درباره ۲ فیلم اکران زمستان که مهجور ماندند
احترام به مخاطب
رویارویی خانه سینما و معاونت سینمایی، پیروزی فیلم «جدایی نادر از سیمین» در مراسم گلدن گلوب، برگزاری سی امین دوره جشنواره فیلم فجر و حواشی انتخاب برخی فیلمها در بخش مسابقه و صحبتهای برخی از کارگردانها درباره شرایط این روزهای سینمای ایران سبب شده تا عمده نگاه ژورنالیستی ایران به سمت این رویدادها معطوف شود و توجه چندانی به فیلمهای اکران نشود. در ستون این هفته تلاش کردیم نگاهی هر چند کوتاه به دو فیلم موقر (یکی مربوط به سینمای گیشه و دیگری مرتبط با سینمای مخاطب خاص) بیندازیم. فیلمهایی که تا به امروز با بی مهری اهالی قلم روبهرو شده است و آنچنان که باید و شاید مورد ارزیابی قرار نگرفتهاند:
در امتداد شهر: آزمون یک تجربه
دومین ساخته سینمایی علی عطشانی در زمان تولید با توجه به تیم قدرتمند بازیگریاش انتظارات زیادی در ذهن علاقمندان سینمای ایران ایجاد کرد اما نمایش فیلم در بخش نوعی نگاه جشنواره بیست و نهم فیلم فجرو بازخوردهای متفاوت آن سبب فرو ریختن این انتظارات گردید. بزرگترین آفت «در امتداد شهر» به ظن نگارنده در فیلمنامه قوام نیافته آن است. به جرات میتوان ادعا کرد به غیر از شخصیت محمد رضا گلزار و تا حدودی زوج نعمتی و آرمان، مابقی شخصیتها الکن و ناقص در فیلمنامه معرفی میشوند. اما به غیر از بحث فیلمنامه ضعیف این فیلم را میتوان تا حدودی یک قدم رو به جلو در کارنامه تکنیکی کارگردان دانست، «در امتداد شهر» بر خلاف «دموکراسی تو روز روشن» به لحاظ اجرای میزانسنهای ملتهب و تنوع پلان موفق عمل می کند.
همچنین میتوان بازی برخی از بازیگرانش چون آتیلا پسیانی و امیر حسین آرمان را در ایفای درست و دقیق نقش جزو امتیازات این فیلم به حساب آورد. در نهایت باید عنوان کرد که «در امتداد شهر» را می توان یک آزمون در جهت ایجاد سینمای میانه دانست. سینمایی که قصد دارد با وجود ستارههای پر فروغش گونه ای دیگر از روایت و قصهگویی را برای مخاطبانش به ارمغان بیاورد.
بعد از تحریریه: یکی از اتفاقات خوشایند فیلم جدید عطشانی سپردن تدوین دشوار آن به یک جوان تازه نفس به نام آرش انیسی است. علاقهمندان سینمای کوتاه و مستند با نام او به خوبی آشنایی دارند و خوب میدانند آرش انیسی در سالهای گذشته نقش بسزایی در بهتر شدن فیلمهای برخی از فیلسازان شاخص سینمای کوتاه و مستند داشته. امیدوارم سینمای ایران این مجال را برای او فراهم آورد تا باز شاهد کاتهای خلاقانه این جوان خوش فکر باشیم.
چشم: ساختارمند
آخرین ساخته کارگردان جوان سینمای ایران جمیل رستمی از چند حیث قابل بررسی و تحلیل است. سینمای ایران به ویژه در سالهای اخیر بیشتر به سمت تولید فیلمهایی با مضامین اجتماعی گرایش پیدا کرده که اتفاقا استقبال از اینگونه آثار به خاطر طرح این مضامین است و نه به خاطر ساختار و شیوه روایت فیلمنامه. اما «چشم» را میتوان از این قاعده مستثنا دانست زیرا با فیلمی به شدت ساختارمند و فکرشده به لحاظ اجرایی طرف هستیم.
قابهای بصری کار شده، موسیقی مینی مال و تدوین درست و خوش ریتم از جمله ویژگی های فیلم آخر رستمی است که همخوانی غریبی با متن فیلمنامه دارد. عنصر تنهایی (که از مضامین اصلی فیلم است) با بازی اسکواش و سکانسهای تکنفره در فیلمنامه با قاب بندی درست (که اغلب نماهای تک نفره از شخصیتها گرفته میشود) به درستی به تصویر کشیده شده است. بیشک میتوان فیلمبرداری شاپور پورامین را در «چشم» در کنار فیلمبرداری درخشان فیلمهایی چون «آتش سبز»، «شبانه روز»، «ماهیها عاشق میشوند»، «خانه پدری» و «آل» از قلههای فیلمبرداری دهه ۸۰ سینمای ایران دانست که متاسفانه در جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما مورد بی مهری واقع شد. مهمترین حسن فیلم تازه جمیل رستمی پرداخت دقیق به دغدغههای طبقه متوسط جامعه امروز ایران است، طبقهای که متاسفانه در سینمای ایران مورد غفلت واقع شده است و هویت شناسی این طبقه فرهیخته معطوف به چند فیلم انگشت شمار شده است.
انتخاب درست و شیوه هدایت سنجیده دو بازیگر نقش اول این فیلم (لادن مستوفی و مهدی احمدی) از دیگر امتیازهای چشم است. فیزیک سرد و مشابه بازیگران اروپایی دو بازیگر نام برده به شدت برای ایفای نقش دو انسان فرهیخته و روشنفکر کارایی دارد (البته معتقد هستم یک ربع پایانی فیلم که شخصیت بردیا فرو میریزد و باید بازی برونگرایی از خود ارائه دهد این تناسب نقش تا حدودی به هم میخورد و بازیگر نقش بردیا از اجرای درست نقش در نیمه دوم باز میماند) اما با همه این موارد «چشم» را میتوان یک اثر ساختارمند و فکر شده به لحاظ اجرایی دانست که برای چشم و گوش بیننده خود احترام قابل تقدیری قائل است. همچنین با تماشای این فیلم میتوان در انتظار چهارمین ساخته جمیل رستمی ماند.