نگاهی به سریال «ستارههای سربی»
روایتی متفاوت از اعتیاد
فارغ از آسیبهای فردی و اجتماعی اعتیاد که اتفاقا همین بعد از مساله، سویه تراژدیک بسیاری از قصهها و سریالها را تشکیل میدهد، تجربه اعتیاد و شخصیت معتاد یکی از دراماتیکترین شخصیتهای سینمایی است و به تصویر کشیدن آن از منظرهای گوناگون میسر است.
تلویزیون هم برنامههای مختلفی از جمله سریالهای متعددی درباره این معضل ساخته است، اما در «ستارههای سربی»، محمدرضا آهنج تلاش کرده زمینهها و بسترهای اجتماعی این معضل و جوانب روانشناختی آن را دستمایه قصه خود قرار دهد. به عبارت دیگر، در ستارههای سربی اعتیاد در یک شبکه و مکانیسم اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد و قصه جوانانی روایت میشود که در شرایطی مسموم و وسوسهبرانگیز فریب میخورند و به دام اعتیاد میافتند. جالب اینکه کارگردان در این آسیبشناسی تصویری، به هر دو جنس زن و مرد پرداخته است که هر کدام به طریقی اسیر این شیطان خاموش میشوند. به همین دلیل کارگردان در فرم روایی خود به روایت موازی تکیه میکند و در یک ساختار پازلگونه اما مرتبط و شبکهای، به طرح و بسط قصه خود میپردازد. در واقع سریال ستارههای سربی ۴ قصه را به موازات هم روایت میکند و به همین دلیل ۴ شخصیت اصلی دارد که البته در ذیل یک پیرنگ مشخص به هم پیوند میخورند. به عبارت دیگر، این روایتهای موازی و مستقل قصه و سرنوشت شخصیتها بتدریج و در فرآیند کلگرایانه به شکل واحد و یگانهای به انسجام و وحدت معنایی میرسند که هسته اصلی و مرکزیت قصه، حول مقوله اعتیاد و زمینههای اجتماعی ـ فردی آلودهشدن به آن است.
روایتی متفاوت از اعتیاد
فارغ از آسیبهای فردی و اجتماعی اعتیاد که اتفاقا همین بعد از مساله، سویه تراژدیک بسیاری از قصهها و سریالها را تشکیل میدهد، تجربه اعتیاد و شخصیت معتاد یکی از دراماتیکترین شخصیتهای سینمایی است و به تصویر کشیدن آن از منظرهای گوناگون میسر است.
تلویزیون هم برنامههای مختلفی از جمله سریالهای متعددی درباره این معضل ساخته است، اما در «ستارههای سربی»، محمدرضا آهنج تلاش کرده زمینهها و بسترهای اجتماعی این معضل و جوانب روانشناختی آن را دستمایه قصه خود قرار دهد. به عبارت دیگر، در ستارههای سربی اعتیاد در یک شبکه و مکانیسم اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد و قصه جوانانی روایت میشود که در شرایطی مسموم و وسوسهبرانگیز فریب میخورند و به دام اعتیاد میافتند. جالب اینکه کارگردان در این آسیبشناسی تصویری، به هر دو جنس زن و مرد پرداخته است که هر کدام به طریقی اسیر این شیطان خاموش میشوند. به همین دلیل کارگردان در فرم روایی خود به روایت موازی تکیه میکند و در یک ساختار پازلگونه اما مرتبط و شبکهای، به طرح و بسط قصه خود میپردازد. در واقع سریال ستارههای سربی ۴ قصه را به موازات هم روایت میکند و به همین دلیل ۴ شخصیت اصلی دارد که البته در ذیل یک پیرنگ مشخص به هم پیوند میخورند. به عبارت دیگر، این روایتهای موازی و مستقل قصه و سرنوشت شخصیتها بتدریج و در فرآیند کلگرایانه به شکل واحد و یگانهای به انسجام و وحدت معنایی میرسند که هسته اصلی و مرکزیت قصه، حول مقوله اعتیاد و زمینههای اجتماعی ـ فردی آلودهشدن به آن است. آنچه در این ساختار برجسته میشود، نهاد خانواده و نسبت و کارکردهای آن با این مساله است؛ نهادی که کانون برخی از معضلات و البته بسیار ی از موفقیتهای فردی و اجتماعی است و مبتنی بر چگونگی و کیفیت کارکردهای این واحد، بسیاری از واقعیتهای تلخ و شیرین رقم میخورد. به این واسطه، نقش والدین در هر یک از این قصههای مستقل اما یگانه، برجسته شده و به عنصری مهم در پیشبرد داستان بدل میشود. تقریبا سهم زنان و دختران درخصوص اعتیاد در ستارههای سربی پررنگتر است. این سریال داستان دختری به نام غزاله را روایت میکند که در پی موضوعی، درگیر یک شبکه قاچاق و فروش مواد مخدر میشود و زنی به نام تهمینه از او سوء استفاده میکند. نسرین مقانلو با توجه به ویژگیهای فردی و بازیگری خود بخوبی توانسته از پس نقش تهمینه برآید و این شخصیت را بسیار منطقی و باورپذیر بازی کند. البته او هم قربانی روابط دیگری بوده و قصد دارد انتقام شوهرش را که به وسیله دوستش کشته شده است، بگیرد. این موقعیت دایرهوار و حلقوی آدمها در دل قصه کمی بر پیچیدگی داستان میافزاید، اما چندلایه بودن سرنوشت آدمی در زندگی را نیز بازنمایی میکند. از آن سو، فرخ نعمتی و رحیم نوروزی نیز در ایفای نقشهای منفی خوب ظاهر شده و پازل آدم بدهای سریال را بدرستی تکمیل کردهاند. فرخ نعمتی در نقش جلال میتواند دوگانگی و فریبکار بودن این شخصیت را در رفتارشناسی خاص خود بازنمایی و یک شخصیت منفی جذاب خلق کند، اما چقدر خلافکار بودن و جعلکردن اسناد و مدارک با این تیپ بازیای که نعمتی از خود ارائه میکند، تناسب دارد؟ سوالی است که در جواب آن باید گفت : اساسا ترکیب و انتخاب بازیگران این سریال یکی از نقاط قوت ستارههای سربی است که توانسته با استفاده درست از قابلیتهای ظاهری و حرفهای آنها در جذابیت بیشتر درام و درصد باورپذیری آن تاثیر بسزایی بگذارد؛ هر چند پیش از این، ستارههای سربی، فیلمی سینمایی بود، اما تناسب معنایی و جاذبههای فرمی آن برای روایت یک مجموعه تلویزیونی انتخاب هوشمندانهای است و از حیث معنایی بر آرزوهای یخزده و فلزی جوانانی گواهی میدهد که آسمان رویاهای آنان دودگرفته و مسدود است. جوانانی از جنس غزاله با بازی چکامه چمنماه که وسوسه و رویاهای زندگی خارج از کشور آنها را به بیراهه میکشاند و در سراشیبی سقوط قرار میدهد. البته ستارههای سربی در ترسیم شخصیتهای جوان و اساسا رویکردی که در تحلیل رفتار آنها دارد مثل بسیاری از سریالهای تلویزیونی، کمی کلیشهای و یکسویه عمل کرده است و تاکید زیادی بر عنصر غفلت و اغفالپذیری آنها دارد. این دستکمگرفتن هوشمندی نسل جدید، فارغ از اینکه ممکن است برخورنده باشد و مخاطبان اصلی این سریالها را که جوانان هستند به مقاومت ذهنی و رفتاری بکشاند، در ترسیم موقعیت درام را نیز دچار نقص میکند یا دستکم ضریب تاثیرگذاری آن را پایین میآورد.
ستارههای سربی در واقع یک ملودرام اجتماعی است که شخصیتهای قصه آن در یک بستر اجتماعی و به واسطه برخورد و رویارویی تصادفی با هم، به سوی خلافکاری کشیده میشوند. شاید به همین دلیل است که غافلبودن فراتر از ارادههای فردی و در متن یک ساختار اجتماعی مورد تایید قرار میگیرد تا از کلیشهای و شعاریشدن که پیش از آن گفتیم، جلوگیری شود. مثلا با خانوادهای مواجه هستیم که پدر آن، مهرداد با بازی رضا توکلی ۷ سال در زندان بوده و قصور و اشتباهات او بر تربیت و سرنوشت پسرش نشان داده میشود.
آهنج که پیش از این سریال «عملیات ۱۲۵» را برای تلویزیون ساخته در این مجموعه از وجوه تکنیکی که در کار قبلی بسیار پررنگ و محوری بود، فاصله گرفته و به بسترهای اجتماعی و انسانیتر قصه نزدیک میشود. در واقع آهنج جنس دیگری از سریالسازی را تجربه میکند و البته روایت متفاوتتری از داستان اعتیاد و پیامدهایی آن را به تصویر میکشد؛ روایت آدمهایی مثبت که در یک جبر اجتماعی و غفلت فردی خلافکار میشوند.