رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

با ماه ‌چهره خلیلی بازیگر سریال مختارنامه

عشق و نفرت یک زن در قیام مختار
 ماه‌چهره خلیلی در سریال عظیم مختارنامه نقش جاریه، خواهر مختار را بازی می‌کند. این بازیگر متولد ۱۳۵۵ تهران و دارای مدرک فوق‌لیسانس معماری از دانشگاه آکسفورد انگلستان است. وی دوره بازیگری را در method school لندن و موسسه استاد سمندریان در سال ۸۴ گذرانده است.
 خلیلی نوه دختری زنده‌یاد پروین سلیمانی است و تاکنون در سریال‌های در چشم باد، مختارنامه، نردبام آسمان و کلاه پهلوی ایفای نقش کرده است.
از جمله فعالیت‌های دیگر وی می‌توان به کارگردانی فیلم کوتاه «عید قربان» اشاره کرد که برنده جوایز بسیاری از جشنواره‌های مختلف از جمله جشنواره فیلم سانفرانسیسکو‌ ۲۰۰۶ شد. او همچنین در فیلم‌هایی چون سایه وحشت، موش، پرونده هاوانا، تله، نقاب و چشمان سیاه ایفای نقش کرده است.
خلیلی با ۴ فیلم مرگ کسب و کار من است (امیر ثقفی)، پرنده باز (عطاء الله سلمانیان)، مصادره (ایرج قادری) و شور شیرین (جواد‌ اردکانی) در جشنواره فیلم فجر امسال شرکت می‌کند. این بازیگر ماه دیگر برای بازی در قسمت‌های باقیمانده کلاه پهلوی عازم پاریس می‌شود.
در این مصاحبه با او درباره جزئیات حضورش در نقش‌های تاریخی و دشواری‌های نقش‌آفرینی‌اش در سریال «مختارنامه» سخن گفتیم.

عشق و نفرت یک زن در قیام مختار
 ماه‌چهره خلیلی در سریال عظیم مختارنامه نقش جاریه، خواهر مختار را بازی می‌کند. این بازیگر متولد ۱۳۵۵ تهران و دارای مدرک فوق‌لیسانس معماری از دانشگاه آکسفورد انگلستان است. وی دوره بازیگری را در method school لندن و موسسه استاد سمندریان در سال ۸۴ گذرانده است.
 خلیلی نوه دختری زنده‌یاد پروین سلیمانی است و تاکنون در سریال‌های در چشم باد، مختارنامه، نردبام آسمان و کلاه پهلوی ایفای نقش کرده است.
از جمله فعالیت‌های دیگر وی می‌توان به کارگردانی فیلم کوتاه «عید قربان» اشاره کرد که برنده جوایز بسیاری از جشنواره‌های مختلف از جمله جشنواره فیلم سانفرانسیسکو‌ ۲۰۰۶ شد. او همچنین در فیلم‌هایی چون سایه وحشت، موش، پرونده هاوانا، تله، نقاب و چشمان سیاه ایفای نقش کرده است.
خلیلی با ۴ فیلم مرگ کسب و کار من است (امیر ثقفی)، پرنده باز (عطاء الله سلمانیان)، مصادره (ایرج قادری) و شور شیرین (جواد‌ اردکانی) در جشنواره فیلم فجر امسال شرکت می‌کند. این بازیگر ماه دیگر برای بازی در قسمت‌های باقیمانده کلاه پهلوی عازم پاریس می‌شود.
در این مصاحبه با او درباره جزئیات حضورش در نقش‌های تاریخی و دشواری‌های نقش‌آفرینی‌اش در سریال «مختارنامه» سخن گفتیم.
سال‌ها از ایران دور بودید و در ظاهر نباید از تاریخ ایران چیز زیادی بدانید، اما از زمانی که به ایران آمدید در سریال‌های تاریخی زیادی بازی کردید، بنابراین الان باید یک تاریخ‌شناس شده باشید. درست است؟
دقیقا همین طور است. من ۲۶ سال در انگلستان زندگی کرده‌ام و از فضای ایران دور بوده‌ام. من در خانواده‌ای بشدت فرهنگی و مذهبی بزرگ شده‌ام. مادر من بشدت حساس بود که بچه‌هایش ایرانی بزرگ شوند. من کلاس‌های فارسی، قرآن و شاهنامه را با معلم خصوصی گذرانده‌ام.
زمانی که به ایران آمدم اولین کار تاریخی‌ام «در چشم باد» بود. آن زمان اصلا تاریخ ایران را بلد نبودم. سنت‌ها و رسم و رسوم ایرانی را می‌شناختم؛ اما نمی‌دانستم در دوره‌های صفویه و قاجاریه چه اتفاقاتی افتاده است. برای بازی در سریال در چشم باد درباره دوران قبل از پهلوی تحقیق کردم.
به تدریج فهمیدم جمهوریخواهان و آزادیخواهان و سلطنت‌طلبان چه کسانی بوده‌اند. فهمیدم که میرزا کوچک‌خان چه کسی بوده و روسیه داشته در ایران آن زمان چه کار می‌کرده. این اطلاعات هم در سریال در چشم باد به من کمک کرد و هم معلومات خودم را افزایش داد.
بعدها به کمک این اطلاعات در سریال «کلاه پهلوی»‌ بازی کردم. در آنجا نقش یک دیپلمات انگلیسی را بازی می‌کنم. نام «وندی سیمسون» در تاریخ ایران آمده است. او بزرگ شده تا بیاید ایران و به عنوان جاسوس انگلیس فعالیت کند. او آنقدر به فارسی مسلط بوده که دیوان حافظ را اولین بار او به انگلیسی ترجمه می‌کند. برای این دو سریال تاریخ قاجار و پهلوی را مطالعه کردم. با پیشنهاد بازی در سریال مختارنامه تشویق شدم که درباره بخش‌هایی از تاریخ اسلام کتاب بخوانم. سریال مختارنامه تنها کار مذهبی من است. این نقش باعث شد که من خیلی بیشتر درباره امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و قیام عاشورا و جنگ‌های دیگر تحقیق کنم.
برایم جالب بود که زنان آن دوران در تصمیم‌گیری‌های سیاسی نقش داشته‌اند. زنانی مثل حضرت فاطمه(س) و عایشه در اتفاقات آن دوران تاثیرگذار بوده‌اند.
این تاثیرگذاری با مقایسه با وضعیت امروز زنان عرب بیشتر به چشم می‌آید. الان در عربستان زنان در میان جمع نمی‌آیند و خیلی از حقوق اجتماعی زنان را ندارند.
مختارنامه پس از در چشم باد و کلاه پهلوی و نردبامی بر آسمان چهارمین بازی شما در یک سریال تاریخی محسوب می‌شود. آیا خودتان علاقه داشتید در کارهای تاریخی بازی کنید؟
من خودم تصمیم و برنامه‌ریزی خاصی برای بازی در نقش‌های تاریخی نداشتم. من کارم را از سینما شروع کردم. پس از آن به انگلیس رفتم و یک سال دوره فشرده بازیگری را در انگلیس گذراندم. وقتی برای اکران چشمان سیاه برگشتم، سریال تاریخی در چشم باد به من پیشنهاد شد. ضبط این سریال ۱۰ ماه متوقف شد و در این فاصله مختارنامه به من پیشنهاد شد. بعد یکباره تصویربرداری هر دوی این کارها شروع شد و بازی در سریال کلاه پهلوی (ضیاءالدین دری) هم به من پیشنهاد شد.
۶ سال تولید این سریال‌ها در جریان بود. یک سال هم بازی من در سریال نردبام آسمان با این سریال‌‌ها همزمان شد.
بازی‌ در چند سریال به شکل همزمان با همدیگر تداخل نداشت؟
نه، خدا را شکر برنامه‌ریزها همیشه طوری هماهنگ کردند که در یک روز درگیر ۲ سریال نباشم. من خودم هم دوست ندارم که در طول روز حسم ۲ تا بشود. این اتفاق افتاده که در یک هفته سر ۲ تا صحنه بروم، اما در یک روز نه. یک علتش این بود که گریم‌هایم در هر نقش خیلی سنگین بود. من سر سریال مختارنامه ابروهای پر مشکی و پوست برنزه داشتم، اما در کلاه پهلوی چشم‌هایم آبی و ابروهایم نازک است. بنابراین به خاطر گریمم نمی‌توانستم در یک روز سر صحنه ۲ ‌ کار بروم.
آشنایی‌ات با میرباقری چگونه شکل گرفت؟ آن زمان او از شما کاری دیده بود؟
من زمانی به میرباقری معرفی شدم که تازه بازی در سریال در چشم باد را شروع کرده بودم. آن موقع برای بازی در سریال کلاه پهلوی به دفتر آقای دری رفته بودم. آقای دری کسی را می‌خواست که لهجه‌اش انگلیسی باشد. من خوشبختانه لهجه قدیمی انگلیسی را خیلی خوب می‌توانم صحبت کنم. آنجا بود که آقای علی کریم، دستیار میرباقری من را دید و به این کارگردان معرفی کرد. میرباقری عکس‌های من را دیده بود. من آرزو داشتم که میرباقری را از نزدیک ببینم. یعنی اینقدر شخصیت این کارگردان را دوست داشتم که می‌خواستم بروم و صرفا به او به خاطر ساخت سریال امام علی تبریک بگویم. اصلا فکر نمی‌کردم روزی به آرزویم برسم.
به عنوان یک ایرانی ساکن خارج از کشور چه حسی نسبت به سریال امام علی داشتید؟
زمانی که انگلستان بودم این سریال را از شبکه جام‌جم دنبال می‌کردم. سریال امام علی را خیلی دوست داشتم. بعد از فیلم محمد رسول‌الله اثری درباره معصومان ساخته نشده بود. با امام علی چیزهایی را که شیعیان در ذهنشان داشتند در تصویر دیدند.
در خارج کشور دیدن این سریال برای ما مسلمان‌ها خیلی جذاب بود. خانواده ما از طرفداران پر و پا قرص سریال امام علی(ع)‌ بود.
بعد از صحبت با میرباقری چه اتفاقی افتاد؟
بعد از این که با میرباقری صحبت کردیم من به انگلستان برگشتم. آقای علی کریم، دستیار کارگردان سریال با من تماس گرفت و گفت شما برای مختارنامه انتخاب شده‌اید، با اولین بلیت به ایران برگردید. من اصلا باور نمی‌کردم. فکر می‌کردم یک شوخی است. نگران بودم این همه راه را برگردم و ببینم گروه از انتخابشان پشیمان شده‌اند.
با خودم گفتم حتی اگر انتخاب نشده باشم ارزش دارد که بیایم و یک بار دیگر میرباقری را ببینم. وقتی به ایران رسیدم از فرودگاه یکراست سر صحنه آمدم و با گروه آشنا شدم. وقتی آدم‌ها را معرفی می‌کردند، اسم‌های بزرگ سینما را شنیدم. من در خواب هم نمی‌دیدم کوچک‌ترین عضو این گروه باشم. برای من مثل یک خواب بود.
وقتی به ایران آمدید با مراسم تاسوعا،‌ عاشورا و دسته‌های عزاداری چقدر آشنایی داشتید؟ در انگلستان مراسم عزاداری برای امام حسین(ع) چطور برگزار می‌شد؟
من با این که در انگلستان بزرگ شده‌ام با مراسم روز عاشورا آشنایی کامل دارم. برادر من یک نذری دارد که باید به خاطر آن هر سال در دسته عاشورا شرکت کند. به خاطر نذر برادرم هر سال خانواده ما در انگلستان سفره نذری پهن می‌کنند. البته شیوه برگزاری مراسم در آن جا به شکل اینجا نیست. آنجا حق سینه‌زنی و زنجیرزنی ندارند، چون این کارها غیرقانونی است، اما شیعیان آنجا اطلاع‌رسانی خوبی دارند. دسته‌های عزاداری با حضور پلیس و آمبولانس و بخش‌های دولتی در خیابان راه می‌روند. یک کار خوبشان این است که بروشور چاپ می‌کنند و در خیابان بین شهروندان انگلیسی پخش می‌کنند. در این برگه‌ها توضیح می‌دهند که امام حسین چه کسی بوده و ما چرا داریم بعد از ۱۴۰۰ سال برایش عزاداری می‌کنیم. این دسته‌ها بیشتر در شهر لندن عزاداری می‌کنند، اما در عین حال هر شهری دسته‌های خودش را دارد.
جاریه چهارمین نقش تاریخی شما محسوب می‌شود. اگر بخواهیم درباره تفاوت‌های این ‌چهار نقش صحبت کنیم، احساس می‌کنم جاریه و گل نسا در دو نقطه متضاد با هم قرار می‌گیرند. گل نسا یک مادر مهربان ایرانی است و از آن طرف جاریه زنی عرب است که ویژگی‌های منفی‌اش پررنگ‌تر است. درست است؟
قبول کردن این چهار نقش تاریخی در یک مقطع هفت هشت ساله واقعا یک اتفاق خوب بود. من خیلی خوش شانس بودم که چند نقش متفاوت به من پیشنهاد شد. این‌ها هر کدام با آن یکی زمین تا آسمان فرق می‌کنند. گل نسا یک مادر ایرانی را به تصویر می‌کشید که زنی پاک و فداکار بود. یکی از جذابیت‌هایش این بود که گل نسا مقطع‌های مختلف زندگی را طی می‌کرد و زندگی‌اش فراز و نشیب داشت.
جاریه مختارنامه کاملا شخصیت متفاوتی بود. نمی‌شود بگوییم او آدم بدجنسی است. جاریه خودش هم بعضی وقت‌ها نمی‌داند دارد چه کار می‌کند. تصمیم‌گیری‌هایش بر اساس یک سری مسائل بی‌اهمیت است یعنی چیزهایی که برای آدم‌های معمولی مهم نیست، برای او خیلی اهمیت دارد. کیان به مختار می‌گوید من عاشق خواهرت شده‌ام. جاریه به کیان جواب منفی می‌دهد و می‌گوید: عرب را با عجم چه نسبت است؟
جاریه اصلا وصلت ایرانی و عرب را قبول ندارد، اما همسر کسی می‌شود که کاملا علیه برادرش عمل می‌کند. او می‌داند که عمر بن سعد ممکن است به کمک یزید و معاویه به یک مقام و پستی برسد. این موقعیت برای جاریه خیلی دلچسب است. او قدرت را دوست دارد و جاه‌طلب است. جاریه ویژگی‌های مختار را دارد. او همان غرور مختار را از جنس دیگرش دارد. دوست دارد مثل مختار از کوه بالا برود و قله را فتح کند.
مثبت یا منفی بودن نقش جاریه چقدر برای شما اهمیت داشت؟ برخی بازیگران از پذیرفتن نقش منفی هراس دارند. چون می‌ترسند بازخورد خوبی بین مردم نداشته باشد. برداشت شما نسبت به ویژگی‌های رفتاری جاریه چگونه است؟
جاریه اینقدر پیچیدگی دارد که نمی‌شود گفت سفید است یا سیاه. جاریه کاملا خاکستری است. من از ابتدای ورود به عرصه بازیگری، نظرم این بود که نقش‌های متفاوت را تجربه کنم. این جنبه بازیگری برایم خیلی جذابیت داشت. نقشی که به من نزدیک است و می‌تواند برایم اتفاق بیفتد که جذابیتی ندارد. خودم دارم آن اتفاقات را تجربه می‌کنم، اما منی که در لندن زندگی می‌کردم امکان نداشت روزی بتوانم به وسط روستاهای ماسوله بروم و بز بدوشم و برای مرغ و خروس دانه بپاشم. اینها برایم خیلی جذاب بود. در سریال مختارنامه من جنگ و سر بریده را دیدم.
میرباقری آنقدر جاریه را برای من توضیح داد که کاملا آن را درک کردم. البته یک جاهایی از خودم می‌پرسیدم جاریه چرا دارد این کار را می‌کند. یعنی شخصیتش اینقدر پیچیده است. او مدام به سمت تاریکی می‌رود و بعد به سمت روشنایی برمی‌گردد و روی یک منحنی سینوسی حرکت می‌کند. جاریه آدم نرمالی نیست. می‌دانستم برای نقش جاریه باید خیلی دست و پنجه نرم کنم.
در صحبت‌هایتان به این نکته اشاره کردید که دوست ندارید نقش به شخصیت خود شما نزدیک باشد. حالا فکر می‌کنید جاریه چقدر به شما نزدیک بود؟
الان نمی‌توانم درباره‌اش صحبت کنم، چون هنوز یک جاریه‌ای در درون من هست. چند ماه است که کار تصویربرداری تمام شده. من الان می‌توانم یک دکمه را در ذهنم فشار بدهم و تبدیل به جاریه بشوم.
من این شخصیت را الان در آستینم دارم، اما به عنوان یک بازیگر فکر می‌کنم خدا درون ما یکسری غریزه‌هایی قرار داده است. حسادت و خشم حس‌های خدادادی هستند. تو در زندگی روزمره‌ات باید اینها را کنترل کنی. حسادت و قدرت‌طلبی در همه ما هست. یک نفر اینها را بروز می‌دهد و یک نفر نه، بنابراین می‌توانی این حس‌ها را کم و زیاد کنی.
شخصیت جاریه در طول سریال چقدر دچار تحول می‌شود؟
نمی‌توانم داستان را لو بدهم. باید ببینی چه اتفاقاتی می‌افتد. جاریه کارهایی می‌کند که دیوانه‌کننده است.
در ایفای نقش یک زن عرب به چه نکاتی توجه کردید؟
کلا نقش جاریه برایم سخت بود؛ سخت‌ترین نقش من بود. من در کنار بزرگان سینما و تئاتر این نقش را بازی کردم. من هیچ وقت تا به حال سمت عربستان نرفته‌ام. هیچ عرب زبانی را هم نمی‌شناسم. با توضیحات آقای میرباقری و خلاقیت او این نقش را درآوردیم. همسران مختار شخصیت‌های نسبتا مثبتی بودند، اما نقش من از جنس دیگری بود. باید جوری بازی می‌کردم که مخاطب خوی عرب را در این نقش‌ها ببیند. یک سری چیزها به گریم مربوط می‌شود. مثل پیری گل نسا. در سریال در چشم باد می‌بینیم که موهای گل نسا سفید و صورتش چروکیده شده است، اما جاریه در قسمت اول یک دختر ۱۸ ساله عرب است. وقتی من در آینه خودم را با آن گریم نگاه می‌کردم یک سری ویژگی‌های نقش را به خودم می‌گرفتم.
راه رفتن جاریه با راه رفتن زن‌های دیگر متفاوت است. چگونه به حرکات او نزدیک شدید و آنها را در بازی نشان دادید؟
جاریه آدمی نیست که با متانت و آرامش راه برود. جاریه در شهر برقعش را با خشونت بالا می‌زند و این ور و آن ور را نگاه می‌کند. در صحنه معرفی جاریه می‌بینیم که یک مردی دنبال جاریه راه می‌افتد و او آن مرد را از بالای پله به پایین پرتاب می‌کند. جاریه می‌گوید: ‌فردی قصد النگوهایم را کرده بود، کله‌اش را ترکاندم.
من در برخی صحنه‌ها سعی می‌کردم با پشت پایم کاری کنم که خاک پشت سرم بلند شود، چون جاریه واقعا گرد و خاک به پا می‌کند. من هفت، هشت سال ورزش‌های رزمی انجام داده‌ام. به همین خاطر توانستم صحنه‌های جنگ مختارنامه را بازی کنم، اما در کلاه پهلوی طرز راه رفتنم فرق دارد، چون یک زن سیاستمدار هستم.
در بازی‌های بازیگران سریال‌های میرباقری یک سری نکات ریز دیده می‌شود. مثلا رضا رویگری می‌گفت که من با یک دست‌ اسب‌سواری می‌کردم تا سوارکاری‌ام شبیه سربازان ایرانی باشد. شما هنگام اجرای نقش چه جزئیاتی را رعایت کردید؟
من خودم خیلی روی این جزییات حساس بودم. به این که نگاهم و خلق و خویم مثل یک زن عرب باشد. یک صحنه‌ای سر سفره نشسته بودم و انارها را دانه دانه در دهانم می‌گذاشتم. عمر بن سعد داشت با من حرف می‌زد. آقای میرباقری برگشت و به من گفت: خانم خلیلی! در انگلیس انار نمی‌خوری؟ تو یک زن عرب هستی! بعد یادم آمد که باید مشت مشت انار بخورم.
یک قسمتی هست که من روی شتر می‌پرم. من اصلا تا آن زمان در زندگی‌ام شتر ندیده بودم. بار اولی بود که به یک شتر دست می‌زدم. موقع راه رفتن خیلی تکان می‌خورد. در یک پلان باید سوار شتر می‌شدم و پایین می‌آمدم. با آن گریم و آن لباس‌ها، شترسواری برایم خیلی سخت بود. لباس‌هایم خیلی سنگین بودند. من از شتر می‌ترسیدم. در آن صحنه باید پشت شتر می‌پریدم و شتر همان جا بلند می‌شد.
در بیشتر صحنه‌ها با مهدی فخیم‌زاده بده و بستان دارید. تجربه بازی در کنار فخیم‌زاده و دیگر بازیگران مختارنامه چطور بود؟
آقای فخیم‌زاده نقش همسر من را بازی می‌کند. گاهی فکر می‌کنم چقدر من خوش‌شانسم که فخیم‌‌زاده هم استادم بود و هم همبازی‌ام. از طرف دیگر می‌ترسیدم که نتوانم جلوی استادم بازی کنم. من صحنه‌های جاریه و عمر را خیلی دوست دارم. مختارنامه در طول هفته ۶ بار از تلویزیون پخش می‌شود یعنی ۲ بار از شبکه‌های قرآن، یک و جام‌جم. من شب‌ها به خانه اقوامم دعوت می‌شوم که مختارنامه را با هم ببینیم. من این سریال را در جمع زیاد دیده‌ام. در جمع دیده‌ام که اطرافیانم صحنه‌های جاریه و عمر را دوست دارند. تضاد بین این دو ‌ جالب است. جاریه و عمر بن سعد نسبت به هم یک حس عشق و نفرت دارند، پا روی دم همدیگر می‌گذارند، همدیگر را پس می‌زنند و باز جذب می‌کنند. زمان بازی در مختارنامه با بازیگران نقش مقابلم خیلی تمرین می‌کردیم. بخصوص برای صحنه‌هایی که جنب و جوش زیادی داشت. مثلا بازیگر باید می‌دوید و بالای تپه می‌رفت و شمشیر می‌کشید. آنقدر می‌رفتیم و می‌آمدیم تا بازی‌مان خوب از کار در بیاید. آقای فخیم‌زاده صبر زیادی داشت. اگر من ۱۰۰ بار دیالوگ‌هایم را تمرین می‌کردم او هم دیالوگ‌های خودش را می‌گفت. یک جاهایی من رویم نمی‌شد که بخواهم یک بار دیگر دیالوگ‌هایش را بگوید. به نظر من بزرگ بودن به اسم نیست. به این نیست که چون همه یک نفر را می‌شناسند او آدم بزرگی است. بزرگواری و حرفه‌ای‌گری در عمل مشخص می‌شود.
من خودم را در ردیف نسرین مقانلو و فریبا کوثری قرار نمی‌دهم. در تیتراژ اسم من را کنار اینها می‌آورند، اما من باید خیلی پایین‌تر از اینها باشم. جایگاه من آنجا نیست. خانم مقانلو و خانم کوثری برای من مثل دو تا خواهر بودند. بال و پرم را گرفتند و من را بالا کشیدند.
یکی دو نفر نیستند که یک کار خوب را تولید می‌کنند. در یک موفقیت همه سهیم‌هستند. ما به خانه همدیگر می‌رفتیم و دیالوگ‌ها را تمرین می‌کردیم. ما چند سال با مختارنامه زندگی کردیم. این طوری نبود که جلوی دوربین بازی کنیم و برگردیم و همه چیز تمام شود.
درباره دیالوگ‌های میرباقری توضیح بدهید. جملات او معمولا نثری فاخر و آهنگین دارند. با دیالوگ‌ها چطور کنار آمدید؟
زمانی که آقای میرباقری فیلمنامه را به من دادند برای من خیلی سخت بود که بفهمم داستانش چیست. هر چقدر می‌خواندم چیزی نمی‌فهمیدم. رفتم تکه‌تکه از دایی‌ام و مادربزرگم پرسیدم که ببینم هر جمله‌ای چه معنایی دارد. دیدم فایده‌ای ندارد. رفتم لغتنامه خریدم، اما باز هم نشد. من دوست نداشتم‌ در کاری کم بیاورم. خواندن این فیلمنامه واقعا برایم سخت بود. اشکم را درآورد، اما این طوری نبود که فیلمنامه را زمین بگذارم و بگویم درکش نمی‌کنم.
من تنها کسی بودم که زبان اولم فارسی نبود. آن زمان هنوز یک مقدار لهجه انگلیسی داشتم. پیش آقای سمندریان رفتم تا روی لهجه‌ام کار کنم. مداد را روی دندانم می‌گذاشتم و کلمات مختلف را می‌گفتم تا لهجه‌ام کاملا ایرانی بشود. باور کنید مختار سخت‌ترین بازی من بود. خیلی‌ها در گفتن دیالوگ‌ها به من کمک می‌کردند. واقعا دستشان درد نکند.
خود کارگردان و دستیارانش به کمک من آمدند. آقای فخیم‌زاده آن زمان استاد بازیگری من بود. یعنی در کلاس‌هایش شرکت می‌کردم. او هم به من خیلی کمک کرد. فریبرز عرب‌نیا واقعا در حق من برادری کرد. حالا درست است که در سریال خیلی ما با هم جنگ و جدل داریم!
خانم نسرین مقانلو و فریبا کوثری با من خواهرانه کار کردند. همه به من کمک می‌کردند تا بفهمم معنای دیالوگ‌ها چیست. میرباقری در دیالوگ‌ها سبک خودش را دارد. آشنا شدن با این سبک زمان می‌برد.
پس این طور که پیداست بداهه‌پردازی در کارهای میرباقری معنایی ندارد. یعنی یک بازیگر نمی‌تواند چیزی را به دیالوگ‌هایش اضافه کند.
نه. همان دیالوگ‌ها را می‌گفتیم. اگر کلمه اما تبدیل به ولی می‌شد، میرباقری کات می‌داد. اصلا این طوری نبود که یک جمله را بازیگر عوض کند و باز همان معنا را بدهد. اصلا من بلد نبودم دیالوگی به جای آنچه نوشته شده بگویم. من می‌ترسیدم چیزی به نقش اضافه کنم. میرباقری سر صحنه یک ابهتی دارد. وقتی می‌دیدمش تنم می‌لرزید. روزی که من سر صحنه آمدم بازیگری بودم که هیچ کس من را نمی‌شناخت. اضطرابی که من برای مختارنامه داشتم یکی دو تا نبود.
زمان‌بندی حضورتان سر صحنه چطور بود؟ چند ساعت قبل از تصویربرداری سر صحنه می‌رفتید؟
اگر قرار بود ۸ صبح کار تصویربرداری شروع شود ما ساعت یک و ۲ بامداد سر صحنه می‌آمدیم. گریم‌هایمان یکی دو ساعت طول می‌کشید. لباس پوشیدن خیلی زمان می‌برد. لباس‌ها این طوری بود که تو می‌پوشیدی و بعد چندین قطعه سنگ تزئینی را به آن متصل می‌کردند. یک لباس دیگر را به لباس تنت می‌دوختند. تمام این کارها حدود سه چهار ساعت طول می‌کشید. پس از آن دیالوگ‌هایمان را تمرین می‌کردیم. تصویربرداری سکانس ترشی خانه قسمت اول یک هفته طول کشید. اگر این فیلمنامه را به کارگردان دیگری می‌دادند ممکن بود خیلی زودتر و راحت‌تر با یک دکوپاژ دیگری کار می‌کرد، اما پیچیدگی‌های حرکت دوربین و وسواس و دقت میرباقری زمان کار را طولانی می‌کرد.
یادتان می‌آید زمانی که آخرین پلان مختارنامه را بازی کردید چه حسی داشتید؟
آخرین پلان من داستان جالبی دارد. دو سه بار بازی‌ام در مختارنامه تمام شد، اما بعد از آن آقای میرباقری مدام برای من دیالوگ می‌نوشت و نقشم را اضافه می‌کرد.
چند بار گروه برای من دست زدند و من خداحافظی کردم. بعد دوباره تماس می‌گرفتند و می‌گفتند بیا این سکانس جدید را بازی کن. هر دفعه کارم تمام می‌شد گریه می‌کردم. از یک جهت هم خوشحال بودم که کارم را زودتر می‌بینم.
آخرین پلانم را که بازی کردم راهی انگلستان شدم. چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند یک سکانس دیگر برایت نوشته‌اند. من با همان چمدانی که آمده بودم به ایران برگشتم. بچه‌ها می‌خندیدند و می‌گفتند تو که باز برگشتی.
وقتی برگشتم میرباقری از من تشکر کرد. اصلا نمی‌دانستم چه جوابی بدهم. حرفی را گفتم که همان لحظه در ذهنم آمد. گفتم اگر پرواز هم نبود من با پای پیاده می‌آمدم. واقعا حس قلبی‌ام همان بود. الان هم که یادم می‌آید کارم تمام شده بغض می‌کنم. میرباقری به من اطمینان کرد. به من اعتماد کرد و یک نقش پیچیده را به من سپرد.


با ماه ‌چهره خلیلی بازیگر سریال مختارنامه

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد