نگاهی به عنصر شخصیتپردازی در سریال ساختمان پزشکان
پرتعلیق، جذاب، امروزی
فیلمنامه «ساختمان پزشکان» از یک روایت رویداد محور بهره گرفته است. روایت خیلی روی شخصیتها متمرکز نمیشود و به جای توصیف فضا و آدمها بیشتر روند وقوع رخدادها را به ما نشان میدهد. این اتفاقات هر بار طرح داستانی پرفراز و نشیبی را شکل میدهند و مخاطب را با خودشان همراه میکنند.
ماجراهای هیجانانگیز ساختمان پزشکان جنبه داستانگویی کار را تقویت میکنند. ماجراهایی همچون تصمیم هومن به ازدواج، پیشنهاد رشوه به دکتر نیما افشار، به گروگان گرفته شدن پدر و مادر نیما توسط یک سارق مسلح، ساخت برنامه درباره انتقادپذیری و… بخشی از داستانهای قسمتهای اخیر این سریال را تشکیل میدهند.
فیلمنامه این سریال در کنار رویدادهای پرتعلیقش، شخصیتهای جذابی را هم ارائه کرده است. بخشی از موفقیت این سریال را باید در محبوبیت شخصیتهای متفاوتش بدانیم.
شخصیتهایی همچون ناصر، نیما، کتایون، نازنین، خانم شیرزاد، پدر نیما، هومن و… آدمهایی هستند که از دل جامعه دور و برمان به درون فیلمنامه راه پیدا کردهاند و ما به ازاهای زیادی دارند. با بررسی تکتک این شخصیتها میتوانیم به زوایای پنهان فیلمنامه سریال پی ببریم.
فیلمنامه ساختمان پزشکان برخلاف بیشتر کارهای کمدی تلویزیونی، شخصیتمحوری ندارد. در این سریال مجموعه شخصیتها هستند که داستان را پیش میبرند.
پرتعلیق، جذاب، امروزی
فیلمنامه «ساختمان پزشکان» از یک روایت رویداد محور بهره گرفته است. روایت خیلی روی شخصیتها متمرکز نمیشود و به جای توصیف فضا و آدمها بیشتر روند وقوع رخدادها را به ما نشان میدهد. این اتفاقات هر بار طرح داستانی پرفراز و نشیبی را شکل میدهند و مخاطب را با خودشان همراه میکنند.
ماجراهای هیجانانگیز ساختمان پزشکان جنبه داستانگویی کار را تقویت میکنند. ماجراهایی همچون تصمیم هومن به ازدواج، پیشنهاد رشوه به دکتر نیما افشار، به گروگان گرفته شدن پدر و مادر نیما توسط یک سارق مسلح، ساخت برنامه درباره انتقادپذیری و… بخشی از داستانهای قسمتهای اخیر این سریال را تشکیل میدهند.
فیلمنامه این سریال در کنار رویدادهای پرتعلیقش، شخصیتهای جذابی را هم ارائه کرده است. بخشی از موفقیت این سریال را باید در محبوبیت شخصیتهای متفاوتش بدانیم.
فیلمنامه ساختمان پزشکان برخلاف بیشتر کارهای کمدی تلویزیونی، شخصیتمحوری ندارد. در این سریال مجموعه شخصیتها هستند که داستان را پیش میبرند.
یکی از دلایلی که نیما و ناصر به عنوان ۲ برادر پررنگتر از دیگران به نظر میرسند، تضاد بین این ۲ نفر است. نیما افشار انسانی تحصیلکرده، مودب و جدی است که سعی میکند مشکلاتش را از مسیری آرام و مسالمتآمیز حل کند.
او در کنار همه این خصوصیات، آدم بدشانسی هم هست. نیما پشت سر هم بدبیاری میآورد. مثلا هنگامی که به یک بیمار از پشت تلفن مشاوره میدهد از شانس بدش آن بیمار سارق مسلح از آب درمیآید و پدرش را به گروگان میگیرد. ضمن این که اطرافیان او به جایگاه اجتماعیاش به عنوان یک آدم فرهیخته و تحصیلکرده احترام نمیگذارند.
او مدام از سوی دیگران تحقیر میشود، چون یک آدم تکافتاده است و نمیتواند خودش را همرنگ جماعت دربیاورد. اطلاعات نیما محدود به همان چیزهایی میشود که در مدرسه و دانشگاه آموخته.
از آن طرف ناصر (برادر نیما) در نقطه مقابل او قرار میگیرد. ناصر آدمی است لمپن، کمسواد، فرصتطلب، مالدوست که برای رسیدن به منافعش حاضر است دست به هر کاری بزند.
با این ویژگیها، ناصر بیشتر به تعریف تیپ نزدیک میشود تا شخصیت. ناصر طبق گفتههای خودش سابقه خلافکاری و رفتن به زندان دارد. او چند بار به شوخی میگوید: موهای من توی زندان سفید شده.
ناصر موقع غذا خوردن آداب اجتماعی را رعایت نمیکند و به اصطلاح کثیف غذا میخورد، لباسهای ناهمرنگ میپوشد و…
رفتار نیما از سوی سرایدار، پدر، مادر، همسر، برادر و همکاران مورد تمسخر قرار میگیرد. در حالی که رفتارهایش در مقایسه با دیگران اخلاقیتر و انسانیتر است.
طنز تلخ سریال با تکیه بر همین ایده شکل میگیرد. نیما افشار از پذیرفتن رشوه پرهیز میکند. اما در محیطی که او زندگی میکند این اقدام کاری بشدت ابلهانه محسوب میشود.
هنگامی که نیما به عنوان کارشناس به یک برنامه زنده تلویزیونی دعوت میشود، همه او را تحسین میکنند. این تایید و تشویق منوط به این است که دکتر افشار در آن برنامه تلویزیونی در چارچوب مشخصی حرکت کند. زمانی که نیما درباره مسائل زناشویی صحبت میکند، دیگران به او صفت دکتر بیادب و بیتربیت را میدهند.
آنها نفس رسانهای شدن دکتر افشار و دیده شدنش در تلویزیون را میپسندند، اما به شرط این که همان حرفهای پذیرفته شده از نظر عرف را بزند. اگر ناصر بخواهد بر اصول خودش پافشاری کند، از طرف دیگران طرد میشود.
چون دوست دارد حرفهایش علمی و کارشناسی شده جلوه کند. پدر نیما (فرید افشار) واجد همان خصوصیات ناصر، اما به صورت اغراق شده است.
شخصیت او شمایل آدمی طماع و خسیس را به ذهن بیننده متبادر میکند. ویژگی دیگر پدر، روحیه جوان و شیطنتآمیزش است.
اینها ویژگیهایی هستند که چارچوب کلی، شخصیت پدر را معرفی میکنند. در کنار اینها این پیرمرد رفتارهایی دارد که به خودی خود بامزهاند، اما خیلی به کمک تعریف شخصیتش نمیآیند. مثل این که در دستشویی گیر میکند، وقتی میخواهد لباسش را به تنهایی از تن دربیاورد، خفه میشود و…
بدون شک خانم شیرزاد بامزهترین و جذابترین شخصیت این سریال است. با حضور او شوخیها ضرباهنگ تندتری پیدا میکنند. پرستو شیرزاد ترکیبی است از صفاتی چون کندذهنی، سادگی، بلاهت و صمیمیت.
او در کیفش برگههایی دارد که در آن دستورالعمل کارهای مختلف مثل خواستگاری نوشته شده است. خانم شیرزاد بیشتر متکی به همین دستورالعملهای چارچوبدار است که به صورت نوشته شده یا نانوشته در اختیار دارد. درک اشتباه او از رویدادهای حساس بیش از هر چیز ایجاد موقعیتهای طنزآمیز میکند.
فیلمنامهنویس در پرداخت شخصیت نازنین (همسر فعلی نیما) نیز به نکات ظریفی توجه کرده است. او هنرمندی برج عاج نشین است. دغدغه اصلیاش کشیدن نقاشیهای «طبیعت بیجان» و ایجاد طرحهای قرینه است.
لباسهای شاد و رنگارنگ او نشان از دلبستگی عاطفی او به دنیای هنر دارند. نازنین با لباسهای متنوعاش از دیگران متمایز میشود. او تا به حال بیشتر در حاشیه داستان قرار گرفته است. باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا فیلمنامهنویسان برای او هم قصهای در نظر گرفتهاند یا خیر.
همسر سابق نیما (کتایون) نیز با رفتار عصبی و حسادتآمیزش به شخصیتی با ویژگیهای خاص بدل میشود. او هر از گاهی وارد صحنه میشود و آرامش زندگی زوج نیما و نازنین را بر هم میزند. فیلمنامهنویس با معرفی پیشینه کتایون به ما میگوید که او یک روانپزشک است و به نوعی زمینه ازدواج نیما و نازنین را ایجاد کرده است.
با توجه به نکات اشاره شده نتیجه میگیریم که یکی از دلایل موفقیت سریال، تقسیم نسبتا مساوی موقعیتهای طنز بین شخصیتهای مختلف داستان است. پدر نیما افشار آنقدر جذابیت نمایشی دارد که در چند قسمت به عنوان نفر اول داستان معرفی شود.