گفتوگو با پیروز ارجمند، آهنگساز سریال «قفسی برای پرواز»
نگران از بین رفتن موسیقی بومی هستم
پیروز ارجمند متولد ۱۳۴۹ شهرستان رابر استان کرمان، دانشجوی سال آخر دکترای اتنوموزیکولوژی (قوم موسیقی شناسی) از دانشگاه مالایای مالزی است. وی از سال ۱۳۷۵ تاکنون مشغول تدریس در دانشگاهها و مراکز مختلف آموزشی تهران و شهرستانها بوده و فعالیتهای پژوهشی زیادی هم در زمینه موسیقی انجام داده است و چندین آلبوم موسیقی و کتاب در زمینه موسیقی منتشر کرده است. علاوه بر سوابق اجرایی در عرصههای مختلف، عضو شورای واژهگزینی موسیقی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی است.
وی در زمینه آهنگسازی و ساخت موسیقی متن، ساخت بیش از ۱۵۰ موسیقی نمایش، سریال و فیلم سینمایی از جمله سفر به چزابه، نجاتیافتگان، پسر مریم، خواب سفید، سفر سرخ و… سریالهایی همچون کاشانه، شب آفتابی، خط قرمز، تب سرد، زیرزمین، دارا و ندار و… را در کارنامه هنری خود دارد و تاکنون جوایز متعددی را در جشنوارههای مختلف داخلی و بینالمللی کسب کرده است.
وی همچنین موسیقی متن تیتراژ سریال «قفسی برای پرواز» را ساخته است که این شبها از شبکه اول سیما پخش میشود. به همین بهانه با وی درخصوص فعالیتهای هنری و رسانهای و سریال قفسی برای پرواز گفتوگویی انجام دادهایم که پیشروی شماست.
در ابتدا بهتر است بدانیم تعریف شما از موسیقی متن یک فیلم یا سریال چیست؟
نگران از بین رفتن موسیقی بومی هستم
پیروز ارجمند متولد ۱۳۴۹ شهرستان رابر استان کرمان، دانشجوی سال آخر دکترای اتنوموزیکولوژی (قوم موسیقی شناسی) از دانشگاه مالایای مالزی است. وی از سال ۱۳۷۵ تاکنون مشغول تدریس در دانشگاهها و مراکز مختلف آموزشی تهران و شهرستانها بوده و فعالیتهای پژوهشی زیادی هم در زمینه موسیقی انجام داده است و چندین آلبوم موسیقی و کتاب در زمینه موسیقی منتشر کرده است. علاوه بر سوابق اجرایی در عرصههای مختلف، عضو شورای واژهگزینی موسیقی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی است.
وی در زمینه آهنگسازی و ساخت موسیقی متن، ساخت بیش از ۱۵۰ موسیقی نمایش، سریال و فیلم سینمایی از جمله سفر به چزابه، نجاتیافتگان، پسر مریم، خواب سفید، سفر سرخ و… سریالهایی همچون کاشانه، شب آفتابی، خط قرمز، تب سرد، زیرزمین، دارا و ندار و… را در کارنامه هنری خود دارد و تاکنون جوایز متعددی را در جشنوارههای مختلف داخلی و بینالمللی کسب کرده است.
وی همچنین موسیقی متن تیتراژ سریال «قفسی برای پرواز» را ساخته است که این شبها از شبکه اول سیما پخش میشود. به همین بهانه با وی درخصوص فعالیتهای هنری و رسانهای و سریال قفسی برای پرواز گفتوگویی انجام دادهایم که پیشروی شماست.
در ابتدا بهتر است بدانیم تعریف شما از موسیقی متن یک فیلم یا سریال چیست؟
به نظر من موسیقی بخش دوم و تالیفی هر فیلم است که اگر اولین مولف نویسنده فیلم باشد، دومین مولف آهنگساز است که در واقع تاویل و روایت دگرگونهای از فیلم یا سریال را تجلی میبخشد و باید بپذیریم که موسیقی صرفا برای همذاتپنداری نیست و میتواند کارکردهای دیگری هم داشته باشد و فراتر از آن چیزی که میتواند باشد. اگر در ابتدای خلق سینما، موسیقی بیشتر برای تشدید احساس بود، امروزه حتی گاهی حس صحنه را با موسیقی میگیرند. برای موسیقی فیلم ۱۳ کارکرد را قائل هستند و هر چیزی را که کمک کند پیام و محتوای فیلم براساس روایت کارگردان دقیقتر بیان شود و کارکرد موسیقایی هم داشته باشد موسیقی متن میگویند.
تفاوت ساخت موسیقی برای متن فیلم با ساخت موسیقی برای آلبوم با سایر کارها چیست؟
آهنگساز فیلم بایستی آهنگساز خبره باشد. به نظرم از هر هزار آهنگساز شاید ۴ یا ۵ نفر توانایی واقعی ساخت موسیقی فیلم را داشته باشند و امروز از تعداد زیادی فارغالتحصیل آکادمیک موسیقی، تعداد بسیار محدودی از آنها جذب موسیقی فیلم میشوند، به دلیل این که آهنگساز فیلم بایستی از چند خصوصیت ویژه چه از بعد شخصیتی و چه از بعد تخصصی برخوردار باشد. از بعد شخصیتی بایستی شیفته فیلم باشد و آن را بهصورت عمیقی بفهمد و درک کند و آن تصاویر را جدای از نگاه عامیانه ببیند، از لحاظ تخصصی و تکنیکال هم بایستی بتواند در ژانرهای مختلف موسیقی بسازد و متناسب با فضای آن فیلم و براساس هوش فرهنگی و شناختی خود ملودی آن را بسازد. ضمن این که یک آهنگساز فیلم بایستی حتیالامکان یک مرحله پژوهش قبل از ساخت آن فیلم یا سریال داشته باشد و با فضا و احساس آن داستان آشنا شود و علاوه بر این ویژگیها که ذکر شد، حتما بایستی تحصیلات آکادمیک خوبی هم در این زمینه داشته باشد.
مهمترین ویژگیهای یک موسیقی متن خوب از نظر شما چیست؟
یک موسیقی متن خوب، موسیقیای است که آهنگساز تلاش کند آن تحلیلی که کارگردان یا نویسنده فیلم در نظر دارد را به بهترین شکل ممکن و با روایت دیگری نشان دهد؛ یعنی آهنگساز از وجود کاملا انتزاعی و روایی خود استفاده کند و اثری را خلق کند که برآمده از خلاقیت فکری و هنریاش باشد و مورد پسند مخاطب هم باشد. چرا که اگر یک فیلم را ۵ آهنگساز مختلف آهنگسازی کنند، مطمئنا ۵ شکل متفاوت را خواهند ساخت.
در ساخت یک موسیقی متن بایستی تکنیک و تبحر آهنگسازی در خدمت احساس قرار گیرد؛ احساسی که حاصل شناخت و نگاه آهنگساز باشد و اگر بیش از حد اسیر تکنیک شود قطعا شکست خواهد خورد.
یک آهنگساز خوب بایستی بخوبی فیلم را بشناسد و دانش خود را در زمینه فیلمسازی بالا ببرد و با تمام زوایای فیلم اعم از قاببندی ـ کادربندی ـ تحلیل شخصیتها و هر آنچه که بایستی یک منتقد فیلم بداند را بشناسد و این عوامل کمک میکند محصولی که میسازد درخور و شایسته آن فیلم باشد.
تعریف شما از موسیقی تیتراژ چیست؟
از نظر من تیتراژ ۳ کارکرد دارد یا ۳ نوع تیتراژ داریم: اول تیتراژی که روایتی خلاصه از داستان یا چکیدهای از آن باشد که در قالب یک قطعه موسیقایی چند دقیقهای پخش شود، دوم نوع موسیقی پیشآگاهی که در این نوع تیتراژ شما آماده میشوید برای اتفاقات دراماتیک فیلم یا سریال، در واقع نوعی مقدمه است برای اتفاقات بعدی فیلم یا سریال، نوع سوم که بیشتر هم مدنظر من است موسیقی متناسب با ژانر که در شروع فیلم، موسیقی با اسمها میرود و بیننده میفهمد که با چه نوع فیلمی سروکار دارد، (طنز، اکشن، خانوادگی و…).
در تیتراژ پایانی روالی که حداقل در دو دهه اخیر بیشتر رواج یافته، ما یک شکل روایت شعر و ترانهگونه از فیلم ارائه میدهیم تا بیننده را تا پایان پای فیلم بنشانیم و از ابزاری بهنام موسیقی با استفاده از آدمهایی به عنوان شاعر، خواننده و آهنگساز که حتیالامکان محبوب هم باشند تلاش میکنیم تا به بهانه تیتراژ، اسم عوامل خوانده شود.به نظرم در چند سال اخیر نوعی رقابت هم به عنوان تیتراژ شروع شده و تیتراژ تبدیل به ابزاری برای قدرتنمایی آهنگسازان شده و متاسفانه اتفاق بدتر هم این است که گاهی برای فیلم یا سریال از دو آهنگساز متفاوت برای متن و تیتراژ استفاده میشود که بنده شخصا این مقوله را نمیپذیرم و معتقدم کسی که توانایی ساخت موسیقی متن را دارد، مطمئنا بسیار راحتتر و بهتر میتواند موسیقی تیتراژ را هم بسازد.
از نحوه همکاریتان با سریال «قفسی برای پرواز» بگویید؟
همکاری من با این سریال حاصل آشنایی با تهیهکننده و ناظر کیفی این کار بود که چند سال پیش همکاری مشترکی با هم داشتیم و براساس شناختی که از من داشتند، تشخیص دادند که ژانر این سریال با فضای کارهای من همخوانی دارد و فعالیتم را در این سریال آغاز کردم و ساخت موسیقی این سریال یکی از وقتگیرترین کارهایی بود که انجام دادم و فعالیتم را از تیرماه شروع و تا الان درگیر این کار هستم. با این تفاوت که حدود ۴ ماه به صورت تماموقت و الان هم هفتهای یک روز درگیر ساخت موسیقی این سریال هستم. ضمن این که آشنایی من با آقای «مهدوی» کارگردان این سریال برای اولین بار بود که همکاری خوب و شیرینی با هم داشتیم و در طول کار آرامش خوبی داشتم و از کار کردن با این گروه لذت بردم.
با توجه به تجربه خوب شما در عرصه فیلمهای دفاع مقدس و خصوصا ساخت موسیقی «سفر به چزابه» و این که این سریال هم در فضای دفاع مقدس و دوران اسارت و در منطقه خاص جغرافیایی جنوب خوزستان اتفاق افتاد، چگونه با این سریال ارتباط برقرار کردید و چه تمهیداتی اندیشیدید که تا حد امکان به فضای کار نزدیک شوید؟ و از چه نوع موسیقی استفاده کردید؟
همانگونه که اشاره فرمودید تجربه کار با مرحوم ملاقلیپور و سایر کارهایی که در زمینه دفاع مقدس انجام دادم باعث شده که همیشه با علاقه و شور خاصی در این زمینه کار کنم و بخوبی توانستهام با این مضمون ارتباط برقرار کنم و همیشه در این گونه کارهایم به دنبال کشف شهودی بودم و عاشقانه هم کار کردم. در این سریال هم با مطالعاتی که قبل از شروع کار داشتم و با شناختم از ویژگیهای منطقه و این که در این سریال با انسانهایی سر و کار داریم که عمدتا متعلق به جنوب خوزستان که بیشتر عربنشین هستند و دارای موسیقی دوگانه ایرانی عربی هستند و از طرفی جنس آدمها، موسیقی ۲۵ سال پیش را میطلبید، ولی نمیخواستم آنقدرها هم قدیمی شوم؛ در مجموع به این نتیجه رسیدم که لهجه سازهایم بایستی عربی باشد.
در ابتدا میخواستم موسیقی را در ایران ضبط کنم، ولی ترجیح دادم تجربه جدیدی کسب کنم و موسیقی را در یکی از کشورهای عربی ضبط کنم که در این بین چند گزینه داشتم و بهترین آنها مصر بود که به دلیل مشکلات ویزا نتوانستم بروم و گزینه دوم کشور عراق بود که شمال عراق و اربیل را انتخاب کردم. به دلیل امنیت بیشتر و داشتن نوازندگان خوب و استودیوهای موسیقی مدرن از نوازندگانی در سراسر عراق دعوت کردم و بخش عمدهای از موسیقی متن و تیتراژ را در آنجا و بقیه را در ایران ضبط کردم و در مجموع رسیدن به این لهجه در کار برایم تجربه خوشایندی بود و توانستم کار پختهتری را نسبت به کارهای قبلیام ارائه دهم.
یک موسیقی متن فیلم یا سریال تا چه حد بایستی شخصیتمحور باشد و شما تا چه حد به این مقوله در این سریال پایبند بودید؟
ما در موسیقی متن رویکردی داریم به نام شخصیتمحوری یا شخصیتپردازی که هر شخصیتی را با یک موسیقی خاص معرفی کنیم که من کمتر در کارهایم تجربه کردم، ولی در سریال «قفسی برای پرواز» به مرور به این مقوله پرداختم. مثلا شخصیتی مانند فرامرز با یک ملودی و تم خاص معرفی میشود و بیشتر از پیانو و سنتور برای این کار استفاده کردم و به خاطر ارتباط عاطفی و عاشقانهای که با همسرش دارد و از تهران تا خرمشهر و سپس تا دوران اسارت این موسیقی همراه او میآید و شما در حالتهای مختلف همان تم را میشنوید یا ارتباط شخصیت احسان با نامزدش که با یک موسیقی خاص و تداعیکننده معرفی میشود. البته به دلیل تعدد شخصیتها که در قسمتهای آینده بیشتر هم میشوند، پرداختن به همگی آنها سخت بود، ولی در مجموع موسیقی به صورت لایهلایه در هر قسمت اضافه میشود و به باروری و بلوغ میرسد و تا پایان روند تکاملی و رو به گسترش خود را طی میکند و همزمان با حرکت بازیگران و ژانر سریال، موسیقی هم پا به پای آنان پیش میرود.
شما در تیتراژ پایانی سریال از دستگاه همایون استفاده کردید و انصافا هم ملودی دلنشینی دارد. دلیل خاصی برای استفاده از این نوع موسیقی داشتید؟
دستگاه همایون که عربها به آن مقام «حجاز» میگویند، اتفاقا یکی از اصول مشترک موسیقی ما با عربها و خصوصا عراق است. مقام دشتی را انتخاب نکردم، چون دستگاه مشترک ما و عربها نیست. دستگاه سهگاه سخت است و چهارگاه قابلیتهای دراماتیک شدن و بار احساسی آن کم است؛ اما دستگاه همایون دستگاهی چندوجهی است و به دلیل حس دراماتیک آن و فضای کلی کار که چاشنی عربی دارد، مناسبتر دیدم و در سازبندی صحنههای اکشن تقریبا از تمامی سازهای کوبهای عراقی استفاده کردم و به نظرم در موسیقی متن سریال، حس جدیدی ایجاد نمودم.
خیلیها معتقدند موسیقی متن باید حتما تصویری باشد. آیا این تصویری بودن در تیتراژ هم باید رعایت شود؟
به نظرم بله. خصوصا در تیتراژ اول که نوعی آمادهسازی ذهنی است برای تصاویر بعدی و بایستی بار تصویریاش بیشتر از تیتراژ پایانی باشد؛ ولی تیتراژ پایانی عمدتا برای نتیجهگیری یا روایت کلی است و با توجه به اتمام فیلم، دیگر نمیتواند خیلی توصیفی باشد.
در مورد نحوه انتخاب شاعر و خواننده تیتراژ این سریال بگویید؟
من با شاعران مختلف کار کردهام و عمدتا آنها را براساس تواناییها، قابلیتها و دغدغههایشان میشناسم. از طرفی خودم هم شعر زیاد میخوانم و جزو دروس تدریسم در دانشگاه هم هست و شعر بخشی از کار و زندگی آموزشی من است. بنابراین برای انتخاب یک شاعر برای یک کار، براساس شناختم از نوع موسیقی و فضای سریال و همچنین شناختی که از ویژگیهای ذهنی شاعران دارم، آنها را انتخاب میکنم و در این سریال از دوست خوبم آقای محمدرضا رحمانی استفاده کردم و از طرفی آشنایی ایشان با منطقه جنوب به واسطه سالها زندگی در آنجا بود که سفارش شعر تیتراژ را به وی دادم و به نظرم کار خوبی ساخته شد.
در مورد خواننده، به دنبال شخصی بودم که بتواند بخوبی تصنیفخوانی کند و شناخت و تجربه خوبی در زمینه موسیقی ایرانی داشته باشد که در ابتدا گزینههای مختلفی مانند سالار عقیلی، همایون شجریان و… را در نظر داشتم؛ اما به دلایلی آقای وکیلیمنش را انتخاب کردم، چون خواستم از صدای جدیدی استفاده کنم که کمتر شنیده شده باشد و این جدید بودن صدا کمک میکرد که ارتباط بیشتری با آن خواننده برقرار شده و این امر ضریب موفقیت در کار را بالا میبرد. من آقای وکیلیمنش را سالهاست میشناسم و با توجه به ویژگیهای خوب ایشان و جنس صدایشان که میدانستم به این نوع موسیقی میخورد، انتخاب کردم و موسیقی تیتراژ را براساس صدای ایشان ساختم و به نظرم که خوب و دلنشین درآمد.
به نظرتان فضای ترانه و موسیقی تیتراژ تا چه حد به فضای داستان سریال نزدیک بود؟
من عمدتا پس از انتخاب شاعر، داستان را برایشان تعریف میکنم و آنچه به عنوان واژگان کلیدی و دغدغهها و پیام اصلی داستان که مدنظرم هست را به ایشان منتقل میکنم تا آن ریتمی که در ذهنم هست، داشته باشد.
معمولا ترانه تیتراژ طی چند نوبت رفت و برگشت و تبادل بین شاعر و آهنگساز به شکل نهایی درمیآید و خوشبختانه در این کار تعامل خوبی با آقای رحمانی داشتیم و به نظرم تیتراژی که ساخته شد تا حدود زیادی به فضای سریال و داستان نزدیک بود و با توجه به استفاده از دستگاههای ایرانی در ساخت این تیتراژ، به نظرم کار قابل دفاعی بود و خاصیتهای ماندگاری را خواهد داشت.
از کدام یک از تیتراژهایی که تاکنون ساختهاید بیشتر خوشتان آمده؟
من تیتراژ سریال «شب آفتابی» که آقای اصفهانی خواندند و «تب سرد» که آقای قاسم افشار اجرا نمودند و تیتراژ این سریال را از همه بیشتر پسندیدم.
چرا امروزه شاهد استفاده کمتر آهنگسازان از موسیقی سنتی و ایرانی در سریالها و فیلمها هستیم؟
در حال حاضر به چند دلیل آهنگسازان کمتر دنبال این نوع موسیقی میروند و یکی از دلایل آن این است که برای ساخت کدهای موسیقی ایرانی، بایستی کاری باشد که برای ارکستر نوشته شود؛ از طرفی بسیاری از آهنگسازان ما تخصصشان بیشتر در زمینه آهنگسازی برای سازهای الکترونیک است تا ارکستر.
بنابراین برای ساخت این نوع موسیقی بایستی آهنگساز، موسیقی ایرانی را خوب شناخته و سالها کار کرده باشد و بخشی از وجود ملودیهایش ایرانی باشد تا موفق شود و کسی که این نوع موسیقی را بخوبی نشناسد، موفق نمیشود؛ ضمن این که در این زمینه مخاطبشناسی هم مهم است. از طرفی رمز موفقیت یک تیتراژ این است که یا کاملا رنگ و لعاب موسیقی ایرانی کار کند یا کاملا غربی باشد، مانند تجربهای که من در خط قرمز یا تب سرد داشتم که مخاطبان خاص خود را داشت و عمدتا جوانپسند بود. معمولا مهمترین و ماندگارترین موسیقیهای ما در سالهای اخیر موسیقیهای سنتی و ایرانی بوده و از طرفی برای ساخت یک موسیقی متن خوب بایستی فضای آن سریال هم اجازه استفاده از این نوع موسیقی را بدهد، یعنی فضای آن مطابق با موسیقی سنتی و ایرانی باشد مانند سریال کیف انگلیسی. ولی برای ساخت یک کار مدرن جوانپسند نمیشود موسیقی قدیمی کار کرد.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر علاوه بر سریال «قفسی برای پرواز» دو تلهفیلم کار کردم و دو آلبوم و همچنین مشغول انجام یک کار پژوهشی در هندوستان هستم که تلفیقی از موسیقی باستان و ایران امروز در هندوستان است که به صورت یک محصول درآمده و به دنبال بخشی از موسیقی باستان ایران در هندوستان بودهام. همچنان که سریالی هم برای ماه مبارک رمضان به من پیشنهاد شد که مشغول بررسی آن هستم.
در پایان اگر نکته خاصی دارید، بفرمایید؟
دوست دارم از دغدغههایم بگویم. من به عنوان یک کارشناس موسیقی نگران نابودی موسیقی ایرانی و سنتی نیستم، اما نگران کمرنگ شدن بخشی از این موسیقی و نابود شدن هویت موسیقایی بومی و تغییر کاربرد این نوع موسیقی هستم و امیدوارم سیاستگذاران فرهنگی و هنری ما توجه بیشتری به این مقوله داشته باشند و نگذارند سرمایههای موسیقی سنتی و بومی ما از بین برود.