیوار سفید شده بود به افسر نگهبان کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: من از دست دو دوست پسرم فرار کرده ام و می خواهم به شهر خودمان برگردم.
در این لحظه افسر پلیس، «جمیله» را به کارشناس اجتماعی کلانتری معرفی کرد و دختر جوان پس از گذشت چند دقیقه در بیان داستان زندگی اش گفت: ۱۹ سال سن دارم و اهل یکی از روستاهای سرسبز شمال کشور هستم.پدرم کارگر سرگذر است و نمی تواند هزینه های سنگین زندگی و مخارج هشت سر عائله خود را تامین کند به همین خاطر من از کلاس سوم ابتدایی به ناچار ترک تحصیل کردم و همراه برادران و خواهرانم به سر کار رفتم، اما در سن ۱۳ سالگی فردی که کارگر زمین های کشاورزی اش بودم اغفالم کرد و مرا مورد سوءاستفاده قرار داد.او که وضع مالی خوبی دارد با افزایش حقوق و هدیه های جورواجور فریبم داد تا در این باره به کسی چیزی نگویم و هم چنان به این رابطه شوم ادامه بدهم. اما پس از گذشت چند ماه برادرانم متوجه شدند و درگیری شدیدی در روستای ما به وجود آمد.از آن به بعد، خانواده ام مرا در خانه زندانی کردند و با برخوردهای تند و توهین آمیز، شرایط زندگی روز به روز برایم سخت تر می شد.
از طرفی هر موقع پا از خانه بیرون می گذاشتم نیز تمام اهالی روستا که از مشکل من خبردار شده بودند مرا با اشاره و نگاه زیرچشمی به همدیگر نشان می دادند.جمیله آهی کشید و افزود: احساس سرشکستگی و ناامیدی شدیدی داشتم و افسرده شده بودم تا این که با پسر یکی از همسایگان دوست شدم و مدت سه ماه با او در حد گفت وگو از پشت دیوار ارتباط داشتم. او مدعی بود که قصد ازدواج دارد اما وقتی فهمیدم می خواهد سوءاستفاده کند قطع ارتباط کردم.متاسفانه با توجه به این که خانواده ام از نظر عاطفی و حمایتی طردم کرده بودند و همچنین برخوردهای تند و خشن آن ها باعث شد پس از گذشت مدتی، دوباره به دنبال راه فراری بگردم و این بار فریب همسایه دیوار به دیوار خانه مان را خوردم. این مرد جوان که زن و بچه دارد ادعا می کرد همسرش بیمار است و می خواهد با من ازدواج کند.
جلال مرا با وعده های دروغین خام کرد و صبح روزی که از برادر بزرگم به خاطر تاخیر در آوردن چای کتک مفصلی خوردم همراه او به مشهد آمدم.نزدیک غروب بود که به مشهد رسیدیم ولی هنوز چند دقیقه نگذشته بود که متوجه شدم پسر همسایه مان که مدتی با هم دوست بودیم نیز تعقیب مان می کند.
من با تعجب موضوع را به جلال گفتم و او با بی شرمی جواب داد: چه ایرادی دارد پسر همسایه هم میهمان ما باشد این طوری بیشتر خوش می گذرد.در این لحظه اسیر این دو شیطان کثیف شدم و پسر همسایه نیز جلو آمد و ما به طرف خانه ای که قرار بود چند روزی در آن باشیم به راه افتادیم اما من در فرصتی که هر دوی آن ها برای خرید به داخل مغازه ای رفته بودند پا به فرار گذاشتم و خودم را به این جا رساندم.
درخور یادآوری است افسران گشتی کلانتری امام رضا(ع) دو جوان هوسران را دستگیر کردند و اقدامات قانونی لازم را در این رابطه به عمل آوردند.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد