بهاره رهنما: آدم سخت میتواند ادای خودش را در بیاورد
بهاره رهنما که آخرین روزهای حضور در نمایش «میخواهم میوسوو را ملاقات کنم» به کارگردانی محمود عزیزی را پشت سر میگذارد، درباره انتخاب نقش مادام دوتکینا میگوید: «اصلا ناراحت نمیشوم از اینکه بگویند من شبیه خودم را بازی میکنم! به این دلیل که یک مانیفست شخصی درباره بازیگری دارم که معتقدم اتفاقا هر انسانی نمیتواند خودش را بازی کند یعنی اگر کسی به ویژه یک نابازیگر به خودش آگاه باشد، بسیار سخت است که ادای خود را در بیاورد.» درباره بازگشت دوباره رهنما به تئاتر گفتوگویی با او کردهایم.
چه شد که با فاصلهای دوباره به تئاتر برگشتید؟
همیشه به دلیل علاقه شخصی و رشتهای که بعدها تحصیلم را در آن ادامه دادم، از سال اول بازیگریام به تئاتر متمایل بودم. به صورت حرفهای نیز با «دشمنان جامعه سالم» منیژه محامدی ۱۲ سال پیش روی صحنه رفتم. در برنامهریزیام به طور معمول شهریور و مهر ماه فیلم و سریال قبول نمیکنم و در این فاصله به دلیل نزدیکی به جشنواره پیشنهادات زیادی برای تئاتر به من میشود. همیشه هم کار خوبی به من پیشنهاد شده که سالی یک کار حرفهایام را بازی کرده باشم اما پرکار بودن در سینما باعث شد در فاصله دو سال فرصت حضور در تئاتر را نداشته باشم اما یک دفعه دلم برای نمایش تنگ شد و برای ایجاد موازنه بین تئاتر و سینما کل سال کاری ۹۰ را برای تئاتر گذاشتم که از میان چند نمایشی که پیشنهاد شد، کار دکتر عزیزی زودتر به مرحله تمرین رسید. پیش از این در چند کار دکتر عزیزی حضور داشتم و او از اولین استادهای تئاتر من زمانی که در سال ۷۰ در باغ فردوس بازیگری میخواندم، هستند. به هر شکل تا انتهای امسال را با تئاتر میگذرانم.
بهاره رهنما که آخرین روزهای حضور در نمایش «میخواهم میوسوو را ملاقات کنم» به کارگردانی محمود عزیزی را پشت سر میگذارد، درباره انتخاب نقش مادام دوتکینا میگوید: «اصلا ناراحت نمیشوم از اینکه بگویند من شبیه خودم را بازی میکنم! به این دلیل که یک مانیفست شخصی درباره بازیگری دارم که معتقدم اتفاقا هر انسانی نمیتواند خودش را بازی کند یعنی اگر کسی به ویژه یک نابازیگر به خودش آگاه باشد، بسیار سخت است که ادای خود را در بیاورد.» درباره بازگشت دوباره رهنما به تئاتر گفتوگویی با او کردهایم.
چه شد که با فاصلهای دوباره به تئاتر برگشتید؟
همیشه به دلیل علاقه شخصی و رشتهای که بعدها تحصیلم را در آن ادامه دادم، از سال اول بازیگریام به تئاتر متمایل بودم. به صورت حرفهای نیز با «دشمنان جامعه سالم» منیژه محامدی ۱۲ سال پیش روی صحنه رفتم. در برنامهریزیام به طور معمول شهریور و مهر ماه فیلم و سریال قبول نمیکنم و در این فاصله به دلیل نزدیکی به جشنواره پیشنهادات زیادی برای تئاتر به من میشود. همیشه هم کار خوبی به من پیشنهاد شده که سالی یک کار حرفهایام را بازی کرده باشم اما پرکار بودن در سینما باعث شد در فاصله دو سال فرصت حضور در تئاتر را نداشته باشم اما یک دفعه دلم برای نمایش تنگ شد و برای ایجاد موازنه بین تئاتر و سینما کل سال کاری ۹۰ را برای تئاتر گذاشتم که از میان چند نمایشی که پیشنهاد شد، کار دکتر عزیزی زودتر به مرحله تمرین رسید. پیش از این در چند کار دکتر عزیزی حضور داشتم و او از اولین استادهای تئاتر من زمانی که در سال ۷۰ در باغ فردوس بازیگری میخواندم، هستند. به هر شکل تا انتهای امسال را با تئاتر میگذرانم.
پس دارید تلافی این دو سال را درمیآورید!
همیشه تئاتر به من نظم و آرامش میدهد و برخلاف اینکه شاید آدم شلوغ و به هم ریختهای به نظر بیایم در کارم اعتقاد بسیاری به نظم و آرامش ناشی از برنامهریزی دارم. در زندگی نیز همیشه لحظاتی که برنامهریزی داشتهام خوب پیش میروند و تئاتر این حس را به من میدهد اما سینما این برنامهریزی و نظم را ندارد.
تصور میکنم جلسات تمرین نمایش دکتر عزیزی به شکلی به منزله کلاس درس باشد. به ویژه که ایشان پیش از این نیز استادتان بودهاند.
نکته بارزی که در همکاری با دکتر عزیزی به نظرم میآید یک جور رفتار حرفهای است که به تربیت تئاتری پیش از انقلاب و اعتقاد بسیار به بازیگر و باور او برمیگردد.عزیزی به بازیگرانش احترام میگذارد، آنها را دوست دارد و مثل یک کارگردان تازه کار نسبت به عکس العملها و اتودهای آنها ذوق و شوق نشان میدهد. البته با حضور کسانی چون دکتر دلخواه که یک چهره دانشگاهی است یا خانم افشارپناه که از همکاران قدیمی عزیزی است، حالت کلاس درس وجود نداشت. عزیزی انسان جنتلمنی است و در کارش حرفهای است.
زمان تماشای «می خواهم میوسوو را ملاقات کنم» کمتر احساس میکنیم که دو ساعت و نیم پای کار نشستهایم. تصور میکنید عوامل این موفقیت چیست؟
ما زمان کمی برای تمرین داشتیم اگر زمان بیشتر بود کار به واسطه دراماتورژی کوتاه میشد و در این صورت ضرباهنگ بهتری میگرفت اما فکر میکنم جنس طنزی که در متن با شکل سوءتفاهم و چیدمان آن بارز است مخاطب را جذب میکند و از طرفی حضور بازیگرانی که سال هاست با هم کار کردهاند، باعث شده گرمی پشت صحنه تاثیر مثبتی روی صحنه بگذارد.
بازی شما برای یک زن نیمه دیوانه و عاشقپیشه دو احساس غم و شادی را به مخاطب منتقل میکند. مادام دوکتینا شخصیت ویژهای دارد.
مسئله شخصی مادام دوکتینا تنهایی است. او شوهر سن و سال داری کرده که در کارش غرق است و از طرفی اشتباهی عاشق کسی شده و وجدانش ناراحت است. به همین خاطر در تردید و هراس به سر میبرد که مایه درام و غم انگیزی دارد اما احساس کردم به دلیل جنس کمدی پر شتاب و باضرباهنگی که کلیت کار دارد، بد نیست نقش رگههایی از کمدی را داشته باشد و به این شکل تماشاگر برای او دلسوزی کند نه از طریق درام.
اکثر انتخابهای بازیگری شما زنان عاشقپیشهای هستند با موقعیتهای طنز. بیشتر این نوع پیشنهادها به شما میشود یا علاقه شخصی خودتان است که در این زمینه حضور پررنگتری دارید؟
رومنس یا ارتباط عاشقانه، به سلیقه من مهمترین شکل درام برای حضور یک بازیگر زن را به وجود میآورد. این موضوع حتی در داستانهای من بسیار است و کتابهایی که نوشتهام نیز حول همین محور هستند اما در تئاتر اینطور نیست و من در نمایش «فیل» بهناز نازی نقش متفاوتی خواهم داشت. کار دکتر عزیزی شاید تنها نقشی باشد که به آثار عاشقانه من شبیه است. برای مثال در نمایش «خدای کشتار» که برای آن کاندیدای بهترین بازیگر زن هشتمین جشن بازیگران تئاتر شدم، نقشی است که دورترین انتخاب برای آن به نظر میرسیدم و محال است در سینما برای شخصیت مشابه آن به سراغ من بیایند یا در نمایش «پروانههای آسیایی» محمد حاتمی که نقش کولی آشغال جمع کن را داشتم. تئاتر همیشه برای بازیگر فرصتهای متفاوتی ایجاد میکند.
خب شما چطور تلاش میکنید در ایفای این نقشهای یکسان متفاوت عمل کنید؟
بهشخصه برای هر نقش چیدمان بازی، پلات و نقشهای دارم تا بدانم یک نقش خاص چقدر نیازمند استفاده از بیان است، یا فیزیک و رفتار بدنی و حس درونی در آن چه سهمی دارد. در ایفای نقش «مادام دوکتینا» نیز سعی کردم چیدمانی داشته باشم که در کارهای دیگرم نباشد.
تصور میکنید چرا فرصتهای متفاوتی که در تئاتر برای بازیگر به وجود میآید،در سینما وجود ندارد؟
هر بازیگری تیپ، ظاهر و مشخصاتی دارد که در سینمای محدود ایران برای نقشهای بخصوصی سراغ او میروند. کلیشههای رایجی نیز در سینما هست که جواب دادهاند و تهیه کنندگان و کارگردانان میترسند به بازیگر نقش تازهای واگذار کنند اما بخشی از حضور بازیگری من به انتخاب شخصیام برمیگردد که اصلا ناراحت نمیشوم از اینکه بگویند من شبیه خودم را بازی میکنم! به این دلیل که یک مانفیست شخصی درباره بازیگری دارم که معتقدم اتفاقا هر انسانی نمیتواند خودش را بازی کند یعنی اگر کسی به ویژه یک نابازیگر به خودش آگاه باشد، بسیار سخت است که ادای خود را دربیاورد. باید آنقدر صادق باشی که بتوانی درونیات خود را به نقش نزدیک کنی و من به جای اینکه خودم را به نقش نزدیک کنم سیستم برعکسی پیاده میکنم و نقش را به خودم نزدیک میکنم. در حقیقت خصوصیت شخصی این افراد مهری است که به هر نقشی زدهاند. اکنون رایجشده که هرکس استعداد کمی بالاتر از متوسط بازیگری داشته باشد و پنج، شش نقش مختلف را بازی کند تشویق میشود؛ در حالی که ممکن است این امر به ایجاد سبک منجر نشود. برای همین احساس میکنم اشتباه نکرده ام.
مثل امضای نویسنده!
مثال قشنگی زدی مثلا من آرزو دارم روزی به درجهای برسم که ابراهیم گلستان کسب کرده است. نثر آقای گلستان را در هرجا بخوانی تشخیص میدهی نوشته او است و این امضا وجود دارد. در کار بازیگری نیز زمان بسیار مهم است و زمانی که دورهای از کار یک بازیگر میگذرد افراد بدون حب و بغض نسبت به انتخابهای بازیگری او قضاوت میکنند اما متاسفانه وقتی کسی در بورس است و مرتب کار میکند، نقدی که بر کار او صورت میگیرد نقد مولف است نه اثر! عدهای تصور میکنند نکند آن بازیگر را کسی تشویق کند یا روزنامهنگاری از او بنویسد و هوا برش دارد!