گفتوگو با داوود رشیدی به بهانه کارگردانی نمایش آقای اشمیت کیه؟
تماشاگران برای درس گرفتن به تئاتر نمیآیند
داوود رشیدی اگر در سینما و تلویزیون بازیگری شناخته شده است، در تئاتر نزدیک به ۵۰ سال است که تجربه کارگردانی دارد.
او از اواخر دهه ۴۰ خورشیدی تا امروز نمایشنامههای زیادی روی صحنه آورده است که هرکدام از زاویهای بسیار متفاوت بودهاند. یکی از ویژگیهای متنهای انتخاب شده از سوی رشیدی، به روز و تازه بودن نمایشنامههایی است که نویسندگان آنها در ایران چندان شناختهشده نبودهاند. او قبل از انقلاب به سراغ نمایشنامهنویسان ایرانی نیز رفته که البته در سالهای اخیر این گرایش بسیار کمرنگ شده است.
او این روزها هم نمایش «آقای اشمیت کیه؟» را روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر در حال اجرا دارد که نویسنده آن برای مخاطبان ایرانی کمتر شناخته شده است. این نمایشنامه به نویسندگی سباستین تیری در واقع یک تراژدی مدرن است که مثل دیگر انتخابهای رشیدی، رگههای قوی طنز نیز در آن به چشم میخورد. گفتوگوی کوتاه ما را با این کارگردان پیشکسوت بخوانید.
در نمایشهای شما، طنز همیشه پررنگ بوده است. چرا؟
این که فکر کنیم تئاتر باید کسلکننده باشد و تماشاگر را خسته کند، بسیار غلط است. برای مثال من قبل از انقلاب نمایش «در انتظار گودو» را به گونهای روی صحنه بردم که «ولادمیر» و «استراگون» آن دلقک بودند و تماشاگر را میخنداندند. این همیشه هدف من بوده است که ابتدا تماشاگر از کار لذت ببرد و بعد با آن ارتباط برقرار کند.
تماشاگران برای درس گرفتن به تئاتر نمیآیند
داوود رشیدی اگر در سینما و تلویزیون بازیگری شناخته شده است، در تئاتر نزدیک به ۵۰ سال است که تجربه کارگردانی دارد.
او از اواخر دهه ۴۰ خورشیدی تا امروز نمایشنامههای زیادی روی صحنه آورده است که هرکدام از زاویهای بسیار متفاوت بودهاند. یکی از ویژگیهای متنهای انتخاب شده از سوی رشیدی، به روز و تازه بودن نمایشنامههایی است که نویسندگان آنها در ایران چندان شناختهشده نبودهاند. او قبل از انقلاب به سراغ نمایشنامهنویسان ایرانی نیز رفته که البته در سالهای اخیر این گرایش بسیار کمرنگ شده است.
او این روزها هم نمایش «آقای اشمیت کیه؟» را روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر در حال اجرا دارد که نویسنده آن برای مخاطبان ایرانی کمتر شناخته شده است. این نمایشنامه به نویسندگی سباستین تیری در واقع یک تراژدی مدرن است که مثل دیگر انتخابهای رشیدی، رگههای قوی طنز نیز در آن به چشم میخورد. گفتوگوی کوتاه ما را با این کارگردان پیشکسوت بخوانید.
در نمایشهای شما، طنز همیشه پررنگ بوده است. چرا؟
این که فکر کنیم تئاتر باید کسلکننده باشد و تماشاگر را خسته کند، بسیار غلط است. برای مثال من قبل از انقلاب نمایش «در انتظار گودو» را به گونهای روی صحنه بردم که «ولادمیر» و «استراگون» آن دلقک بودند و تماشاگر را میخنداندند. این همیشه هدف من بوده است که ابتدا تماشاگر از کار لذت ببرد و بعد با آن ارتباط برقرار کند.
پارسال در نمایش «منهای دو» و این روزها در آقای اشمیت کیه؟ هم این طنز قوی وجود داشته و دارد. این کمدی چقدر برآمده از متن است و چه میزان از نگاه شما در کارگردانی تاثیر میگیرد؟
در هر دو ریشه دارد. البته متن در لایههای خود باید این طنز را داشته باشد، چرا که هیچ کارگردانی نمیتواند آن را به نمایشنامه تزریق کند.
خیلی هم دوست دارید به سراغ نمایشنامهنویسان کمتر شناختهشده در ایران بروید. پارسال متن «ساموئل بنشتریت» را کار کردید و امسال هم به سراغ سباستین تیری رفتهاید.
من هدفم این نیست که نمایشنامهنویسان جدید را معرفی کنم، بلکه احساسم به من میگوید تماشاگر با بعضی از نمایشنامهها بهتر ارتباط برقرار میکند. این مهمترین دلیل انتخاب یک متن برای من است.
یعنی معیار دیگری برای انتخاب یک نمایشنامه ندارید؟
خب مسلم است ابتدا از همه باید خودم از متن خوشم بیاید و کار را واجد معیارهای ادبی و هنری بدانم. در واقع نمایشنامه باید طوری باشد که هم من بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم و هم مخاطب. مهم آن است که چه چیز را به مخاطب منتقل کند و چگونه او را سرگرم میسازد؟ واقعیتش آن است که مردم نمیآیند تئاتر تا درس بگیرند بلکه به سالن میآیند تا ۲ ساعتی را خوش بگذرانند. هدفم همیشه همین است که تماشاگر راضی باشد، با صدای بلند بخندد و اگر لازم باشد گریه هم بکند. در انتها هم یک پیام کوچک به او داده شود.
چرا بیشتر به سراغ نویسندگان فرانسوی زبان میروید؟
واقعیتش دوست دارم نمایشنامه را به زبان اصلی بخوانم و بعد برای کار انتخاب کنم. چون زبان دوم من فرانسه است، هر ماه ۱۰ تا ۲۰ نمایشنامه را میخوانم و آنگاه یکی را انتخاب میکنم.
بعضی وقتها به نظر میرسد برای همین جذب مخاطب، مایههای طنز متن را بسیار پررنگ میکنید.
این طنز در خود متن وجود دارد. گرچه این لحظات کمدی تماشاگر را میخنداند، اما در ادامه او را به فکر هم وا میدارد. پیش از این هم گفتم، اول باید مخاطب بخندد و با کار ارتباط برقرار کند و سپس به فکر فرو رود.
مضمون اصلی این نمایشنامه، سرگشتگی و بحران هویت است. این موضوع، چقدر مساله روز مخاطب ایرانی است؟
برای فهم این موضوع، لازم نیست جامعهشناس باشید. این بحران هویت، مساله اصلی انسان امروز است که در هر کشوری به یک رنگ در میآید.
و این بحران هویت بیشتر گریبان جوانان را میگیرد؟
خب آنها همیشه دنبال چیزهای نو هستند. شاید برای همین است که بیشتر تماشاگران کار ما هم جوانان هستند.
بیشتر کارهای شما بعد از طنز، در آخر جدی میشوند. چرا؟
خب فکر میکنم در انتها، بعد از آن که تماشاگر با شخصیتها همراه شده است، بهتر است از ورای آن طنز، واقعیت را به صورتی عریان ببیند.
نمیترسید این پایان، کام شیرین تماشاگر را هم تلخ کند و شبهای آینده از تعداد آنها کاسته شود؟
در ۲ هفته گذشته هرشب بر تعداد تماشاگران افزوده شده است. این نشان میدهد که تماشاگر با کار ارتباط خوبی برقرار میکند.
گویا به بازی سیامک صفری خیلی اعتقاد پیدا کردهاید و قصد دارید همیشه با او کار کنید.
او بازیگر باهوش و صاحب سبکی است که نمیتوان از او براحتی صرفنظر کرد. در نمایشهای ۲ سال اخیر، از کار کردن با او لذت برده و راضی هستم.
دستش را در بازی هم باز گذاشتهاید؟
نه به آن معنا که فکر میکنید. او در راستای متن و خوانش من کار کرده و البته به عنوان کارگردان سعی کردهام منعطف باشم و نقش را برای قامت او طراحی کنم. سیامک صفری بازیگر بزرگی در جامعه تئاتری ماست که در آینده هنر او بیشتر شناخته خواهد شد.