رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

پایان‌نامه‌ای که بد نوشته شد!

اکنون که چند هفته از نمایش فیلم پایان‌نامه می‌گذرد، کمتر مطلب یا نقدی را شاهد بوده‌ایم که به بررسی ساختار و متن آن بپردازد. این روند بیش از هر چیز از شرایط غیرطبیعی حاکم بر این فیلم حکایت دارد که ظاهرا نمی‌توان آن را یکی از تولیدات سینمای ایران به حساب آورد. براساس شرایط موجود، چنین به نظر می‌رسد که دفاع از این فیلم یا بررسی ضعف‌هایش نشانگر دفاع یا حمله به مضمون سیاسی آن است که چنین شرایطی بسیار ناامیدکننده است. یک فیلم در درجه اول هنگام نقد، صرفا به‌عنوان یک اثر سینمایی سنجیده می‌شود، صرف‌نظر از مضمون و محتوای عقیدتی، فکری یا شعاری آن؛ بنابراین شاید راه‌حل در این باشد که از چند منظر مختلف به آن بپردازیم.
مضمون
این‌که «یک فیلم چه پیامی دارد» فرع بر این است که آن را «چگونه می‌گوید». این یک اصل پذیرفته شده در جریان نقدنویسی حرفه‌ای در سینمای ایران و جهان است. همه منتقدان معروف و معتبر در بررسی‌هایشان از فیلم‌ها، ترجیحا جایگاه خود را به عنوان یک متخصص سینما به یک جامعه‌شناس یا روشنفکر سیاسی تغییر نمی‌دهند. به این ترتیب بررسی دیدگاه‌های سیاسی سازندگان پایان‌نامه، ربط چندانی به نقد فیلم‌شان ندارد. ممکن است گاهی به بهانه نقد این فیلم و برشمردن کاستی‌هایش، بحث به رئالیسم کشیده شود (از این منظر که فیلمی با ادعای مرور اتفاقات سیاسی جامعه تا چه اندازه به واقعیت وفادار است) یا شیوه کارگردانی یک فیلم سیاسی (فیلم سیاسی به عنوان یک ژانر شناخته‌شده در تاریخ سینما و نه چیز دیگر) و ناخواسته زبان منتقد به نقد تفکر حاکم بر فیلم گشوده شود، اما اهمیت کلیدی یک نقد در این است که به خواننده بگوید فیلم مورد نظر تا چه اندازه به استانداردهای سینمایی نزدیک است و تا چه اندازه از آن دور.

اکنون که چند هفته از نمایش فیلم پایان‌نامه می‌گذرد، کمتر مطلب یا نقدی را شاهد بوده‌ایم که به بررسی ساختار و متن آن بپردازد. این روند بیش از هر چیز از شرایط غیرطبیعی حاکم بر این فیلم حکایت دارد که ظاهرا نمی‌توان آن را یکی از تولیدات سینمای ایران به حساب آورد. براساس شرایط موجود، چنین به نظر می‌رسد که دفاع از این فیلم یا بررسی ضعف‌هایش نشانگر دفاع یا حمله به مضمون سیاسی آن است که چنین شرایطی بسیار ناامیدکننده است. یک فیلم در درجه اول هنگام نقد، صرفا به‌عنوان یک اثر سینمایی سنجیده می‌شود، صرف‌نظر از مضمون و محتوای عقیدتی، فکری یا شعاری آن؛ بنابراین شاید راه‌حل در این باشد که از چند منظر مختلف به آن بپردازیم.
مضمون
این‌که «یک فیلم چه پیامی دارد» فرع بر این است که آن را «چگونه می‌گوید». این یک اصل پذیرفته شده در جریان نقدنویسی حرفه‌ای در سینمای ایران و جهان است. همه منتقدان معروف و معتبر در بررسی‌هایشان از فیلم‌ها، ترجیحا جایگاه خود را به عنوان یک متخصص سینما به یک جامعه‌شناس یا روشنفکر سیاسی تغییر نمی‌دهند. به این ترتیب بررسی دیدگاه‌های سیاسی سازندگان پایان‌نامه، ربط چندانی به نقد فیلم‌شان ندارد. ممکن است گاهی به بهانه نقد این فیلم و برشمردن کاستی‌هایش، بحث به رئالیسم کشیده شود (از این منظر که فیلمی با ادعای مرور اتفاقات سیاسی جامعه تا چه اندازه به واقعیت وفادار است) یا شیوه کارگردانی یک فیلم سیاسی (فیلم سیاسی به عنوان یک ژانر شناخته‌شده در تاریخ سینما و نه چیز دیگر) و ناخواسته زبان منتقد به نقد تفکر حاکم بر فیلم گشوده شود، اما اهمیت کلیدی یک نقد در این است که به خواننده بگوید فیلم مورد نظر تا چه اندازه به استانداردهای سینمایی نزدیک است و تا چه اندازه از آن دور.
فیلم سیاسی
سازندگان پایان‌نامه بسیار روی سیاسی بودن فیلمشان تأکید دارند. علیرضا سجادپور به بهانه این فیلم و با ستایش از سازندگان آن که بی‌پروا قصد داشته‌اند یک فیلم سیاسی بسازند، از آن به عنوان یک الگو برای سینمای سیاسی ایران نام برد و خواستار ساخته شدن فیلم‌های بیشتری از این دست شد. حالا می‌توانیم بر اساس این تلقی از پایان‌نامه به این موضوع بپردازیم که آیا این فیلم یک فیلم سیاسی موفق است یا خیر. تعریف ما از سینمای سیاسی در نگاه اول، این است که یک اثر سینمایی، قصه‌ای داشته باشد در حال و هوای شرایط سیاسی جامعه خود یا جهان. مثلا فیلم آژانس شیشه‌ای در سینمای ایران یک فیلم سیاسی افشاگرانه است که باز صرف‌نظر از مضمونش، جزو شاهکارهای تاریخ سینمای ایران به شمار می‌رود. پس اولین گام در راه شناخت ژانر فیلم‌های سیاسی، موضوع فیلم است که آیا به سیاست نزدیک است یا خیر. بیشتر فیلم‌های سیاسی را آثار رئالیستی تشکیل می‌دهند؛ یعنی فیلم‌هایی که به بررسی یک جنبش یا جریان اجتماعی (مثل فیلم‌های کنستانتین کوستا گاوراس یا جیلو کونته پورو) یا حوادث تاریخی (مثل فیلم‌های آندره وایدا یا فیلم تحسین‌شده «مردی برای تمام فصول» اثر فرد زینه‌مان) می‌پردازند. در بررسی این فیلم‌ها ابتدا باید توجه داشت که تماشاگر با دقت در حال مقایسه است؛ مقایسه حوادث فیلم و این‌که کارگردان تا چه حد به واقعیت‌ها وفاداری نشان می‌دهد. مثلا درباره فیلم اسکاری امسال (سخنرانی پادشاه) خیلی از منتقدان بر این باور بودند که نوع رابطه شاهزاده فیلم با آموزگار بیانش، چندان با واقعیت‌های تاریخی انطباق ندارد. در اینجا منتقدان بر حوزه تحقیقات این فیلم خرده گرفتند که حتماً سازنده‌اش منابع محدودی در اختیار داشته است. اما گاهی پیش می‌آید که یک فیلم سیاسی اصلاً رئالیستی نیست؛ مثلاً فیلم پرتقال کوکی ساخته استنلی کوبریک. از آن مهم‌تر فیلم «فارنهایت ۴۵۱» ساخته فرانسوا تروفو که به الگوی سینمای سوررئالیستی نزدیک‌تر است، اما درونمایه سیاسی بسیار پررنگی دارد. بر این اساس باید دقت داشت که اولا پایان‌نامه تا چه اندازه به الگوی سینمای سیاسی نزدیک است (سیاسی است یا نه) و ثانیا جزو سیاسی‌های رئالیستی به حساب می‌آید یا از نوع دیگر است.
حقیقت این است که جدای از گفته‌های سازندگان و علاقه‌مندان به این فیلم، پایان‌نامه اثری است با موضوع سیاسی، نه درونمایه سیاسی. تفاوت این دو نکته در این است که موضوع سیاسی می‌تواند در قصه هر فیلمی مستتر باشد؛ مثلا «جرم» یا ساخته دیگر سازنده‌اش «اعتراض» نیز پر از رفرنس‌های سیاسی است، اما این دو فیلم هم مثل پایان‌نامه، درونمایه سیاسی ندارند. درونمایه سیاسی یعنی یک قصه بافته شده با تار و پود سیاسی. ممکن است گاهی موضوعی سیاسی بهانه‌ای برای یک فیلم شود برای رسیدن به اهدافی دیگر و ای‌بسا آن موضوع سیاسی بسیار تند و تیز هم باشد، اما دلیلی بر این نیست که آن اثر را سیاسی قلمداد کنیم.
پایان‌نامه نیز چنین فیلمی است. چیزی که از حوادث پس از انتخابات در فیلم می‌بینیم چندان ربطی به قصه‌ای که می‌گوید، ندارد. در حقیقت حوادث سیاسی اخیر، بهانه‌ای بوده برای این که قصه‌ای روی آن سوار شود. کافی است این فیلم را با آژانس شیشه‌ای مقایسه کنیم. در فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا، یک راننده ناگهان بر آن می‌شود تا به قصد نجات دوست و همرزم سابقش، عده‌ای را در مکانی حبس کند. این یک قصه کلیدی و دارای ساختار است. در حالی که از آن نکته‌ای که بر سیاست دلالت کند، مراد نمی‌شود. اما همین پلات خوب، موجب ورود شخصیت‌ها و حوادثی می‌شود و بی آن‌که به شخص یا جریانی سیاسی تأکید شود، فیلم را سیاسی می‌کند. یعنی هرکس با دیدن آژانس شیشه‌ای می‌تواند بفهمد در آن منظور از آدم‌های آرمانخواه چیست و قانونگرایی تا چه حد می‌تواند خواست‌های عدالت‌طلبانه شخصیت‌ اصلی را برآورده کند. اما در پایان‌نامه همه چیز قرار است بازسازی باشد؛ بازسازی چیزی که اتفاق افتاده بر اساس نمادها و نشانه‌های کاملاً ساده و همه‌فهم. آدم‌های پایان‌نامه یا به شکل نفرت‌انگیزی بد هستند یا به شکل باورنکردنی‌ای خوب.
ساختار سینمایی
 در ارزیابی از یک فیلم خوب، نکته‌های زیادی تعیین‌کننده هستند، مهم‌تر از همه داشتن یک قصه خوب است. حامد کلاهداری چه در فیلم اولش و چه در پایان‌نامه قصه خوبی روایت نمی‌کند. منظورم از قصه خوب ربطی به ژانر و لحن و سبک ندارد، بلکه مقصود توانایی اجرایی یک کارگردان در قصه‌گویی به شیوه تصویری است. در متون تئوریک و آموزشی فیلمنامه‌نویسی در سینما، روی میزان تحمل تماشاگر به عنوان یک کلید اساسی تأکید می‌شود. سید فیلد در بحثی که درباره ضرورت کوتاه کردن مقدمه‌چینی و ورود به قصه اصلی می‌کند، در حقیقت نگران طاقت تماشاگری است که هر آن ممکن است خسته شود و سالن سینما را ترک کند. در «شکلات داغ» چنین اتفاقی نیفتاد و مقدمه‌چینی مفصل و محدودیت لوکیشن آن (بدون تدبیر درست کارگردان در طراحی میزانسنی دلپذیر برای جلوگیری از تکرار نماها) همراه با بازی‌های مصنوعی (بویژه فریبرز عرب‌نیا با آن گریم سنگینش) آن را از ویژگی مهم جذابیت که عامل موفقیت هر فیلم خوبی است، تهی کرد. حال نیز با فیلمی شعاری طرف هستیم که با وجود ارجاعات مستقیمش به حوادث انتخابات، عبور از بسیاری از خطوط قرمز در سینما، بهره‌مندی از بازیگران مطرح و سرشناس، صحنه‌های اکشن خیابانی‌، همه حاشیه‌ها و خبرسازی‌هایش در زمان فیلمبرداری و حمایت‌های پیدا و پنهان از آن، اثری است الکن و فاقد جذابیت. دلیل این موضوع هم نه ژانری است که حامد کلاهداری انتخاب کرده، بلکه عدم شناخت او از ظرفیت‌های بیانی هنر سینماست. این، هم از شیوه دیالوگ‌نویسی شعاری فیلم، نورپردازی‌های نادرست، از بازی‌های ضعیف فیلم و مهم‌تر، از موقعیت‌هایی که انگار به فیلم تحمیل یا به آن سنجاق شده‌اند، برمی‌آید.
منبع : جام جم

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد