سهم تلویزیون در موفقیت علی لهراسبی
علی لهراسبی خواننده جوانی است که نخستین بار با خواندن تیتراژ سریال تلویزیونی «دریاییها» شناخته شد و پس از مدت کوتاهی توانست جایگاه خوبی میان مخاطبان موسیقی پاپ پیدا کند.
او که هماکنون یکی از خوانندگان فعال این عرصه محسوب میشود، بتازگی آلبوم «تصمیم» را منتشر کرده است. این آلبوم یکی از پرحاشیهترین و پرفروشترین آلبومهای سال ۹۰ است و برای لهراسبی حاشیههای فراوانی داشته است. البته او که پیش از این حاشیهای در جریان موسیقی نداشته، معتقد است این مشکلات بزودی و پس از انجام یک گفتوگو با مسوولان حل خواهد شد.
به دفتر او رفتیم تا درباره اوضاع و احوال موسیقی پاپ در کشورمان گفتوگویی داشته باشیم. هرچند که خیلی دیر رسیدیم و بدقولی کردیم، اما او با رویی گشاده ما را پذیرفت. وی درباره موسیقی، ترانه، نوع برخورد مردم و مسوولان با موسیقی و بسیاری موارد دیگر نظراتی متفاوت دارد. او از حضور موسیقیهای زیرزمینی گلایه دارد و آنها را مانند فیلمهای مبتذل مهلک میداند.
لهراسبی درباره فعالیتش در تلویزیون حرف میزند و میگوید آنها که همه موفقیت مرا به خاطر خواندن تیتراژهای تلویزیونی میدانند بیانصافی میکنند، اما هرگز سهم تلویزیون را در موفقیتم انکار نمیکنم، چون رسانهای است که کارم را با آن شروع کردم و مرا به مردم معرفی کرد.
چگونه میتوان شرایط را برای فعالیت بهتر موسیقی پاپ در جامعه فراهم کرد؟
ما هنوز تعریف دقیقی از اینکه چه مولفههایی یک اثر را مجاز یا غیرمجاز میکند، نداریم. بهتر است مسوولان این مولفهها را با سختگیری کامل تعریف کنند، اما پس از مشخص شدن، پای آثار مجاز بایستند و فضا را برای حضور و جریان این کارها در جامعه مهیا کنند.
منظورتان از اینکه پای کار بایستند و شرایط خوب را برای فعالیت در عرصه موسیقی پاپ فراهم کنند، چیست؟
در دنیای امروز فرهنگسازی هر جامعهای از طریق رسانهها انجام میشود. به نوعی میتوان گفت رسانههای هر جامعهای حرف اول را میزنند. موسیقی هم از این قاعده مستثنی نیست و نیازمند وجود رسانههایی است که آن را به مردم نزدیکتر کند و بتواند پیوندهای لازم میان جامعه و این هنر را برقرار کند.
اگر شرایط موسیقی در جامعه ایران را بررسی کنیم با این مساله روبهرو خواهیم شد که موسیقی ما رسانه ندارد. پس در این شرایط باید به دنبال ایجاد یک رسانه برای موسیقی بود. در صورتی که بتوانیم این فضا را برای موسیقی فراهم کنیم کارهایی که متناسب با فرهنگ کشورمان تولید شده، میتواند رسانهای شود و محلی برای نمایش خود داشته باشد. هم موسیقیهای غیرمجاز کمرنگ شده و به مرور حذف میشود و هم مردم دنیا با روند واقعی موسیقی ایران آشنا میشوند.
این موضوع بر اقتصاد موسیقی هم تاثیری خواهد داشت؟
شک نکنید که موسیقی برای داشتن اقتصاد سالم نیازمند رسانهای شدن است و تا زمانی که رسانهای نشود، نمیتواند درآمدزایی داشته باشد. پس موسیقی در شرایط فعلی تنها نیازمند برنامهریزی مسوولان است و منوط به رعایت یک شرط است؛ اینکه مسوولان باید پشت موزیک مجاز و همسنخ با فرهنگ ایرانی بایستند و آن را به سمت رشد و باروری سوق دهند.
پس از نظر شما یکی از معضلات اساسی موسیقی این است که رسانه ندارد؟
بله. بگذارید برایتان یک مثال بزنم. تیتراژ سریال «فاصلهها» یکی از نمونه کارهایی بود که با فرهنگ ما سنخیت داشت. ترانهاش به گونهای بود که با فرهنگ ما همخوانی داشت. نه عاشقانه صرف بود و نه یک ترانه عرفانی.
طبق آماری که اعلام شده حدود سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفر این آهنگ انتظار موبایلشان استفاده کرده بودند. این رقم عجیبی است و نشان میدهد که هرگاه کار خوبی ارائه شود مردم از آن استقبال خواهند کرد. این ترانه فقط یک رسانه کوچک داشت به نام تیتراژ پایانی یک سریال که در یک محدوده زمانی یک ماهه پخش شد.
پیشنهاد شما برای رسانهای شدن موسیقی چیست؟
اگر سازمانی داشته باشیم که یک شبکه ماهوارهای را برای ما راهاندازی کند و با دقت و سختگیری آثار مناسب را برای پخش انتخاب کنند، آن وقت کارهای منطبق با فرهنگ خودی شکل میگیرد و وضعیت موسیقی کشور دگرگون میشود.
داشتن این شبکه فضا را برای جهانی شدن خوانندگان ایرانی نیز فراهم میکند. من به عنوان یک خواننده ایرانی دوست دارم بینالمللی شوم و همه دنیا کارم را ببینند، چون کارهای من و بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ که در ایران حضور دارند، بهتر از کارهای ایرانیان خارج از کشور است. اما آنها رسانه دارند و معرفی میشوند و ما نه!
کارهای من و خوانندههای داخلی به خاطر نداشتن رسانه رقابت همپایهای ندارند اما اگر رسانهای وجود داشته باشد کیفیت کارهای داخلی و خارجی بهتر مشخص میشود.
بسیاری گمان میکنند که نوازندگان، خوانندگان و آهنگسازان خوب ایران کسانی هستند که خارج از مرزهای کشور در حال فعالیت هستند. این تصور نادرست ناشی از این است که موسیقی داخلی ما جایی برای معرفی خود ندارد و به نوعی در محاق مانده است.
بهتر است فراموش نکنیم که همه بضاعت موسیقی ایرانی همین جا در کشور خودمان است و اگر همین استعدادها و تواناییهایی که در فضای موسیقی کشور حاکم است به کار گرفته شود، میتوانیم این موضوع را به دنیا ثابت کنیم.
رسانهای شدن موسیقی مجاز فضا را برای گرایش خوانندگان جوان به این نوع موسیقی فراهم خواهد کرد یا نه؟
وقتی به گروههای موسیقی غیرمجاز میگوییم که بیایید تعهد بدهید و به شکل مجاز و قانونی فعالیت کنید، میگویند این کار چه فرقی به حال ما دارد؟! حالا زمانی را تصور کنید که موسیقی مجاز بتواند یک شبکه خوب برای پخش خود داشته باشد؛ مطمئنا در این شرایط همه کسانی هم که خارج از چارچوب کار میکنند داوطلب میشوند که تعهد بدهند در چارچوبهای تعریف شده جامعه کار کنند، چون در این شرایط میتوانند آزادانه کار کرده و کنسرت اجرا کنند و در سایه این موارد شهرت خود را هم حفظ کنند.
به نظر شما اگر موسیقی خوب تولید شود، مردم از موسیقی غیرمجاز فاصله میگیرند؟
حتما این اتفاق خواهد افتاد. مردم ما فرهنگ شنیداری خوبی دارند و برای کارهای قوی ارزش قائلند، همانطور که این موضوع را بارها در برابر آثار خوب موسیقی مجاز نشان دادهاند. مشکل در این است که ما جایی را نداریم که بتوانیم آثار خوب را به مردم نزدیک کنیم، در نتیجه وقتی مردم آهنگهای خوبی برای شنیدن نداشته باشند یا کارهای خوبی که تولید میشود به آنها معرفی نشود، مجبورند گوش دهند.
شما به عنوان یکی از فعالان عرصه موسیقی پاپ از مردم توقع ندارید که خودشان موسیقیهای غیرمجاز را کنار بگذارند و به سمت آنها نروند؟
بهتر است تکلیف یک نکته را روشن کنیم. اگر قرار بود مردم تحلیلگر موسیقی باشند دیگر نیازی به وجود محققان این عرصه نداشتیم! پس نباید از مردم توقع داشته باشیم که موسیقی را تحلیل کنند. موسیقی پاپ مکمل تفریحات آنهاست، وقتی پارک و مسافرت میروند یک سیدی موسیقی پاپ با خود میبرند و آن را گوش میدهند. هر فروشگاهی هم سیدیهای موسیقی پاپ را به مردم میفروشد.
نکته جالبی هم درباره این سیدیها وجود دارد. در آنها همه نوع موسیقی وجود دارد، از کارهای رپ گرفته تا موسیقیهای مجاز. من یک بار که به سفر رفته بودم یکی از این سیدیها را گوش دادم تا ببینم مردم بیشتر به چه موسیقیای گرایش دارند.
این سیدی با یک سری موسیقی رپ شروع شد و بعد رسید به آهنگهای احسان خواجه امیری و بعد هم کارهای خودم. برایم جالب بود که یکی از آهنگهایم با موضوع غبارروبی مزار شهدا هم لابهلای این کارها گذاشته شده بود. من این کار را کاملا اعتقادی خواندهام و دوستش دارم، اما هیچ ارتباطی با سایر آثار موجود در این سیدی نداشت.
کمی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم کسی که این سیدیها را تهیه میکند نه جهانبینی از موسیقی دارد و نه هیچ برنامه و تعریفی برای چیدن آنها کنار هم. نکته جالبتر این است که مردم این کارها ر ا کنار هم میشنوند و ناراحت هم نمیشوند. یعنی به دنبال این نیستند که ارتباط خاصی بین آثاری که میشنوند ایجاد کنند، بنابراین نباید از مردم توقع داشته باشیم جریانهای موسیقی را تحلیل کنند و به نتیجهگیریهای درست هم برسند.
بهتر است مسوولان ما در ایجاد فضای خوب یاری کنند، آن وقت مردم خودبهخود بهترین انتخاب را خواهند داشت.
درباره وضعیت ترانه در موسیقی پاپ کشورمان چه نظری دارید؟
بزرگترین معضل موسیقی ما ترانه است، نه سبک موسیقی. بگذارید خیال ترانهسراها را راحت کنم. هر ترانهای که در خانه ترانه برایش جیغ، سوت و کف میزنند، همیشه ممکن نیست که کار فوقالعادهای روی آن تولید شود و مردم هم آن را دوست داشته باشند.
ما زمانی میتوانیم درباره ماندگار بودن یک ترانه حرف بزنیم که مردم آن را بشنوند و آن را بپذیرند یا تایید کنند. ترانه باید توانایی نفوذ میان مردم را داشته باشد و اگر در انجام این کار موفق نشود نمیتوان آن را موفق دانست.
شما ترانه را یکی از معضلات بزرگ موسیقی پاپ میدانید. پس ایراد اساسی را باید به ترانهسراها گرفت؟
وقتی از موسیقی پاپ حرف میزنیم با یک مجموعه از عوامل مختلف روبهرو هستیم که ممکن است بعضی از آنها معمولی و بعضی دیگر خوب باشد، گاهی هم ممکن است همه عوامل خوب باشد، اما بدرستی در کنار هم قرار نگرفته باشد. باید خواننده، آهنگساز، ترانهسرا و سایر عوامل را کنار هم قرار دهد و به جمعبندی برسد.
به نظر شما موسیقی پاپ قاعدههای خاصی دارد یا باید موفقیتش را در برخورد مردم با آن اثر بررسی کرد؟
میدانم موزیسینها با حرفی که میزنم مخالفند، اما بر این عقیدهام که موسیقی پاپ چندان مبتنی بر قاعده و قانون نیست. ممکن است یک نفر با یک سوت کاری انجام دهد که ماندگار شود و مردم آن را به خاطر بسپارند. گاهی موسیقیهای مورد علاقه مردم غلطهای زیادی دارد، ولی در بعضی موارد مردم موسیقیهایی که همه چیزش درست بوده را اصلا گوش ندادهاند.
شما یکی از خوانندههایی هستید که همیشه همه به مهارت شما در انتخاب ترانهها معتقد بودهاند، اما درباره آخرین آلبومتان «تصمیم» گفته میشود که انتخاب ترانهها به قوت سابق انجام نشده است. نظر خودتان درباره این موضوع چیست؟
«تصمیم» به گواه بسیاری از کارشناسان موفقترین آلبوم سال ۹۰ است. فکر میکنم به یک بازتعریف از نقد نیاز داریم. برخی نقد را تعریف و تمجید محض میدانند و برخی آن را با نفی کردن اشتباه میگیرند.
اگر ترانهام را یک ترانهسرا و موزیکم را یک موزیسین نقد کند اصلا ناراحت نمیشوم، اما متاسفانه در شرایطی هستیم که ترانهسرا به خودش اجازه میدهد موزیک مرا نقد کند و موزیسین ترانهام را! من به این میگویم نقد احساسی، این نوع نقد سلیقهای است و سلیقه را نباید همه جا عنوان کرد! من میتوانم موسیقی یک فیلم را نقد کنم، اما حق ندارم خود فیلم را نقد کنم. بهتر است مرز میان نظرات تخصصی و شخصی را مشخص کنیم، وگرنه با ادامه این روند آسیبهای جدی را به تعریف امور مختلف در عرصه فرهنگ و هنر خواهیم زد.
در هر صورت خوانندههایی که امروز پرمخاطب و پرفروش هستند، شک نکنید که سلیقه امروز مردم را خیلی خوب میدانند و برای تولید کردن کارهای منطبق با سلیقههای روز مردم بسیار زحمت کشیدهاند و کارشان را بلدند. باز هم تاکید میکنم که یک اثر پاپ متشکل از ترانه، ملودی، تنظیم، خواننده و میکس و مسترینگ است و یک اثر خوب باید همه اینها را در کنار هم داشته باشد.
پس شما انتقاد به ترانههای این آلبوم را نمیپذیرید؟
البته انکار نمیکنم که در این آلبوم، هم ترانههای معمولی وجود دارد و هم ترانههای قوی. اما درباره موسیقی باید به این جمعبندی رسید که یک ترانه در تنظیم و ملودی به چه شکلی درآمده است. این نکته را هم بگویم که تحت هر شرایطی از تنظیمهایم دفاع میکنم چون خیلی برایشان زحمت کشیدهام.
زمان زیادی از انتشار آخرین آلبوم شما، «تصمیم» نمیگذرد. انتشار این آلبوم حاشیههای زیادی با خود داشت، کمی درباره این موضوع توضیح دهید.
همانطور که میدانید پیش از این موضوع هیچ حاشیهای نداشتم و سعی میکردم درگیر چنین فضایی نشوم، اما بعد از انتشار آلبوم «تصمیم» شرایطی پیش آمد که من را هم به گروه هنرمندان پرحاشیه موسیقی پاپ تبدیل کرد. اصلا تصور نمیکردم این فضا ایجاد شود و در مواجهه با آن بهتزده شدم و خستگی به تنم ماند. چون خیلی برای این آلبوم زحمت کشیده بودم و اصلا تصورش را نمیکردم که پس از انتشار آن قرار باشد فضایی را ایجاد کنند که به نظر برسد از خط قرمزهای جامعه گذشتهام.
این روزها شایعاتی مبنی بر ممنوعالفعالیت شدن شما وجود دارد. با توجه به شرایط پیشآمده آیا تصور نمیکنید از خط قرمزها گذشته باشید؟
هنوز مذاکرهای با مسوولان نداشتهام و درست نیست درباره این موضوع حرفی بزنم. ممکن است تصور کنم هیچ اشتباهی مرتکب نشدهام، اما بعد از مذاکره نظرم عوض شود. بنابراین بهتر است پاسخ این سوال را به بعد از نشستی که گفتم موکول کنم. نه میتوانم کامل به خودم حق بدهم و نه میتوانم خودم را محکوم کنم، اما این را میدانم که موضوع در حدی نبود که شایعه شده بود و امیدوارم که این موضوع به همین زودی حل شود.
این حاشیهها چگونه شکل گرفت؟ آیا رسانهها به آن دامن زدند؟
متاسفانه برخی رسانهها به شکلی عمل میکنند که به جامعه و هنرمندان هم آسیب میزنند. نباید به همه رسانهها اعتماد کرد، چون خیلی قانونمند نیستند. وقتی به طور مثال یک خبر را به رسانهای بدهم بقیه رسانهها هم برای آن که از قافله جا نمانند خبر را منتشر میکنند و منبع اصلی را هم ذکر نمیکنند. حتی کاری ندارند که خبر صحت دارد یا نه، فارغ از آن که خبر درست است یا غلط پخش میشود و تاثیر خود را هم میگذارد.
حاشیههای موجود در میان خوانندههای پاپ را ناشی از چه میدانید؟
مخاطب موسیقی پاپ مردم هستند. موسیقی پاپ مخاطب عام دارد. آنها که با موسیقی پاپ مانوس هستند هم در تمام لحظات زندگیشان آن را گوش نمیدهند. موزیک پاپ همه جا هست؛ در فروشگاه، ماشین، خانه، موبایلو مخاطب گستردهای دارد. چون دسترسی به تولید و عرضه و تقاضا زیاد است و دسترسیها هم سهل است.
در ایران هر کسی به خودش اجازه میدهد در موسیقی پاپ کار کند. یک جستوجوی کوچک نشان میدهد کار در عرصه موسیقی سنتی نیاز به یک سری استانداردها دارد، یعنی کسی که میخواهد اجرای سنتی داشته باشد باید مواردی چون تسلط دستگاهها را یاد بگیرد وگرنه کارش پذیرفته نمیشود.
اما موسیقی پاپ اینطور نیست، هر کس بیاید و دلش بخواهد شروع میکند به کار کردن.
در زمینه موسیقی سنتی هر کسی که بد بخواند حتی یک مخاطب عادی و ناآشنا هم میگوید کی به تو گفته بخوانی!
در بخشی از صحبتهایتان درباره موفقیت تیتراژ سریال فاصلهها صحبت کردید. نقش تلویزیون را در موفقیت خودتان چقدر میدانید؟
بارها این نکته را گفتهام! موفقیت من تنها نتیجه خواندن تیتراژ سریالهای تلویزیونی نیست، با این حال هرگز سهم رسانه ملی را در موفقیتم نادیده نمیگیرم، چون تلویزیون رسانهای است که در موفقیت من بسیار موثر بوده است، خیلیها اول از شبکههای ماهوارهای شروع کردند، بعد تعهد دادند که برای کشورشان بخوانند و عذرخواهی کردند و در حال حاضر هم مشغول فعالیت هستند.
گروه دیگر هم که موسیقیهای غیرمجاز کار میکنند و خواه ناخواه مردم روی کارشان یک حساسیتی را دارند، اما من و برخی از دوستان دیگر فقط تلویزیون را داشتیم، اما بیانصاف نباشیم، افراد زیادی تیتراژ سریالها را خواندند اما ماندگار نشدند!
من برای هر تیتراژم اندازه یک آلبوم فکر کردهام و از سال ۸۲ تاکنون فقط هشت تیتراژ فیلم داشتهام. برخی از دوستان در مقایسه با من تیتراژهای بیشتری خواندهاند، اما مردم نامشان و ترانههایشان را به فراموشی سپردهاند.