انتقام عجیب دختر نوجوان از ناپدرى
دختر نوجوان پس از درگیرى خانوادگى و به بهانه انتقام جویى عکس هاى خانوادگى ناپدرى را در محله شان پخش کرد.
چندى قبل مرد ۲۱ ساله اى با مراجعه به دادسراى جرایم اطفال از دختر خوانده ۱۷ ساله اش شکایت کرد.
وى به قاضى «بهزادى» بازپرس شعبه سوم دادیارى گفت: راننده مسافربر شخصى هستم که سال گذشته زن میانسالى به عنوان مسافر سوار خودرویم شد. او در طول راه به درد دل پرداخت و گفت: همسرش در یک سانحه رانندگى فوت کرده و همراه دخترش در یک خانه اجاره اى در غرب تهران زندگى مى کند.
با شنیدن حرف هاى این زن دلم به حالش سوخت. بنابراین از او خواستم در صورت نیاز روى کمک هاى من حساب باز کند. در این میان کم کم به او علاقه مند شده و پیشنهاد ازدواج دادم، او هم موافقت کرد و در یک دفترخانه او را به عقد خود درآوردم اما از همان اوایل ازدواج، دخترش با من لجبازى مى کرد و دائم برایم دردسر ایجاد مى کرد. چندین بار با زبان او هم خوش از او خواستم تا از لجبازى با من دست بردارد اما او براى این که ما را وادار به جدایى کند از خانه فرار کرد.چند روز بعد که به خانه بازگشت بشدت تنبیه اش کردم. به تلافى این موضوع، چند قطعه عکس خانوادگى ام را تکثیر کرد و به در و دیوار کوچه و محل چسباند.
دختر نوجوان پس از درگیرى خانوادگى و به بهانه انتقام جویى عکس هاى خانوادگى ناپدرى را در محله شان پخش کرد.
چندى قبل مرد ۲۱ ساله اى با مراجعه به دادسراى جرایم اطفال از دختر خوانده ۱۷ ساله اش شکایت کرد.
وى به قاضى «بهزادى» بازپرس شعبه سوم دادیارى گفت: راننده مسافربر شخصى هستم که سال گذشته زن میانسالى به عنوان مسافر سوار خودرویم شد. او در طول راه به درد دل پرداخت و گفت: همسرش در یک سانحه رانندگى فوت کرده و همراه دخترش در یک خانه اجاره اى در غرب تهران زندگى مى کند.
با شنیدن حرف هاى این زن دلم به حالش سوخت. بنابراین از او خواستم در صورت نیاز روى کمک هاى من حساب باز کند. در این میان کم کم به او علاقه مند شده و پیشنهاد ازدواج دادم، او هم موافقت کرد و در یک دفترخانه او را به عقد خود درآوردم اما از همان اوایل ازدواج، دخترش با من لجبازى مى کرد و دائم برایم دردسر ایجاد مى کرد. چندین بار با زبان او هم خوش از او خواستم تا از لجبازى با من دست بردارد اما او براى این که ما را وادار به جدایى کند از خانه فرار کرد.چند روز بعد که به خانه بازگشت بشدت تنبیه اش کردم. به تلافى این موضوع، چند قطعه عکس خانوادگى ام را تکثیر کرد و به در و دیوار کوچه و محل چسباند.
با این شکایت قاضى نیز متهم را به دادسرا احضار کرد اما وى در جلسه رسیدگى به پرونده حضور نیافت. بنابراین حکم جلبش را صادر و متهم نیز شناسایى و دستگیر شد.مهسا -۱۷ ساله- در بازجویى ها گفت: «با ازدواج دوباره مادرم نزد همه اقوام و دوستان سرافکنده و خجالت زده شده بودم. چند بار از ناپدرى خواستم از مادرم جدا شود اما او نپذیرفت، تا این که از خانه فرار کردم. باز هم بى فایده بود، آنها راضى به جدایى از هم نبودند. من هم به تلافى این موضوع چند قطعه از عکس هاى خانوادگى ناپدرى را تکثیر کرده و به در و دیوار شهر چسباندم.با پایان حرف هاى دختر جوان، قاضى از ناپدرى خواست تا دخترخوانده اش را ببخشد اما او به هیچ عنوان نپذیرفت. بنابراین متهم با قرار قانونى روانه کانون اصلاح و تربیت شد.