گفتوگو با لاله اسکندری و رونمایی از نقاشی دیواری او در تهران
مردم به دیوارهای شهر نگاه میکنند
جمعه صبح، ساعت ۱۰، در حاشیه شرقی بزرگراه مدرس، زیر پل تقاطع بزرگراه رسالت، ماشینهای پارکشده کنار بزرگراه و تعداد زیادی از زن و مردی که به دیوار منقش پل نگاه میکردند، توجه خودروهای عبوری را جلب میکرد. چند ماه قبل از عید امسال، این صحنه در آن سوی پل تکرار شده و حالا پروژه زیباسازی پل محل تقاطع بزرگراههای رسالت و مدرس، تکمیل شده بود. آنها که میگذشتند و دقت میکردند، لابهلای کسانی که در گوشهگوشه آن محل، مشغول تماشای دیواره یا گپ زدن با هم بودند، بازیگر سینما و تلویزیون، لاله اسکندری را میدیدند که در نقش میزبان مراسم به خوشوبش با میهمانان و ادای توضیح درباره کموکیف کار به خبرنگاران و مسوولان میپرداخت. او البته این تجربه را قبلا نیز از سر گذرانده بود. طی دو سال گذشته، اسکندری در دو فاز، پروژهی زیباسازی تقاطع بزرگراههای شهید همت و ستاری را نیز با موفقیت به اتمام رسانده و البته انجام این کار همزمان بود با برخی نمایشگاههای عکس و نقاشی بازیگران که حرف و حدیثهای خودش را داشت. در حاشیه همین مراسم گفتوگویی انجام دادیم که میخوانید.
آیا پیشزمینه هنری شما به خانواده بر میگردد؟
یکی از دلایل اصلی که من به هنر کشیده شدم، حضور پدربزرگم آقای غلامحسین اسکندری بود چون ایشان از طراحان قالی خراسان بودند و خیلی از شاگردان ایشان در حال حاضر در این حوزه فعالیت دارند. پدربزرگم به صورت خودجوش و بدون استاد و معلم، طراحی قالی را شروع کرده و هم بافندگی میکردند و هم طراحی.
مردم به دیوارهای شهر نگاه میکنند
جمعه صبح، ساعت ۱۰، در حاشیه شرقی بزرگراه مدرس، زیر پل تقاطع بزرگراه رسالت، ماشینهای پارکشده کنار بزرگراه و تعداد زیادی از زن و مردی که به دیوار منقش پل نگاه میکردند، توجه خودروهای عبوری را جلب میکرد. چند ماه قبل از عید امسال، این صحنه در آن سوی پل تکرار شده و حالا پروژه زیباسازی پل محل تقاطع بزرگراههای رسالت و مدرس، تکمیل شده بود. آنها که میگذشتند و دقت میکردند، لابهلای کسانی که در گوشهگوشه آن محل، مشغول تماشای دیواره یا گپ زدن با هم بودند، بازیگر سینما و تلویزیون، لاله اسکندری را میدیدند که در نقش میزبان مراسم به خوشوبش با میهمانان و ادای توضیح درباره کموکیف کار به خبرنگاران و مسوولان میپرداخت. او البته این تجربه را قبلا نیز از سر گذرانده بود. طی دو سال گذشته، اسکندری در دو فاز، پروژهی زیباسازی تقاطع بزرگراههای شهید همت و ستاری را نیز با موفقیت به اتمام رسانده و البته انجام این کار همزمان بود با برخی نمایشگاههای عکس و نقاشی بازیگران که حرف و حدیثهای خودش را داشت. در حاشیه همین مراسم گفتوگویی انجام دادیم که میخوانید.
آیا پیشزمینه هنری شما به خانواده بر میگردد؟
یکی از دلایل اصلی که من به هنر کشیده شدم، حضور پدربزرگم آقای غلامحسین اسکندری بود چون ایشان از طراحان قالی خراسان بودند و خیلی از شاگردان ایشان در حال حاضر در این حوزه فعالیت دارند. پدربزرگم به صورت خودجوش و بدون استاد و معلم، طراحی قالی را شروع کرده و هم بافندگی میکردند و هم طراحی. سالها در کاشمر که شهر پدری من، در جنوب خراسان است کارگاه قالیبافی داشتند اما متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل پیشرفت تکنولوژی همانطور که در خیلی از شهرها هنرهای دستی کنار گذاشته شده این هنر هم مهجور واقع و کمکم کنار گذاشته شد. آخرین طرحهایی که پدربزرگم زدند، برمیگردد به سال ۷۷ که در حال حاضر هم این کار در موزه فرش تهران است. علاقه من به طراحی و نقاشی برمیگردد به دوران کودکیام. پدربزرگ من کارگاهی داشت که به اصطلاح اتاق کارشان بود و آن زمان ما خیلی کوچک بودیم چهار یا پنج ساله و وقتی ایشان کار میکردند ما فقط نگاه میکردیم. وقتی پدربزرگم نبود من و ستاره یواشکی از پنجرهای که در پشت بام بود به کارگاه سرک میکشیدیم و آنجا برای ما دنیای عجیبی بود.
وقتی که من بزرگ شدم و گفتم که میخواهم در رشته نقاشی ادامه تحصیل بدهم پدربزرگم خیلی خوشحال شد و در واقع مشوق من بودند. خوشبختانه فضایی در خانه ما بود که من همیشه برای طراحی و نقاشی مورد تشویق قرار میگرفتم.
طراحی را پیش چه کسی شروع کردید؟
مرحوم علیرضا اسپهبد از دوستان نزدیک پدرم بودند. قبل از اینکه وارد دانشگاه بشوم ایشان یک فصل جدید در حوزه نقاشی در زندگی من باز کردند و بعد از آن از طریق آقای دولتآبادی معرفی شدم به آقای حسین ماهر که به نوعی اولین استاد نقاشی من بودند و از سال ۷۲ شروع به یادگیری نقاشی کردم و حدود هشت یا ۹ سال شاگرد ایشان بودم. در همین مسیر ما چند نمایشگاه برگزار کردیم و من با کار تیمی آشنا شدم چون در کلاسهای آقای ماهر نقاشی دیواری بزرگ کار میکردیم. آقای ماهر خیلی کمک کردند که اصولا چگونه خودم را به یک فضای خلاق برسانم. روشهای اجرایی که ما در کلاس داشتیم خیلی متفاوت بود نسبت به دیگر کلاسها. در کنار طراحی که پایه اصلی نقاشی است آقای ماهر فضاهایی را برای ما ایجاد میکردند که بتوانیم به یک فضای خلاق برسیم.
کار موزاییک را از کجا شروع کردید؟
سال ۷۶ در همان کلاس آقای ماهر آموزش میداد. با بچهها به صورت خیلی ابتدایی، از روی کتاب آموزش موزاییک شروع به کار کردیم. آن زمان موزاییک در دانشگاه هنر جزو واحد درسی نبود اما بعدها جزو واحدهای درسی دانشگاه شد. البته موزاییک چندین تکنیک اجرایی دارد که بچههای مجسمهسازی با یکی از این تکنیکها کار میکردند. خلاصه ما کار موزاییک را شروع کردیم. یک تیم ۱۰ نفره بودیم از بچههای کلاس آقای ماهر اما فقط سه تا از ما این کار را ادامه دادیم، یکی من و خانم دلآرام امینی و برادرم سیامک بود و اولین نمایشگاهم را سال ۸۰ در گالری گلستان گذاشتم و چند نمایشگاه دیگر در گالری پرهون، آرتا و غیره…
چطور به فکر کار موزاییک روی دیوارهای شهر افتادید؟
همینطور که در شهر میگشتم همیشه فکر میکردم چقدر دیوارها خاکستری و چقدر همه جا فقط بتون و آسفالت و ساختمانهای بلند و هیچ رنگی در شهر نیست. برای همین از سال ۸۵ شروع کردم به رایزنی با شهرداری که آیا میتوانم در این حوزه کاری انجام بدهم که در نهایت سال ۸۷ از طریق یکی از دوستانم معرفی شدم به شهردار منطقه پنج آقای ترکاشوند و به ایشان یک رزومه کاری ارایه دادم و خیلی استقبال کردند و گفتند خودتان دیوار را انتخاب کنید.
رزومه کاری شما از نمایشگاههایی بود که برپا کرده بودید؟
قبل از آن کارهایی در ابعاد ۱۰ یا ۱۵ متر انجام داده بودم مثلا اطراف استخرها و غیره… اما در اشل بزرگ این کار را انجام نداده بودم و ایشان این تکنیک را پسندیدند و ما شروع کردیم.
کار موزاییک قبلا در شهر انجام نشده بود؟
نه، فقط یک کار در تالار وحدت است که نزدیک به ۴۰سال پیش انجام شده و کار بسیار زیبایی است. خیلی جالب است که آن کار را هم یک خانم انجام دادهاند. البته کار کاشی در مساجد ایران سالها قدمت دارد اما به این شکل در سطح شهر نداشتیم و من شروع کردم به کار در یک قطع ۲۸۰ متری که ترکیبی بود از نقاشی و موزاییک که بازخورد بسیار خوبی هم داشت و بعد از آن علاقهمند شدم که این کار را گسترش بدهم و ضلع بعدی پل را گرفتیم که در حدود ۶۰۰ متر مربع بود و آن هم ترکیبی از نقاشی و موزاییک. کل مجموعهای که در پل همت و ستاری است حدود ۹۰۰ متر مربع کار است که ۵۰ درصد آن نقاشی و ۵۰ درصد آن موزاییک است. بعد از آن شهرداریهای منطقههای دیگر هم با من تماس گرفتند که ما این کار را در مناطق دیگر هم انجام بدهیم که حالا رسیدیم به منطقه شش.من خودم در همین منطقه بزرگ شدهام که منطقه شش یک منطقه فرهنگی است و موقعیت مهمی هم دارد زیرا خیلی از سینماها و تالارها در این منطقه هستند و همچنین یکی از مناطق قدیمی تهران است.یک جلسه با آقای سلیمی شهردار منطقه شش داشتیم و خیلی استقبال کردند و قرار شد این دو دیوار را که در اتوبان مدرس است کار کنیم.
طراحیها را بر چه مبنایی انجام میدهید؟
برای این منطقه با توجه به موقعیت خاصی که دارد تصمیم گرفتیم طرحها و فضاهایی را انتخاب کنیم که رنگ و بوی آثار تاریخی را داشته باشند و از المانها و شاخصهای تاریخی و فرهنگی استفاده کنیم. مثلا یکی از سبکهایی که در کشورهای دیگر به عنوان یک سبک ایرانی شناخته میشود مینیاتور ایرانی است و ما سعی کردیم با الهام از مینیاتور نه البته صددرصد وفادار به مینیاتور، طراحی کنیم. چون به ما گله کرده بودند که این کار مینیاتور نیست و من هم گفتم این کار صددرصد مینیاتور نیست و ما فقط سعی کردهایم با الهام از آن یک فضایی به وجود بیاوریم که سمبلها و نقوش قدیمی مثل همان اسبهای بالدار در آن باشد و در دیواره شرقی طرح سوارکارانی هستند که چوگان بازی میکنند و به نوعی حفظ و احیای سبک و سیاقی که این روزها نمیگویم از بین رفته اما خیلی کمرنگ شده است.
چرا از داستانهای تاریخی و نمادهای شاخصتر فرهنگی استفاده نمیکنید؟
به صورتی همین اتفاق افتاده. مینیاتور در ایران؛ یک مقطع زمانی خاص دارد و در کل دیدن این تصاویر، چهرهها و نوع لباسها به نوعی تداعیکننده یک دوره تاریخی است.
طراحی کار را خودتان انجام میدهید؟
ما یک تیم هستیم؛ به این شکل که من ایدهای میدهم و یکی دو تا از بچهها ایده را به اتود تبدیل میکنند و شروع به کار میکنیم. اتودها را با هم اصلاح میکنیم و یک المانهایی را به آن اضافه میکنیم. یکی از دلایلی که من از طراحی و گرافیک دور شدم این است که همه چیز به سمت کامپیوتر پیش رفته و من چون بیشتر علاقه به کارهای دستی دارم و کارهای تکنیکال را خیلی دوست ندارم به کلی از کار گرافیک کنار کشیدهام اما ایدهها و اتودها را انجام میدهم و مراحل بعدی کار را بچههای گروه کامل میکنند. مثلا من میگویم، میخواهم این دیوار مینیاتور باشد با این فضا و المانها و این کمپوزیسیون با این ابعاد و این ایده به یک اتود تبدیل میشود و بعد روی آن اتود به صورت گروهی کار میکنیم و نهایتا وقتی کار تمام شد و به تایید من رسید کار را به شهرداری میبریم و نظرات آنها را هم مدنظر قرار میدهیم اما تا به حال پیش نیامده که شهرداری دخل و تصرفی روی طرح داشته باشد.
آیا شما در مرحله نصب هم دخالت دارید؟
ما با کادر فنی ارتباط کامل داریم. به صورتی که همیشه یکی از بچههای گروه در نصب کار حضور دارد. چون خیلی وقتها ممکن است در حملونقل، کاشیها شکسته شوند و یا مشکلات دیگر به وجود بیاید. تیم نصب یک تیم کاملا فنی است اما گروه هنری کار که در کارگاه هستند همه بچههایی هستند که تحصیلکرده رشته هنر هستند و نگاه آرتیستی دارند و یکی از دلایلی که کار ما نسبت به کارهای دیگر شاخصتر شده فضای اجرایی متفاوت کار است و حضور کسانی که همه هنرمند هستند و نگاه هنری به کار دارند و همچنین ظرافتها و دقتهای خاصی که بچهها به کار دارند.
آیا شما طراحیهای خود را با در نظر گرفتن فضای فرهنگی منطقه انجام میدهید؟
یک بخش کار مربوط میشود به سلیقه مسوولان منطقه. ما طرحهایی را داشتیم که بیشتر به فضای آبستره نزدیک بود و خیلی رئال نبود ولی از آن طرحها خیلی استقبال نشد. بیشترین نیاز و علاقه مسوولان به فضاهای رئال است و اگر مثلا در کاری یک فضای آبستره، فرم و رنگ بافت را ایجاد کنیم خیلی مورد تایید مسوولان نیست و دوست دارند که المانها مشخصتر باشد.
این وظیفه هنرمندان نیست که سطح سلیقه مردم را بالا ببرند؟
دقیقا این وظیفه هنرمندان است. اما محدودیتهایی هم وجود دارد. البته ناگفته نماند که من خودم به تصویرسازی علاقهمندم، به یک حس روایتگونه و داستانپردازی و حتی ما یک پیشنهادی داشتیم برای شهرداری که از داستانهای شاخص ایرانی استفاده کنیم مثل رستم و سهراب شاهنامه و این کارها هم به صورتی ثبت یک لحظه است مثل چوگان بازی و سوارکاری.ما سعی کردهایم طراحیها براساس مناطق باشد مثلا برای منطقه شش که موقعیت مهمی دارد سعی کردیم به فضای ملی نزدیکتر شویم البته با یک تکنیک مدرن. ما یک نگاه سنتی را با یک فضای مدرن تلفیق کردیم و بخش خلاقانه کار هم این است یعنی ترکیب سنت و مدرنیته. یا مثلا برای منطقه پنج که یک منطقه نوپاست و حدودا ۲۴ یا ۲۵ سال قدمت دارد و قبلا بیشتر منطقه باغ بوده و طی این سالها تخریب شده و تبدیل به فضای شهری شده است ما در طراحی سعی کردیم شبیه آن چیزی باشد که توسط خود ما از بین رفته است.
آیا برای تایید این طرحها هیچ کارشناسی خاصی وجود ندارد؟
چرا وجود دارد اما وقتی به زیباسازی میگوییم، میگویند به منطقه مربوط است و بالعکس وقتی کار زشت میشود هیچ کس مسوولیت قبول نمیکند اما وقتی خوب میشود همه میگویند کار ماست. (خنده)به هر حال تهران یکی از بزرگترین شهرهای دنیاست و ۲۲ منطقه دارد و ۲۲ شهردار و تنوع سلیقه هم وجود دارد.
حدودا یک پروژه چه مدت زمان به طول میانجامد؟
بستگی به محل کار و به متراژ کار دارد. معمولا کار کارگاهی خیلی به سرعت پیش میرود. اما نصب بیشتر طول میکشد چون کار در اتوبان سخت و امکانات کم است؛ آب نیست؛ برق نیست و شرایط خیلی سخت است.