نگاهی به سریال «نابرده رنج»
بازنمایی خوب خاطرات
سیرتحولات فرهنگی ـ اجتماعی در جامعه ما آنقدر شتاب و سرعت داشته که اگر بخواهیم قصهای را در دهه ۶۰ روایت کنیم انگار در حال ساخت یک اثر تاریخی هستیم. یکی از دلایل این ادعا را میتوان در دشواریها و مشکلاتی دانست که در تولید این آثار از لحاظ فنی و نشانهشناسی زمانی، همچنین یافتن لوکیشن و فضای تصویری متناسب با این دهه جستجو کرد. از تغییر خیابانها و خودروها، نوع پوشش و شیوه حرف زدن و ادبیات محاورهای گرفته تا عوض شدن بافت شهری و جغرافیایی، وسایل خانه و به طور کلی سبک زندگی.
با این حال بازنمایی قصهای که در دهه ۶۰ میگذرد برای بسیاری از مخاطبان نسل اول و دوم جامعه ما سویه نوستالژیک دارد و بشدت خاطرهانگیز است. «نابرده رنج» میتوانست در همین دوره معاصر روایت شود و شاید با شرایط فرهنگی ـ اقتصادی کنونی نیز تناسب بیشتری داشت، اما ارجاع این قصه به دهه ۶۰ با نشانههای بصری و فرهنگی از آن دوران همراه شده که جذابیتهای فرامتنی برای تماشاگر به همراه خواهد داشت. علیرضا بذرافشان با گزینش یک برهه خاص از تاریخ انقلاب اسلامی، ملودرامی اجتماعی را با پسزمینهای سیاسی روایت میکند که ساختار داستانی خوبی دارد.
قصه واجد کشش درونی، تعلیقآفرینی مناسب و ریتم و ضرباهنگ خوبی در روایت است. فاصله و حجم زمانی رویدادها و تناوب رخدادی در سکانسهای متعدد و متنوع از جمله ویژگیهای ساختاری درام است که با دیالوگپردازی نسبتا خوبش تزیین شده و میتواند مخاطب را با خود همراه کند.
بازنمایی خوب خاطرات
سیرتحولات فرهنگی ـ اجتماعی در جامعه ما آنقدر شتاب و سرعت داشته که اگر بخواهیم قصهای را در دهه ۶۰ روایت کنیم انگار در حال ساخت یک اثر تاریخی هستیم. یکی از دلایل این ادعا را میتوان در دشواریها و مشکلاتی دانست که در تولید این آثار از لحاظ فنی و نشانهشناسی زمانی، همچنین یافتن لوکیشن و فضای تصویری متناسب با این دهه جستجو کرد. از تغییر خیابانها و خودروها، نوع پوشش و شیوه حرف زدن و ادبیات محاورهای گرفته تا عوض شدن بافت شهری و جغرافیایی، وسایل خانه و به طور کلی سبک زندگی.
با این حال بازنمایی قصهای که در دهه ۶۰ میگذرد برای بسیاری از مخاطبان نسل اول و دوم جامعه ما سویه نوستالژیک دارد و بشدت خاطرهانگیز است. «نابرده رنج» میتوانست در همین دوره معاصر روایت شود و شاید با شرایط فرهنگی ـ اقتصادی کنونی نیز تناسب بیشتری داشت، اما ارجاع این قصه به دهه ۶۰ با نشانههای بصری و فرهنگی از آن دوران همراه شده که جذابیتهای فرامتنی برای تماشاگر به همراه خواهد داشت. علیرضا بذرافشان با گزینش یک برهه خاص از تاریخ انقلاب اسلامی، ملودرامی اجتماعی را با پسزمینهای سیاسی روایت میکند که ساختار داستانی خوبی دارد.
قصه واجد کشش درونی، تعلیقآفرینی مناسب و ریتم و ضرباهنگ خوبی در روایت است. فاصله و حجم زمانی رویدادها و تناوب رخدادی در سکانسهای متعدد و متنوع از جمله ویژگیهای ساختاری درام است که با دیالوگپردازی نسبتا خوبش تزیین شده و میتواند مخاطب را با خود همراه کند. با توجه به پخش هر شب سریال، استفاده از تمهید «آنچه گذشت» که روایت متقاطع و جذابی دارد ابتدای هر قسمت به مخاطب کمک میکند تا سررشته داستان را از دست ندهد و اگر قسمتهای قبل را ندیده است بتواند اطلاعات کافی برای پیگیری سریال داشته باشد. امتیاز چنین تمهیدی نسبت به موارد مشابه در این است که خلاصهای از قسمت اول تا قسمت جدید را نشان میدهد و صرفا به اتفاقات قسمت قبلی بسنده نمیکند.
نابرده رنج، ملودرامی اجتماعی است که با محوریت یک شخصیت اصلی به نام اسد روایت میشود. او در شرایط اقتصادی زمان جنگ تلاش میکند به واسطه قاچاق کالا و از طریق خلاف، راه صدساله را یکشبه طی کند. بازنمایی این موقعیت داستانی در بستر شرایط تاریخی ـ اقتصادی زمان قصه، تناسب منطقی خوبی پیدا کرده و با همپوشانی یکدیگر فضای قصه را یکدست و هماهنگ میکند. کارگردان از ارجاعهای مستقیم و گلدرشت سیاسی ـ اجتماعی پسزمینه داستان پرهیز کرده و اجازه میدهد قصه در دل این موقعیت روایت شود و عناصر فرامتنی خود را بر داستان تحمیل نکند. به عبارت دیگر، کارگردان که کنار سارا خسروآبادی، نویسنده این قصه هم است میکوشد همه عناصر و المانهای اجتماعی ـ سیاسی را در دل درام و به واسطه عناصر داستانی بازنمایی کند و از این فضا خارج نشود. این رویکرد، هم عمق بیشتری به سریال بخشیده و آن را چند لایه کرده است و هم از پراکندگی و تشتت داستانی جلوگیری نموده تا بیننده از خط اصلی داستان دور نماند.
از سوی دیگر نابرده رنج داستانی دوگانه یا ساختاری دو لایه دارد که به موازات داستانی فردگرایانه و شخصیت محور به بازنمایی موقعیت اجتماعی تاریخ داستان نیز توجه میکند. یعنی با شخصی به نام اسد روبهرو هستیم که درست در زمانهای که بسیاری از جوانان هم سن و سال او در حال جهاد و جنگ با دشمن بوده و از همه چیز خود گذشتهاند صرفا به منافع فردی خود میاندیشد آن هم از طریق غیرقانونی. سریال بدون ارجاعات و قیاسهای مستقیم و گل درشت، این دو موقعیت متضاد را به واسطه ارجاع و بهرهگیری از برخی کدها و نشانههای داستانی در لایههای درونیتر قصه به تصویر میکشد. اگر سریال «ارمغان تاریکی» به سویه سیاسی و فعالیت برخی گروهکهای ضدانقلاب در دهه ۶۰ میپرداخت در نابرده رنج، زندگی اجتماعی و مناسبات انسانی آن دوره دستمایه روایت قرار میگیرد. سریال با محوریت قشر فرودست جامعه و مسائل و معضلات این قشر که طیف گستردهای را در دهه ۶۰ تشکیل میدارند، روایتی جامعهشناختی از ویژگیهای جامعه و انسانهای آن دوره ارائه میکند که میتوان بسیاری از واقعیتهای اجتماعی امروز را در آن ردیابی کرد یا دستکم به مقایسه تاریخی پرداخت. این کارکرد ثانویه سریال برای بسیاری از مخاطبان میانسال این مجموعه شاید جذاب تر از خود قصه و سرگذشت آدمهای آن باشد. اما قصه سریال به لحاظ تماتیک، عمومیت بیشتری داشته و یک کهن الگوی دراماتیکی است که مبتنی بر رئالیست انسانی بنا میشود. واقعیتی که البته در بستر شرایط تاریخی داستان رنگ و بوی انضمامیتری به خود گرفته و به یک موقعیت جامعهشناختی بدل میشود. بازنمایی زندگی روزمره و سبک زندگی در دهه ۶۰ را میتوان در قصه این سریال تجزیه و تحلیل کرد و به تصویری ذهنی از آن دوران رسید. استفاده کارگردان از نشانههای اجتماعی این دوران به درک و تاویل این موقعیت کمک میکند. مثلا صحبت کردن از کوپنهای اعلام شده یا پخش سریال اوشین در زندان و نمونههایی از این دست که به نشانهشناسی اجتماعی ـ فرهنگی زمان واقعی قصه میپردازد. در عین حال قصه در خود نیز به ۲ دوره تاریخی تقسیم میشود که از طریق خواندن دفترچه ۶۰ برگ خاطرات پدر اسد فراهم میشود؛ خاطراتی که ریشه بسیاری از حوادث بعدی داستان خواهد بود و سریال را به ۲ بخش مجزا از حیث زمانی و بافت تصویری تقسیم میکند. با این حال کارگردان تلاش کرده در تقسیمبندی، بیشترین سهم را به زمان حال قصه اختصاص دهد و از ارجاعات طولانی به خاطرات گذشته از طریق فلاشبکهای متعدد بپرهیزد. در ضمن به واسطه این قصههای چندگانه، سویه معمایی ـ پلیسی داستان پررنگتر میشود. حضور فردی به نام منوچهر به مراسم ختم پدر اسد و ارتباطی که او در گذشته در سرنوشت زندگی پدرش داشته دهلیز تازهای میگشاید که داستان را در لایههای پیچیدهتری هدایت میکند. رمزگشایی از این شخصیت که با خاطرات دفتر ۶۰ برگ اسد تناسب عمیقی دارد از طریق تمهید قصه در قصه، مخاطب را با داستانی پرتعلیق و پیچیده مواجه میکند که خوشبختانه با ریتم تند روایت، ملالانگیز و خستهکننده نمیشود. در واقع نابرده رنج از حیث داستانی به ۲ قسمت عمده تقسیم میشود که به موازات هم ۲ دوره تاریخی را روایت میکنند. یکی قصه اسد و زندگی او در دهه ۶۰ و دیگری گذشته فضلعلی پدر اسد که از طریق بازنمایی خاطرات او و البته در ارتباط مستقیم با قصه و موقعیت کنونی اسد بازگو میشود. در فرآیند این روایت، مخاطب با قصه پرفراز و نشیبی مواجه خواهد شد که ۲ دوره تاریخی مختلف را در یک تجربه مشترک به هم وصل کرده و داستان خود را روایت میکند.