مصاحبه با کامران تفتی بازیگر نقش امیرعلی در سریال راز پنهان
از تک تک سلولهایم برای این نقش کار گرفتم
از جزئیات و ویژگیهای شخصیتی نقش خود بخوبی سخن میگوید و معتقد است در این کار پیشداوریهای موجود را نسبت به نقش کنار گذاشته و در لحظه، بازی با نقش درآمیخته است. کامران تفتی ، بازیگر نقش امیرعلی در مجموعه «راز پنهان» که بازی او را در فیلمها و مجموعههای متعددی همچون زیر هشت، پای پیاده، شهر دقیانوس و… به یاد داریم، در گفتوگو با ما از شخصیت خود در سریال راز پنهان و لایههای معنایی نهفته در بافت سریال میگوید:
شاید مخاطبان پیش از این بیشتر شما را در قالب نقشهای خاکستری دیده باشند؛ اما نقش امیرعلی متفاوت است. آیا به همین علت نقش امیرعلی را پذیرفتید؟
من برای نقشی که قبول میکنم، اهمیت زیادی قائل هستم. معتقدم باید خالق شخصیتی باشم که بدانم چه هدف و چه تاثیری دارد. کلام یا حتی سکوتش چقدر پیش برنده است. امیرعلی را دوست دارم، به این علت که چند وجهی است. تماشاگر در هشت قسمت ابتدایی گمان میکند او شخصیتی منفی دارد. در چند قسمت بعد تصور میکند او مثبت است و در ادامه اتفاقاتی میافتد که درباره شخصیت او دچار تردید میشود.
امیرعلی ابعاد کاملا رئال، روان و روانشناسانه دارد که همین امر او را جذاب میکند. من به عنوان بازیگر مجبور هستم بدانم این آدم در لحظات خلوت خود چه میکند، ذات و گذشتهاش چقدر به کمک او میآید، بین دوراهی گفتههای مردم و تردید خودش بالاخره چه تصمیمی میگیرد و اگر میخواهد در برابر سد عظیم روبهرویش بایستد، چقدر توان دارد. البته به طور کلی تمایل چندانی برای بازی در نقشهای مثبت ندارم. احساس میکنم این نقشها تاحدودی کلیشهای شدهاند.
شاید هم به این دلیل دوست ندارید که کمتر دیده شوید؟
کاملا تخت هستند. ما یاد گرفتهایم تکبعدی بنویسیم و این برای قصهها، دردآور است. آدمهای محوری جامعه ما که قرار است در قصهها نمایندگانی از میان مردم باشند، بیخاصیت و بیتحرک نشان داده میشوند. به همین دلیل بیشتر به نقشهای خاکستری و رو به منفی گرایش دارم؛ زیرا این نوع نقشها دستکم در زندگی آدمها در حال آزمون و خطا هستند و در موقعیتهایی قرار میگیرند که نمیدانند فریب میخورند یا نه. این تردید حداقل باعث میشود من راجع به نقش بیشتر کندوکاو کنم و خلاقیتم افزایش یابد. امیدوارم نقشهای مثبت هم یک روز بهگونهای شخصیت پردازی شوند که بازیگران برای قرار گرفتن در آنها اشتیاق زیادی داشته باشند.
در سریال راز پنهان تا حدودی این اتفاق افتاده است. در واقع امیرعلی طراحی شده و عاری از هرگونه خطا و عیب نیست.
بله اینگونه است، یکی از ویژگیهای مثبت راز پنهان این است که سراغ مشاغل و تابوهایی که در جامعه ما وجود دارد، رفته و نقاط مثبت و منفی شخصیتهای آنها را واکاوی کرده است.
این افراد در زندگی شخصی خود گاهی دچار لغزشهایی میشوند که حتی کارشان را تحت تاثیر قرار میدهد.
درست است؛ البته این قضیه قابل تعمیم نیست. شاید در یک جامعه پلیسی ۹۹ درصد افراد دچار انحراف و اشتباه نشوند، اما در همان یک درصد باقیمانده ممکن است فردی را بیابیم که بروز یک مشکل در زندگیاش باعث شده تا مسیرش تغییر کند. همه آدمها اشتباهات زیادی در طول روز دارند که برای برطرف کردن آن تلاش کنند. این سریال قصد ارزشگذاری نداشته است؛ اما به سراغ رنگآمیزی اجتماع رفته و قصه آدمی را روایت میکند که با یک حادثه، مسیر زندگیاش تغییر میکند. ایجاد همین موقعیت برای یک آدم مثبت در نظام ارتش یا پلیس هم میتواند همین فضا را شکل دهد که گاهی احساسات جلوتر از جریان زندگی حرکت کند. امیرعلی کرمی، زندگیاش را به احساسش فروخته است. امیرعلی آدم بامعیار و دارای ارزش است. پدر و مادر خود را از دست داده و خواهر او هم سالها در کنارش نبوده است. مدتها از دوست صمیمی خود دور بوده و در تنهایی مطلق سعی میکند فرد سالمی باشد و شغلی آبرومند برای خود انتخاب میکند. زندگی متوسط رو به بالایی دارد. همسری اختیار میکند و در حالی که دارد پدر میشود، قضا و قدر یا اتفاق یا یک قصد و نیت تنها بارقه امید این فرد برای زندگی را که همان خانوادهاش است از او میگیرد. هر فردی اعم از پلیس و غیرپلیس دربرابر این موقعیت یک جور واکنش نشان میدهد.
راز پنهان به یادمان میآورد چقدر یاد گرفتهایم با آزمونهای سخت زندگی خود درست مواجه شویم. رازپنهان حد فاصل زندگی یک کودک تا طی کردن مراحل عرفان و تعقل و رسیدن به بزرگسالی را نشان میدهد و اتفاقاتی که باورها، ارزشها و معیارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. امیرعلی حاضر است برای از دست ندادن باورش همه هستیاش را از دست بدهد و چون خانوادهاش را از دست داده، نمیتواند سکوت اختیار کند و دست به اقداماتی میزند.
آیا این اقدامات تا این حد شدت مییابد که شخصیت او را دگرگون کند؟
دقیقا، راز پنهان شروعی دارد درباره آدمهای گناهکاری که عینیت و بازتاب گناه خود را در زندگیشان میبینند و هریک به نحوی به تصدیق و تنبیه میرسند. این مجموعه میگوید اگر در مسیر زندگی روزمره اندکی توقف کنیم، اتفاقات زیادی را شاهد هستیم. درست مثل این که میگویند اگر شبها پیش از خوابیدن چشمانمان را ببندیم و به کارهایی که در طول روز کردهایم فکر کنیم، دو حالت پیش میآید. یا این که آرام خوابمان میبرد یا آنقدر عذاب وجدان پیدا میکنیم که مجبوریم خود را سرگرم کنیم تا خوابمان ببرد. راز پنهان، تحلیل این لحظه است. چه کسی دچار اشتباه شده است که زندگی حلاوت و شیرینی همیشگی را ندارد؟ مقصر ما هستیم یا جامعه یا نظام ارزشی یا چه و چه و چه؟
به نظر میرسد نقشتان در موقعیتهای مختلف شناور است. چقدر از نقش امیرعلی از نوع بازی کامران تفتی وام گرفته شده و چه میزان متکی به فیلمنامه است؟
بخش اعظمی از امیرعلی در فیلمنامه تعریف شده بود. علت اصلی انتخاب این نقش هم در درجه اول همین بود که امیرعلی خیلی دقیق شخصیتپردازی شده بود. اگر او در خلوتهایش گریه میکند یا مغموم است برای خود دل نمیسوزاند. خاصیت قصه ایجاب میکند بیننده خلوت من را با رخوتم اشتباه نگیرد. همچنان که در محل کار رفتار دیگری دارد و او را در عین جدیت میبینیم. نحوه مواجهه او با دوست و جامعهاش همگی در فیلمنامه تعریف شده بود.
تنها چیزی که من برای امیرعلی همراه آوردم، این بود که پیشبینیهای خودم را که اگر جای او بودم چه میکردم، کنار گذاشتم و خودم را به لحظه بازی واگذار کردم. برای گریه کردنها، فریاد زدنها از قبل برنامهریزی نکردم. تنها سعی کردم لحظه احساسی موجود در قصه و فضاسازی کارگردان را با ایمان قلبیام به واقعیترین شکل ممکن بازی کنم.
انگار تعامل با دیگر بازیگران و کارگردانی که در درجه اول، خود یک بازیگر است در این راه بیتاثیر نبوده است…
کاملا همینطور است، خیلی مهم است که در یک گروه پل ارتباطی ـ احساسی میان کارگردان و پارتنرها برقرار شود. کار تیمی در حرفه ما یک اصل مهم است و همفکری در آن معجزه میکند. انگیزه و عشق به کار لحظه بازی را واقعیتر میکند و به اصطلاح ششدانگ میشوی. باید بگویم از تکتک سلولهای مغز و بدنم برای ایفای این نقش کار کشیدم و به امیرعلی تزریق کردم.
از نقد مغرضانه دوری کنیم
درست است حضور در یک کار مناسبتی، فرصت مناسب دیده شدن است و امکان دارد انگیزه بازیگر را هم بیشتر کند، اما اصل همیشه برای من ذات و نفس کار است که برایم تقدس بیشتری دارد. نوع دیده شدن برای من نه این که مهم نباشد اما در اولویت نیست. اولویت من به منصه ظهور رساندن درست و بموقع یک کاراکتر است که وقتی نتیجه آن را میبینم، احساس خوبی داشته باشم.
اکنون با جنگ جهانی سوم یا میدان نبرد روبهرو نیستیم که بخواهیم به هم فخر بفروشیم. باید به بانویی که اولین سریال بلند خود را کارگردانی کرده است، کمک کرده و از نقد مغرضانه دوری کنیم. یادمان باشد انتهای هر چیز به برتری انسانی و اخلاقی برمیگردد. همین قدر که در تولید این سریال عجله وجود نداشت، بسیار ارزشمند است. بهنظرم در سریالهای مناسبتی باید به شرایطی برسیم که کاری آماده و تدوین شده را پیش از شروع مناسبت در اختیار داشته باشیم. همراه با قصهای که الزاما نباید مناسبتی باشد و به سراغ شیطان و فرشته و مسائل ماورائی رود.
متاسفانه عادت کردهایم گاهی افراطی عمل کنیم. وقتی یک مضمون مورد استقبال قرار میگیرد به سوی تولید آثار مشابه آن هجوم برده میشود و ظرفیت فکری نوشتاری در آن زمینه تا حدی گسترده میشود که بیننده را دلزده میکند.
باید برای ایجاد خلاقیت به هم کمک کنیم. این سریال بینقص نیست، اما نقصهای آن در فرمت سریالسازی ایران قابل هضم است. باید به تخصصها احترام بگذاریم و از نوآوری و خطر کردن استقبال کنیم. وقتی گروهی از طرف سازمان برای ساخت یک مجموعه انتخاب میشوند مسلما خطوط را میشناسند و دارای تخصص هستند و اگر یک اثر به خاطر شرایط تکنیکی، تولیدی و وجوهات مثبتی که دارد، ترجیح داده میشود بدون علت نیست.