درباره «مرهم»
زیر پوست شهر
داوودنژاد کارگردانی است که از ابتدا، سینما را وسیله و عاملی برای تفریح و سرگرمی تماشاگران عادی میدانست.
این روند تا اواخر دهه ۶۰ ادامه پیدا کرد. عدم موفقیت فیلمهایی مثل «خانه عنکبوت» و تغییر نسل فیلمسازان باعث شد تا داوودنژاد در رویکرد تازهاش، فیلمی نامتعارف به نام «نیاز» بسازد. نیاز در سالی که تعدادی از بهترین فیلمسازان ایرانی آثار خود را به جشنواره فجر ارائه کرده بودند، بیش از همه آنها مورد تحسین و ستایش مردم و منتقدان قرار گرفت. نیاز فیلمی در تضاد با همه فیلمهای سابق داوودنژاد بود. نه از بازیگران مطرح در آن خبری بود و نه قصهاش برای مردم عادی جذابیتی مشابه فیلمهای تجاری داشت. در عوض، درونمایه انسانی نیاز و حضور قدرتمند ۲ بازیگر نوجوانش، نگاهها را به این فیلم و سازندهاش متوجه کرد. اینک بیش از ۲۰ سال از زمان ساخت نیاز میگذرد و در طول این سالها بارها شده که داوودنژاد گفته فیلم جدیدش شبیه حال و هوای آن فیلم درآمده، اما در عمل، نتیجه جور دیگری رقم خورده است.
داوودنژاد در مقطعی از زندگی حرفهای خود تصمیم گرفت از اعضای خانوادهاش به عنوان بازیگر استفاده کند. پس از حضور بسیار موفق برادر این کارگردان (محمدرضا داوودنژاد) در فیلم نیاز، او بر آن شد تا در فیلمهای دیگرش نیز از همین الگو بهره بگیرد. به این ترتیب مادر (احترامالسادات حبیبیان)، فرزندان (رضا و زهرا داوودنژاد) و مادرخواندهاش (کبری حسنزاده) نیز بتدریج به جمع بازیگران فیلمهای او اضافه شدند.
زیر پوست شهر
داوودنژاد کارگردانی است که از ابتدا، سینما را وسیله و عاملی برای تفریح و سرگرمی تماشاگران عادی میدانست.
این روند تا اواخر دهه ۶۰ ادامه پیدا کرد. عدم موفقیت فیلمهایی مثل «خانه عنکبوت» و تغییر نسل فیلمسازان باعث شد تا داوودنژاد در رویکرد تازهاش، فیلمی نامتعارف به نام «نیاز» بسازد. نیاز در سالی که تعدادی از بهترین فیلمسازان ایرانی آثار خود را به جشنواره فجر ارائه کرده بودند، بیش از همه آنها مورد تحسین و ستایش مردم و منتقدان قرار گرفت. نیاز فیلمی در تضاد با همه فیلمهای سابق داوودنژاد بود. نه از بازیگران مطرح در آن خبری بود و نه قصهاش برای مردم عادی جذابیتی مشابه فیلمهای تجاری داشت. در عوض، درونمایه انسانی نیاز و حضور قدرتمند ۲ بازیگر نوجوانش، نگاهها را به این فیلم و سازندهاش متوجه کرد. اینک بیش از ۲۰ سال از زمان ساخت نیاز میگذرد و در طول این سالها بارها شده که داوودنژاد گفته فیلم جدیدش شبیه حال و هوای آن فیلم درآمده، اما در عمل، نتیجه جور دیگری رقم خورده است.
داوودنژاد در مقطعی از زندگی حرفهای خود تصمیم گرفت از اعضای خانوادهاش به عنوان بازیگر استفاده کند. پس از حضور بسیار موفق برادر این کارگردان (محمدرضا داوودنژاد) در فیلم نیاز، او بر آن شد تا در فیلمهای دیگرش نیز از همین الگو بهره بگیرد. به این ترتیب مادر (احترامالسادات حبیبیان)، فرزندان (رضا و زهرا داوودنژاد) و مادرخواندهاش (کبری حسنزاده) نیز بتدریج به جمع بازیگران فیلمهای او اضافه شدند. جنس بازیها، نه مشابه کار حرفهایهای این رشته بود و نه نسبتی با کار نابازیگران داشت. در ضمن نسبت فامیلی این افراد با همدیگر، بهانهای برای عبور از برخی ممیزیها و محدودیتها نیز بود. این مهم، باعث باورپذیری بیشتر ملودرامهای این کارگردان میشد.
اکنون داوودنژاد دوباره با مرهم به سبک مورد علاقهاش که با نیاز شروع شد، بازگشته است؛ فیلمی که اکنون روی پرده سینماهاست. تنها بازیگر چهره این فیلم، طناز طباطبایی است و جالب این که شیوه بازیاش نیز کاملا با سایر بازیگران و نابازیگران هماهنگ است. کبری حسنزاده، بازیگر نقش مادربزرگ دختر، شگفتی مهم این فیلم است و راحتی او جلوی دوربین در مواقعی باعث تحیر تماشاگر میشود و او تصور میکند با یک بازیگر قدیمی و باتجربه طرف است. قصه مرهم درباره دختری است که به دلیل ابتلا به اعتیاد از خانه فراری میشود و سر از شمال درمیآورد و مادربزرگش نیز در پی او به جستجو برمیآید.
اعتیاد همواره موضوع جذابی برای سینما و سینماگران بوده است. از فیلم مشهور «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی تا سریال «مسافر» سیروس مقدم و «آینه عبرت» و البته «سنتوری». این فیلمها و سریالها با رویکرد انتقادیشان درباره این موضوع، ناخواسته باعث کنجکاوی و جلب تماشاگران عام میشوند. از میان این فیلمها، آنها که چنین معضلی را در میان افراد طبقات محروم و محنتکشیده اجتماع دنبال میکنند، محبوبترند. در مرهم نیز میبینیم شخصیت اصلی برآمده از طبقهای پاییندست و از اقشار آسیبپذیر اجتماعی است و کارگردان با نمایش دقیق موقعیتهایی که او در آنها قرار میگیرد نشان میدهد امثال او بیش از آنکه بزهکار باشند، اسیر وضعیتهای ناخواستهای هستند که ممکن است سرنوشتشان را تغییر دهد و آنان را به عمق بدبختی بکشاند.
گفتیم جذابترین شخصیت فیلم مرهم، مادربزرگ است؛ حتی جذابتر از شخصیت اصلی که هم جوان و معتاد است و هم بازیگرش چهرهای شناختهشده. آنچه این شخصیت را ممتاز و یگانه میکند، نوع علاقه و عشقش به نوهاش است. همچنان که در فیلم میبینیم این پیرزن، هم شرایط را برای گریز دختر فراهم میکند و هم به جستجوی او به جایی رهسپار میشود که هیچ شناختی از آن ندارد. اما مهمتر از همه اینها شیوه برخورد پیرزن با مشکل اعتیاد دختر است. در سکانس بسیار خوب و تأثیرگذاری که او و نوهاش برای تهیه مواد مخدر به جایی نسبتا ناامن میروند، شاهد رفتاری از سوی او هستیم که حتی جوانان بزهکار خردهپا را نیز به حیرت وا میدارد. مضمون این سکانس خوب و البته همه پیگیریها و ممارستهای پیرزن این است که اعتیاد دختر در رابطه عاشقانه جذاب، مانعی ایجاد نمیکند و حیرتانگیز است که ـ اگر فیلم را دیده باشید آن را خوب درک کردهاید ـ تجاهل پیرزن تأثیری به مراتب چشمگیرتر از تنبیههای شدید پدر دارد. تماشاگر با دیدن کیفیت رابطه این زوج ناهمگون و ناهمشکل درمییابد که چقدر آن جوان قابل دلسوزی و چقدر این پیرزن شایسته تحسین است.
فیلم مرهم در نگاه اول اثری سهل و ممتنع جلوه میکند؛ فیلمی که بدون توسل به مایههای اشکانگیز و متأثرکننده سعی دارد عمق شکاف موجود میان نسلها را نشان بدهد. در این راه کارگردانی علیرضا داوودنژاد حرفهای زیادی برای گفتن دارد. او در سکانس نخست فیلمش با نشان دادن کشمکش میان پسر (رضا داوودنژاد) و مادربزرگ (احترامالسادات حبیبیان)، هم هشداری تلخ و اجتماعی میدهد و هم با گنجاندن دیالوگهای طنز و لحظات شیرین و مفرح، آرامش خاطری به تماشاگر میدهد برای مقدمهچینی دقایق بعد که باید شاهد درگیری شدید میان پدر و دختر باشد. در این فیلم با دو قصه کاملا موازی مواجه هستیم؛ قصه ۲ پیرزن و ۲ نوه جوان که دست سرنوشت این دو خانواده را به هم پیوند میدهد. ۲ پیرزن به یکدیگر میرسند و پس از سالها همدیگر را مییابند و ۲ جوان بی آنکه از هم شناخت قبلی داشته باشند با هم ملاقات میکنند.
درباره مرهم، اظهارنظرهای بسیاری شده است؛ چه از سوی کارگردانان و منتقدان قدیمی مانند بهرام بیضایی، رخشان بنیاعتماد و هوشنگ گلمکانی و چه از سوی فیلمسازان نسلهای جدیدتر مثل حسن فتحی. این یک اتفاق خوشایند در سینمای ایران است. اینکه عدهای از کار همکارشان تعریف میکنند ما را نسبت به خیلی اتفاقات خوشبین میکند. زمانی چنین تصور میشد که فیلمسازان چشم دیدن موفقیت یکدیگر را ندارند، اما تجربه مرهم نشان داد همیشه هم در روی یک پاشنه نمیچرخد. افراد صاحب نامی که از مرهم تعریف کردند عملا تماشاگر را به سینمایی متفاوت فراخواندند؛ سینمایی که از دردهای اجتماعی در آن سخن رانده میشود و نسبتی با هوچیگری و ابتذال ندارد. مرهم، بازگشت داوودنژاد است به دوران اوج خودش؛ سینمایی بدون حاشیه و به معنای دقیق کلمه، اجتماعی و تأثیرگذار.