کارنامه ترانه علیدوستی در این سالها
سوءتفاهمها علیه معصومیت
در مورد حسرت دیدن کیفیت دور از انتظار «زندگی با چشمان بسته» در شماره گذشته این ستون نوشتیم. در اینجا اما چندان به فیلم، به کارگردانی به گروه بازیگری و به مضمون و محتوا و ضعف و قوتهای این اثر کاری نداریم و بیشتر تاکیدمان روی تک چهرهای است که فکر میکردیم با اکران این فیلم بر سه سال ناکامی و حضور رو به افولش پایان خواهد داد. صحبت از ترانه علیدوستی است. بازیگری که اگر بخواهیم چند چهره مطرح سینمایی را در دهه گذشت معرفی کنیم مطمئنا نمیتوان از نام و حضور تحسین برانگیزش گذشت. بازیگری که اتفاقا تولد فعالیت هنریاش در آغاز همین دهه بوده و با فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» از سال ۱۳۸۰ آغازگر مسیری بود که با «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «کنعان» و بالاخره «درباره الی» ادامه یافت. فیلمهایی که جملگی از شاه نقشهای ترانه علیدوستی به حساب میآیند.
ترانه علیدوستی که حضورش در سینما به نوعی نسل تازهای را نمایندگی میکرد، اینبار هم در «زندگی با چشمان بسته» در چنین موقعیتی قرار گرفته است. نمایندهای از یک نسل. راه همان راه است و حتی میتوان گفت که در این فیلم، بازیگر جریان و فضای محتوایی را از خود صاحب فکر و اندیشه (فیلمساز) بهتر فهمیده و سعی بیشتری در عملی کردن آن داشته است. تک لحظههای خوب فیلم هم بیشتر نتیجه همین تلاش به نظر میرسد. در ظاهر همه چیز مهیای یک بازی درخشان از ترانه علیدوستی است. حضوری به عنوان یک شخصیت محوری و کم صحبت، با نگاههایی عمیق و مظلومیتی که گاهی باید همراه با حس ترحم بیننده باشد
سوءتفاهمها علیه معصومیت
در مورد حسرت دیدن کیفیت دور از انتظار «زندگی با چشمان بسته» در شماره گذشته این ستون نوشتیم. در اینجا اما چندان به فیلم، به کارگردانی به گروه بازیگری و به مضمون و محتوا و ضعف و قوتهای این اثر کاری نداریم و بیشتر تاکیدمان روی تک چهرهای است که فکر میکردیم با اکران این فیلم بر سه سال ناکامی و حضور رو به افولش پایان خواهد داد. صحبت از ترانه علیدوستی است. بازیگری که اگر بخواهیم چند چهره مطرح سینمایی را در دهه گذشت معرفی کنیم مطمئنا نمیتوان از نام و حضور تحسین برانگیزش گذشت. بازیگری که اتفاقا تولد فعالیت هنریاش در آغاز همین دهه بوده و با فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» از سال ۱۳۸۰ آغازگر مسیری بود که با «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «کنعان» و بالاخره «درباره الی» ادامه یافت. فیلمهایی که جملگی از شاه نقشهای ترانه علیدوستی به حساب میآیند.
ترانه علیدوستی که حضورش در سینما به نوعی نسل تازهای را نمایندگی میکرد، اینبار هم در «زندگی با چشمان بسته» در چنین موقعیتی قرار گرفته است. نمایندهای از یک نسل. راه همان راه است و حتی میتوان گفت که در این فیلم، بازیگر جریان و فضای محتوایی را از خود صاحب فکر و اندیشه (فیلمساز) بهتر فهمیده و سعی بیشتری در عملی کردن آن داشته است. تک لحظههای خوب فیلم هم بیشتر نتیجه همین تلاش به نظر میرسد. در ظاهر همه چیز مهیای یک بازی درخشان از ترانه علیدوستی است. حضوری به عنوان یک شخصیت محوری و کم صحبت، با نگاههایی عمیق و مظلومیتی که گاهی باید همراه با حس ترحم بیننده باشد و همچنین درجهای از سرکشی شیطنت آمیز که میتوانسته به اثری منتخب در سینمای ایران تبدیل شود. اینها همه مصالح آمادهای برای خلق شخصیتی درخشان و بازی به یادماندنی ترانه به حساب میآید ولی در عمل با نتیجه دیگری روبهرو هستیم. به قدری اتفاقات در فیلم بی ربط و گیج کننده هستند که همه این شرایط به نوعی بر ضد خودش عمل می کند. به طوری که از اواسط فیلم به بعد است که هر سکوت و نگاههای متعدد شخصیت اصلی فیلم حرص آور است و خسته کننده که کم کم از حوصله بیننده هم خارج میشود. با این همه نمیتوان بازی ترانه علیدوستی را ضعیف دانست. حتما باید به این نکته مهم اشاره داشت که اتفاقا یکی از عناصر تحمل پذیرتر کردن فیلم همین بازیگر بوده است. مشکل اما تاسف ما برای هدر رفتن این بازی و این موقعیت در یک فیلم با یک فیلمنامه و طراحی ضعیف است که طبیعتا همه این گلایهها را در پی داشته است.
همیشه روی گزینه بازیگری به «قدرت انتخاب» تاکید شده است. قدرتی که چه از سوی فیلمساز و جبهه تولیدی فیلم و چه از سوی بازیگر برای رسیدن به حاصل و نتیجهای مورد قبول باید وجود داشته باشد که اتفاقا در فیلم «زندگی باچشمان بسته» هم در ابتدا همه چیز درست به نظر میآید. فیلمساز بهترین انتخاب را بر اساس شخصیت فیلمنامه انجام داده و بازیگر هم با تصوری که از کلیت شخصیت داشته نقش را پذیرفته است اما مسیر انتخابی که از سوی فیلمساز تعیین شده کار را با مشکل مواجه کرده. عدم تمرکز روی شخصیتهای محوری و اضافه کردن داستانکهای متعدد و حتی بی ربط، تاکید بر سکوت شخصیت اصلی و عدم فضاسازی متناسب با این نوع روایت و عدم مسیر مشخص فیلمنامه این اثر را از جایگاه اصلیاش دور کرده است. به همین خاطر هم هستم که تمام تلاش ما بر این بوده که با این نوشته تقصیر را از دوش بازیگری چون ترانه علیدوستی برداریم و کیفیت زیر متوسط فیلم «زندگی با چشمان بسته» را به عوامل دیگر مرتبط کنیم اما همه این بهانهها مطمئنا نمیتواند این بازیگر را در موقعیت کنونیاش بی تقصیر جلوه دهد. انتخابهای اشتباه و به طور مثال حضور در فیلمهایی چون «هر چی خدا بخواد» و «راز دشت تاران»! و رد پیشنهادهایی از فیلمسازانی چون فرهادی و مهرجویی و رفیعی، زمینه ساز افول موقعیت یکی از مستعدترین بازیگران زن سینمای ایران بوده است. حضور به یاد ماندنی علیدوستی در فیلم «درباره الی» انگار محفل درخشش و اشباع همزمان این بازیگر بوده است. که بعد از آن هیچ نشانی از آن جنس مرغوب بازی نداشتهایم. سینمای ایران هنوز الی را پیدا نکرده است. الی که نگاهش همزمان غوغایی از معصومیت و ترس و اطمینان را به شکلی عجیب و همراه با هم نمایندگی میکرد. نخ ممتد موفقیت چهره مورد نظرمان انگار در همان دریای فیلم «درباره الی» قطع شده است. در این سالها ما هم الی را گم کردهایم.