گفتگو با روناک یونسی: من آدم فوقالعاده آرامی هستم
گفتگو گرم و صمیمی با روناک یونسی:
روناک یونسی قرار است کجا بایستد؟
هر جا که جایگاهش باشد!
جایگاهش کجاست؟
باید بروم جلوتر تا ببینم!
تا حالا چه دیدهای؟
سینما مثل یک جنگل بزرگ میماند، باید مواظب باشی گم نشوی. هر چقدر که جلوتر میروی همه چیز عجیب و غریبتر میشود. ورودت شاید یک اتفاق باشد، اما باید مواظب باشی، هر چیزی میتواند ماندنت را به خطر بیندازد!
… و درباره «گرگ و میش».
«ساره» زنی است که میخواهد حقش را بگیرد. کمی مردصفت است. یک زندگی را اداره میکند. در کار مزرعهداری و پرورش ماهی است. پا به پای مردان ده کار میکند. زن محکمی است که شانه خالی نمیکند. به کمک هیچ مردی در کنارش احتیاج ندارد. خودش از پس همه چیز بر میآید و زمانی که به حق و حقوق خانوادهاش اجحاف میشود، اسلحه دست میگیرد و میجنگد.
خودت هم شبیه «ساره» هستی؟
من آدم فوقالعاده آرامی هستم. سعی میکنم همه چیز را با دیالوگ و کاملا مسالمتآمیز حل کنم. اما خب وقتی در حقم اجحاف میشود و مسالمتآمیز هم نتوانم حقم را بگیرم، ممکن است کمی کلهشق شوم!
اگر قرار باشد، یک نقش دیگر بازی کنی، نقشی که به اندازه ساره دوست داشته باشی، چه میگویی؟!
نقشی شبیه به «ساره»، در نقش یک زن محکم!
بگذارید کاملا برایتان توضیح بدهم. یک هفته مانده بود که فیلم کلید بخورد. یکی از اقوام به من خبر داد که هنوز هنرپیشه زن نقش یک را پیدا نکردهاند. من عکسم را برای Cast گرگ و میش فرستادم. دعوتم کردند برای جلسه روخوانی و دورخوانی فیلمنامه. همین هم برایم کلی موفقیت بود. آن روز هوا خیلی سرد بود. من با یک پالتوی خاکستری و شالگردن مشکی، در را باز کردم، یک عده دختر و پسر جوان دور یک میز نشسته بودند. یک آقایی که بعدا فهمیدم قاسم جعفری است با چشم به من اشاره کرد بنشینم. من بدون اینکه چیزی بپرسم، فقط نشستم و کمی بعد در روخوانی فیلمنامه مشارکت کردم. بعدها قاسم جعفری به من گفت اگر آن روز از من سوال میکردی اینجا چه خبر است و من باید چه کار کنم و جمع ما را بههم میزدی، همان موقع میگفتم لطفا از این اتاق بروید بیرون و جمع ما را بههم نزنید.