رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

چرا باید به تماشای «یه‌ حبه‌ قند» رفت؟

میزانسن ایرانی
 از همان زمانی که میرکریمی ‌اپیزودی از فیلم «فرش ایرانی» را ساخت، می‌شد حدس زد که وی سوای آن نگاه مولف گونه‌ای که دارد، دغدغه‌ای تکنیکی و فرمی‌ نیز در درونش شکل گرفته و می‌خواهد به یک بیان درجه یک بومی‌و البته شخصی دست پیدا کند.
«یه حبه قند» ویترین تلاش چند ساله میرکریمی‌ در به دست آوردن این زبان متجانس با دغدغه‌های فکری‌اش است. این موضوع نشان می‌دهد که وی کم کم در حال تبدیل شدن به یک سینماگر مولف درجه یک است که اگر از هر کسی و هر جایی وام می‌گیرد، اما بیان و اعتقاد خودش را دارد. از این موضوع به این راحتی‌ها نمی‌توان عبور کرد و حیف است که فقط به این بپردازیم که فیلم «یه حبه قند» چقدر جزئیات دارد و ما چقدر از آن را درک کرده‌ایم. ما تعداد انگشت شماری سینماگر داریم که آن‌چنان به نگاه و دغدغه‌هایشان ایمان داشته‌اند که سعی کرده‌اند خودشان ابزار و لوازم بیانش را هم خلق کنند. افرادی چون بیضایی، علی حاتمی، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی. حتی فیلمساز توانمندی چون ابراهیم حاتمی‌کیا که در مهمترین اثرش یعنی آژانس شیشه‌ای مهارت خود را در طراحی دکوپاژ و میزانسن‌های دشوار مبتنی بر شرایط محدود فیزیکی و نیز اقتضائات فیلمنامه نشان داد هم به یک زبان دلخواه برای استفاده در سایر آثارش نرسید.
ضمن آنکه این گونه از آثار به نوعی دارای ریشه‌های اتنوگرافی یا قوم‌ نگاری نیز هستند. هرچند که شاید خیلی‌ها خرده بگیرند که این واژه اتنوگرافی را فقط باید در دنیای مستند جست‌وجو کرد

میزانسن ایرانی
 از همان زمانی که میرکریمی ‌اپیزودی از فیلم «فرش ایرانی» را ساخت، می‌شد حدس زد که وی سوای آن نگاه مولف گونه‌ای که دارد، دغدغه‌ای تکنیکی و فرمی‌ نیز در درونش شکل گرفته و می‌خواهد به یک بیان درجه یک بومی‌و البته شخصی دست پیدا کند.
«یه حبه قند» ویترین تلاش چند ساله میرکریمی‌ در به دست آوردن این زبان متجانس با دغدغه‌های فکری‌اش است. این موضوع نشان می‌دهد که وی کم کم در حال تبدیل شدن به یک سینماگر مولف درجه یک است که اگر از هر کسی و هر جایی وام می‌گیرد، اما بیان و اعتقاد خودش را دارد. از این موضوع به این راحتی‌ها نمی‌توان عبور کرد و حیف است که فقط به این بپردازیم که فیلم «یه حبه قند» چقدر جزئیات دارد و ما چقدر از آن را درک کرده‌ایم. ما تعداد انگشت شماری سینماگر داریم که آن‌چنان به نگاه و دغدغه‌هایشان ایمان داشته‌اند که سعی کرده‌اند خودشان ابزار و لوازم بیانش را هم خلق کنند. افرادی چون بیضایی، علی حاتمی، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی. حتی فیلمساز توانمندی چون ابراهیم حاتمی‌کیا که در مهمترین اثرش یعنی آژانس شیشه‌ای مهارت خود را در طراحی دکوپاژ و میزانسن‌های دشوار مبتنی بر شرایط محدود فیزیکی و نیز اقتضائات فیلمنامه نشان داد هم به یک زبان دلخواه برای استفاده در سایر آثارش نرسید.
ضمن آنکه این گونه از آثار به نوعی دارای ریشه‌های اتنوگرافی یا قوم‌ نگاری نیز هستند. هرچند که شاید خیلی‌ها خرده بگیرند که این واژه اتنوگرافی را فقط باید در دنیای مستند جست‌وجو کرد و نه سینمای داستانی، اما حقیقتا این نوع آثار چه آگاهانه و چه ناخودآگاه کارکردی اینچنینی نیز دارند. فیلم را اگر با این دید ببینیم و ایده آن را از این زاویه استخراج کنیم، فیلمی‌تحسین‌برانگیز است که چقدر زیبایی شناسانه دو بخش مهم فرهنگی یک سرزمین شرقی را در چیزی حدود دو ساعت کالبدشکافی می‌کند. فیلم در اوج نمایش پرجزئیات فرهنگ وصال و مقدمات آن، به وسیله یک اتفاق بی‌نهایت ساده ۱۸۰ درجه تغییر زاویه داده و به نمایش فرهنگ عزا و یا بهتر بگویم فرهنگ مراسم ورود یک انسان به عالمی‌دیگر می‌پردازد. که آن اتفاق و ساده بودنش نیز باز هم ریشه فرهنگی عمیقی دارد. اگر دقایقی پای صحبت‌های پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان بنشینیم و دیدگاه‌شان را نسبت به مسئله مرگ بشنویم که چگونه آماده و راحت در استقبالش هستند، آن وقت پی خواهیم برد که انتخاب میرکریمی‌ برای عنصر دراماتیکی که حکم ویرگولی بین جشن عروسی پسند تا عزای دایی را دارد چقدر هوشمندانه است. مرگ بر اثر یک حبه قند. به همین سادگی و دقیقا برخاسته از اعتقادات بومی‌مان. به این دلیل است که می‌توان روی وجه اتنوگرافی و کارکردهای فرا سینمایی این گونه آثار هم بحث کرد. البته اساسا تمامیت سینمای یک کشور که شامل تمام آثار خوب و بد آن با هر موضوع و در هر ژانری می‌شود را می‌توان ثبت دقیق فرهنگی و لحظه به لحظه یک سرزمین دانست. اما در برخی از آثار، ویژگی‌هایی وجود دارد که در این زمینه آن‌ها را متمایز می‌کند و خاصیتی فراسینمایی نیز به آن‌ها می‌بخشد. مثل فیلم «مادر» اثر مرحوم حاتمی‌که مقدمه چینی‌های مادر خانواده برای مراسم ختم خودش به خودی خود ثبت یک تفکر عمیق بومی‌به حساب می‌آید که واقعا مشخص نیست چند سال بعد خبری از آن باشد. و همینطور فیلم‌هایی نظیر «اجاره نشین‌ها» یا «مهمان مامان» از داریوش مهرجویی. البته اشاره به اهمیت این موضوع، مبنی بر نبود لیاقت‌های صرفا سینمایی و دراماتیک فیلم یه حبه‌قند نیست. اتفاقا این اثر به لحاظ غنای سینمایی هم اثر بسیار مهمی‌در سینمای ما به شمار می‌آید. فیلم پر است از ایماژهای درخشانی که هیچ‌گونه خودنمایی هنری و روشنفکرانه‌ای نمی‌کنند. همین که فیلمساز، بر خلاف تصور رایج به سمت نماد پردازی‌های من درآوردی و خیال بافانه نرفته و در ذهنش از در و دیوار و تخته و آب، نماد دنیای مدرن و اضمحلال انسان و تنهایی و مرگ و نیستی نساخته یعنی با یک فیلمساز روشنفکر به معنای حقیقی‌تری طرفیم. اتفاقا میرکریمی‌ درباره این مسائل خیلی مستقیم حرف زده و دست به این گونه حرکات ظاهرا هنری نزده است. مثلا مستقیما به گوشی موبایل آی‌-فون یا رادیوی دایی اشاره می‌کند و لقمه را دور سرش نمی‌پیچد. بیان سر راستی دارد و حرف اصلی‌اش را ساده و بی‌تکلف می‌زند. اما در لحظاتی از ایماژهای فوق العاده‌ای استفاده می‌کند که هیچ ربطی به نماد و نماد پردازی ندارند. به یاد بیاورید اسلوموشن درخشانی را که پسند در حال تاب سواری است و دستش به سیب‌های درخت نمی‌رسد. چقدر ایده تصویری درخشانی است برای نمایش چکیده کل داستان در چند ثانیه. فیلم از این گونه ایماژهای درخشان کم ندارد.
وجود این رگه‌های خردمندانه فیلم را به یک اثر چند وجهی تبدیل می‌کند که دایره وسیعی از مخاطب را با بهره‌های هوشی و فکری متفاوتی در برمی‌گیرد. درک میرکریمی‌ از سینمای اجتماعی و کلا سینمای مسئله دار درک درستی است. سینمای ما را مرض بدی فرا گرفته که اگر دیدگاه اجتماعی و نگاه چالش برانگیزی چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ هنری داریم باید مخاطبمان هم خاص باشد. تناقض از این بزرگ‌تر؟ فیلم اجتماعی برای مخاطبان خاص. همین الان اگر کانال‌های تلویزیون را بالا و پایین کنید و تبلیغات فیلم مرگ کسب و کار من است را ببینید جمله‌ای با این مضمون می‌شنوید که اگر انتظار سرگرمی‌و تفریح را دارید سراغ این فیلم نیایید. در روزگاری که فیلمساز ما تماشاگرش را انتخاب می‌کند و به عذاب آور بودن فیلمش افتخار می‌کند باید هم از دیدن فیلم یه حبه قند به این اندازه خوشحال باشیم.
اگرچه «یه حبه قند» یک فیلم صرفا اجتماعی با عناصر آشنای آن نوع سینما نیست اما نگاه کنید که چقدر نسبت به مخاطب هوشمندانه عمل می‌کند. فیلم در هر لایه‌ و طبقه‌اش می‌تواند مخاطب داشته باشد. به هرحال تلاش میرکریمی‌ برای خلق یک زبان شخصی مناسب جهت بیان نگاه منحصر به فردش تلاش موفقیت آمیزی بوده است. اما آن چیزی که سرنوشت این فیلمساز برای ماندن در همین حد (که البته حد کمی‌ هم نیست) و یا تبدیل شدن به یک کارگردان بسیار مهم در تاریخ سینمای این کشور را تعیین می‌کند اثر بعدی او و یا دقیق‌تر بگویم آثار بعدی اوست. پس باید صبرکنیم و ببینیم این زبان در آثار بعدی وی چه کارکردی را دارد و تا چه میزان توانمند است.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد