با امینالله رشیدی، آهنگساز و خواننده پیشکسوت
موسیقی ایرانی، آهنگهای جدید میخواهد
از سال ۱۳۱۹ با راهاندازی فرستنده رادیو در تهران، پیچ جعبه جادویی صدا که در هر خانهای چرخانده میشد آواز بنان، حبیبالله بدیعی، ادیب خوانساری و دیگر بزرگان موسیقی ایرانی، گوش هر شنوندهای را نوازش میداد. آن روزها هنوز خبری از موسیقی وارداتی نبود و آواهای ناب ایرانی با نغمههای دلنشین آهنگسازان و نوازندگان بنام آن زمان به مردم ارائه میشد.
بعدها با پیشرفت این به اصطلاح جعبه سخنگو، هنرمندان و مسوولان موسیقی رادیو که خود از بزرگان این رشته بودند، دست به تاسیس ارکسترهایی زدند تا در راستای اشاعه موسیقی سنتی ایران گام بردارند.
از سال ۱۳۲۷ به بعد در کنار صدای بنان، ایرج و… صدای هنرمند دیگری سوار بر اموج رادیو به گوشها میرسید که امروز هم همچنان ششدانگ صدایش را حفظ کرده است. او که تنها بازمانده خوانندگان دهه ۳۰ و ۴۰ رادیو و برنامه گلهاست، توسط موسی خان معروفی به رادیو معرفی و از همان زمان به عنوان خواننده رسمی رادیو مشغول فعالیت شد.
امینالله رشیدی از آن زمان تاکنون آثاری به یادماندنی خوانده و آهنگسازی کرده که همچنان در حافظه نسل گذشته و امروز جای دارد.
شما جز اولین خوانندگانی هستید که وارد برنامه موسیقی رادیو شدید. از آن روزها بگویید.
موسیقی ایرانی، آهنگهای جدید میخواهد
از سال ۱۳۱۹ با راهاندازی فرستنده رادیو در تهران، پیچ جعبه جادویی صدا که در هر خانهای چرخانده میشد آواز بنان، حبیبالله بدیعی، ادیب خوانساری و دیگر بزرگان موسیقی ایرانی، گوش هر شنوندهای را نوازش میداد. آن روزها هنوز خبری از موسیقی وارداتی نبود و آواهای ناب ایرانی با نغمههای دلنشین آهنگسازان و نوازندگان بنام آن زمان به مردم ارائه میشد.
بعدها با پیشرفت این به اصطلاح جعبه سخنگو، هنرمندان و مسوولان موسیقی رادیو که خود از بزرگان این رشته بودند، دست به تاسیس ارکسترهایی زدند تا در راستای اشاعه موسیقی سنتی ایران گام بردارند.
از سال ۱۳۲۷ به بعد در کنار صدای بنان، ایرج و… صدای هنرمند دیگری سوار بر اموج رادیو به گوشها میرسید که امروز هم همچنان ششدانگ صدایش را حفظ کرده است. او که تنها بازمانده خوانندگان دهه ۳۰ و ۴۰ رادیو و برنامه گلهاست، توسط موسی خان معروفی به رادیو معرفی و از همان زمان به عنوان خواننده رسمی رادیو مشغول فعالیت شد.
امینالله رشیدی از آن زمان تاکنون آثاری به یادماندنی خوانده و آهنگسازی کرده که همچنان در حافظه نسل گذشته و امروز جای دارد.
سرنوشت من با رادیو گره خورده، چراکه روز تولد رادیو ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ و روز تولد بنده نیز ۴ اردیبهشت چند سال قبل تر از آن است. بعدها این تقارن را سرنوشتی دانستم که برایم رقم خورده است. من ۷ سال بعد از تاسیس رادیو با معرفی موسیقی خان معروفی که یکی از استادان من بود، به رادیو راه یافتم. در آن زمان تعداد خوانندگان رادیو بسیار کم و برنامههای موسیقی هم محدود بود. رادیو هم بودجهای نداشت و ما تا یکی دو سال رایگان کار میکردیم. بعدها من برای هر جلسه خوانندگی ۱۴ تومان و آقای بنان ۲۵ تومان حقوق میگرفتیم.
اواخر دهه ۲۰ خورشیدی، آهنگهایی از رادیو پخش میشد که اگرچه ریشه در سنتهای موسیقی ایران داشت، اما تحولی نو به شمار میآمد. این نوآوری در دهههای بعدی جلوههای دیگری یافت. شما این تطور را چگونه ارزیابی میکنید؟
من از همان ابتدا که آهنگها و پیش در آمدهای موسیقی سنتی را میشنیدم، با خود میگفتم باید تجددی در این موسیقی رخ دهد که همین طور هم شد. با این که از همان دهه ۲۰، موسیقی ایران سیر تحولیاش را آغاز کرده بود و خوانندگان جدید نیز به این رسانه آمده بودند، اما من همیشه به قطعیت گفتهام که دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی اوج شکوفایی موسیقی و ادبیات ایران بود و آهنگسازان ما در این ۲ دهه شاهکارهایشان را خلق کردند. اما از سال ۱۳۵۰ به بعد که آهنگهای پاپ آمدند، موسیقی ما رنگ دیگری به خود گرفت و سیر نزولی موسیقی در رادیو از همان جا آغاز شد.
شرایط امروز موسیقی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
هماکنون مردم، هنرمندان و حتی مسوولان فرهنگی اعتراف میکنند خلاقیت در عرصه موسیقی مرده است. یعنی ما در یک بحران آهنگسازی زندگی میکنیم و از نداشتن آهنگهای خوب رنج میبریم. من تنها خواننده دهه ۳۰ و ۴۰ هستم که هنوز هم دستم پر از آهنگ است و نزدیک به ۴۰ قطعه کار در زمینه موسیقی سنتی و مدرن برای ارائه دارم. وقتی هم به مسوولان مراجعه و داشتههای خود را عرضه میکنم، متاسفانه با بیاعتنایی روبهرو میشوم که نمیتوانم دلیل آن را بفهمم.
همین عامل باعث شده فعالیت شما طی سالهای گذشته کم شود؟
کار من آهنگسازی است، اما چقدر بسازم و اجرا نشود. امروزه هیچ حمایتی وجود ندارد و من هم دست به کار نمیشوم. من بارها از مسوولان خواستهام یک ارکستر در اختیار من قرار دهند تا بتوانم آثارم را با حضور نوازندگان و خوانندگان جوان اجرا کنم، اما متاسفانه ندای مثبتی از آنها نشنیدهام.
من میتوانم جوانان نوازنده را کنار هم جمع کنم و با آنها قطعاتم را اجرا نمایم، اما این کارهزینه بالایی میخواهد که از عهده من خارج است. چنین کارهایی نیازمند حامی مالی و بودجه لازم است.
همین طور است و من از شرایط فعلی گریهام میگیرد. در حالی که من کارهای زیادی را آماده دارم و در دورانی که آهنگسازی افول کرده و خلاقیت در این عرصه مرده است، متاسفانه توجهی به ما نمیشود.
علت نبود خلاقیت در شرایط کنونی که تعداد آهنگسازان افزایش یافته، چیست؟
هماکنون شرایط به گونهای است که حمایت لازم از موسیقی صورت نمیگیرد و به این هنر بها داده نمیشود البته یکی از مواردی که امروزه زیاد به چشم میخورد این است که هر نوازندهای به نوازندگی خودش قانع نیست و میخواهد اسم آهنگساز را نیز یدک بکشد، در حالی که آهنگسازی هنر نهفته دروجود آدمی است که با سالها آموختن بارور میشود. به نظر من جوهره اصلی موسیقی آهنگسازی است، یعنی در تولید یک اثر موسیقایی، خوانندگان و نوازندگان قائم به آهنگساز هستند. آهنگسازی هنری نیست که سر راه ریخته باشد تا هرکسی سهمی برای خودش بردارد.
مسالهای که هماکنون در جامعه هنری زیاد به چشم میخورد، اجرای آثار گذشته و عدم شکلگیری قطعات جدید است، به گونهای که در اکثر کنسرتها، آهنگهای تازهای اجرا نمیشود. چرا؟
متاسفانه اگر هنرمندی کار جدیدی را نیز بسازد و آن را به صورت صحنهای اجرا کند، بر سر زبانها جاری نمیشود. به نظرم اثر جدید باید جاذبه داشته باشد و بر دل مردم بنشیند و شوری ایجاد کند و این در حالی است که در هر کنسرت همان آثار قدیمی به مخاطب ارائه میشود و دلیلش نیز نپرداختن هزینه به آهنگساز و ترانهسراست.
چرا با وجود حضور آهنگسازان قدیمی و جدید، آثار ماندگاری مثل گذشته خلق نمیشود؟
ما آهنگساز نداریم و خلاقیت مرده است. در حال حاضر نوازنده ارکستر یا هر خوانندهای آثار خودشان را اجرا میکنند و به کسی برای ساخت قطعه هزینه پرداخت نمیکنند، در حالی که افرادی که ارکستر بزرگ یا گروهی برای خود دارند باید از آثار دیگر آهنگسازان نیز استفاده کنند.
ارکستر گلها، همیشه از گذشته تا امروز بر سر زبانها بوده و جایگاه بسیار بالایی در موسیقی ایران دارد. به نظر شما چه عاملی باعث شکوفایی گلها شده بود؟
در آن دوران خلاقیتها در آهنگسازی، نوازندگی، خوانندگی و ترانهسرایی شکوفا شده بود، چیزی که هماکنون به هیچ عنوان دیده نمیشود. در زمان گذشته عارف بهترین تصنیفساز بود، یعنی تصنیفسازی واقعی با او شروع شد. عارف استعداد عجیبی داشت و این مقولهای است که باید تصنیفساز حتما داشته باشد. کسی ممکن است شاعری خوب باشد، اما تصنیفساز خوبی نباشد و این چیزی است که ما هماکنون نداریم. به نظرم کلمات، جملات و احساسات تغییر کرده، واژگان شعر چیزهای دیگر و مسائل مطرح شده در آن پیشپاافتاده شده است. امیدوارم بزودی شرایطی ایجاد شود که دوران اوج ارکستر گلها دوباره تکرار شود و آهنگسازی، ترانهسرایی و خوانندگی از هم مستقل شوند.
زمان گذشته خواننده و نوازنده نسبت به یکدیگر در چه جایگاهی قرار داشتند و آیا همانند امروز خوانندهسالاری نیز دیده میشد؟
۳ رکن اصلی یک اثر موسیقی ایرانی آهنگساز، خواننده و ترانهسراست. آن زمان که در رادیو بودم به همه آهنگسازان بخشنامه میشد که شما باید با فلان خواننده و ترانهسرا کار کنید. آهنگساز نیز طی مذاکره، چندین جلسه با ترانهسرا صحبت و بحث میکرد و آن ترانهسرا بر حسب تاثیری که از آهنگ میگرفت، شعر مناسب را میسرود و به دنبال آن خواننده نیز وارد کار میشد، اما امروزه آهنگساز و ترانهسرا و خواننده همدیگر را نمیبینند و هر کدام برای خودشان جداگانه کار میکنند و در نهایت هر بخش کار به صورت جدا جدا در استودیو ضبط میشود و این عامل باعث بیروحی و بیاحساسی اثر میشود.
هماکنون آواز سنتی نسبت به گذشته چقدر رشد کرده و شما جایگاه خوانندگی را به چه صورت میبینید؟
به نظرم استعدادهای زیادی در زمینه خوانندگی وجود دارد و گاهی از بعضی رسانهها صداهای خوبی میشنوم، اما همه اینها را باید در مسیر درست پرورش داد. هماکنون اکثر خوانندگان از استاد خود تقلید میکنند و این باعث ایجاد صدای جدیدی نمیشود و آنانی که در این زمینه استعداد دارند نیز به واسطه تقلید زود خاموش میشوند. با این شرایطی که هماکنون در موسیقی حاکم است خوانندگی و حتی آهنگسازی به سمت خوبی نخواهد رفت و این مستلزم حمایت دلسوزان این هنر است که بتوانند تحولی در این زمینه ایجاد کنند.
چند سال پیش با گروه درویش همکاری میکردید که البته این همکاری کمرنگ شده است. آیا قصد ندارید با این گروه به فعالیتهای هنری خود برگردید؟
گروه درویش چند سال پیش توسط رضا شفیعیان، نوازنده سنتور تاسیس شد و ما ۲ سال گذشته به خوانندگی ذوالقدر تمریناتی را برگزار و یک شب نیز در همدان کنسرتی برگزار کردیم و حتی قرار شد در تالار وحدت و فارابی روی صحنه برویم که امکانش به خاطر پیدا نشدن حامی مالی و البته مدیریت غلط فراهم نشد. البته یکی از دلایلی که نشد با گروه درویش فعالیتهایمان را ادامه دهیم، این بود که ترکیبسازی گروه درویش بیشتر سنتی بود و من برای ارائه آثارم دستم بسته بود. بسیاری از کارهای من باید با ارکستر بزرگ و سازهای کششی همچون ویولن اجرا شوند.
شما در سالهای اخیر آلبومهایی از کارهای قدیمیتان منتشر کردهاید. هماکنون چقدر از این موسیقیها باقی ماندهاند و چه تعداد از آنها همچنان در آرشیو رادیو هستند؟
بسیاری از آنها به خاطر تغییر و تحولات در رادیو گم شدهاند، ولی تا آنجا که به این آثار دسترسی داشتهام همه را در قالب ۷ آلبوم جمعآوری کردهام که تاکنون ۶ مجموعه منتشر شده و آلبوم آخر نیز در راه انتشار است.