رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

شرافت انسانی در نقش های منفی

نقطه ضعف مشترک بسیاری از سریال ها و فیلم های ما در این است که وقتی شخصیت های مثبت و منفی در مقابل هم قرار می گیرند، در ارائه یک تعریف درست از آنها کوتاهی می شود. برای مثال شاید در مورد یک شکنجه گر نتوان تصور کرد که زوایای پنهانی در نهادش دارد که از او یک شخصیت خاکستری می سازد ولی حداقل این را می توان فهمید که او هم به اشتباهی که می کند ایمان دارد و کار خودش را درست می پندارد.
مثلا شاید بارها در روزنامه خوانده باشید که بعضی از کسانی که مرتکب یک جنایت شده اند، با یک جهان بینی و تفکر مخصوص به خودشان این کار را انجام داده اند. درست است که دلیل آنها برای ما قانع کننده نیست ولی مساله این است که آنها خودشان را یک قاتل یا یک روانی معرفی نمی کنند. برعکس این که در بعضی از فیلم ها و سریال ها می بینیم که نقش منفی، در پایان جملاتی مبنی بر این می گوید که ذاتا بدجنس است و خودش هم می داند چقدر کثیف و خبیث است.
«به رنگ ساک سربازی» که با نام سربازان اعدام به نمایش درآمد به کارگردانی پرویز شیخ طادی، از نظر شخصیت پردازی، بسیار دقیق و ظریف عمل کرده است. طوری که شخصیت ها با آن که آدم هایی معمولی نیستند که هر روز با آنها سر و کار داشته باشیم، اما بسیار باورپذیرند.
در این داستان، فرمانده روانی و حیوان صفت زندان ساواک (که نقش او را میرطاهر مظلومی بازی کرده)، با این که می داند کارهایی که انجام می دهد چقدر کثیف و غیرانسانی است، اما تحت دستور مقام بالاتری است که فکر می کند این کارها برای حفظ میهن و شرافتش لازم است.

نقطه ضعف مشترک بسیاری از سریال ها و فیلم های ما در این است که وقتی شخصیت های مثبت و منفی در مقابل هم قرار می گیرند، در ارائه یک تعریف درست از آنها کوتاهی می شود. برای مثال شاید در مورد یک شکنجه گر نتوان تصور کرد که زوایای پنهانی در نهادش دارد که از او یک شخصیت خاکستری می سازد ولی حداقل این را می توان فهمید که او هم به اشتباهی که می کند ایمان دارد و کار خودش را درست می پندارد.
مثلا شاید بارها در روزنامه خوانده باشید که بعضی از کسانی که مرتکب یک جنایت شده اند، با یک جهان بینی و تفکر مخصوص به خودشان این کار را انجام داده اند. درست است که دلیل آنها برای ما قانع کننده نیست ولی مساله این است که آنها خودشان را یک قاتل یا یک روانی معرفی نمی کنند. برعکس این که در بعضی از فیلم ها و سریال ها می بینیم که نقش منفی، در پایان جملاتی مبنی بر این می گوید که ذاتا بدجنس است و خودش هم می داند چقدر کثیف و خبیث است.
«به رنگ ساک سربازی» که با نام سربازان اعدام به نمایش درآمد به کارگردانی پرویز شیخ طادی، از نظر شخصیت پردازی، بسیار دقیق و ظریف عمل کرده است. طوری که شخصیت ها با آن که آدم هایی معمولی نیستند که هر روز با آنها سر و کار داشته باشیم، اما بسیار باورپذیرند.
در این داستان، فرمانده روانی و حیوان صفت زندان ساواک (که نقش او را میرطاهر مظلومی بازی کرده)، با این که می داند کارهایی که انجام می دهد چقدر کثیف و غیرانسانی است، اما تحت دستور مقام بالاتری است که فکر می کند این کارها برای حفظ میهن و شرافتش لازم است. فرمانده زندان از هیچ گونه تحقیر و شکنجه ای روگردان نیست اما وقتی در مقابل مقام بالادست خود قرار می گیرد، توسری خور و دون پایه است و وقتی در کنار دخترش قرار می گیرد، به گونه ای مهربان می شود که احتمالا دختر ، او را بهترین پدر دنیا می پندارد. به این صورت است که از شخصیت فرمانده یک شخصیت چند بعدی ساخته می شود که برای بیننده قابل باور است.
شخصیت محوری دیگر، مصطفی (با بازی امیریل ارجمند) است که به خاطر عقل نارس اش، این تعریف به او تحمیل شده که خشن و بی روح است و جز اذیت و آزار زندانیان کاری را دوست ندارد. چرخش مصطفی در نیمه داستان به سمت شخصیتی که خود واقعی اوست، باعث می شود رفتارهای او تغییر کند و از یک موجود کم عاقل به یک موجود متفکر تبدیل شود. در این جا این نکته بخوبی رعایت می شود که مصطفی با این که به ذات انسانی خودش برگشته، اما خشونتی را که حاصل سال های زندگی در زندان است با خودش حمل می کند و به همین خاطر تقریبا تبدیل به یک هیولای دست آموز می شود.
داستان سربازان اعدام در یک لوکیشن ثابت و محدود رخ می دهد. کل داستان در یک زندان می گذرد و حتی به وسیله فلاش بک و فلاش فوروارد هم از آن محدوده خارج نمی شود.
لوکیشن محدود این فیلم، در خدمت این است که بتوانیم حال و روز زندانیانی که هیچ افق روشنی برای بیرون آمدن از زندان ندارند را بهتر درک کنیم، اما مساله ای که ممکن است کمی ما را از حال و هوای توصیف شده خارج کند، طراحی چهره بازیگران است.
در صحنه هایی که زنان، بخصوص زن بارداری که مصطفی به او دل می بندد (با بازی مونس نوحی) با سر و صورتی خون آلود و لباس هایی حقیرانه در تصویر حضور دارند، نحوه آرایش صورت شان، آنها را از حالت کسی که زیرشکنجه شدید قرار دارد و حالا در کنج زندان است، خارج می کند. شاید اگر در طراحی چهره دقت بیشتری می شد، فشار و عذابی که زندانیان و سربازان زندانبان تحمل می کردند، ملموس تر بود.
ترم زمستانی: نبرد انسان ها با انسان نماها
اگر فیلم ها و سریال های تاریخی به ۲ بخش تقسیم کنیم، می توانیم یک بخش را مربوط به فیلم هایی بدانیم که به یک واقعه تاریخی معین یا شخصیتی شناخته شده در تاریخ می پردازند، مثلا واقعه کربلا یا زندگی مختار. درخصوص این بخش، کارگردان و فیلمنامه نویس، نمی توانند ابتکار چندانی به خرج دهند و مثلا در تمامی رفتارها و خصوصیات اخلاقی شخصیت ها، تغییر بزرگی به وجود آورند، اما دسته دوم فیلم هایی هستند که در بستر مشخصی از تاریخ، آدم هایی را خلق می کنند که زندگی شان متأثر از حوادث تاریخی آن زمان است، مثلا زندگی یک خانواده معمولی در زمان انقلاب. «ترم زمستانی» به کارگردانی رضا بهشتی، سری به تاریخ زده و زندگی امیرمسعود، پسری جوان از خانواده ای مرفه را به تصویر می کشد که سال ۱۳۴۲ پس از چند سال دوری و بعد از اتمام تحصیلش به وطن برگشته و به دنبال هم خانه قدیمی اش می گردد. در این راستا حوادث زیادی اتفاق می افتد که امیرمسعود را ناخواسته وارد دنیای سیاست می کند.
مهم ترین خصوصیت امیرمسعود این است که بعد از وارد شدن در دنیای پر رمز و راز سیاست، همچنان به اصول اخلاقی خود پایبند است. مهم ترین این اصول، محبت و وفاداری است که آن را حتی از دوستی که سال هاست او را ندیده، دریغ نمی کند.
در واقع آنچه در سراسر این فیلم موج می زند، تقابل انسان دوستی امیرمسعود و مادرش با کسانی است که انسانیت برایشان اهمیت چندانی ندارد. مادر امیرمسعود با این که هوش و حواسش را از دست داده، ولی هنوز پس از چند سال کوچک ترین و جزئی ترین رفتارها و روحیات پسرش را به یاد دارد و عشق و محبتش را نثار فرزندش می کند. نشان دادن این روابط انسانی آن هم در لفافه و بدون بیان جملات قصار، هنری است که این روزها کمتر به آن توجه می شود و در این فیلم سعی شده این روابط توسط نشانه هایی به مخاطب منتقل شود.
نباید فراموش کنیم که بیشتر سریال های تاریخی که با بودجه های کلان ساخته و با کلی تبلیغ و تشویق از تلویزیون پخش می شوند، داستانی پیچیده تر از «ترم زمستانی» ندارند. آنچه باعث می شود آنها بتوانند در قسمت های زیاد ساخته شوند، داستان های فرعی است که به داستان اصلی چسبانده می شود.
داستان ترم زمستانی سرراست نیست اما درهم و برهم و پر از شاخ و برگ هم نیست و در آن به ایجاز و فشردگی توجه شده اما این ایجاز نمی تواند ریتم نامنظم فیلم را توجیه کند. آنچه بیشتر از همه جلب توجه می کند، این است که ضرباهنگ فیلم به جز صحنه های تعقیب و گریز و گرهگشایی، به طرز ملال آوری کشدار و کند است که اگر این طور نبود، این فیلم این قابلیت را داشت که جزو بهترین نمونه های تله فیلم های تاریخی شود.
ایران بیست سال بعد: زدودن غبار از آلبوم عکس
تیتراژ آغازین یک فیلم تا حدودی زیادی می تواند نمایانگر حال و هوای آن باشد. برای مثال وقتی تیتراژ یک فیلم طنز را می بینید، می توانید آن را از فیلم پلیسی تشخیص دهید. چون مثلاً رنگ های متنوع، تصاویر کاریکاتوری، موسیقی مخصوص فیلم های کمدی و عناصری از این دست در آن به چشم می خورد ولی در فیلم های پلیسی رنگ های تیره و فضای رمزآلود موسیقی پراضطراب دیده می شود. بنابراین وقتی تیتراژ آغازین یک فیلم پخش می شود تا حدود زیادی می توانید از فضای کلی فیلم باخبر شوید. تیتراژ فیلم تلویزیونی «ایران بیست سال بعد» به کارگردانی سعید ابراهیمی فر، با تصویری مستند از خبر اعلام ارتحال امام(ره) شروع می شود و پس از آن تصاویر مستند قطعه قطعه پشت سر هم پخش می شوند و این تیتراژ فیلم است که همان اول مشخص می کند با فیلمی روبه رو هستیم که با این ایام نقطه مشترک دارد، اما نامی که برای فیلم انتخاب شده، بیشتر متقاعدمان می کند که قرار است مقایسه ای بین این سال ها و بیست سال قبل انجام شود، اما جالب این است که ایران بیست سال بعد هیچ کدام از این کارها را انجام نمی دهد.
داستان این فیلم از این قرار است که شیرین اردلان (بابازی نازنین فراهانی) پس از سال ها به ایران برمی گردد تا بتواند سهمی که بیست سال پیش پدرش از یک شرکت مصالح سازی دارد، از شریک او پس بگیرد، اما می فهمد واقعیت چیز دیگری است.
مهم ترین خصوصیت امیرمسعود این است که بعد از وارد شدن در دنیای پر رمز و راز سیاست، همچنان به اصول اخلاقی خود پایبند است. مهم ترین این اصول، محبت و وفاداری است که آن را حتی از دوستی که سال هاست او را ندیده، دریغ نمی کند
این واقعیت همان نکته ای است که به انقلاب و ارتحال امام(ره) مربوط می شود اما اصلا معلوم نیست چه لزومی داشته که این ارتباط به وجود بیاید. داستان بدون این که چنین ارتباطی ساخته و پرداخته شود هم کامل بود. وقتی فیلمی با تیتراژی این چنین تأثیرگذار شروع می شود، این انتظار را در بیننده به وجود می آورد که داستان نقطه تقاطعی با آن سال ها داشته باشد که بدون آن، مفهوم فیلم دچار نقص شود اما در این تله فیلم، می توان کل وقایع مربوط به انقلاب و رحلت امام(ره) را حذف کرد و باز هم فیلمی کامل داشت.
«ایران بیست سال بعد» فیلمی دیالوگ محور است، چراکه از ابتدا شخصیت شیرین را به وسیله نریشن هایی (گفتار متن) می شناسیم و در آخر هم مشخص شدن ماجرای اصلی گذشته پدر او، به وسیله چیزهایی است که دوست قدیمی پدرش برای شیرین تعریف می کند. در واقع به جز چند تلاش کوچک نافرجام، اتفاقی به مشخص شدن ماجرای اصلی کمک نمی کند.
در کنار دیالوگ ها، تصاویر هم نقش عمده ای در انتقال درونیات شخصیت ها، بخصوص شیرین اردلان دارد. شیرین در خیابان ها راه می رود و از چیزهایی عکس می گیرد که شاید دیدن آنها برای ما تکراری باشد اما برای او که تازه به ایران آمده، جذاب و تازه است و او با ولع، از دیدن و نگهداری آن تصاویر استقبال می کند.
این تصاویر زیبا هرچند می توانند بسیار به یاد ماندنی و تفکر برانگیز باشند، اما گاهی باعث شده فیلم دارای سکانس هایی باشد که شاید می توانست حذف شود، اما بهتر است وقتی این تصاویر را می بینیم، خود را به دست موسیقی بسیار دلنشین، عمیق و درونگرای آن بسپاریم که توسط مانی جعفرزاده ساخته شده است. در این موسیقی که از ترکیب سازهای سنتی و کلاسیک غربی استفاده شده، از نمونه های بسیار شنیدنی موسیقی فیلم تلویزیونی است و تأثیر آن به گونه ای است که فیلم را به یک موزیک ویدئوی داستانی تبدیل کرده است.
به همین راحتی: طنازی بازیگران معروف
گذشته از این که لزوم پخش تله فیلم طنز در ایام سوگواری و در شرایطی که تمام شبکه ها (جدا از فیلم های خارجی) تله فیلم های مناسبتی پخش می کنند مشخص نیست، این هم معلوم نیست که چرا بیشتر تله فیلم های طنز، به مساله ازدواج دوم می پردازند. تله فیلم «به همین راحتی» به کارگردانی مجید حسین شیرودی که یکشنبه از شبکه تهران پخش شد، دوباره سراغ این ایده تکراری رفته اما تلاش شده که این کار در مجموع با نمونه های دیگر تفاوت داشته باشد.
یکی از ابزارهای ایجاد تفاوت، شخصیت پردازی های جدید و دیگری به وجود آوردن گره های جدید است. درست است که در «به همین راحتی» شخصیت پردازی بدیع و خلاقانه ای دیده نمی شود و نمونه این شخصیت ها در تله فیلم ها و سریال های دیگر به دفعات دیده شده، اما برخلاف آنچه مرسوم است، از شخصیت هایی سطحی که از بهره هوشی کمی برخوردارند استفاده نشده است. بالعکس، شخصیت های فیلم، عاقل و جاافتاده هستند و به جای این که مشکلات آنها نتیجه نادانی و کم عقلی شان باشد، نتیجه اشتباهاتشان است. یعنی یک تصمیم، یک واکنش یا تصور اشتباه، باعث به وجود آمدن مشکلاتی در زندگی شخصیت ها می شود که در آخر هم نه با تکیه بر یک حادثه، بلکه با بهره گیری از تجربه و درک آنها، توسط خودشان رفع و رجوع می شود.
آنچه در این تله فیلم، «طنز» را به وجود می آورد، دیالوگ های خنده دار و حرکات اغراق شده نیست. حضور بازیگرانی مثل بیژن امکانیان و نسرین مقانلو، آنقدر به بازی ها، وزن و روح می بخشد که لازم نیست شخصیت ها در موقعیت های بسیار خنده دار قرار بگیرند و حرف هایی بزنند که صدای قهقهه مخاطب بلند شود. این دو بازیگر، مثل بخش اعظم تجارب قبلی شان، زوایای ناگفته نقش شان را با طرز بیان دیالوگ ها، حالات چهره، و جزئیاتی مانند طرز نگاه و حتی نوع تنفس به بیننده منتقل می کنند.
همین کافی است برای این که «به همین راحتی» به طور کل فضایی طنزآمیز داشته باشد و مجبور نباشد برای انتقال این فضا به هرگونه لودگی دست بزند. ضمن این که داستان دارای گره ای است که نسبتا جدید به نظر می آید و همین باعث به وجود آمدن آن تفاوت کلی است که لازمه ساخت تله فیلم هایی با مضامین مشابه است.
بسیار دیده ایم که در سریال ها و فیلم های طنز، قبل از این که پایان داستان برسد و همه چیز ختم به خیر شود، بخشی احساسی وجود دارد. در این بخش که به نوعی می تواند بخش گره گشایی داستان باشد، عموماً شخصیت ها به توضیح احساسات و درونیات خود می پردازند و دلایلی که برای رفتار یا افکارشان دارند را بیان می کنند.
موسیقی طنزآمیز با آن سازبندی خاص (که حالا دیگر تکراری شده) جای خودش را به یک نوای غمگین می دهد تا بتواند احساسات بیننده را با شخصیت همراه کند و در واقع به شخصیت کمک کند تا بتواند حق خودش را به بیننده ثابت کند.
در این صحنه ها معمولا حتی از کم هوش ترین و پیش پاافتاده ترین شخصیت ها هم می شود انتظار بیان جملات قصار را داشت و ممکن است کسی که در تمام داستان گناهکار معرفی می شده، در یک صحنه، دل بیننده را به رحم آورد. در «به همین راحتی» هم چنین سکانسی وجود دارد اما با میانجیگری بازی خوب بیژن امکانیان و نسرین مقانلو از میزان کلیشه ای بودن آن کاسته شده است.
   شروینه شجری کهن 
    روزنامه جام جم 

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد