رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

گفتگو با آشا محرابی، کارگردان نمایش «اتوبان»

همه ما تنهاییم
به تازگی نمایشی با اسم اتوبان در سالن سایه به کارگردانی آشا محرابی روی صحنه رفته است. این نمایش چهارمین تجربه محرابی در حوزه کارگردانی است. او سال گذشته نمایش «من حرفی ندارم، دنبالشو نگیر» را در سالن سایه‌به روی صحنه برده که توجه بسیاری را به خود جلب کرد. آشا محرابی علاوه بر کارگردانی، بازیگر بسیار توانمندی است که چندی پیش در سریال پر مخاطب قلب یخی بازی قابل قبولی را از خود ارائه داده است. نمایش اتوبان، نمایش ساده و روانی‌است که همه اتفاقاتش در اتوبان می‌افتد.
 چطور شد تصمیم گرفتید این متن را کار کنید؟
سال گذشته نمایش «من حرفی ندارم، دنبالشو نگیر» را کار کردم که خدا را شکر اجرای خوب و موفقی بود. امسال هم تصمیم به اجرای نمایش اتوبان را گرفتم. ایده اصلی این نمایش را از کاری با نام اتوبان از نیل لبیوت گرفتم که اپیزود‌های مختلفی داشت که همه در اتوبان اتفاق می‌افتاد. در بروشور هم ذکر کرده‌ام که این نمایش بر اساس دیده‌ها، شنیده‌ها و خوانده‌ها شکل گرفته. یک اپیزود را مهران رنجبر نوشته است اپیزود دیگری را حمید آذرنگ نوشتند و به کار هدیه دادند و بقیه اپیزود‌ها را هم خودم نوشتم. این نمایش دریک اتوبان اتفاق می‌افتد با ۱۲ شخصیت‌.
 در اتوبان قضاوت در مورد روابط بین شخصیت‌ها به عهده مخاطب گذاشته شده.

همه ما تنهاییم
به تازگی نمایشی با اسم اتوبان در سالن سایه به کارگردانی آشا محرابی روی صحنه رفته است. این نمایش چهارمین تجربه محرابی در حوزه کارگردانی است. او سال گذشته نمایش «من حرفی ندارم، دنبالشو نگیر» را در سالن سایه‌به روی صحنه برده که توجه بسیاری را به خود جلب کرد. آشا محرابی علاوه بر کارگردانی، بازیگر بسیار توانمندی است که چندی پیش در سریال پر مخاطب قلب یخی بازی قابل قبولی را از خود ارائه داده است. نمایش اتوبان، نمایش ساده و روانی‌است که همه اتفاقاتش در اتوبان می‌افتد.
 چطور شد تصمیم گرفتید این متن را کار کنید؟
سال گذشته نمایش «من حرفی ندارم، دنبالشو نگیر» را کار کردم که خدا را شکر اجرای خوب و موفقی بود. امسال هم تصمیم به اجرای نمایش اتوبان را گرفتم. ایده اصلی این نمایش را از کاری با نام اتوبان از نیل لبیوت گرفتم که اپیزود‌های مختلفی داشت که همه در اتوبان اتفاق می‌افتاد. در بروشور هم ذکر کرده‌ام که این نمایش بر اساس دیده‌ها، شنیده‌ها و خوانده‌ها شکل گرفته. یک اپیزود را مهران رنجبر نوشته است اپیزود دیگری را حمید آذرنگ نوشتند و به کار هدیه دادند و بقیه اپیزود‌ها را هم خودم نوشتم. این نمایش دریک اتوبان اتفاق می‌افتد با ۱۲ شخصیت‌.
 در اتوبان قضاوت در مورد روابط بین شخصیت‌ها به عهده مخاطب گذاشته شده.
بله، من این را بسیار می‌پسندم و فکر می‌کنم دوره‌ای‌که بخواهیم قضاوتی را به خورد مخاطب بدهیم گذشته است ما باید موقعیتی را خلق کنیم و بگذاریم تا مخاطب آن را قضاوت کند و بسنجد.
 فضاسازی با ویدئو پروجکشن و آوردن تصویر بازیگران در پشت کار، ایده خودتان بود یا به پیشنهاد طراح‌صحنه صورت گرفت؟
ایده خودم بود. تابه‌حال کارهای زیادی با این روش تولید شده بود اما در بسیاری از کارها تصویر روی پرده، ساز خودش را می‏زد و بازیگر هم روی صحنه ساز خودش را. فکر کردم همیشه در طول کار، بازیگر لحظات حسی دارد که نه به چشم مخاطب می‏آید نه حتی کسی که در همان صحنه کنارش بازی دارد، بنابراین جالب است آن صحنه‏ها به نحو دیگری نمایش داده شود. مثلا فرض کنید در جایی که بازیگر برای تعمیر، زیر ماشین می‌رود و کاملا از دید همه پنهان می‌شود، خیلی خوب است بتوانیم مرز بین تصویر و حضور فیزیکی بازیگر را کاملا از بین ببریم و یا در جای دیگر بتوانیم موضوعی که در ذهن شخصیت‌مان می‏گذرد را به مخاطب نشان دهیم. و این باعث شد به ویدئو پروجکشن فکر کنم. البته به‌صورتی که پرده نمایش این تصاویر، از اول روی صحنه دیده نشود و مخاطب در طول کار متوجه‏اش نباشد تا زمانی که تصویر روی پرده شکل بگیرد. یک ماه قبل از اینکه این متن به این شکل در بیاید، با مجید حمزه؛ طراح صحنه کار صحبت کردم. او خیلی زحمت کشید تا بتواند توری مخصوصی پیدا کند که فقط وقتی تصویر رویش نقش می‏بندد، دیده شود. اگر کار در سالن دیگری جز سایه اجرا می‏شد و عمق صحنه زیاد بود در این امر که مخاطب توری را تا زمان نقش بستن تصویر نبیند موفق‌تر بودیم. اما تا همین جا هم خوب از آب در آمدن کار را مدیون حمزه هستم.
 استفاده از این ویدئو پروجکشن برای به تصویر در‌آوردن آنچه مخاطب در آن واحد قادر به تماشایش نیست یا خواندن ذهن شخصیت در تصویر، ایده جذابی بود اما واقعا این نمایش با این داستان، به انجام چنین کاری نیاز داشت؟ یعنی اگر ما این صحنه‏های ریز را نمی‏دیدیم چه اتفاقی می‏افتاد؟
در تمام کارهایم خیلی دوست داشتم به لحظه‏های تنهایی آدم‏ها و فکرهایی که در آن زمان خاص از خاطرشان عبور می‌کند بپردازم. همه ما موجودات تنهایی هستیم. شاید در طول روز، با انجام کارها و قرار گرفتن در کنار سایرین، برای مدتی این تنهایی را فراموش ‏کنیم اما واقعیت این است که باز هم تنهاییم. بعضی وقت‌ها فکر می‏کنم اگر یک لحظه دنیا را متوقف کنیم، بایستیم و به واقعیت نگاه کنیم شاید دریابیم که واقعیت موجود با« واقعیت » چقدر تفاوت دارد. ویدئو پروجکشن، در بعضی بخش‏ها عواطف شخصی بازیگر که فقط مختص همان شخصیت است را نشان می‏دهد و مخاطب را کاملا به شخصیت نزدیک می‌کند. کار ما این است که اولا موقعیت را نشان دهیم و بعد به صورت کاملا همزمان، حس شخصیت را در آن لحظه و موقعیت خاص، به تصویر بکشیم و در آخر قضاوت را به عهده مخاطب بگذاریم.
 بعضی از اپیزودهای کار، درونمایه طنز دارند. این طنز به دلخواه شما و با پیش‏بینی قبلی به کار اضافه شد یا ناخواسته است؟ با توجه به اینکه روابط انسانی میان آدم‌ها در این کار خیلی اهمیت دارد، فکر نمی‏کنید همراه شدنش با طنز، تا اندازه‏ای باعث نادیده گرفته شدن این مفهوم شود؟
به نظر من، طنز هم قسمتی از واقعیت زندگی ماست. بعضی وقت‏ها همان اندازه که آدم می‌تواند زار زار برای واقعیت موجود گریه کند، به همان اندازه هم می‌تواند به همان واقعیت، بخندد. این چیزی نبوده که من از اول بخواهم یا نخواهم که اتفاق بیفتد.
همه چیز بستگی به موقعیت دارد. یک وقت‏هایی بدترین اتفاق‏ها و واقعیت‏ها آدم را به گریه وا می‏دارد اما شاید در زمانی دیگر، همان بدترین واقعیت‏ها باعث شود یک دل سیر بخندیم. ابتدای کار، هیچ اصراری برای بودن یا نبودن این طنز نداشتم.
 با این حال، چقدر حضور طنز در کار برایتان اهمیت دارد؟
من فکر می‏کنم کار باید مثل زندگی باشد. زندگی یعنی آمیخته‏ای از تمام لحظات شاد و غمگین که هیچ کدام را نمی‏توان حذف کرد.
 ما با ۶ اپیزود روبه‌رو هستیم که در هر کدام از آنها صحنه ثابت است و هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‏دهد. فقط ۲ کاراکتر می‏آیند گفت‏وگو می‏کنند و اتفاق‏ها در بطن همین دیالوگ‏ها پیدای‌شان می‌شود. فکر نمی‏کنید طولانی بودن صحنه‏ها یک مقدار برای مخاطب، خسته‏کننده باشد؟ به نظرتان بهتر نبود زمان هر کدام از اینها یک مقدار کوتاه‏تر می‏شد؟
من فکر می‏کنم کاملا زمان مناسبی دارد ضمن اینکه مفاهیم و مضامین در صورتی که مخاطب هنگام تماشای آن، شرایط روحی مناسبی داشته باشد، آنقدر جذاب هستند که او را تا پایان کار مشتاق نگه دارند. البته من چون کار را بسیار دوست دارم این را می‎گویم باید دید مخاطبان چه نظری دارند و البته اضافه می‌کنم که اساسا اتفاق را چه بدانیم.
 اولین مسئله‏ای که در کار ذهن مخاطب را درگیر می‏کرد، صداهای خوب بازیگران بود؛ صداهایی آشنا که بیشتر جو نمایشنامه رادیویی را تداعی می‏کرد در واقع صداها از بازی‏ها پیشی می‌گرفت. قبل از شروع کار به اینکه صدای بازیگران، خوب و رادیویی باشد توجه می‏کردید؟
نه به هیچ وجه. درست است که این دوستان ما اتفاقا صداهای قشنگی هم دارند اما آن چیزی که بیشتر از همه برایم مهم بود توانایی‏های بازیگری‏شان بود. من اساسا آدمی نیستم که برای انتخابم دنبال این مسئله بروم که چه کسی صدایش رادیویی است.
 با این حال اینطور به نظر می‏رسد که تمام بازیگران، رادیویی هستند.
نه. اصلا اینطور نیست. بعضی بازیگران ممکن است به صورت کاملا اتفاقی در رادیو هم کار کنند اما انتخاب‌شان به این دلیل نبوده. اما این را می‌پذیرم که در کارم ردپایی از دوبله، تصویر، رادیو و تئاتر، دیده می‌شود آن هم شاید به این دلیل باشد که در همه این حوزه‏ها تجربیات اندکی داشته‌ام
 انتخاب سایر بازیگران به چه صورت بود؟
به غیر از آقای رستمی که دورادور با او آشنا بودم و الان هم از همکاری با او خوشحالم، سایرین جزو گروه من، گروه آقالو هستند.
 پس یعنی برای این کار در گروه‌تان هیچ تغییری ایجاد نکردید؟
من معمولا در نمایش‌هایم سراغ بازیگران گروه خودم می‏روم مگر اینکه نقشی در کار باشد که فکر کنم هیچ کدام از بازیگران گروه، برایش مناسب نیستند. در این صورت طبیعتا سراغ بازیگرانی خارج از گروهم می‌روم.
 چرا در صحنه برای بازیگران از میکروفن استفاده کرده بودید؟
برای ایجاد تعادل بین صحنه و تصویر.
 پس اگر اینطور نبود از میکروفن استفاده نمی‌کردید؟
بدون شک! چون آن موقع وظیفه بازیگر بود که صدایش را به مخاطب برساند.
 ممکن است یک روز خودتان هم تصمیم بگیرید در این گروه بازی کنید؟
معمولا ترجیح می‏دهم در کارهایی که کارگردانی می‏کنم بازی نداشته باشم اما در همین گروه خودم، تک تک این دوستان می‏توانند کارگردانی کنند و آن وقت اگر از من برای بازی دعوت کنند که با کمال خواهم پذیرفتم.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد