نگاهی به پدیده حضور بازیگران در حوزههای دیگر سینما
ببخشید… شما؟!
سینما به خودی خود در همه جای جهان هنر جذابی است ولی از آن جذابتر مقوله بازیگری است که به ندرت کسی را پیدا می کنید که دلش نخواهد حتی برای یک بار جلوی دوربین نقشآفرینی کند.ولی چه کسی میداند همین آدمهایی که فقط یک بار بازیگری را تجربه
می کنند، چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ برخی از آنها همان نخستین بازیشان، آخرین بازیشان هم هست و گروهی خوششانسترند و مثل «محمدرضا گلزار» از نوازندگی گیتار در یک گروه موسیقی، ناگهان به سوپراستاری سینمای یک کشور میرسند. گلزار البته اینک پا را از حرفه بازیگری فراتر گذاشته و پس از حضور در چند بیلبورد تبلیغاتی به عنوان مدل لباس، دست به قلم شده تا با فیلمنامهنویسی برای یک فیلم سینمای بدنه، تواناییهای دیگرش را به رخ بکشد. گرچه نتیجه نهایی این تلاش، چیز چندان دندانگیری از آب درنیامده و تماشاگران فیلم «شیش و بش» که به عشق دیدن ترکیب موفقیتآمیز مجدد گلزار و امین حیایی در «کما»، روانه سینماها شدند، ناراضی از سالنها بیرون میآیند. با این همه،آنچه در این میان اهمیت دارد، علاقه و پیگیری بازیگران سینما برای حضور در مشاغل دیگر این هنر است که البته اتفاق تازهای نیست.
در سینمای ما از دیرباز تاکنون بازیگران مطرح روز، غیر از بازیگری در عرصههای دیگری هنرنمایی میکردند. از عکاسی و دستیاری کارگردان و ساخت
ببخشید… شما؟!
سینما به خودی خود در همه جای جهان هنر جذابی است ولی از آن جذابتر مقوله بازیگری است که به ندرت کسی را پیدا می کنید که دلش نخواهد حتی برای یک بار جلوی دوربین نقشآفرینی کند.ولی چه کسی میداند همین آدمهایی که فقط یک بار بازیگری را تجربه
می کنند، چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ برخی از آنها همان نخستین بازیشان، آخرین بازیشان هم هست و گروهی خوششانسترند و مثل «محمدرضا گلزار» از نوازندگی گیتار در یک گروه موسیقی، ناگهان به سوپراستاری سینمای یک کشور میرسند. گلزار البته اینک پا را از حرفه بازیگری فراتر گذاشته و پس از حضور در چند بیلبورد تبلیغاتی به عنوان مدل لباس، دست به قلم شده تا با فیلمنامهنویسی برای یک فیلم سینمای بدنه، تواناییهای دیگرش را به رخ بکشد. گرچه نتیجه نهایی این تلاش، چیز چندان دندانگیری از آب درنیامده و تماشاگران فیلم «شیش و بش» که به عشق دیدن ترکیب موفقیتآمیز مجدد گلزار و امین حیایی در «کما»، روانه سینماها شدند، ناراضی از سالنها بیرون میآیند. با این همه،آنچه در این میان اهمیت دارد، علاقه و پیگیری بازیگران سینما برای حضور در مشاغل دیگر این هنر است که البته اتفاق تازهای نیست.
در سینمای ما از دیرباز تاکنون بازیگران مطرح روز، غیر از بازیگری در عرصههای دیگری هنرنمایی میکردند. از عکاسی و دستیاری کارگردان و ساخت تیتراژ توسط «محمدرضا شریفینیا» برای فیلمها بگیر تا فیلمنامهنویسی، دستیاری، بازیگردانی و کارگردانی چهرههایی چون رامبد جوان، هدیه تهرانی، گلاب آدینه، رضا شفیعیجم، رضا عطاران، جواد رضویان و در مواردی هم برعکس، افرادی که بازیگر نیستند و در پشت صحنه فعالند، علاقهمند میشوند بازیگری را هم به کارنامه خود بیفزایند. مثل پیمان معادی و پیمان قاسمخانی که هر دو از فیلمنامهنویسی به بازیگری رو آوردند و دست بر قضا با اقبال عمومی هم مواجه شدند. جالب آنکه معادی به دو تجربه نقشآفرینی خود در فیلمهای اصغر فرهادی اکتفا نکرد و با تکیه بر آموختههایش از کارگردان «جدایی نادر از سیمین»، در مقام کارگردان پشت دوربین رفته تا با ساخت «برف روی کاجها» ببینیم در حوزه فیلمسازی چندمرده حلاج است یا همینطور مانی حقیقی که از کارگردانی قدم به سرزمین بازیگری گذاشت و عجب آنکه در این دومی موفقتر هم عمل کرد. اما اینها استثناهای خوب و نادر سینمای ایرانند. چرا که متاسفانه در اغلب موارد وقتی بازیگران به کارهایی غیر از بازیگری میپردازند، حاصل کار معمولا کمدیهای سطحی و به قول معروف بزن در رویی از آب درمیآید که نه به تجارب آن بازیگر سابق میافزاید و نه امتیاز مهمی در کارنامه گروه تولیدش محسوب میشود. مثل جواد رضویان که پس از بازی در انبوهی از کمدیهای دم دستی و بیاهمیت، ناگهان به فیلمسازی برای شبکه خانگی پرداخت. گرچه آنجا نیز تولیداتش در ادامه همان مسیر مورد علاقهاش یعنی کمدیهای عامهپسند بود. رضا عطاران هم که پیشتر کارگردانی را در تلویزیون آزموده بود،اینک وارد مدیوم بزرگتر و دشوارتری به نام سینما شده تا شاخ این غول را هم بشکند. نمونه موفق گروه بازیگران کمدی که خود به کمدیسازی روی آوردند، «رامبد جوان» بود که با ساخت سه فیلم، گام به گام سیری صعودی را در این وادی طی کرد. میان کمدینها، تنها شخصی که از ازل بازیگر بود و ظاهرا قرار است همیشه بازیگر باقی بماند، «اکبر عبدی» است (به استثنای کارگردانی نمایش «اکبرآقا آکتور تئاتر» در حوزه تئاتر).
در عوض وقتی بازیگرانی که خود دغدغه انجام کارهای خوب ، فاخر و حرفهای دارند، بر آن میشوند که به کاری غیر از بازیگری دست بزنند، سراغ هنرهایی غیر از زیرگروههای سینما میروند؛ هنرهایی که بیشتر مشغولیات ذوقی، احساسی و هنری آنها را ارضا میکند تا نیازهای مادیشان را. برای مثال میتوان اشاره کرد به رضا کیانیان که از بازیگری به مصاحبه (با سینماگران) و نوشتن کتاب و مجسمهسازی با چوب و عکاسی گرایش پیدا کرد و در انجام آنها نیز تمام هنر خود را به کار گرفت تا آثاری در خور ارائه کند. بامزه آنکه رضا کیانیان، برخلاف گلزار وقتی تصمیم گرفت فیلمنامهنویسی را هم بیازماید، طرحی چون «نیش و زنبور» عرض کرد که با وجود رویکرد کمدیاش، سوژه خوب و تازهای داشت و تماشاگران بیشماری را جذب خود کرد.
در هر حال، چه خوب و چه بد، چه موفق و چه ناموفق، امروز دیگر این رخداد در سینمای ما به یک رسم نو،پرطرفدار و به همان اندازه پرحاشیه بدل شده صف بازیگرانی که در نوبت ساخت فیلم هستند ادامه دارد.در این اتفاق هنری نمیتوان تاثیر آن را بر سینما منکر شدزیرا بسیاری از فیلمهایی که توسط بازیگران ساخته میشوند، نه به خاطر موضوع و محتوا و ساختار،که به مدد نام و اعتبار بازیگر محبوبی که آن را کارگردانی کرده، مخاطب را به خود جذب میخواند و جادوی سینما یعنی همین که گروهی عظیم از هنرمندان هر کاری از دستشان برمیآید برای ساخت فیلمهای دلخواه و پرطرفدار سینماروهای دوآتشه انجام دهند ولو اینکه از آن کارها سررشتهای نداشته باشند.