چرا ایرانیها سریالهای آسیای شرقی را دوست دارند؟
عجیب هم نبود، چون بین انبوه سریالهای خانوادگی، «سالهای دور از خانه» داستان خود را ساده و بیدردسر و البته جذاب تعریف میکرد و مردم را بسادگی جذب خود کرده بود. موفقیت اوشین بود که پای هانیکو و سریال «داستان زندگی» را هم به تلویزیون باز کرد، با آن تیتراژ معروف و متن ماندگار: «زندگی منشوری است در حرکت دوار» که البته در نسخه اصلی این متن روی تیتراژ وجود ندارد و در واقع شاهکار دوبلورهای ایرانی است!
همان سالها، چند سریال جذاب دیگر از آسیای شرق و خاوردور راهی ایران شد و همچنان مردم، داستانهای چشمبادامیها را دوست داشتند. شوییچی و پدرش محبوب مردم بودند و لینچان و یارانش موفقیتی فراتر از تصور پیدا کردند.
مردم سریالهای شرقی را به مراتب بیش از سریالهای آمریکایی و اروپایی دوست داشتند و همین سبب موفقیت طبیعی و دائم مجموعههای شرقی شده بود.
این روند ادامه داشت تا اواسط دهه ۷۰ همزمان با تغییر ذائقه مردم، شکست پیاپی چند سریال ژاپنی و کرهای، سکه سریالهای آسیای شرق را از رونق انداخت.
ناگفته نماند در دوران رواج این سریالها، تلویزیون مدام فیلمهای ژاپنی مطرح از جمله آثار کوروساوا (بویژه «ریش قرمز»!) را هم به نمایش گذاشت و نوعی قرابت و همسانی فرهنگی میان این آثار با مخاطب ایرانی ایجاد شد.
سالهای سال، خبری از سریالهای شرقی نبود و مجموعههای کانادایی و استرالیایی با آدمها و مناظر طبیعی بکر و کمنظیرشان مهمان رسانه ملی بود و از مردم ایران دلبری میکرد.
مردم قصهدوست ایران، همچنان میان مجموعهها، هر کدام را که قصه بهتری داشت، بیشتر دوست داشتند.
چنان که در این دوران مثلا مجموعهای مانند «آن شرلی» با اقبالی استثنایی روبهرو شد یا سریال «داستانهای جزیره» تمام رکوردهای جذب مخاطب را جابهجا کرد!
همزمانی کاهش اقبال مردم به سریالهای خارجی با حذف سریالهای ژاپنی، کرهای و چینی، نشانه مشخص و بارزی بود که در این سالها جدی گرفته نشد.
موج تازه سریالهای شرقی، وامدار درخشش و محبوبیت یک کدبانوی تمامعیار بود؛ یانگوم «جواهری در قصر» بیشک یکی از پربینندهترین مجموعههای خارجی پخش شده در تمام ادوار بود.
مردم علاقه عجیب و بیحد و حصری به این سریال نشان دادند و موفقیت این مجموعه، راه را برای ورود انبوهی از سریالهای شرقی باز کرد. آخرین نمونه، سریال موفق «افسانه دونگ یی» بود که پخش آن بتازگی پایان یافت و بسیار پرمخاطب بود.
اقبال و علاقه عجیب مردم ایران به اینگونه آثار، ریشههای مختلفی دارد. بیشک اصلیترین دلیل، نزدیکی فرهنگی مردم ما با اهالی خاوردور است.
بسیاری از سریالهای موفق شرقی مشخصا به مفاهیمی میپردازد که برای ما بسیار آشنا و عزیز است مانند بردباری، ایثار، شهامت و صداقت. از سوی دیگر، شکل روابط در این سریالها برای مخاطب ایرانی بسیار باورپذیرتر و قابل فهمتر است تا سریالهای اروپایی. علاوه بر این، نکته مهم و قابل توجه در سریالهای خاور دور، داستانگویی است.
برخلاف سریالهای ایرانی که بشدت وامدار فرمروایی است، سریالهای شرقی کاملا در خدمت داستانگویی ساخته میشود.
ساختار ساده و بدون تکلف این سریالها بویژه داستانهای تاریخی و جذاب، در کنار تکنیک مناسب و استفاده از لوکیشنهای تر و تازه و دیدنی، مجموعههای شرقی را برای مخاطب ایرانی بسیار دوستداشتنی جلوه میدهد.
یادمان باشد نسلی که امروز مخاطب اصلی سیماست، از دوران کودکی در معرض انیمیشنها و کارتونهایی بود که همین اهالی مشرق زمین به شکلی عالی میساختند.
خیلی از ما خوب یادمان هست آن علامت عجیب و غریب ژاپنی را که در آخر قسمتهای سریالهای کارتونی میآمد و معنایش «ادامه دارد» بود!
این حقیقتی آشکار و کهنه است که ضریب نفوذ مجموعههای شرقی در میان مخاطب ایرانی، به دلایل متنی و فرامتنی بسیار بالاست و مردم همچنان توجه و علاقه خود را به این مجموعهها آشکار میکنند.
با وجود این، کاش نویسندگان و سازندگان ایرانی هم سراغ داستانهای تاریخی جذاب و کمهزینه بروند و آثاری خلق کنند که برای مردم به همین جذابی باشد.
آیا آرزوی بعیدی است که دوست داشته باشیم یک دونگیی کاملا ایرانی را تماشا کنیم یا یانگوم وطنی را؟ قصه گویی، عنصر مهم و کلیدی از دسترفتهای است که در آثار نمایشی ما مغفول واقع میشود و دوریاش سبب شده حالا دیگر امپراتور، دوستداشتنیتر از رستم باشد!
محمدمهدی
ارسال در ۲ آذر ۱۳۹۱
1
من که اصلا خوشم نمیاد
پاسخ به کامنت