فرصت دادن به ارواح سرگردان!
سریالهای ماه رمضان امسال نشان داد که برای نزدیک شدن به موضوعات ماورایی باید زاویه جدید پیدا کرد
از چند سال پیش که تلویزیون تصمیم گرفت ماه رمضان را به عنوان یک مناسبت مهم در نظر بگیرد و سریالهای شبانه مناسب این ماه تولید و پخش کند، موضوعات ماورایی در اولویت قرار گرفت.
منظور از موضوعات ماورایی آثاری هستند که انسان زندهای را که روی کره خاکی زندگی میکند به نوعی به عالمی مرتبط میکنند که ملموس نیست و با چشم معمولی دیده نمیشود. این آثار قرار بود روزهداران و بقیه مردم را به این فکر وا دارد که ورای این دنیا، دنیای دیگری هم هست که ذخیره آنجا، رفتار و نوع زندگیای است که در این دنیا داشتهای. هر چه در این خاک بکاری در آن دنیا که خاکی نیست، برداشت میکنی. آثار ماورایی ماه رمضان قرار بود و هست که تلنگری باشند به ذهنهایی که گاهی غفلت، آنها را فقط در این دنیا محدود میکند.
از اولین آثاری که در این زمینه ساخته شد میتوان به سریال «گمگشته» ساخته رامبد جوان اشاره کرد. سریالی که با مقابل هم قرار دادن خیر و شر، به بینندههای خود این تذکر را میداد که برای رستگاری نگذارید کفه ترازوی شر از خیر سنگینتر شود و تا فرصت است ترازوی اعمال دنیوی را به گونهای میزان کنید تا خیر سنگینتر از شر شود تا در آن دنیا بتوانید از کفه سنگینتر برداشت کنید. آدمهای گمگشته در همین دنیای خاکی زندگی میکردند و در همین دنیا بود که متوجه کارهای نادرست خود میشدند و «بازگشت» راهی بود به سوی رستگاری آنها.
سریالهای ماه رمضان امسال نشان داد که برای نزدیک شدن به موضوعات ماورایی باید زاویه جدید پیدا کرد
از چند سال پیش که تلویزیون تصمیم گرفت ماه رمضان را به عنوان یک مناسبت مهم در نظر بگیرد و سریالهای شبانه مناسب این ماه تولید و پخش کند، موضوعات ماورایی در اولویت قرار گرفت.
منظور از موضوعات ماورایی آثاری هستند که انسان زندهای را که روی کره خاکی زندگی میکند به نوعی به عالمی مرتبط میکنند که ملموس نیست و با چشم معمولی دیده نمیشود. این آثار قرار بود روزهداران و بقیه مردم را به این فکر وا دارد که ورای این دنیا، دنیای دیگری هم هست که ذخیره آنجا، رفتار و نوع زندگیای است که در این دنیا داشتهای. هر چه در این خاک بکاری در آن دنیا که خاکی نیست، برداشت میکنی. آثار ماورایی ماه رمضان قرار بود و هست که تلنگری باشند به ذهنهایی که گاهی غفلت، آنها را فقط در این دنیا محدود میکند.
از اولین آثاری که در این زمینه ساخته شد میتوان به سریال «گمگشته» ساخته رامبد جوان اشاره کرد. سریالی که با مقابل هم قرار دادن خیر و شر، به بینندههای خود این تذکر را میداد که برای رستگاری نگذارید کفه ترازوی شر از خیر سنگینتر شود و تا فرصت است ترازوی اعمال دنیوی را به گونهای میزان کنید تا خیر سنگینتر از شر شود تا در آن دنیا بتوانید از کفه سنگینتر برداشت کنید. آدمهای گمگشته در همین دنیای خاکی زندگی میکردند و در همین دنیا بود که متوجه کارهای نادرست خود میشدند و «بازگشت» راهی بود به سوی رستگاری آنها.
ورود ارواح آزاد شد
سریال «کمکم کن» ساخته قاسم جعفری را اولین سریالی میتوان دانست که به دنیای ارواح پا گذاشت و نشان داد که ارواح بعد از خارج شدن از جسم برای خود دنیایی دارند. در این سریال جوانی به تصویر کشیده شد که بر اثر سانحهای به کما رفت. روح او از جسمش خارج شد. حالا دیگر زمان و مکان نمیتوانست او را محدود کند. پردههای محدودکننده افتاده بودند و او میتوانست آینده و گذشته را ببیند و با ارواح سرگردان دیگر ارتباط برقرار کند. او برزخ خود را هم میدید و متوجه بود که اگر با این اعمال به سرای باقی برود چه جهنمی در انتظارش است. در واقع رفتن به کما به جوان این فرصت را میداد که مانند یک قاضی بیطرف اعمال دنیوی خود را ببیند و به آنها امتیاز بدهد، اما در انتهای سریال جوان از کما خارج میشد. او اکنون میدانست که از این فرصت برگشت که به خیلیها داده نمیشود باید استفاده کند و رفتار و اعمال گذشته را اصلاح کند. شخصیتی که در سریال کمکم کن به تصویر کشیده شد برای تعدادی از مردم ملموس بود. آنها در زندگی با کسانی روبهرو شده بودند که بعد از خروج از کما رفتار و اعمالشان کاملا با قبل تغییر کرده بود. شنیده بودند انگار اینجور آدمها دیگر در این دنیا نیستند، اما آدمهایی که برگشته بودند برای عموم مردم ناشناخته بودند و سریال کمکم کن دریچهای شد برای اینکه عموم مخاطبان تلویزیون با اینگونه شخصیتها آشنا شوند و به این نکته فکر کنند که در کنارشان ارواحی زندگی میکنند که برای نجات خود دست و پا میزنند و در آن مرحله که هستند از خداوند میخواهند یک فرصت دیگر به آنها داده شود. کمکم کن در زمان خود مخاطبان زیادی را متاثر کرد، اما چون یک اثر نمایشی بود نباید این انتظار را داشت که تاثیرش طولانیمدت باشد. در واقع کمکم کن مانند یک مسکن بود که برای مدتی بیننده را به آرامشی توام با اندیشه فرو میبرد، اما در ماههای رمضان سالهای بعد شخصیتهایی که به کما رفته بودند، اما بازگشته بودند و زندگی تازهای را شروع کرده بودند به دیگر آثار تلویزیون هم راه پیدا کردند. با این تفاوت که آنها واقعی بودند و مثلا در برنامهای مانند ماه عسل حاضر میشدند و از اتفاقی میگفتند که آنها را به کما برده است، اما واقعیت این است که هیچ کدام از آنها به یاد نداشتند که در آن مرحله چه دیده بودند و بر روح و ذهن آنها چه گذشته بود. آنها فقط بر این باور بودند که فرصت دیگری برای زندگی به آنها داده شده و آنها دیگر دوست ندارند مانند گذشته زندگی کنند. آنها با گذشته خود فاصله گرفته بودند و تلاش میکردند هر طور که شده بهترین و مومنترین آدم باشند. ذهن آنها چیزهایی دیده و ثبت کرده بود که به زبان آنها جاری نمیشد، اما از حس و نوع حرف زدن آنها میتوانستی این نکته را باور کنی که آنها در مکاشفهای بیبدیل خدا را به گونهای دیگر لمس کردهاند؛ گونهای که برای ما دور از دسترس و ذهن است.
ماورا بر صفحه جادویی
سریال کمکم کن و آدمهای واقعی که مرحلهای جز دنیای مادی را تجربه کرده بودند با استقبال مردم روبهرو شد. حالا دیگر خیلیها دوست داشتند تا بدانند ورای این زمین و زمان چه اتفاقاتی رخ میدهد. خیلیها دوست داشتند قبل از مرگ واقعی بدانند که چه اتفاقاتی در انتظارشان است. دنیای بعد از مرگ همیشه برای همه جالب و سوالبرانگیز بوده و هست. این استقبال و تا حدودی تاثیرگذاری باعث شد تا عالمان مذهبی به کمک فیلمنامهنویسان بیایند و علم خود در این زمینه را در اختیار آنان بگذارند تا سریالسازی درباره آدمهایی که با مرگ مواجه میشوند، اما بار دیگر به آنها فرصت داده میشود، ادامه یابد.
سال گذشته تلویزیون با ساخت سریال «ملکوت» نوع دیگری از ساخت این آثار را تجربه کرد. حاجی که مردی پا به سن گذاشته و در ظاهر خیر بود بر اثر تصادف به کما رفت. او اعمال خود را دید و به این نتیجه رسید که خیلی از اعمالی که به نظر او خیرخواهانه بوده قابل قبول نیست چون منیت بیش از خلوص در آن دیده شده است. حاجی با دیگر شخصیتهایی که در آثار ماورایی دیده بودیم یک فرق دیگر هم داشت؛ او را یک فرشته همراهی میکرد، فرشتهای که وظیفهاش این بود تا به حاجی کمک کند تا اعمال خود را صاف کند تا زمانیکه با مرگ واقعی روبهرو میشود جهنم واقعی را که گریزی از آن نیست تجربه نکند. حاجی به کمک فرشته، زندهها را وادار میکرد تا به او کمک کنند. حاجی در انتهای سریال به دنیا برنگشت، اما رستگار شد چون خدا این فرصت را به او داده بود تا اعمال خود را درست کند. حتی برای این کار یک فرشته هم در اختیار او گذاشته بود تا ارحم و راحمین بودن خود را به اثبات برساند.
فرشتهها و ارواح تکراری
در ابتدای مطلب نگارنده نوشت که آثار ماورایی که براساس شخصیتهای خاص که رودرروی مرگ قرار گرفتهاند تولید میشود برای مردم جذابیت دارد چون آنها را با روی دیگر حیات و زندگی بعد از خروج روح از بدن آشنا میکند، اما این آثار تا زمانی جذابیت خود را حفظ میکنند و برای مردم عبرتآموز میشوند که از زاویهای جدید به آنها نگاه شود. تکرار باعث دلزدگی میشود و مخاطب تلویزیون در روبهرو شدن با آثار که سوژهای تکراری دارند چشم خود را روی آنها میبندد و ترجیح میدهد با تجربیاتی که در ذهن دارد مثلا به موضوعی مانند ماورا نزدیک شود. سال گذشته محمدرضا آهنج با وارد کردن یک فرشته به داستان ملکوت توانست تا حدودی موضوع تکراری احوالات یک فرد به کما رفته را تازه کند، اما واقعیت این است که رمضان امسال این موضوع در چند سریال تکرار شده است و این تکراری بودن نشان میدهد که سازندگان این آثار حرف تازهای برای مخاطب ندارند یا نتوانستهاند از زاویهای جدید به موضوع نزدیک شوند.
سریال «سیامین روز» ساخته جواد افشار خوب شروع شد. مرد جوان متهم به قتل در سپیدهدمی که قرار بود قصاص شود و طناب دار به گردن او آویخته شد با پاره شدن طناب از مرگ نجات یافت؛ چیزی شبیه به معجزه. حالا او باید از زندگیای که دوباره نصیب او شده استفاده کند و کارهای گذشتهاش را جبران نماید. همه از این زندگی دوباره سخن میگویند، اما برای اینکه این مرد به خوبی به مساله واقف شود، فرشتهای بر او ظاهر میشود و به او میگوید فقط ۳۰ روز فرصت دارد. فرشته سیامین روز مثل فرشته ملکوت مدام کنار سوژه خود نیست، اما هرازگاهی ظاهر میشود و پیغام خود را میرساند. جوان نجات یافته (سیاوش) هم در کما نیست و زنده است، اما باید گذشته را جبران کند و مخاطبان هم از همان اول میدانستند که او حتما موفق به این جبران میشود و رستگار میشود و گرنه طناب پاره نمیشد!
علیرضا افخمی اما با همه تجربیاتی که در زمینه ساخت آثار ماورایی دارد بدجوری در دام تکرار گرفتار شده است. در سریال «۵ کیلومتر تا بهشت» او امیرحسین را که جوانی شایسته و مثبت است به کما برده است. روح او سرگردان است، اما افخمی به جای قرار دادن یک فرشته در کنار روح امیرحسین یک روح سرگردان دیگر را به کمک او فرستاده! روح دختر جوانی که ۲۰ سال است به مرگ مغزی دچار و روحاش سرگردان است و البته نه امیدی به رستگاری دارد و نه زنده شدن مجدد. روح این دختر خیلی بانمک است چون در حالت سرگردانی خیلی کارها میکند؛ به دانشگاه میرود و درس پزشکی را که تمام کرده و حالا سرکلاسهای دانشگاه آزاد، واحد جنوب تهران میرود و به درس تاریخ گوش میکند! او روح امیرحسین را هم با خود به خیابانها میبرد و او را از میان مردم عادی چنان عبور میدهد که در زندگان این تلقی و تا حدودی ترس را ایجاد میکند که در کنار آنها معلوم نیست چه تعداد روح سرگردان در حال رفت و آمد و زندگی هستند! اینجاست که تاثیرگذاری سریال بر بیننده کم میشود. سریال ۵ کیلومتر تا بهشت مشاور مذهبی هم دارد و نویسنده هم حتما برای نوشتن فیلمنامه خود تحقیقاتی انجام داده است، اما گاهی اتفاقاتی که برای روح دختر جوان و امیرحسین رخ میدهد چنان دور از ذهن و باور است که مخاطب ترجیح میدهد فکر کند دارد یک داستان و درام میبیند تا اثری که مبتنی بر واقعیت یا تحقیقات مذهبی و علمی نوشته و ساخته شده است، واقعا چه کسی به این دقیقی خبر دارد که روحهای سرگردان چگونه زندگی میکنند. همان طور که گفته شد افراد واقعی هم که سرگردانی روح را تجربه کردهاند تاکنون لب به سخن باز نکردهاند تا بگویند چه دیدهاند و چه کردهاند!
۵ کیلومتر تا بهشت موضوعی تکراری دارد. از ارواح که بگذریم به موضوع شرکت همایون و سرقت از آن و پسرش میرسیم، از همان قسمتی که دزد به شرکت زد مچ نویسنده هم تا حدودی باز شد که این سرقت کار پسر همایون است! بیشتر مخاطبان این حدس را زدهاند و درباره امیرحسین هم میدانند که او رستگار خواهد شد. پس ۵ کیلومتر تا بهشت میماند و بامزگیهای روح دختر جوان… .
اینجاست که بازهم میتوان به این نکته اشاره کرد که موضوعات ماورایی که با ایمان و باور مردم سروکار دارند حیف است که دچار تکرار و در نتیجه ضعف شوند. در اینجا بد نیست اشارهای داشته باشیم به گفته علیرضا افخمی بعد از ساخت سریال موفق «او یک فرشته بود» که بازار ساخت اینگونه آثار داغ شد. او گفت هر موضوع و سوژهای ظرفیتی دارد که اگر بیش از ظرفیتش از آن استفاده شود، دیگر تاثیرگذار نخواهد بود (نقل به مضمون)… حالا هم شاید زمان آن رسیده که نویسندگان و کارگردانان برای مدتی هم که شده دست از سر ارواح سرگردان بردارند تا زمانیکه بتوانند دریچهای تازه به روی آنان باز کنند.