رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

خلاصه قسمت ۷۴ افسانه جومونگ

از این ماجرا ها ۱۵ سال میگذره


فعلا همین رو بدونید یوری  دیگه الان برای خودش مردی شده و همراه با سویا در یکی از دهکده های اوکجه زندگی میکنه و برای یه قاچاق چی کار میکنه


یوری و افرادش میرن سر قرار تا نمک هایی رو که از قاچاق به دست اوردن بفروشن یوری قیمت کیسه ای ۲۰ سکه رو پیشنهاد میده ولی اون تاجر قبول نمیکنه و وقتی میبینه که یوری و دار و دستش فقط چند تا جوون هستن با افرادش به اونا حمله میکنن و در اخر یوری و افرادش همه افراد اون تاجر رو میکشن , اونم وقتی میبینه چاره ی دیگه ای نداره قیمت یوری رو قبول میکنه و کیسه های نمک رو میخره



خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


ادامه مطلب راببینید

از این ماجرا ها ۱۵ سال میگذره

فعلا همین رو بدونید یوری  دیگه الان برای خودش مردی شده و همراه با سویا در یکی از دهکده های اوکجه زندگی میکنه و برای یه قاچاق چی کار میکنه


یوری و افرادش میرن سر قرار تا نمک هایی رو که از قاچاق به دست اوردن بفروشن یوری قیمت کیسه ای ۲۰ سکه رو پیشنهاد میده ولی اون تاجر قبول نمیکنه و وقتی میبینه که یوری و دار و دستش فقط چند تا جوون هستن با افرادش به اونا حمله میکنن و در اخر یوری و افرادش همه افراد اون تاجر رو میکشن , اونم وقتی میبینه چاره ی دیگه ای نداره قیمت یوری رو قبول میکنه و کیسه های نمک رو میخره



خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگخلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ



یوری و دوستاش هم میرن پیش رییس شون و حقوق شون رو ازش میگیرن و بعد هم خوشحال توی بازار شروع به قدم زدن میکنن
خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ



سویا در این سالها همش کار  میکرده و مریضی های مختلفی گرفته – بگذریم -سویا و مامان یکی از دوستای یوری دارن توی خونه ی یکی کار میکنن که یه دفعه یه ادم مست میاد داخل خونه و میخواد سویا رو با خودش ببره که یوری سر میرسه و یه کتک مفصلی بهش میزنه و دست مادرش رو میگیره و اونو میبره خونه


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ



خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


 



خب حالا بریم سراغ جومونگ – جومونگ در اخرین جنگی که داشته به سختی از ناحیه ی بازو مجروح شده و پزشک هم در حال معالجه اون هست که بهش خبر میدن که او.یی و موگول و جاسا و … در جنگ با هنگ این پیروز شدن و به اینجا برگشتن جومونگ هم به استقبال اونا میره و برای پیروزی اونو قرار میشه شب جشن بگیرن


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


اونجو{ پسر کوچک سوسانو } هم در کارگاه اهن مشغول کمک به موپالمو هست

خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


شب  میشه و همه دور هم جمع میشن و میگن و میخندن  که اویی میگه ما این جنگ رو مدیون سلاح هایی هستیم که موپالمو ساخته که موپالمو جواب میده بیشتر سلاح های این جنگ رو اونجو ساخته پس از اون تشکر کنید


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


  سایونگ به جومونگ میگه اوکجه به مرز های ما حمله کرده ما باید به جنگ با اونا بریم تا مطیع مکا بشن که جومونگ میگه من اول فرستاده ای به اونجا میفرستم تا بهشون بگه که تسلیم بشن و در حال زدن همین حرف ها هستن که شاهزاده بی رو { پسر بزرگ سوسانو } وارد میشه و میگه بزارین من به عنوان فرستاده برم که همه مخالفت میکنن ولی جومونگ میگه باشه تو برو

خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


اون طرف سویا ی بدبخت هم که تو خونه نشسته داره یاد عروسی جومونگ و سوسیانو میفته و حسابی گریه میکنه


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


و خبر پیروزی جومونگ در هنگ این رو به ماهوانگ هم میدن و یونگ پو به ماهوانگ میگه این که چیزی نیست جومونگ به زودی اوکجه رو هم خواهد گرفت که ماهوانگ با شنیدن این حرف عصبی میشه و میگه پس حالا باید چی کار کنیم که یونگ پو میگه بسپارش به من – {یادتون باشه که ماهوانگ الان حکمران  هان هست و یونگ پو هم تو این چند سال حسابی پولدار شده و پیش ماهوانگ در هان زندگی میکنه}


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


امپراطور هم مریضی سختی گرفته و سخت بیماره -پزشک قصر اونو  معاینه میکنه و بعد میاد پیش تسو و وزیر اعظم و میگه دیگه فکر نکنم ایشون خوب بشن

خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


-یونگ پو به قصر بویومیاد و ملکه و دایی اش هم به استقبالش میان – یونگ پو هم به اونا میگه من ده ها هزار سکه ی طلا و مقدار زیادی غذا برای بویو اوردم من این بدختی ها ی بویو رو تموم میکنم که تسو میاد و میگه تو چه کاره ی بویو باشی که یونگ پو هم جواب میده تو که عرضه اداره ی کشور رو نداشتی حرف نزن


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


و خبر بازگشت یونگ پو رو به سولان هم میدن اونم به محافظش میگه پس یه مانع دیگه برای تسو به وجود اومده ما باید این مانع رو از سر راه برداریم


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


یونگ پو در حضور همه ی درباری ها و تسو میگه که جومونگ داره روز به روز مرزهای کشورش رو گسترش میده تنها راهی که وجود داره اینه که بویو و هان دوباره با هم متحد بشن و گوگوریو رو از بین ببرن که تسو جواب میده من خودم از پس مشکلات بویو برمیام و نیازی به کمک تو و هان هم ندارم – یونگ پو هم باشنیدن این حرف با عصبانیت میاد بیرون

خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ



رییس قاچاق چی ها یوری و دوستاش رو احضار میکنه و میگه باید با هم یه جایی بریم و اونا رو میبره وسط جنگل و به همه میگه این شاهزاده یونگ پو هست بهش احترام بذارید و بعد هم زره های نظامیان بویو رو به تنشون میکنن


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


شاهزاده بی ریو و سایونگ هم در حال رفتن به طرف اوکجه برای مذاکره هستن که وسط راه یوری و افرادش به دستور یونگ پو به اونا حمله میکنن



خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ

در جنگ به طور اتفاقی شاهزادذه بی ریو و یوری به نبرد با هم میرن که در اخر یوری با شمیر بازوی بی ریو رو زخمی میکنه و حتی نزدیک بود که اونو بکشه {ببینید این دو تا برادر چقدر به خون هم تشنه هستن } که سایونگ اونو از زمین بلند میکنه و باهم فرار میکنن

خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ

بی ریو و سایونگ به گوگوریو برمیگردن و جومونگ هم از اونا میپرسه چه کسایی به شما حمله کردن که سایونگ جواب میده نظامیان بویو بودن

جومونگ هم بلافاصله یه جلسه میذاره و در اون همه ی درباری ها و حتی سوسانو هم میگن باید برای تلافی به بویو حمله کنیم این نقشه به طور قطع زیر سر تسو بوده
که جوموگ میگه یه کم بازتر فکر کنین اگه بویو واقعا میخواست به ما حمله کنه لباس های کشور اوکجه و یا یه کشور دیگه رو میپوشیدن و لزومی نداشت که لباس نظامی خودشون رو بپوشن پس این نقشه  بویو نیست و بعد هم به اویی میگه که تو به اوکجه برو و ببین اوضاع در اونجا چه طوری هست ؟


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


اویی و موگول به اوکجه میرن و وقتی میبینن که اصلا نظامیان اوکجه اینجا نیستن به این تنیجه میرسن که این کار هان هست و میخوان برگردن که در شهر اویی سویا رو میبینه و اونو دنبال میکنه ولی در میان جمعیت اونو گم میکنه

خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


اویی پیش جومونگ میاد و میگه حدس شما درست بود هان پشت این قضیه بوده ج.ومونگ هم میگه کارت خوب بود میتونی بری که اویی میخواد بره که یه باره برمیگرده و میگه من سویا رو هم در اونجا دیدم …


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ


خلاصه قسمت 74 افسانه جومونگ

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد