رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

By registering with this blog you are also agreeing to receive email notifications for new posts but you can unsubscribe at anytime.


رمز عبور به ایمیل شما ارسال خواهد شد.


کانال رسمی سایت تفریحی

دکه سایت


نظر سنجی

نظرسنجی

به نظر شما کدام سریال امسال ماه رمضان بهتر است؟

Loading ... Loading ...

کلیپ روز




logo-samandehi

تصاویری از فرش قرمز اختصاصی برای بازیگران دیر رسیده در جشنواره فجر

عکس از جشن تولد ۳۸ سالگی آزاده صمدی

مصاحبه از زندگی شخصی امیرحسین مدرس و همسر دومش

عکس همسر آزاده نامداری و دخترش گندم

عکس جدید مهناز افشار و دخترش لینانا

نامه عسل پورحیدری در شبکه اجتماعی پس از خاکسپاری پدر

عکسی جالب از تینا آخوندتبار با دستکش بوکس در حال ورزش

تصاویر تبلیغاتی الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی

رتبه بدهید:

روباه و کوزه (بر اساس داستان های عامیانه)

روباهی در راهی می رفت ناگهان کوزه ای را دید . کوزه بر شاخه درختی آویزان بود و باد آن را تکان می داد.روباه ایستاد و با دقت به کوزه نگاه کرد. باد تندی می وزید و توی کوزه می پیچید . کوزه تکان می خورد و از وزش باد به صدا در می آمد. روباه هر گز کوزه ندیده بود. صدای باد که در کوزه می پیچید او را می ترسانید. روباه کمی دیگر ایستاد و با ترس و لرز به کوزه نگاه کرد. وزش باد تندتر شد. روباه بیشتر ترسید و پا به فرار گذاشت.کمی دوید، ایستاد به پشت سرش نگاهی انداخت. دیگر باد نمی وزید و کوزه تکان نمی خورد .روباه آهسته آهسته به سمت کوزه باز گشت. زیر کوزه ایستاد و خوب نگاه کرد.سپس از تنه درخت بالا رفت. دست راستش را جلو برد و به کوزه زد . کوزه تکان آهسته ای خورد .روباه کوزه را چند بار دیگر تکان داد. تازه فهمید کوزه چیز ساده و بی خطری است.سرش را راست گرفت با خشم و غرور به کوزه گفت: تو مرا ترساندی ، باید تو را مجازات کنم. سپس کوزه را از شاخه درخت باز کرد . سر ریسمان را به دمش بست. از درخت به پایین پرید و شروع به دویدن کرد.

روباهی در راهی می رفت ناگهان کوزه ای را دید . کوزه بر شاخه درختی آویزان بود و باد آن را تکان می داد.روباه ایستاد و با دقت به کوزه نگاه کرد. باد تندی می وزید و توی کوزه می پیچید . کوزه تکان می خورد و از وزش باد به صدا در می آمد. روباه هر گز کوزه ندیده بود. صدای باد که در کوزه می پیچید او را می ترسانید. روباه کمی دیگر ایستاد و با ترس و لرز به کوزه نگاه کرد. وزش باد تندتر شد. روباه بیشتر ترسید و پا به فرار گذاشت.کمی دوید، ایستاد به پشت سرش نگاهی انداخت. دیگر باد نمی وزید و کوزه تکان نمی خورد .روباه آهسته آهسته به سمت کوزه باز گشت. زیر کوزه ایستاد و خوب نگاه کرد.سپس از تنه درخت بالا رفت. دست راستش را جلو برد و به کوزه زد . کوزه تکان آهسته ای خورد .روباه کوزه را چند بار دیگر تکان داد. تازه فهمید کوزه چیز ساده و بی خطری است.سرش را راست گرفت با خشم و غرور به کوزه گفت: تو مرا ترساندی ، باید تو را مجازات کنم. سپس کوزه را از شاخه درخت باز کرد . سر ریسمان را به دمش بست. از درخت به پایین پرید و شروع به دویدن کرد. همین طور که می دوید سرش را گاهی بر می گرداند و به کوزه می گفت: تو مرا ترساندی؟! حالا می دوم و می دوم تا خرد شوی. چند لحظه بعد به کنار نهر آبی رسید. ایستاد و به نهر نگاهی انداخت. سرش را بر گرداند و به کوزه گفت: بهتر است تو را در آب غرق کنم ، آن وقت پشتش را به نهر کرد و کوزه را در نهر انداخت.هنوز ریسمان را از دمش باز نکرده بود که کوزه پر از آب شد.روباه تا خواست به خودش بجنبد کوزه با سرعت به ته نهر رفت و دم او را به شدت کشید. روباه از جا جست خواست ریسمان را از دمش باز کند اما کوزه سنگین تر شد و دم او را با شدت بیشتری کشید. ناگهان دم کنده شد و با کوزه به زیر آب رفت. روباه از درد فریادی کشید، خون زیادی از جای دم بیرون می زد. در حالی که از درد قرار نداشت ناله کنان و خون الود پا به فرار گذاشت.

تصاویر جدید بنیامین بهادری در کنار زن سال هند

تصاویر و حواشی حضور سحر قریشی و بازیگران در جشن پیراهن استقلال

عکسی جدید از آنا نعمتی و برادرش در رستوران

تصاویر جدید از هدیه تهرانی و مهران مدیری در سری جدید «قلب یخی»

عکس هایی از عروسی گلزار و النازشاکردوست در یک فیلم عروسی

دو عکس متفاوت الناز شاکردوست با عروسک گوفی و در آمبولانس

تصاویر نرگس محمدی به همراه مادرش در کنسرت موسیقی

تصاویری از حضور هنرمندان در کنسرت بابک جهانبخش

تبلیغ فروشگاهی

مطالب مرتبط با این موضوع

اجباری اجباری، ایمیل شما هرگز منتشر نخواهد شد