نگاهی به انیمیشن «گنج مثنوی»
وقتی شعر انیمیشن می شود!
انیمیشن «گنج مثنوی» به نویسندگی داریوش دماوندی و کارگردانی سلیم صالحی، کاری دیگر از شرکت فرهنگی و هنری صباست که از شبکه ۲ سیما پخش میشود. این مجموعه بنا دارد در هر قسمت، یکی از حکایات، ابیات و مثلهای مثنوی مولوی را در قالب پویانمایی به مخاطب کودک و نوجوان خود نشان دهد؛ کاری که در مرحله نخست غیرممکن یا بسیار سخت مینماید، چراکه جمع کردن میان مضامین مطرح شده در اشعار شاعر فیلسوفی همچون مولوی با قالب کودکانهای همچون انیمیشن جمع نامتجانسی است که بسادگی امکان تحقق ندارد.
از این گذشته فروکاستن ایهام و استعاره و بیان چندوجهی شعر به زبان مستقیم، ساده و یکوجهی پویانمایی کودکانه اگر در نهایت به زیان منبع اقتباس ـ که در اینجا مثنوی مولوی است ـ تمام نشود معمولا سودی در پی ندارد. حال باید دید انیمیشن گنج مثنوی آیا توانسته این موانع را از سر راه بردارد و موفقیتی ولو نسبی حاصل کند.
پیش از هر چیز، گرافیک بصری بالای مجموعه است که جلب توجه میکند. طراحی شخصیتها، اشیاء، زمینه و غیره با ارزش خطی بسیار قوی و در عین حال نامتعارفی کار شده که نشان از حرفهای بودن طراحان اثر دارد. این ارزش خطی با اغراقی کارتونی و کمیک ـ که آن هم نامأنوس و نامتعارف است ـ نیز همراه شده و شکل و شمایلی متفاوت به گرافیک برنامه بخشیده است.
وقتی شعر انیمیشن می شود!
انیمیشن «گنج مثنوی» به نویسندگی داریوش دماوندی و کارگردانی سلیم صالحی، کاری دیگر از شرکت فرهنگی و هنری صباست که از شبکه ۲ سیما پخش میشود. این مجموعه بنا دارد در هر قسمت، یکی از حکایات، ابیات و مثلهای مثنوی مولوی را در قالب پویانمایی به مخاطب کودک و نوجوان خود نشان دهد؛ کاری که در مرحله نخست غیرممکن یا بسیار سخت مینماید، چراکه جمع کردن میان مضامین مطرح شده در اشعار شاعر فیلسوفی همچون مولوی با قالب کودکانهای همچون انیمیشن جمع نامتجانسی است که بسادگی امکان تحقق ندارد.
از این گذشته فروکاستن ایهام و استعاره و بیان چندوجهی شعر به زبان مستقیم، ساده و یکوجهی پویانمایی کودکانه اگر در نهایت به زیان منبع اقتباس ـ که در اینجا مثنوی مولوی است ـ تمام نشود معمولا سودی در پی ندارد. حال باید دید انیمیشن گنج مثنوی آیا توانسته این موانع را از سر راه بردارد و موفقیتی ولو نسبی حاصل کند.
پیش از هر چیز، گرافیک بصری بالای مجموعه است که جلب توجه میکند. طراحی شخصیتها، اشیاء، زمینه و غیره با ارزش خطی بسیار قوی و در عین حال نامتعارفی کار شده که نشان از حرفهای بودن طراحان اثر دارد. این ارزش خطی با اغراقی کارتونی و کمیک ـ که آن هم نامأنوس و نامتعارف است ـ نیز همراه شده و شکل و شمایلی متفاوت به گرافیک برنامه بخشیده است. اما این توجه کیفی به طراحی و نقاشی، متأسفانه افت کمی و به قول معروف کمکاری در طراحی حالتها و حرکات شخصیتها را به دنبال داشته و باعث شده انیمیشن گنج مثنوی هر چقدر که به لحاظ طراحی و گرافیک، قوی و مناسب باشد به لحاظ پویانمایی و انیمیشن، ضعیف و ناموفق بنماید. گنج مثنوی در نتیجه این کمکاری، به چیزی بین فتوانیمیشن و پویانمایی کامل تبدیل شده است. یعنی نه چنان است که القای حرکت صرفا با تک فریمهای ثابت(عکس) باشد، نه آنچنان است که همه حالات و حرکات، به صورت متحرک نمایش داده شوند. جاهایی از کاراکترها حرکت کامل یا لااقل کافی میبینیم، اما در مواردی دیگر فقط حرکت مختصر سر و دست یا حرکت دوربین روی تصویر ثابت شخصیتهاست که وظیفه پویانمایی را به عهده دارد. نماهای تکراری هم در مجموعه زیاد مشاهده میشود که این هم ناشی از همان کمکاری یا به تعبیر دیگر ایجاز، اختصار و صرفهجویی بیش از حد مجموعه در بهرهگیری از امکانات بیانی انیمیشن است.
ایراد دیگری که میتوان به این مجموعه وارد دانست عاری بودن آن از فاکتور مهم و ضروری طنز ـ حتی در کمترین حد ممکن ـ است. گنج مثنوی بیش از حد خشک و جدی است و چه در نوع روایت راوی و چه در جنس موسیقی استفاده شده برای آن، کمترین نشانی از شوخی و طنز مشاهده نمیشود. ممکن است بگویند ضرورتی ندارد هر اثر پویانمایی کارتونی، طنزآمیز باشد، چراکه پویانمایی جدی و غیرفانتزی یکی از گونههای شناختهشده در مقوله انیمیشن است. در پاسخ باید گفت اگرچه در اصل اینکه آیا انیمیشن به لحاظ ماهوی میتواند غیرفانتزی و رئال باشد و در نتیجه عاری از شوخی و طنز، بحث و نظر وجود دارد اما اگر بپذیریم چنین گزارهای هم هست و میتواند یا حتی باید باشد، باز هم جدی بودن مجموعه گنج مثنوی از بارزترین اشکالات وارد بر آن است، چراکه این لحن غیرکمیک که به سبب موسیقی محزون اثر میتوان آن را تراژیک هم خواند(!) در تضاد کامل با طراحی شخصیت کمیک اثر و فانتزی بالای بصری و اغراق فراوان و نامتعارف فرمهای مجموعه است؛ اغراقی که از حد معمول هم فراتر است و موجب شده فرمها حتی بیش از آنکه کمیک و جذاب باشند، مبهم و غیرقابل تشخیص و نامناسب با نیاز مخاطب کودک به نظر بیایند. انگار که این مجموعه به لحاظ بصری برای شرکت در یک جشنواره تخصصی پویانمایی یا کاریکاتور ساخته شده و به اقتضای مدیوم و مخاطب توجه چندانی نداشته است.
موسیقی متن مجموعه با آهنگسازی علی میرآغاسی اگرچه موسیقی حرفهای و اثرگذاری است، اما از آن جهت که نه فقط با وجه بصری مجموعه که حتی با درونمایه آن نیز ناسازگاری دارد، موسیقی نامناسبی است که در عین قوت ساختاریش میتوان آن را از مهمترین نقایص مجموعه انیمیشن گنج مثنوی به شمار آورد. این موسیقی خوب ولی نامناسب در کنار صدای خوب ولی باز هم نامناسب راوی اثر که همان صدای آشنای برنامه رادیویی شب بخیر کوچولوست و این هر دو کنار طراحی خوب ولی نامناسب بصری مجموعه باعث شده گنج مثنوی اثری باشد که با وجود بهرهگیری از عوامل حرفهای و کاربلد، ناموفق بوده و قادر نباشد تأثیر قابل توجهی در مخاطب عام و خاص تلویزیون بر جا بگذارد.
اما گذشته از همه این نکات ساختاری و شکلی، درونمایه مضمونی برنامه هم قانعکننده و قابل قبول نیست. یعنی سازندگان گنج مثنوی نتوانستهاند چارهای برای مشکل مطرح شده در ابتدای این مطلب بیابند و برای ترجمه و تبدیل حکایات و اشعار حکیمانه مثنوی به زبان ساده و مستقیم انیمیشن کودکانه تدبیر مناسبی اتخاذ کنند. به عنوان نمونه، قسمتی از مجموعه که مضمون بیت «ای کمان و تیرها برساخته/ صید نزدیک و تو دور انداخته» را مورد توجه داشت نه فقط نتوانسته بود عمق مضمونی این بیت را آنطور که هست و آنطور که باید به تصویر بکشد، برعکس تلقی بسیار متنزلی هم از این موضوع ارائه میکرد که به جرأت میتوان گفت اگر نبود، بهتر بود. یعنی این نوع بیان مساله بهجای آنکه سودی عاید مخاطب کند، به زیان او و منبع اصلی یعنی شعر مولوی تمام میشود. فکرش را بکنید سازندگان برای تصویرسازی این بیت دقیقا ظاهر آن را مدنظر قرار داده و مو به مو اجرا کردهاند. یعنی شخصیت داستان، کمانی دارد و تیرهایی که هر بار به فاصلهای دور از خودش آنها را پرتاب میکند تا به گنجی که دنبالش است و در خواب نشانیاش را به او دادهاند، برسد. حالا اینکه گنج چیست و چه فایدهای دارد و چرا شخصیت داستان باید به دنبال آن باشد، اهمیتی ندارد. مهم همین تیراندازی بیهدف است. وقتی شخصیت اصلی، این کار را چندبار تکرار میکند و نتیجهای نمیگیرد ناگهان بدون هیچ دلیلی تیرش از کمان به صورت ناقص و نصفه و نیمه رها میشود و جلوی پایش میافتد. او توجهی نمیکند و به پرتاب تیرها در دوردست ادامه میدهد. تیر دیگری هم به همان سرنوشت اولی دچار میشود و جلوی پایش میافتد. اینجاست که شخصیت داستان متوجه میشود صید نزدیک بوده و او دور میانداخته! حالا نوبت راوی است که به کمک تصویر بیاید و بیت مولوی را روی این تصویر نامربوط قرائت کند. فهمیدن اینکه چنین تلقی سطحی و سادهانگارانهای از شعر مولوی چقدر نادرست است و چه تأثیرات مخربی در دانش ادبی و فرهنگی مخاطب بر جا میگذارد، کار سختی نیست. آیا واقعا دغدغه مولانا از سرودن این بیت شعر همان است که سازندگان این مجموعه پنداشتهاند و در قالب انیمیشن نمایاندهاند؟ آیا منظور مولوی از صید، گنج زیرزمینی است و منظورش از برساختن کمان و تیر، همان تیر و کمان ظاهری؟ آیا سازندگان گنج مثنوی اساسا توجهی به منظور اصلی مولوی داشتهاند که بخواهند برای ترجمه آن به زبان ساده و کودکانه تلاش و کوششی بکنند؟ نام این مجموعه انیمیشن ایرانی، گنج مثنوی است و این خود نشان از توجه سازندگان به غنای ادبی و فرهنگی مثنوی معنوی مولانا دارد. پس چرا آن گنج معنوی و گرانبها در این قسمت از مجموعه، ناگهان به گنجی مادی تنزل پیدا میکند و تدبیری هم برای استعاری نمایاندن آن در نظر گرفته نمیشود؟
بازگردیم به سخن نخست: جمع کردن میان مضامین مطرح شده در اشعار شاعر اندیشمندی همچون مولوی، با قالب کودکانهای همچون انیمیشن، جمع نامتجانسی است که بسادگی امکان تحقق ندارد. از این گذشته، فروکاستن ایهام و استعاره و بیان چندوجهی شعر به زبان مستقیم، ساده و یکوجهی و پویانمایی کودکانه اگر در نهایت به زیان منبع اقتباس ـ که در اینجا مثنوی مولوی است ـ تمام نشود معمولا سودی در پی ندارد.