جوان شیاد زنش را به رفیق خود اجاره داد
از ازدواج اولم خیری ندیدم و شوهرم تمام جهیزیه ام را که پدر بیچاره ام با هزار بدبختی فراهم کرده بود، خرج بساط دود و دم خود و دوستان لاابالی اش کرد.
به گزارش خراسان وقتی هم کفگیرمان به ته دیگ خورد متوجه شدم همسرم قصد دارد خانه ما را علاوه بر پاتوق افراد معتاد به لانه فساد و فحشا تبدیل کند و مرا نقطه هدف های شیطانی خود قرار دهد. برای او دیگر غیرت و ناموس معنا و مفهومی نداشت، به همین دلیل به دادگاه رفتم و تقاضای طلاق دادم. من به حکم قانون از او جدا شدم و به خانه پدربزرگم رفتم چون والدینم می گفتند حداقل مدتی دندان روی جگر می گذاشتی تا پدرشوهرت که پایش لب گور است بمیرد و آن وقت ارثیه آن چنانی او را بالا می کشیدی بعد طلاق می گرفتی.
زن جوان افزود: ۱۹ ساله بودم که مهر طلاق، صفحه شناسنامه ام را سیاه کرد و به خاطر این که منت پدربزرگ و مادربزرگ روی سرم نباشد به سر کار رفتم. اما انگار مهر بدبختی را روی پیشانی ام نیز زده اند زیرا که بار دیگر احساساتم به بازی گرفته شد و به راحتی فریب پسر مدیر فروشگاهی که در آن کار می کردم را خوردم. «مهران» ۲۵ ساله بود و از لحظه ای که همدیگر را دیدیم او ابراز عشق و علاقه کرد و به قول معروف، خواستگار از آب درآمد!
سمانه در دایره اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد افزود: من به او گفتم که یک بار ازدواج کرده ام و از شوهرم به خاطر اعتیادش به موادمخدر طلاق گرفته ام، اما پسر جوان که خود را عاشق و دلباخته ام معرفی می کرد گفت: برای من هیچی مهم نیست و ما باید هرچه زودتر به طور موقت با هم محرم شویم تا به مرور زمان مخ پدر و مادرم را بزنم و رضایت آن ها را برای ازدواج دائم جلب کنم.
از ازدواج اولم خیری ندیدم و شوهرم تمام جهیزیه ام را که پدر بیچاره ام با هزار بدبختی فراهم کرده بود، خرج بساط دود و دم خود و دوستان لاابالی اش کرد.
به گزارش خراسان وقتی هم کفگیرمان به ته دیگ خورد متوجه شدم همسرم قصد دارد خانه ما را علاوه بر پاتوق افراد معتاد به لانه فساد و فحشا تبدیل کند و مرا نقطه هدف های شیطانی خود قرار دهد. برای او دیگر غیرت و ناموس معنا و مفهومی نداشت، به همین دلیل به دادگاه رفتم و تقاضای طلاق دادم. من به حکم قانون از او جدا شدم و به خانه پدربزرگم رفتم چون والدینم می گفتند حداقل مدتی دندان روی جگر می گذاشتی تا پدرشوهرت که پایش لب گور است بمیرد و آن وقت ارثیه آن چنانی او را بالا می کشیدی بعد طلاق می گرفتی.
زن جوان افزود: ۱۹ ساله بودم که مهر طلاق، صفحه شناسنامه ام را سیاه کرد و به خاطر این که منت پدربزرگ و مادربزرگ روی سرم نباشد به سر کار رفتم. اما انگار مهر بدبختی را روی پیشانی ام نیز زده اند زیرا که بار دیگر احساساتم به بازی گرفته شد و به راحتی فریب پسر مدیر فروشگاهی که در آن کار می کردم را خوردم. «مهران» ۲۵ ساله بود و از لحظه ای که همدیگر را دیدیم او ابراز عشق و علاقه کرد و به قول معروف، خواستگار از آب درآمد!
سمانه در دایره اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد افزود: من به او گفتم که یک بار ازدواج کرده ام و از شوهرم به خاطر اعتیادش به موادمخدر طلاق گرفته ام، اما پسر جوان که خود را عاشق و دلباخته ام معرفی می کرد گفت: برای من هیچی مهم نیست و ما باید هرچه زودتر به طور موقت با هم محرم شویم تا به مرور زمان مخ پدر و مادرم را بزنم و رضایت آن ها را برای ازدواج دائم جلب کنم.
متاسفانه این پسر جوان با وعده هایی که داد توانست مرا خام کند و من که فکر می کردم هرچه سریع تر باید از بلاتکلیفی دربیایم به خواسته او تن دادم و ما به طور مخفیانه ازدواج موقت کردیم.
حدود یک سال از این ارتباط پنهانی گذشت و در این مدت چندین بار با مهران به مسافرت رفتم و خیلی به او وابسته شدم، اما حدود یک هفته قبل او به تمام وعده هایی که داده بود پشت پا زد و گفت: قصد دارد با دختری در تهران ازدواج کند و بهتر است همدیگر را فراموش کنیم. در برابر این برخورد تحقیرآمیز سکوت کردم و خودم را عقب کشیدم، اما حالا مهران خواسته دیگری دارد و می گوید یا باید با یکی از دوستانش رابطه برقرار کنم و یا تمام فیلم هایی که از من گرفته است را منتشر خواهد کرد. نمی دانم چرا به چنین سرنوشتی دچار شدم. در ازدواج اولم، پدر و مادرم به طمع مال و ثروت یک خانواده مرا بدبخت کردند و در این ازدواج پنهانی نیز من فریب یک مشت حرف پوچ و وعده و وعید را خوردم. اگر آدم در هر کاری با افراد آگاه و معتمد مشورت کند چنین مشکلاتی برایش درست نخواهد شد.