رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

چرا جرم را دوست دارم؟!

آخرِ نام نیک، ختمش تو زندونه…*
در روزهایی که عنصر «غریزه» روز به روز در حال کمرنگ شدن است و سلیقه و ذائقه عموم روشنفکران به آثاری چون «جدایی نادر از سیمین»، «سعادت آباد» و «اسب حیوان نجیبی ست» متمایل است، مسعود کیمیایی (که در کنار ابراهیم حاتمی‌کیا یکی از دو کارگردان سینمای ایران است که سینما را با غریزه و عشقش می‌سازد) فیلمی می‌سازد که همه چیزش بر مبنای همین غریزه بنا شده است، از گفت‌و‌گو‌های دو نفره رضا و همسرش (که جزو بهترین سکانس‌های فیلم است) تا رفاقت رشک‌برانگیز پولاد و بهداد همه و همه تنها از کارگردانی برمی‌آید که عشق به سینما در تک تک سلول‌های جسمش جاری است.
 جشنواره امسال پر بود از آثار سیاسی و غیر سیاسی که صاحبان آن به نوعی سعی در انتقال مفاهیم مورد تاییدشان برای مخاطبان داشتند، «گزارش یک جشن»، «خیابان‌های آرام»، «پاریس تا پاریس»، «برف روی شیروانی داغ»، «جعبه سیاه»، «اسب حیوان نجیبی ست» و… تعدادی از این فیلم‌ها هستند، «جرم» تصویر سیاهی از دوره‌ای که فیلم در آن می‌گذرد را نشان می‌دهد، دوره‌ای که سرنوشت رعیت و عموم در‌‌ همان تیتراژ ابتدایی نهفته است، ماهی‌هایی که در حال جان دادن، تقدیرشان به صیادی ختم می‌شود که در چشم به‌هم‌زدنی شکم آن‌ها را با چاقوی تیزش می‌درد و سرشان را با ساطور می‌زند.

آخرِ نام نیک، ختمش تو زندونه…*
در روزهایی که عنصر «غریزه» روز به روز در حال کمرنگ شدن است و سلیقه و ذائقه عموم روشنفکران به آثاری چون «جدایی نادر از سیمین»، «سعادت آباد» و «اسب حیوان نجیبی ست» متمایل است، مسعود کیمیایی (که در کنار ابراهیم حاتمی‌کیا یکی از دو کارگردان سینمای ایران است که سینما را با غریزه و عشقش می‌سازد) فیلمی می‌سازد که همه چیزش بر مبنای همین غریزه بنا شده است، از گفت‌و‌گو‌های دو نفره رضا و همسرش (که جزو بهترین سکانس‌های فیلم است) تا رفاقت رشک‌برانگیز پولاد و بهداد همه و همه تنها از کارگردانی برمی‌آید که عشق به سینما در تک تک سلول‌های جسمش جاری است.
 جشنواره امسال پر بود از آثار سیاسی و غیر سیاسی که صاحبان آن به نوعی سعی در انتقال مفاهیم مورد تاییدشان برای مخاطبان داشتند، «گزارش یک جشن»، «خیابان‌های آرام»، «پاریس تا پاریس»، «برف روی شیروانی داغ»، «جعبه سیاه»، «اسب حیوان نجیبی ست» و… تعدادی از این فیلم‌ها هستند، «جرم» تصویر سیاهی از دوره‌ای که فیلم در آن می‌گذرد را نشان می‌دهد، دوره‌ای که سرنوشت رعیت و عموم در‌‌ همان تیتراژ ابتدایی نهفته است، ماهی‌هایی که در حال جان دادن، تقدیرشان به صیادی ختم می‌شود که در چشم به‌هم‌زدنی شکم آن‌ها را با چاقوی تیزش می‌درد و سرشان را با ساطور می‌زند.
تا به حال بار‌ها و بار‌ها از تعهد هنرمند و مسئولیتش در قبال مردم و جامعه سخن‌ها گفته‌ایم، هنرمند واقعی که درد مردمش را دارد، نمی‌تواند منتظر بماند تا مدینه فاضله، مستقر و پابرجا گردد و سپس وارد گود شود و از هنر سخن گوید.
 هنر یک هنرمند متعهد در این است که مردمش را تنها نگذارد و در حد توان خویش از دل تاریکی‌ها، امید را برای مردمش به ارمغان آورد که هرچه با‌خلوص بیشتری وارد این بازی شود، ارج و قربش در میان مردم بالا می‌رود. مهم‌ترین حرف کیمیایی در «جرم» همانی است که در اواسط فیلم می‌شنویم خطاب به رضا می‌گوید: «هرجا مردم هستند، با اونا باش.»
«جرم» و «گزارش یک جشن» متعهدانه‌ترین آثار به نمایش درآمده در بیست و نهمین جشنواره فیلم بودند که نه مثل آثاری چون «سعادت آباد» تفکر آلوده و بیمارشان را به جامعه تزریق کردند و نه چون «پاریس تا پاریس» شعور بیننده را با تعدادی تصویر و دیالوگ به هیچ انگاشتند و نه مانند «یکی از ما دو نفر» به صدور بیانیه‌های مضحک و نخ نماشده پرداختند.
 «جرم» فضا، صحنه‌ها، کاراکتر‌ها و بازی‌های درخشانی دارد که در سینمای ایران، به ندرت به این شکل در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. ضد قهرمان‌های او در «جرم» همچون (و بلکه بهتراز) ضدقهرمان‌های با مرام فیلم‌های قبلی‌اش فریاد انسانیت سر می‌دهند و با مرگ خود، انسانیت را زنده می‌کنند. رفاقت میان بهداد و کیمیایی، هم در فیلمنامه و هم در اجرا درآمده، به همین خاطر است که مرگ باشکوه رضا (پولاد کیمیایی) بلایی سرمان می‌آورد که دلمان نمی‌خواهد بعد از به پایان رسیدن تیتراژ، سالن سینما را ترک کنیم. دنیای سه نفره کیمیایی، تماشاگر را هم غرق در خود می‌کند.
 در سکانسی از حکم «رضا معروفی» می‌گوید جایی از زندگی‌ام به قدرت پیوند خورد و هنوز دارم تاوان آن‌را پس می‌دهم. «جرم» که به جرات می‌توان آن را جزو پخته‌ترین آثار سینمایی وی در بعد از انقلاب نامید، بر مبنای همین دیالوگ شکل می‌گیرد و داستان حول همین محور پی ریزی می‌شود. «جرم» از آلودگی سیاست و فسادی می‌گوید که مردم را همچون ابزار می‌بیند و از لاشه روح و جسم‌شان نردبانی برای ارضای تمایلات خود می‌سازد. اگر دچارش شوی باید تا آخرین نفس تاب قدم‌های سنگینش روی جسم و جانت را تاب بیاوری تا جان دهی.
 یکی دیگر از دیالوگ‌های کلیدی فیلم جمله کلیدی رفعت (داریوش ارجمند) است که خطاب به رضا می‌گوید: «زرنگی‌ات رو بفروش اما حواست رو نه… مردونگی به حواسه» شاهکار است! جمله‌ای کوچک و درسی بزرگ برای زندگی. فرق فراست و حماقت در عمل به همین جمله آشکار می‌شود، اینکه بدانی چه چیزهایی فروختنی است و ارزش فروختن دارد و فروش چه چیزهایی همچون حراج شرافت و ناموس، عاقبتش جز ننگ و تحقیر چیز دیگری نیست. «دندان مار» را یادتان هست، کیمیایی آنجا می‌گفت: «یک جا هست که باید وایستی. یک جا هم هست که باید درری اما خدا نکنه جای این دوتا با هم عوض شه که دیگه تا آخر عمر بدهکار خودتی.»

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد