نوروز در آینه روایات اسلامى
عید نوروز یکى از سنتهاى ملى و اعیاد ایرانیان است، که از دیرباز مورد توجه بوده و قوم ایرانى ارزش و اهمیتخاصى براى این عید قائل بوده است.
اما براى کسانى که معتقدند همه چیز را باید از منتظر دین مورد بررسى و نفى و اثبات قرارداد، این پرسش مطرح است، که آیا دین اسلام و پیشوایان دین نسبتبه این موضوع موضعگیرى خاصى داشتهاند یا خیر؟ آیا مىتوان از فنون دینى به چیزى دستیافت که دلالتبر تایید و یا رد این سنت ایرانى از سوى پیشوایان دین کند.
در مجموع مىتوان گفت که ما در متون روایى شیعه، در موضوعیادشده با دو دسته روایت روبرو هستیم; دسته نخست، روایاتى که سنت ایرانى نوروز، در آنها مورد تایید قرار گرفته و «روزنوروز» مبارک قلمداد شده است. دسته دوم; روایاتى که این سنت را تایید نکرده و آن را سنتى خلاف اسلام شمردهاند.
در اینجا براى آشنایى شما عزیزان به نمونههایى از دو دسته روایات اشاره مىکنیم.
عید نوروز یکى از سنتهاى ملى و اعیاد ایرانیان است، که از دیرباز مورد توجه بوده و قوم ایرانى ارزش و اهمیتخاصى براى این عید قائل بوده است.
اما براى کسانى که معتقدند همه چیز را باید از منتظر دین مورد بررسى و نفى و اثبات قرارداد، این پرسش مطرح است، که آیا دین اسلام و پیشوایان دین نسبتبه این موضوع موضعگیرى خاصى داشتهاند یا خیر؟ آیا مىتوان از فنون دینى به چیزى دستیافت که دلالتبر تایید و یا رد این سنت ایرانى از سوى پیشوایان دین کند.
در مجموع مىتوان گفت که ما در متون روایى شیعه، در موضوعیادشده با دو دسته روایت روبرو هستیم; دسته نخست، روایاتى که سنت ایرانى نوروز، در آنها مورد تایید قرار گرفته و «روزنوروز» مبارک قلمداد شده است. دسته دوم; روایاتى که این سنت را تایید نکرده و آن را سنتى خلاف اسلام شمردهاند.
در اینجا براى آشنایى شما عزیزان به نمونههایى از دو دسته روایات اشاره مىکنیم.
۱٫ دسته اول روایات
معلىبن خنیس از امام صادق (ع)، روایتى را نقل کرده که در آن ضمن بزرگداشت نوروز، وقایع مختلف تاریخى برنوروز منطبق شده است. متن روایتیادشده از این قرار است:
معلى بن خنیس قال: دخلت على الصادق جعفربن محمد، علیهالسلام، یوم النیروز فقال، علیهالسلام، اتعرف هذا الیوم؟ قلت: جعلت فداک، هذا یوم تعظمه العجم و تتهادى فیه، فقال ابوعبدالله الصادق، علیهالسلام، والبیت العتیق الذى بمکه ما هذا الامر قدیم افسره لک حتى تفهمه. قلت: یا سیدى ان علم هذا من عندک احب الى من ان یعیش امواتی و تموت اعدائى! فقال: یا معلى! ان یوم النیروز هوالیوم الذى اخذ الله فیه مواثیق العباد ان یعبدوه و لایشرکوا به شیئا و ان یؤمنوا برسله و حججه، و ان یؤمنوا بالائمه، علیهالسلام، و هو اول یوم طلعت فیهالشمس، و هبتبه الریاح، و خلقت فیه زهره الارض، و هو الیوم الذى استوت فیه سفینه نوح، علیهالسلام، علىالجودى، و هو الیوم الذى احیى الله فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم (۷۵) و هو الیوم الذى نزل فیه جبرئیل على النبى صلىاللهعلیهوآله و هو الیوم الذى حمل فیه رسول الله صلاللهعلیهوآله امیرالمؤمنین على، علیهالسلام، منکبه حتى رمى اصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و کذلک ابراهیم، علیهالسلام، و هو الیوم الذى امر النبى، صلاللهعلیهوآله، اصحابه ان یبایعوا علیا، علیهالسلام، بامره المؤمنین، و هو الذى وجه النبى، صلاللهعلیه، علیا الى وادى الجن یاخذ علیهم بالبیعه له، و هو الیوم الذى بویع لامیرالمؤمنین، علیهالسلام، فیه البیعه الثانیه، و هو الیوم الذى ظفر فیه باهل النهروان و قتل ذالثدیه و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا و ولاه الامر و هو الیوم الذى یظفر فیه قائمنابالدجال فیصلبه على کناسه الکوفه، و ما من یوم نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج، لانه من ایامنا و ایام شیعتنا، حفظته العجم و ضیعتمو انتم … (۲) معلى بن خنیس گوید: در روز نوروز بر امام صادق علیهالسلام وارد شدم، ایشان فرمودند که آیا این روز را مىشناسى؟
عرض کردم: فدایت گردم این روز، روزى است که غیر عربها (ایرانیان) آن را گرامى داشته و به یکدیگر هدیه مىدهند، امام صادق، علیهالسلام، فرمودند: قسم به خانه عتیقى که در مکه هست این (تعظیم و هدیه دادن) ریشه طولانى و قدیمى دارد و براى تو آن را توضیح مىدهم تا از آن مطلع شوى، گفتم: اى آقاى من چنانچه این مطلب را از تو بیاموزم براى من بهتر از زنده شدن مردگانم و مردن دشمنان من است. حضرت فرمود: اى معلى! نوروز، روزى است که خداوند در آن از بندگان خویش میثاق گرفت که جز او را عبادت و پرستش نکرده و به او شرک نورزند و به فرستادگان و پیامبرانش و نیز ائمه هدى ایمان بیاورند. نوروز اولین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد و باد در آن وزیدن گرفت و در آن روز درخشندگى زمین خلق شد. نوروز روزى است که کشتى نوح بر کوه جودى کناره گرفت و نوروز روزى است که افرادى که از خانههاى خود خارج شده و به آزمایش الهى از دنیا رفتند، مجددا به دنیا بازگشتند. در این نوروز است که جبرئیل بر پیامبر اکرم، صلاللهعلیهوآله، نازل شد و درست در همین روز است که پیامبر اسلام، حضرت على را بر شانه خود گذاشت تا او بتهاى قریش را از بیت الحرام پایین کشید و آنها را درهم شکست.
نوروز روزى است که پیامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولایت مؤمنان با حضرت على علیهالسلام بیعت کنند و در همین نوروز بود که پیامبر، صلاللهعلیهوآله، على، علیهالسلام، را به سوى جنیان فرستاد براى او از آنان یعتبگیرد. نوروز روزى است که براى حضرت على بیعت مجدد گرفته شد و نوروز روزى است که حضرت على، علیهالسلام، بر اهل نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را کشت و نوروز روزى است که قائم ما در آن روز ظاهر مىگردد و بالاخره نوروز روزى است که قائم ما در این روز بر دجال پیروز مىشود و او را بر زبالهدان کوفه آویزان مىکند و هیچ نوروزى نیست مگر آنکه ما در آن روز توقع ظهور حضرت حجت، عجلاللهتعالىفرجهالشریف، را داریم چرا که این روز، از روزهاى ما و شیعیان ما است که عجم (ایرانیان) آنرا گرامى دشته ولى شما آنرا ضایع نمودید …
آنگونه که از حدیث فوق به دست آمد، روز نوروز پیوند عمیقى با مساله ولایت و رهبرى مسلمانان دارد، از این روى شایسته است که عید نوروز را جشن ولایت دانسته و پیوسته در آن به یاد ظهور منجى عالم بشریتحضرت امام زمان، عجلاللهتعالىفرجهالشریف، باشیم.
۲٫ دسته دوم روایات
روایتى از حضرت امام موسىبنجعفر، علیهالسلام، نقل شده که ظاهر آن دلالتبر عدم تایید سنت نوروز از سوى پیشوایان دارد. در این روایت چنین آمده است:
حکى ان المنصور تقدم الى موسى بن جعفر علیهالسلام بالجلوس للنهنته فى یوم النیروز و قبض ما یحمل الیه فقال: انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله فلم اجد لهذا العید خبرا و انه سنه الفرس و محاها ان اسلام و معاذ الله ان نحیى ما محاها الاسلام فقال المنصور انما نفعل هذا سیاسه للجند فسالتک بالله العظیم الا جلست فجلس (۳)
حکایتشده که منصور به سوى امام کاظم علیهالسلام فرستاد تا در روز نوروز براى تهنیت جلوس کند و آنچه بسوى او حمل مىشد، بگیرد. حضرت فرمود من اخبار جدم رسول خدا را بررسى کردم و در آنها براى این عید خبرى نیافتم و این سنت ایرانیان است که اسلام آنرا محو کرده است و به خدا پناه مىبرم که چیزى را که اسلام محو کرده احیاء کنم. منصور در پاسخ گفت: ما این کار را براى اداره (سرگرمى) لشکریان انجام مىدهیم و تو را به خداى بزرگ سوگند مىدهم که در این مجلس بنشینى و آنگاه حضرت نشست.
مرحوم مجلسى در بحارالانوار روایتیادشده را مورد نقد و بررسى قرارداده و مىفرماید:
«هذا الخبر مخالف لاخبار المعلى و یدل على عدم اعتبار النیروز شرعا و اخبار المعلى اقوى سندا و اشهر بین الاصحاب» (۴)
این خبر با اخبار معلى بن خنیس مخالفت داشته و دلالتبر بىاعتبارى نوروز از جهتشرعى مىکند، اما اخبار معلى از نظر سند قویتر بوده و در نزد اصحاب شهرت بیشترى دارد.
اما توجیهات دیگرى نیز براى این روایت مطرح است که باختصار به آنها اشاره مىکنیم:
۱٫ این روایتبه احتمال بسیار قوى در مقام تقیهاى بیان شده و حضرت در صدد بیان حکم واقعى عید نوروز نبودهاست. زیرا منصور اصرار شدیدى براى حضور حضرت در جلسه داشته و مىخواسته از آن بهره بردارى سیاسى کند، اما امام نمىخواست از وجودش سوء استفاده شود و حضرت براى اینکه در این جلسه حضور پیدا نکند به دنبال عذرى بوده است. خصوصا که این مجلس براى نظامیان برپا شده بود و از حساسیت ویژهاى برخوردار بوده است.
۲٫ پاسخ دیگر آنکه عید نوروز سنت دیرینهاى بوده و همگان هم از آن اطلاع داشتهاند. در صورتىکه این عید مطلوب اسلام و شرع نبوده، چرا در این رابطه روایت صریح و متقنى وجود ندارد و این مورد از مواردى است که مورد ابتلاءبخش وسیعى از مسلمانان است و در صورتىکه حدیث معتبرى وجود داشت، حتما نقل مىشد.
۳٫ سومین پاسخ آنکه علما و فقهاى بسیارى آن را تایید کردهاند. به عنوان نمونه احمدبن فهد الحلى مىگوید: یوم النیروز یوم جلیل (القدر) و تعیینه من السنه غامض مع ان معرفته امر مهم من حیث انه تعلق به عباده مطلوبه للشارع و الامتثال موقوف على معرفته (۵)
روز نوروز، روز با ارزشى است ولى معین کردن آن در سال مشکل استبا اینکه شناخت آن (نوروز) امر مهمى است چرا که عبادتى که مورد نظر شارع استبه آن روز تعلق گرفته است و اطاعت آن عبارت متوقف بر شناخت آنست.
پس در نتیجه عید نوروز مورد تایید روایات متعددى است و روایت معتبرى که بر بىاعتبارى آن از نظر اسلام دلالت کند، وجود ندارد
دعاى هنگام تحویل سال
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا ال احسن الحال
اى دگرگون کننده قلبها و دیدهها! اى تدبیرگر شبان و روزان! اى متحول کننده سالها و حالتها! حالات ما را به نیکوترین حالات تبدیل نما!
این دعا بر چهار نکته اساسى تاکید دارد ۱- تحول ۲- محور تحول ۳- متحول کننده ۴- هدف تحول
۱-اصل تحول
این دعا به واژههاى مختلفى تحول و دگرگونى را در همه ابعادش مطرح مىکند، دگرگونى در قلب و دیده و شب و روز و سال و حوادث جارى در آن و حالات انسانى.
بر طبق این دعا جهان در عین سکون داراى تغییر و تحول عمیقى در درون خویش است و دامنه این تحول آنچنان گسترده است که از عالم خارج و آفاق گرفته تا عالم درون و انفس را شامل مىشود و در واقع لازمه بقاء جهان به تحول و دگرگونى است.
۲- محور تحول (محول)
این دعا علاوه بر اصل تحول و گستردگى آن به محول یعنى متحول شونده هم اشاره مىکند، آنگونه که طبیعت از خواب زمستانى بیدار شده و بیابانها و کوهها لباس سبز رنگ زیبایى مىپوشد و طراوت و نشاط خاصى مىیابد و گلهاى رنگارنگ زینتبخش زمین مىشوند، گل سرسبد هستى و خلیفه الله یعنى انسان هم باید متحول شود، تحول در همه ابعاد روحى و روانى او اعم از اندیشه، تفکرات، طرز نگرشها و باورها … صورت پذیرد.
انسان مؤمن همیشه باید به فکر تحول در درون خود باشد و لازمه تکامل یافتن انسان متحول شدن اوست، این دعا بطور ظریفى به دگرگونى طبیعت و دگرگونى حالات انسانى اشاره مىکند.
۳- آواى توحید (محول)
در سرتاسر دعا و در هر فقره آن سخن از توحید است، دگرگون کننده قلبها و دیدهها پشتسرهم در آمدن شب و روز و رقم خوردن حوادث سال و حالات انسانى همه از قدرت و حکمت الهى سرچشمه گرفته است و برخلاف آنان که براى هریک از این عناوین خدایى قایل بودند به ارباب انواع اعتقاد داشتند، این دعا تاکید مىکند که همه اینها یک خدا دارد و درواقع این دعا از کثرت گرایى به توحید دعوت مىکند.
۴٫ هدف تحول (محول الیه)
هدف این تحول عظیم که از اعماق طبیعت آغاز شده و به حالات انسان رسیده است، اینست که حالات انسانى به بهترین حالات یعنى قرب الهى تبدیل شود.
احسن حال و قرب الهى هدف این تحول بزرگ است، با این نگرش دعاى مزبور یک نظام آموزشى عقیدتى به معناى کامل است.
آداب دینى عید نوروز
در روایات، اعمال و آداب مختلفى براى این روز بیان شده که خود حاکى از ارزش و اهمیت این روز دارد:
۱٫ طهارت و پاکیزگى
این دستورالعمل شبیه آدابى است که در سایر اعیاد اسلامى رعایت مىشود.
قال الصادق علیهالسلام «اذا کان یوم النیروز فاغتسل والبس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما» (۶)
هرگاه نوروز فرا رسد غسل کرده و پاکیزهترین لباسهایت را پوشیده و از معطرترین عطرهایت استفاده کن و آن روز را روزه بگیر.
۲٫ هدیه دادن
از امیرالمؤمنین على علیهالسلام چنین نقل شده که فرمودند «اتى على علیهالسلام بهدیهالنیروز فقال علیهالسلام ما هذا؟ فقالوا یا امیرالمؤمنین الیوم النیروز! فقال علیهالسلام اصنعوان کل یوم نیروزا» (۷)
در روز نوروز هدیهاى براى امیرالمؤمنین على علیهالسلام آورده شد. حضرت فرمودند این هدیه چیست؟ آنان پاسخ دادند امیرالمؤمنین امروز نوروز است امام فرمودند: هر روز را براى ما نوروز کنید. در هدیه آنچه مهم است، ارتباط روحى و ایجاد محبت است نه مقدار و کیفیت … و در این زمینه نباید به تکلف افتاد.
امام صادق علیهالسلام در مورد اهمیت هدیه مىفرماید: «تهادوا تحابوا فان الهدیه تذهب بالضغائن.»
به یکدیگر هدیه دهید تا بین شما محبت ایجاد شود زیرا هدیه کینهها را از بین مىبرد.
۳٫ پیامبر اکرم در مورد یاد و ذکر خدا در اعیاد چنین مىفرماید: «زینوا اعیادکم بالتکبیر»
اعیاد خود را با یاد و ذکر عظمتخدا زینت دهید.
۴٫ صله رحم و دیدار با دوستان
در این روز ارتباط با بستگان و فامیل ار اعمال نیکو و شایسته است، در روایات، نتایج و آثار فراوانى براى صله رحم بیان شده است قال الباقر علیهالسلام «صله الارحام تزکى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تنسىء الاجل» (۹)
ارتباط با خویشان، اعمال را پاکیزه مىکند، دارائیها را افزایش مىدهد و بلاهارا دور مىکند و مرگ آدمى را به تاخیر مىاندازد.
اگر افرادى از بستگان قطع ارتباط کرده باشند، مناسب است انسان مؤمن در ایجاد ارتباط پیشقدم شده و به کینه توزیها و وسوسههاى شیطان پشت پا بزند، رسول گرامى اسلام مىفرماید: «صل من قطعک و احسن الى من اساء الیک و قل الحق و لو علیک» (۹)
با آنکه با تو قطع ارتباط کرده، ارتباط ایجاد کن و آنکس که به تو بدى کرده به او نیکویى بنما و حق را گرچه به ضررت باشد اظهار کن.
علاوه بر دیدار از فامیل، دیدار و زیارت برادران دینى ارزش بسیارى دارد، چنانکه در روایت آمده که زیارت برادر دینى، زیارت خداوند محسوب مىشود. قال الصادق علیهالسلام «من زار اخاه فى الله، قال الله عزوجل ایاى زرت و ثوابک على و لست ارضى لک ثوابا دون الجنه» (۱۰)
هرگاه کسى برادرش را در راه خدادیدار کند، خداوند مىفرماید: تو مرا زیارت کردى و پاداش تو بر من است و براى تو ثوابى کمتر از بهشت راضى نمىشوم.
پىنوشتها:
۱) سوره بقره(۲)، آیه ۲۴۳٫
۲) مجلسى محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۶، ص ۹۲
۳) بحارالانوار ج ۵۶ ص ۱۰۰٫ ابنشهرآشوب، المناقب ج ۴ ص ۳۱۹
۴) همان.
۵) المهذب البارع به نقل از بحارالانوار ج ۵۶ ص ۱۱۷
۶)محمد رى شهرى،میزان الحکمه ج ۷ ص ۱۳۲
۷)شیخ صدوق من لایحضرالفقیه ج ۳ ص ۲۱۹
۸) بحارالانوار ج ۵۶، ص ۱۰۰ المناقب ج ۴ ص ۳۱۹
۹)محمد رى شهرى میزان الحکمه ج ۴ ص ۸۴
۱۰) همان، ج ۷ ص ۸۶
۱۱)همان، ج ۷ ص ۲۹۷
أحمد بن علی المونسی القمی, عن علی بن بلال, عن أحمد بن محمد بن یوسف, عن حبیب الخیر, عن محمد بن الحسین الصائغ, عن أبیه, عن مُعَلّى بن خُنَیس, قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد(ع) یوم النَّیروز, فقال(ع): «أتعرف هذا الیوم؟». قلت: جعلت فداک, هذا یومٌ تعظّمه العجم وتتهادى فیه. فقال أبو عبداللّه الصادق(ع): «والبیت العتیق الذی بمکه, ما هذا إلاّ لأمر قدیم اُفسّره لک حتى تفهمه». قلت: یا سیدی! إن علم هذا من عندک أحب إلیّ من أن یعیش أمواتی و تموت أعدائی. فقال: «یا مُعلّى! إن یوم النیروز هو الیوم الذی أخذ اللّه فیه مواثیق العباد أن یعبدوه و لا یشرکوا به شیئاً, و أن یؤمنوا برسله و حججه, و أن یؤمنوا بالأئمه(ع)». وهو أوّل یوم طلعت فیه الشمس, و هبت به الریاح, و خلقت فیه زهره الأرض. وهو الیوم الذی استوت فیه سفینه نوح(ع) على الجودی. و هو ال
ییوم الذی أحیى اللّه فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم ألوفٌ حذر الموت, فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحیاهم. وهو الیوم الذی نزل فیه جبرئیل على النبی(ص). و هو الیوم الذی حمل فیه رسول اللّه(ص) أمیرالمؤمنین(ع) على منکبه حتى رمى أصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها, و کذلک إبراهیم(ع). و هو الیوم الذی أمر النبى(ص) أصحابه أن یبایعوا علیاً(ع) بإمره المؤمنین. و هو الیوم الذی وجه النبی(ص) علیاً(ع) إلى وادی الجن یأخذ علیهم البیعه له. وهو الیوم الذی بویع لأمیرالمؤمنین(ع) فیه البیعه الثانیه. و هو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النهروان و قتل ذا الثدیّه. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا و ولاه الأمر. وهو الیوم الذی یظفر فیه قائمنا بالدجال فیصلبه على کناسه الکوفه. و ما من یوم نَیروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج; لأنه من أیامنا وأیام شیعتنا, حفظته العجم وضیّعتموه أنتم.
وقال(ع): (إن نبیاً من الأنبیاء سأل ربه کیف یحیی هؤلاء القوم الذین خرجوا, فأوحى اللّه إلیه أن یصب الماء علیهم فی مضاجعهم فی هذا الیوم, وهو أول
۲
دین جهانى, با آداب و سُنن ملّى چه رفتارى دارد؟ آیا آنها را کنار مى نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه مى پردازد؟ یا آنها را تأیید مى کند و در کنار خویش مى نشاند؟ و یا از میان آنها گزینش مى کند؟
نخست باید دانست که دین کامل, آن نیست که خود, همه چیز را برعهده گیرد و به جاى همه استعدادهاى آدمى و همه نهادهاى مدنى بنشیند; بلکه دین کامل, دینى است که همه اینها را در جاى خود, به درستى مى بیند و جهتى کلّى به آنها مى دهد و آنچه را از توان (قُواى فردى) و (نهادهاى جمعى) خارج است, بر عهده مى گیرد… و این, فلسفه اى عمیق دارد; زیرا چنان که دین, فعل تشریعى خداوندى است, قواى آدمى و لوازم تابعه آن (مانند نهادهاى جمعى) نیز فعل تکوینى الهى اند و هیچ گاه تکوین و تشریع, ناسازگارى ندارند; چرا که از مبدأ واحدى دستور مى گیرند.
اگر با این پیش زمینه عقلى به منابع و مصادر دینى بنگریم, مى یابیم که خواست دین, برچیدن بساط سُنن ملّى ـ قومى نیست; بلکه بر آن است که این سنّت ها را سَمت و سوى عالى بخشد و دین, تنها آنچه را که با فطرت آدمى مغایرت دارد, برمى چیند. چنان که قرآن کریم, حرمت و احترام ماه هاى حرام را ـ که رسمى جاهلى بود ـ پاس داشت:
۳
فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشرکین.۱
پس چون ماه هاى حرامْ سپرى شدند, مشرکان را بکشید.
یا أیها الذین آمنوا! لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام.۲
اى کسانى که ایمان آورده اید! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه دارید.
رسول خدا فرموده است:
مَنْ سَنَّ سُنَهً حَسَنَهً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ, کانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَیْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّهً سَیِئَهً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ, کانَ عَلَیْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَیرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَیْئا.۳
آن که سنّتى نیک را پایه گذارى کند و بدان عمل شود, پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگر عاملان, به وى داده مى شود, بدون آن که از پاداش عاملان کم شود; و آن که سنّتى بد را پایه گذارَد و بدان عمل شود, وَبال عمل خودش و دیگران برعهده اوست, بدون آن که از وِزْر و وَبال دیگران کاسته شود.
امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرمود:
ولاتَنْقُضْ سُنّهً صالِحَهً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَهِ وَاجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَه وَصَلُحَتْ علیها الرعِیَّهُ وَلاتَحْدُثَنَّ سنّهً تَضُرُّ بشىء مِنْ ماضى تلکَ السُّنَنِ فیکونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ علیکَ بِما نَقَضْتَ مِنها.۴
آیین پسندیده اى را بر هم مریز که بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن, مردم به هم پیوسته اند, و رعیّت با یکدیگر سازش کرده اند; و آیینى مگذار که چیزى از سنّت هاى نیک گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ
۴
نهنده سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو مانَد.
از سوى دیگر ,به نمونه هایى از سنّت هاى پیش از اسلام (جاهلى و…) برمى خوریم که مورد تأیید اسلام قرار گرفته اند:
۱) دیه در جاهلیت, صد شتر بود. پیامبر(ص) آن را امضا نمود.۵
۲) زنان حائض, در جاهلیت از شرکت در اعیاد مذهبى و مراسم قربانى ممنوع بودند و اسلام نیز آن را حفظ کرد.۶
۳) براء بن عازب, اوّل کسى بود که با آب, استنجا (تطهیر) کرد و سپس سنّت شد.۷
۴) پیامبر(ص) در «حِلفُ الفضول» در سن ۲۵ سالگى شرکت کرد و بعدها بدان افتخار مى کرد و مى فرمود: (اگر بار دیگر بدان پیمان دعوت شوم, مى پذیرم).۸
۵) در حدیثى دیگر, هفت دور بودن طواف خانه کعبه, حرام بودن زن پدر بر فرزند, و خمس گنج نیز از سنّت هاى عبدالمطلب در جاهلیت شمرده شده, که پیامبر(ص) آنها را امضا نموده است.۹
۶) حرمت ماه هاى حرام نیز از سنّت هاى جاهلى بود که در اسلام, امضا شد.۱۰
۷) براء بن معرور, قبل از هجرت پیامبر(ص) در مکّه مى زیست. هنگام مرگ, سفارش کرد که او را به طرف مکه دفن کنند و نسبت به یک سوم اموال خود, وصیت کرد. این هر دو, بعد از آن, جزو سُنن قرار گرفت.۱۱
۸) تحریم لباس شُهرت در فقه, شاهدى دیگر بر پذیرش سنّت هاى ملّى صالح
۵
است.۱۲ روشن است که لباس شهرت در هر جامعه اى با آداب و رسوم همان جامعه مشخّص مى گردد.
۹) ارجاع مسائلى چند به عُرف, گواه دیگرى بر این موضوع است: مقدار نَفَقه,۱۳ استطاعت در حج۱۴ و زکات۱۵ و…
این شواهد, گواهى مى دهند که آیین اسلام, بر محو همه سنّت ها توصیه نمى کند; بلکه آنچه را که خیر و صلاحى در پى دارد, و یا این که مفسده اى به دنبال ندارد, مى پذیرد و جز آن را طرد مى کند که مى توان از این نمونه ها نام بُرد:
۱) سنّتى که نشانگر یک آیین باطل باشد. حرمت حمل و ساخت و نگهدارى صلیب, از این قبیل است.۱۶ رسول خدا وقتى عَدیّ بن حاتم را دید که صلیب به گردن دارد, فرمود: «این بت را کنار بگذار».۱۷
۲) سنّتى که ترویج خُرافه باشد. حلیمه سعدیه, وقتى در کودکیِ پیامبر(ص), خواست مهره اى به بازوى رسول خدا ببندد, با اعتراض پیامبر(ص) رو به رو شد. رسول خدا فرمود: «خداوند, نگهدار ماست و از این مهره, کارى ساخته نیست».۱۸
۳) سنّتى که با احکام شرعْ ناسازگار باشد. پیامبر(ص) با زینب, همسر زید (پسر خوانده خود) ازدواج کرد تا نشان دهد این سنّت جاهلى که: «نمى توان با زنِ پسر خوانده ازدواج کرد», غلط است.۱۹
حال که نظرگاه کلّى دین در باب آداب و سنن بومى و ملّى روشن شد, به یکى از
۶
رسم هاى کهن و ریشه دار ایرانى, یعنى نوروز, مى نگریم.
اگر در باب نوروز, دستورى خاص از سوى دین در تأیید یا رد, به دست ما نمى رسید, براساس همان قاعده نخست مى گفتیم نوروز به عنوان رسمى ایرانى که مردمانى آن را از دیربازْ حرمت مى نهاده اند, جاى مذمّت و منع ندارد; چرا که اصل «نوروز» به عنوان نشانى از آیین هاى باطل, مورد تکریم و احترام نیست; بلکه رنگ و بوى ملّى و بومیِ آن, منظور نظر مردمان است. بلى; اگر در آن, ناشایستى نهفته باشد, یا ترویج خُرافه اى صورت گیرد, باید آن را وانهاد.
لیک, احادیثى در مصادر شیعه و اهل سنّتْ روایت شده اند که برخى بر آن, مُهر تأیید مى زنند و برخى دیگر, قهر مى ورزند و با آن مى ستیزند. این دوگانگیِ روایت ها سبب شده است که از دیرباز, عالمان حوزه دین, به چگونگیِ حلّ این تعارض بیندیشند; برخى جانب تأیید را گرفته, از آن دفاع کنند و برخى دیگر, جانب رد را اختیار نمایند.
رسالت این نوشتار, نخست, گزارش تلاش عالمان در برخورد با این روایت هاست و در پس آن مى کوشد از منظر دیگرى بِدان بنگرد. شاید ثمر بخشد!
پیش از طرح دیدگاه ها سزاوار است روایت ها نقل شوند. بر این اساس, مباحث این نوشتار, در سه بخشْ تنظیم مى گردد: نوروز در روایات, دیدگاه ها, و ارزیابى نهایى.
یک. نوروز در روایات
چنان که گذشت, روایت ها در زمینه نوروز, به دو گروه تقسیم مى شوند: گروهى به تصریح یا اشاره, آن را تأیید کرده اند و گروهى دیگر, آن را مذمّت مى کنند.
۱) روایات موافق
الف. احادیث شیعه
۱٫ کلینى (م۳۲۹ق) در «الکافى» چنین روایت مى کند:
۷
عدّه من أصحابنا, عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمد جمیعاً, عن ابن محبوب, عن ابراهیم الکرخى, قال: سألتُ أباعبداللّه(ع) عن الرجل تکون له ضیعه, فإذا کان یوم المَهرَجان أو النَّیروز, أهدوا الیه الشىء لیس هو علیهم, یتقرّبون بذلک الیه. فقال(ع): «ألیس هم مُصلّین؟». قلتُ: بلى. قال: فلیقبل هدیّتهم و لْیُکافِهِم; فإنّ رسول اللّه(ص) قال: «لو أهدى الیّ کراع لقبلتُ, و کان ذلک من الدین, ولو أنّ کافراً أو منافقاً أهدى الیّ وسقاً ما قبلت, و کان ذلک من الدین. أبى اللّه ـ عزّ وجلّ ـ لى زبد المشرکین والمنافقین وطعامهم».۲۰
ابراهیم کرخى مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم که: شخصى مزرعه اى دارد. روز مهرگان یا نوروز, هدایایى به او داده مى شود و قصد تقرّب جُستن به وى را ندارند [آیا بپذیرد؟]. فرمود: آیا نمازگزار هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: باید هدیه آنان را بپذیرد و تلافى کند. به درستى که رسول خدا فرمود: اگر برایم ران بُزى هدیه آورند, مى پذیرم و این, جزو دیندارى است و اگر کافر یا منافقى ران گاو یا گوسفندى برایم هدیه آورد, نخواهم پذیرفت و این هم جزو دیندارى است. خداوند, خوراک و دستاورد مشرک و منافق را براى ما روا نداشته است.
۲٫ شیخ صدوق (م۳۸۱ق) در «کتاب من لایحضره الفقیه» آورده است:
أتى على(ع) بهدیه النَّیروز, فقال(ع): «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! الیوم النَّیروز. فقال(ع): «إصنعوا لنا کلّ یوم نَیروزاً».۲۱
براى على(ع) هدیه نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: اى امیرمؤمنان! امروز, نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!
۸
۳٫ همو نقل مى کند:
روى أنّه قال (ع): نیروز ناکل یوم.۲۲
روایت شده است که على(ع) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.
۴٫نعمان بن محمد تمیمى (م ۳۶۳ق ) در کتاب «دعائم الاسلام» روایت مى کند:
عنه [على] (ع) أنّه اُهدى الیه فالوذج, فقال: «ماهذا». قالوا: یوم نیروز. قال: فَنَیرزوا إن قدرتم کلَّ یومٍ [یعنى تهادوا و تواصلوا فى اللّه].
براى على(ع) فالوده هدیه آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند امروز, نوروز است. فرمود: اگر مى توانید, هر روز را نوروز سازید [یعنى به خاطر خداوند, به یکدیگر هدیه بدهید و به دیدار یکدیگر بروید].۲۳
۵٫ شیخ طوسى (م۴۶۰ق) در «مصباح المتهجّد» چنین آورده است:
عن المُعلَّى بنِ خُنیس, عن مولانا الصادق(ع) فى یوم النَّیروز, قال(ع): إذا کان یوم النیروز, فاغتسل و البس أنظف ثیابک و تطیب بأطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائماً, فإذا صلّیت النوافل والظهر والعصر فصلّ بعد ذلک أربع رکعات, تقرأ فى أوّل کلّ رکعه فاتحه الکتاب و عشر مرّاتٍ «إنّا أنزلناه فى لیله القدر», و فى الثانیه فاتحه الکتاب و عشر مرّات «قل یا أیها الکافرون», وفى الثالثه فاتحه الکتاب و عشر مرّاتٍ «قل هو اللّه أحد», و فى الرابعه فاتحه الکتاب و عشر مرّاتٍ «المعوّذتین», و تسجد بعد فراغک من الرکعات سجده الشکر و تدعو فیها, یغفر لک ذنوب خمسین سنه.۲۴
امام صادق(ع) در روز نوروز فرمود: هنگامى که نووز شد, غسل کن و لباس پاکیزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى که نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى, نمازى چهار رکعتى
۹
بگزار که در رکعت اوّل آن, سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در رکعت دوم آن, سوره حمد و ده مرتبه سوره کافرون را مى خوانى. در رکعت سوم آن, سوره حمد و ده مرتبه سوره توحید را مى خوانى و در رکعت چهارم, سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شکر مى گزارى و دعا مى کنى. [بدین ترتیب,] گناهان پنجاه ساله ات بخشوده مى شود.
۶٫ ابن فهد حلّى (م۸۴۱ق) در کتاب «المهذّب البارع» چنین آورده است:
و ممّا ورد فى فضله و یعضد ما قلناه, ما حدّثنى به المولى السید المرتضى العلاّمه بهاء الدین على بن عبدالحمید النسّابه ـ دامت فضائله ـ, ما رواه بإسناده إلى المعلّى بن خُنیس عن الصادق(ع): إنّ یوم النوروز, هوالیوم الّذى أخذ فیه النّبى(ص) لأمیرالمؤمنین(ع) العهد بغدیرخم, فأقرّوا له بالولایه, فطوبى لمن ثبت علیها والویل لمن نکثها, وهو الیوم الّذى وَجَّه فیه رسول اللّه(ص) علیّاً(ع) إلى وادى الجن, فأخذ علیهم العهود والمواثیق. وهو الیوم الذى ظفر فیه بأهل النَّهروان, و قتل ذَا الثَدْیه. وهو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا أهل البیت وولاه الأمر و یظفّره اللّه تعالى بالدجّال, فیصلبه على کناسه الکوفه. و ما من یوم نوروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج; لأنه من أیّامنا حفظه الفرس وضیَّعتموه. ثم إنَّ نبیّاً من أنبیاء بنى إسرائیل سأل رَبَّه اَنْ یُحییَ القوم الّذین خرجوا من دیارهم وهم اُلوف حذر الموت فأماتهم اللّه تعالى, فأوحى إلیه أنْ «صُبِّ علیهم الماء فى مضاجعهم», فصَبَّ علیهم الماء فى هذا الیوم, فعاشوا وهم ثلاثون ألفاً, فصار صبُّ الماء فى یوم النیروز سنّه ماضیهً لایعرف سببها إلاّ الراسخون فى العلم. وهم أوّل یوم ٍ من سنه الفرس.
قال المعلّى: وأ َملى علیّ ذلک, فکتبته من إملائه.۲۵
از آنچه در فضلیت نوروزْ روایت شده و گفته ما را تأیید مى کند, حدیثى است
۱۰
که علامه سید بهاءالدین على بن عبد الحمید، با سند خود از مُعلّى بن خُنیس نقل کرده است که: روز نوروز, همان روز است که پیامبر(ص) در غدیرخم براى امیرالمؤمنین(ع) بیعت گرفت و مسلمانان به ولایت وى اقرار کردند. خوشا به حال آنان که به این بیعت, استوار ماندند و واى بر آنان که آن را شکستند. و این, همان روزى است که پیامبر(ص) على(ع) را به منطقه جنّیان روانه ساخت و از آنان عهد و پیمان گرفت. و همان روز است که على(ع) بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. و همان روز است که قائم ما و صاحبان حکومت, ظهور مى کنند و خداوند, او را بر دجّالْ پیروز مى گرداند و دجّال را در زباله دان کوفه به دار مى آویزد. ما در هر نوروز, امید فرج داریم; چرا که نوروز, از ایّام ماست که پارسیانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نمودید.
همچنین پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل, از خداوند خواست که گروهى چند هزار نفره را که از بیم مرگ, دیار خویش را ترک گفتند و گرفتار مرگ شدند, زنده سازد. خداوند, بر آن پیامبر, وحى فرستاد که بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پیامبر در روز نوروز, چنین کرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همین روز, پاشیدن آب در نوروز, سنّتى دیرینه شد که سبب آن را جز آنان که دانشى پایدار دارند, ندانند و همان, آغاز سال پارسیان است.
معلّى گوید: امام صادق(ع) این سخنان را بر من املا کرد و من نوشتم.
۱۲
یوم من سنه الفرس, فعاشوا و هم ثلاثون ألفاً, فصار صب الماء فی النیروز سنّه).
فقلت: یا سیدی! ألا تعرّفنی ـ جعلت فداک ـ أسماء الأیام بالفارسیه؟ فقال(ع): «یا مُعَلّى! هی أیام قدیمه من الشهور القدیمه, کلّ شهر ثلاثون یوماً لا زیاده فیه ولا نقصان…».۲۶
مُعلّى پسر خُنَیس گوید: در روز نوروز, بر امام صادق(ع) وارد شدم. فرمود: «آیا این روز را مى شناسى؟». گفتم: قربانت گردم! این روز را فارسیانْ گرامى مى دارند و به یکدیگر هدیه مى دهند. فرمود: «سوگند به خانه کعبه که این, رمزى دیرینه دارد و برایت روشن مى سازم تا آگاه گردى». گفتم: سرورم !آموختن این امر از شما برایم بهتر از آن است که مردگان زنده شوند و دشمنانم بمیرند.
آن گاه فرمود: «اى معلّى! روز نوروز, همان روز است که خداوند از بندگان پیمان گرفت او را بپرستند و به او شرک نورزند, به پیامبران و حجت هایش بگروند و به امامان ایمان آورند. این همان روز است که خورشید طلوع کرد, بادها وزیدن گرفت و گل هاى زمین روییدند. این همان روزى است که کشتى نوح(ع) بر ساحل جودى آرامش یافت و همان روزى است که خداوند, گروهى چند هزار نفره را که از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت, پس از آن که آنان را میرانده بود. این, روز فرود جبرئیل بر پیامبر اسلام است و روزى است که پیامبر(ص) امام على(ع) بر دوش گرفت تا بت هاى قریش را در مسجد الحرام شکست و در همین روز, ابراهیم, بت ها را شکست. این همان روزى است که پیامبر به یارانش دستور داد با على(ع) بیعت کنند و در همین روز, على را براى بیعت گرفتن از جنیان فرستاد. در همین روز, دومین بیعت با امیرالمؤمنین انجام شد. در همین روز بر
۱۳
نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. در این روز, قائم ما و صاحبان حکومتْ قیام کنند و در همین روز, قائم ما بر دجّال پیروز گردد و او را در زباله دان کوفه به دار آویزد. در هر روز نوروزى, ما آرزوى فرج داریم; چرا که آن از روزهاى ما و شیعیان ماست. فارسیان, آن را گرامى داشتند و شما آن را ضایع کردید.»
و فرمود: یکى از پیامبران بنى اسرائیل از خداوند پرسید چگونه مردمانى را که خارج شدند, زنده مى کند. خداوند بدو وحى کرد که در نوروز, آب بر قبر آنان بپاشد و آن, اولین روز سال فارسیان است و آنها زنده شدند, در حالى که سى هزار نفر بودند. از همین جا پاشیدن آب در نوروز, سنّت شده است.
گفتم: آیا نام هاى روزهاى فارسى را به من تعلیم نمى دهى؟ فرمود: اى معلّى! اینها روزهایى کهن از ماه هایى کهن است. هر ماه, سى روز است, بدون کم و کاست….
گفتنى است ابن فهد نیز بخشى از این روایت را پیش از علاّمه مجلسى در کتاب «المهذّب البارع» آورده است.۲۷
۸٫ مُحدث نورى (م۱۳۲۰ق) در «مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب حسین بن همدان آورده است:
عن المفضّل بن عمر, عن الصادق(ع), قال له فى خبر طویل فى جمله کلامه(ع):… فأوحى اللّه الیه: «یا حزقیل! هذا یوم شریف عظیم قدره عندى, و قد آلیت أن لایسألنى مؤمن فیه حاجه الا قضیتها فى هذا الیوم و هو یوم نیروز».۲۸
مفضّل, فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل مى کند که:… خداوند بر حزقیلْ وحى فرستاد که: «این روز, روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود
۱۴
عهد کرده ام هر مؤمنى در این روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز, نوروز است».
ب.احادیث اهل سنت
۹٫ بخارى (۱۹۴ـ۲۵۶ق) در «التاریخ الکبیر» چنین روایت مى کند:
حمّاد بن سلمه بن على بن زید, عن السعر التمیمى: أتى علیٌّ بفالوذج. قال: «ما هذا؟». قالوا: الیوم النیروز. قال: فنَیرِزوا کل یوم!۲۹
سعر تمیمى گوید: براى على(ع) فالوده آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز کنید!
۱۰٫ ابن ندیم (م۳۸۵ق) در «الفهرست» آورده است:
قال اسماعیل بن حمّاد بن أبى حنیفه: أنا اسماعیل بن حمّاد بن أبى حنیفه بن النعمان بن المرزبان, من أبناء فارس الأحرار. واللّه ما وقع علینا رق قط. ولد جدّى سنه ثمانین, و ذهب أبى الى على بن أبى طالب ـ رضى اللّه عنه ـ و هو صغیر, فدعا له بالبرکه فیه و فى ذریته, و نحن نرجو من اللّه أن یکون قد استجاب لعلى.
قال: والنعمان بن المرزبان هو الذى أهدى الى على بن أبى طالب الفالوذج فى یوم النیروز, فقال على: «نوروزنا کل یوم!» و قیل: کان یوم المهرجان, فقال: «مَهرجونا کلّ یوم!» و هذا هو الصحیح فى نسبه.۳۰
اسماعیل بن حمّاد, گوید: من فرزند حمّاد, پسر ابو حنیفه, پسر نعمان بن مرزبان هستم از ایرانیان آزاده. هیچ گاه در میان ما بردگى نبود. پدرم در سال هشتاد قمرى به دنیا آمد. جدّم نزد على بن ابى طالب رفت و فرزند خُردسالش را به همراه داشت. على(ع) براى او و فرزندانش دعا کرد و ما
۱۵
امیدواریم دعاى او در حقّ ما به اجابت رسد.
نعمان بن مرزبان, کسى است که در روز نوروز براى على(ع) فالوده برد. على(ع) فرمود: «هر روز را نوروز سازید!». برخى گفته اند روز مهرگان بود و على(ع) فرمود: هر روز را مهرگان کنید!
۱۱٫ بیرونى (م۴۴۰ق) در «الآثار الباقیه» آورده است:
…و قسّم الجام بین أصحابه و قال: لیت لنا کلّ یومٍ نوروز!۳۱
[از آن جا که نسخه عربى مورد استفاده ما افتادگى دارد, ترجمه حدیث را از جدیدترین کتاب که بر اساس برخى نسخه ها کامل شده است, در این جا مى آوریم:]
آورده اند که در نوروز, جامى سیمین, پر از حلوا, براى پیغمبر(ص) هدیه آوردند. آن حضرت پرسید: «این چیست؟». گفتند: امروز, روز نوروز است. پرسید: «نوروز چیست؟» گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: «آرى در این روز بود که خداوند, عسکره را زنده کرد». پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: «عسکره, هزاران مردمى بودند که از ترس مرگ, ترک دیار کرده, سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: ”بمیرید“ پس مردند. پس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند. از این روست که سنّت آب پاشیدن [در نوروز], رواج یافته است». آن گاه از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحابْ قسمت کرد و فرمود: کاش هر روز براى ما نوروز بود!*
۱۲٫ فیروز آبادى (۷۲۹ـ۸۱۷ق) در «القاموس» آورده است:
قدم الى على شىء من الحلاوى, فسأل عنه, فقالوا: «للنیروز», فقال: «نیروزنا کل یوم!» و فى المهرجان قال: مَهرِجونا کل یوم!۳۲
۱۶
مقدارى حلوا براى على(ع) آوردند. پرسید که چیست. گفتند: براى نوروز است. فرمود: هر روز ما نوروز است.
و در مهرگان گفت: هر روز را براى ما مهرگان کنید!
۲٫ روایات مخالف
الف. احادیث شیعه
۱۳٫ قطب الدین راوندى (م۵۷۳) در کتاب «لبّ اللباب» آورده است:
عن رسول اللّه(ص): أبدلکم بیومین یومین: بیوم النیروز و المهرجان, الفطر والأضحى. ۳۳
دو روز را براى شما جانشین دو روز کردم: عید فطر و قربان را به جاى عید نوروز و مهرگان.
۱۴٫ ابن شهرآشوب (م۵۸۸ق) در کتاب «المناقب» روایت مى کند:
و حکی أن المنصور تقدّم إلى موسى بن جعفر(ع) بالجلوس للتهنئه فی یوم النیروز و قبض ما یحمل إلیه فقال (ع): «إنی قد فتشت الأخبار عن جدی رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه و آله ـ فلم أجد لهذا العید خبراً وإنه سنه للفرس و محاها الإسلام, و معاذ اللّه أن نحیی ما محاه الإسلام». فقال المنصور: «إنما نفعل هذا سیاسهً للجند, فسألتک باللّه العظیم إلاّ جلست»; فجلس و دخلت علیه الملوک والأمراء والأجناد یهنؤونه, و یحملون إلیه الهدایا و التحف, و على رأسه خادم المنصور یحصی ما یحمل, فدخل فی آخر الناس رجل شیخ کبیر السنّ, فقال له: یا ابن بنت رسول اللّه! إننی رجل صعلوک لا مال لی أتحفک ولکن أتحفک بثلاثه أبیات قالها جدّی فی جدّک
۱۷
الحسین بن على(ع):
عجبت لمصقول علاک فرنده یوم الهیاج وقد علاک غبار ولأسهم نفذتک دون حرائر یدعون جدّک والدموع غزار ألاّ تغضغضت السهام وعاقها عن جسمک الإجلال والإکبار
قال: «قبلت هدیتک, اجلس بارک اللّه فیک», و رفع رأسه إلى الخادم و قال: «امض إلى أمیرالمؤمنین و عرّفه بهذا المال, و ما یصنع به». فمضى الخادم وعاد وهو یقول: «کلها هبه منى له, یفعل به ما أراد». فقال موسى للشیخ: اقبض جمیع هذا المال فهو هبه منى لک.۳۴
آورده اند که منصور به امام کاظم(ع) پیشنهاد کرد که نوروز را براى تبریک و شاد باش و گرفتن هدایا جلوس کنند.
حضرت کاظم در جواب فرمود: من در میان روایت هاى جدّم رسول خدا(ص) جستجو کردم و تأییدى براى این عید نیافتم. همانا این سنّت فارسیان است که اسلام, آن را نابود ساخته است و پناه مى برم به خدا که آنچه را اسلامْ نابود ساخته, زنده بدارم.
منصور گفت: «این کار را جهت اداره نظامیان انجام مى دهیم و شما را به خداوند سوگند مى دهم که جلوس داشته باشید». آن گاه حضرت پذیرفت و فرمانروایان و لشکریان, براى تبریک آمدند و هدایایى با خود آوردند. خدمتگزار منصور, بالاى سر حضرت ایستاده بود و هدایا را مى شمرد. آخرین نفر, مردى کهن سال بود. به امام کاظم(ع) گفت: «اى فرزند دختر پیامبر خدا! من مردى تهى دستم و مالى ندارم تا هدیه دهم; ولى چند بیت شعر که جدّ من درباره جدّتان حسین(ع) سروده, به شما هدیه مى کنم…».
حضرت فرمود: «هدیه ات را پذیرفتم. بنشین. خداوند به تو برکت دهد!».
۱۸
آن گاه حضرت, سر بلند کرد و به خدمتگزار منصور گفت که نزد منصور روانه شود و این هدایا را برایش بازگو کند. خدمتگزار رفت و باز گشت و گفت منصور گفته است: «این هدایا از آنِ شماست. هر چه مى خواهید با آنها انجام دهید». امام کاظم(ع) هم به پیرمرد فرمود: «این اموال را به عنوان هدیه براى خودت بردار».
ب. احادیث اهل سنّت
۱۵٫ بخارى (م۲۵۶ق) در «التاریخ الکبیر» آورده است:
أیوب بن دینار, عن أبیه: «إنّ علیّاً لا یقبل هدیه النیروز». حدّثنى ابراهیم بن موسى عن حفص بن غیاث, وقال أبو نعیم: حدّثنا أیوب بن دینار أبو سلیمان المکتب, سمع علیاً بهذا.۳۵
ایوب بن دینار گوید: على(ع) هدیه نوروز را نمى پذیرفت.
۱۶٫ آلوسى (م۱۳۴۲ق) در «بلوغ الارب» مى گوید:
قدم النبى(ص) المدینه ولهم یومان یلعبون فیهما, فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: «کنّا نلعب فیهما فى الجاهلیه. فقال: قد أبدلکم اللّه تعالى بهما خیراً منهما یوم الأضحى و یوم الفطر». قیل: هما النیروز والمهرجان.۳۶
پیامبر(ص) وارد مدینه شد. مردمان مدینه دو عید داشتند که در آنها به سرگرمى و خوشى مى پرداختند. رسول خدا فرمود: «این دو روز چیست؟». گفتند دو یادگار جاهلیت است. فرمود: «خداوند, بهتر از آنها را جایگزین کرده است: عید قربان و عید فطر». گفته شده که آن دو روز, نوروز و مهرگان بود.
۱۹
تا این جا شانزده حدیث از مصادر مختلف شیعه و سنّى در تأبید یا ردّ نوروز گرد آمد. تلاش ما در این بخش, فحص کامل و استقصاى همه روایت ها بود و تلاش شد روایت ها براساس تاریخ ثبت و کتابتْ تنظیم گردد; چنان که کوشیدیم هر روایت را مصدریابى کرده, به منابع گوناگونش ارجاع دهیم. حال, پس از نقل روایت ها به بیان دیدگاه ها و ارزیابى نهایى رو مى کنیم.
دو. دیدگاه ها
تردیدى نیست که روایت هاى متفاوت, زمینه شکل گیرى آراى متفاوت اند و جستجو در کتب فقه و حدیث, این امر را روشن مى سازد.
پاره اى از دانشوران, به نقد روایت هاى نوروز پرداخته و با ذکر خلل ها و سستى هایى که در آنهاست, آنها را قابل اعتنا و اتکا نشمرده اند; چنان که در مقابل, بیشتر فقیهان به مضمون روایت هاى دسته نخستْ فتوا داده و آدابى را براى نوروز در کتب فقهى خویش برشمرده اند. اینان ضمن فتوا دادن به محتواى روایات, در مقام پاسخگویى به ناقدان و منتقدان نیز برآمده اند.
اینک مرورى بر این دو دیدگاه مى افکنیم.
الف. مخالفان
ناقدان و مخالفان احادیث نوروز, بسیار نیستند. اینان کوشیده اند خلل هاى موجود در روایت هاى دسته نخست را برملا سازند و در نتیجه به محتواى دسته دوم از روایت ها ملتزم شده اند; گرچه کوشش آنان در تصحیح و تأیید دسته دوم متمرکز نیست.
اینان براى روایت هاى موافق, ضعف ها و کاستى هایى از این دست برشمرده اند:
۱ـ ضعف سند,
۲ـ تناقض و تهافت در روایت هاى معلّى,
۳ـ ذکر نشدن روایت هاى معلّى در مصادر کهن,
۲۰
۴ـ عدم تطبیق وقایع ذکر شده در روایت ها با واقعیت هاى تاریخى,
۵ـ معلوم نبودن نوروز ایرانى,
۶ـ ترویج شعائر مجوس.
مخالفان, بر پایه این ایرادها, روایات موافق را بى اعتبار مى دانند و به هیچ رو گرامیداشت نوروز را روا نمى انگارند. اینان بر این باورند که آداب و سنن ذکر شده در این روایت ها قابل اخذ و عمل نیست و نمى توان با قاعده «تسامح در ادلّه سنن» از ضعف و سستى اینها چشم پوشید; چرا که با محذور بزرگى چون ترویج شعائر مجوسى روبه رور هستیم. در این جا پاره اى از این دیدگاه ها را مى آوریم:
آقا رضى قزوینى (در رساله اى که در سال ۱۰۶۲قمرى نگاشته), شاید نخستین کسى باشد که به تفصیل, نوروز را نقد کرد. وى به طور عمده منکر تطبیق نوروز رایج با نوروز یاد شده در روایات است و از این طریق بر روایت هاى مؤید, خرده مى گیرد و پس از نقل روایت معلّى مى نویسد:
با توجه به استحباب اعمال مذکوره در نوروز و این که این اعمال, موقته است و در امثال این عبادات, اگر التزام وقت خاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید, بدعت مى باشد, بنابراین, تعبد به این عمل [را] مکلّفى تواند که لااقل ظن به تعیین وقت مذکور تحصیل کرده باشد. تحصیل این ظن, لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حالیه نوروز متعدد است ـ چنان که بعضى از آن, بعد از این مذکور مى گردد ـ و اشهریت بعضى به بعضى ازمنه اماره نمى شود و در ظاهر قرآنْ چیزى در این باب نیست, اماره آن از روایات و اخبارْ تتبّع باید نمود.۳۷
محمد اسماعیل خواجویى (م۱۱۷۳ق) تناقض هاى روایت هاى معلّى را دلیل ناتمام بودن آن مى داند و مى نویسد:
فقیر بى بضاعت گوید: به حسب ظاهرى میان این حدیث و حدیث سابق
۲۱
تناقض است; چه, در حدیث سابق مذکور است که پیغمبر(ص) در روز نوروز, امیرالمؤمنین(ع) را به دوش مبارک برداشته تا بتان قریش را از فوق کعبه به زیر انداخته, شکست و فانى ساخت, و این, بلاشبهه در سال فتح مکه معظمه بود, چنان که اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالت بر این دارد… و فتح مکه معظمه در ماه مبارک رمضان سال هشتم هجرت واقع شد, چنان که شیخ مفید و نیز طبرسى و این شهرآشو