گفتگو با ستاره اسکندری بازیگر سریال «شوق پرواز»
فیلم نامه «شوق پرواز» فارغ ازکلیشه هاست
«مسافر ری»، «مواجهه»، «شبانه»، «قصه پریا»، «مرگ تدریجی یک رویا» و «فاکتور هشت» از جمله آثاری است که این بازیگر توانای خراسانی در قالب نقش هایی متفاوت در آن ها حضور داشته است. البته مهم ترین حضور او به مجموعه «نرگس» باز میگردد؛ اثری که بعد از فوت زنده یاد «پوپک گلدره» جایگزین او شد. خودش نیز به این نکته اشاره میکند.
«ستاره اسکندری» در مجموعه «شوق پرواز» ایفاگر نقش دختر خبرنگاری به نام «لیلی غفوری» است که زندگی اش با زندگی سرلشکرشهید «عباس بابایی» گره خورده است و داستان از دیدگاه او روایت میشود. با «ستاره اسکندری» گفت وگویی انجام دادیم.
چه ویژگی «لیلی» برایتان متفاوت و خاص بود که پذیرفتید ایفاگر این نقش باشید؟
حرفه خبرنگاری برایم جذاب بود. همچنین به نظرم فیلم نامه «شوق پرواز» متفاوت و فارغ از کلیشه ها بود؛ تصویری که از سرلشکرشهید«بابایی» در این سریال ارائه میشود واقعی است. ما از نزدیک با خانواده ایشان دیدار داشتیم. خانواده ایشان گرم و صمیمیهستند. هر چه با آن ها آشنایی پیدا میکردم، بیشتر ترغیب میشدم این نقش را بازی کنم.
چه تحقیقاتی برای ارائه نقش انجام دادید؟
شخصیت «لیلی» دور از واقعیت نیست. «لیلی» هم مانند انسان های معمولی این جامعه که حرفه اش خبرنگاری است هیجان دارد و دختر باسوادی است.
فیلم نامه «شوق پرواز» فارغ ازکلیشه هاست
«مسافر ری»، «مواجهه»، «شبانه»، «قصه پریا»، «مرگ تدریجی یک رویا» و «فاکتور هشت» از جمله آثاری است که این بازیگر توانای خراسانی در قالب نقش هایی متفاوت در آن ها حضور داشته است. البته مهم ترین حضور او به مجموعه «نرگس» باز میگردد؛ اثری که بعد از فوت زنده یاد «پوپک گلدره» جایگزین او شد. خودش نیز به این نکته اشاره میکند.
«ستاره اسکندری» در مجموعه «شوق پرواز» ایفاگر نقش دختر خبرنگاری به نام «لیلی غفوری» است که زندگی اش با زندگی سرلشکرشهید «عباس بابایی» گره خورده است و داستان از دیدگاه او روایت میشود. با «ستاره اسکندری» گفت وگویی انجام دادیم.
چه ویژگی «لیلی» برایتان متفاوت و خاص بود که پذیرفتید ایفاگر این نقش باشید؟
حرفه خبرنگاری برایم جذاب بود. همچنین به نظرم فیلم نامه «شوق پرواز» متفاوت و فارغ از کلیشه ها بود؛ تصویری که از سرلشکرشهید«بابایی» در این سریال ارائه میشود واقعی است. ما از نزدیک با خانواده ایشان دیدار داشتیم. خانواده ایشان گرم و صمیمیهستند. هر چه با آن ها آشنایی پیدا میکردم، بیشتر ترغیب میشدم این نقش را بازی کنم.
چه تحقیقاتی برای ارائه نقش انجام دادید؟
شخصیت «لیلی» دور از واقعیت نیست. «لیلی» هم مانند انسان های معمولی این جامعه که حرفه اش خبرنگاری است هیجان دارد و دختر باسوادی است.
بخش هایی از این مجموعه تلویزیونی در منزل شهید«بابایی» مقابل دوربین رفت و همسر، دختر و پسران شهید را زیاد میدیدم. همین دیدارها سبب شد تا آشنایی بیشتری با این شهید پیدا کنم. ورود به دنیای خصوصی شهید«بابایی» برایم جذاب بود. از آن جا که زندگی آن ها هم مانند زندگی ماست، نوعی همذات پنداری برایم داشت.
از این که «لیلی» در بخش حال قصه در کما رفته است و هیچ عکس العملی ندارد برایتان سخت نبود؟
همه معتقدند بازی در این بخش سخت نبوده است چون مدام روی تخت خوابیده بودم. ولی باید بگویم وقتی به عنوان بازیگر و در نهایت سلامتی ساعت ها مجبور بودم روی تخت بخوابم و لوله و آن دستگاه ها در بینی و دهانم باشد برایم خیلی سخت بود. بدتر از همه این که وقتی در بیمارستان پلانی گرفته میشد، به این فکر میکردم اگر در شرایط واقعی برایم این اتفاق میافتاد چقدر دردناک بود. حتی به افرادی مانند زنده یاد «پوپک گلدره» و دوستانی که در کما بودند فکر میکردم.
نحوه هدایت بازیگران، دکوپاژ و به تصویر کشیدن زندگی واقعی شهید بابایی را چگونه دیدید؟
آقای «صمدی» بیش از همه بازیگران زحمت فراوان برای مجموعه کشید و تحقیق، پژوهش، تفحص و گپ و گفت هایی انجام داد تا شرایط را برای ساخت مجموعه فراهم کند. در بازنویسی فیلم نامه نیز با نقطه نظر و مشورت همسر شهید«بابایی» پیش میرفت. «صمدی» فردی مهربان است و به پیشنهادهای بازیگران احترام میگذاشت. درباره نظر بازیگر فکر میکرد تا راحت تر به نقش برسد. به نظرات دیگران گوش میداد و سعی میکرد به خوبی به کار بگیرد.
شما قبل از این که در مجموعه «شوق پرواز» بازی کنید، چقدر شهید «بابایی» را میشناختید؟
در حد یک اسم و بزرگراه «بابایی» که در تهران است میشناختم. میدانستم که فرمانده نیروی هوایی بود و به شهادت رسید اما شناختی که برای این مجموعه به دست آوردم، قابل مقایسه با داشته های قبلی ام نیست.
بازی در نقش یک خبرنگار چقدر برایتان سخت بود؟
بازی در نقش خبرنگار برایم خیلی دشوار بود. خیلی ها وارد حرفه خبرنگاری میشوند اما این که بتوانند خبرنگار خوبی شوند خودش نکته مهمیاست، خبرنگاری مانند هر شغلی نیاز به تخصص، صبر و حوصله دارد. اما در این که شغل سختی است شکی ندارم. البته این را بگویم برای ارائه نقش «لیلی» با خبرنگاران مشورت نکردم. زیرا در سال های بازیگری ام، با خبرنگاران بسیاری در ارتباط بودم و آن قدر با آن ها گپ و گفت داشته ام که با این حرفه آشنایی دارم.
از این که یک بازیگر خراسانی جزو چند بازیگر تراز اول سینمای ایران است، افتخار میکنیم. چه قدر سعی و تلاش کردید تا وارد دنیای حرفه ای سینما، تئاتر و تلویزیون شدید؟
من متولد تربت حیدریه هستم و پدرم کاشمری است. اما از سن ۵ سالگی به تهران مهاجرت کردیم. از سال ۷۱ – ۷۲ جذب گروه های نمایشی شدم و با بچه های دانشکده هنرهای زیبا فعالیت بازیگری ام را آغاز کردم. قبل از فعالیت در تئاتر تلاش کردم و خیلی دیده شدم. علاقه اولیه ام به تئاتر است، سپس فعالیت در تلویزیون را شروع کردم و تلویزیون برایم پدیده مهمی شد زیرا احساس مسئولیت در مقابل مردم کردم. باید سعی کنم همان قدر که در تئاتر موفقم در تلویزیون هم نقش های مختلفی را بازی کنم، فکر میکنم کمتر بازیگری مانند من نقش های متفاوتی را بازی کرده است. من نقش زن معتاد، روانی، الکلی را ایفا کرده ام. در «نرگس» نقش زنی محجبه، محکم و قدر را بازی کردم، خانم دکتر «فاکتور ۸» بودم، در «عشق گمشده» نقش خدمتکار شمالی را بازی کردم، در مجموعه «مرگ تدریجی یک رویا» ایفاگر نقش دختری الکلی بودم. خوشبختانه این شانس را داشتم تا نقش های متفاوتی طی مدت بازیگری ام بازی کنم و این برایم ارزشمند است.
در مجموع حضور کم رنگی در تلویزیون ندارم بلکه تعداد مجموعه های خوبی که ساخته میشود محدود است. یکی از ملاک هایی که برای انتخاب نقش دارم متفاوت بودن آن ها است. به طور معمول سالی یک کار برای تلویزیون دارم. در مجموع همکاری با این پروژه برایم جذاب بود چرا که تا به حال نقش یک دختر خبرنگار را بازی نکرده بودم اگر چه شخصیت «لیلی» به لحاظ کمیت حضوری ندارد، اما کل مجموعه از نگاه او روایت میشود.
نظرتان درباره دیار خراسان چیست؟
خراسان سرزمین مادری ام است و میل و علاقه خاصی به این استان دارم. طی این سال ها به دلیل گرفتاری های زیاد، بعد از فوت پدربزرگ و مادربزرگم کمتر به خراسان میآیم. تمام خاطرات سال های کودکی ام در منزل آن ها گذشت. همیشه مهر کویر بر دلم هست و هر کجا میروم ستاره های کویر در ذهنم وجود دارد. شب هایی که در پشت بام های منزل عمه و مادربزرگم کنار آن بادگیرها، آسمان نزدیک و پر از شهاب را نگاه میکردم. این ها خاطراتی است که هرگز از ذهنم نمیرود. شاید بزرگ ترین چیزی که درباره خراسان میتوانم بگویم این است وقتی با اتوبوس از تهران به کاشمر سفر میکردیم، در تمام جاده سراسر خشکی معنای سرسبزی را فهمیدم. احساس میکنم اهالی خراسان قدر آن چه را دارند بیشتر میدانند.